بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین
ديروز دربارۀ شفاعت صحبت کردم و امروز بنا بود راجع به فصل ديگري از قيامت صحبت کنم، اما چيز مهمي از فصل شفاعت باقي مانده و تذکّر آن لازم است براي اينکه قرآن و روايات روي آن پافشاري دارند، و آن چيز اينست که از قرآن و روايات فهميده ميشود که بعضي از شيعيان در حالي که شيعه هستند اما نميتوانند مورد شفاعت واقع شوند، و اگر کسي مورد شفاعت واقع نشود، معلوم است که جهنّمي است. بايد به جهنم رود و آتش جهنّم او را پاک کند و آلودگيها تمام شود، آنگاه پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» يا يکي از ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» به جهنّم ميروند و او راميبرند در حوض کوثر و او را بهشتي ميکنند و او را وارد بهشت ميکنند. مخلّد در جهنم نيست، اما آلودگيها لياقت شفاعت را از او گرفته است و چون بحث مهمي است، مجبوراً بايد ولو تلخ است، دربارۀ آن صحبت کنم.
يک دسته از افرادي که نميتوانند وارد شفاعت واقع شوند، آدمهايي هستند که يا نماز نميخوانند يا کاهل در نمازند و بياعتنا به نمازند. نماز اول وقت نميخواند و نماز جماعت نميخواند و سر و کار با مسجد ندارد و بالاخره اهميّت به نماز نميدهد. اينها نميتوانند مورد شفاعت واقع شوند. اينها از بس آلوده ميشوند، بايد به جهنم بروند و جهنّم که براي اينها از الطاف خفيۀ خداست، آنها را پاک کند و بعد پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» اينها را ببرند در حوض کوثر و پاک و طيب و طاهر کنند و او را به خانههايشان ببرند که زن و بچههايش در بهشت معطّل او هستند.
روايتي هست که به راستي کمرشکن است. امام صادق«سلاماللهعليه» دم مرگ همه را جمع کردند. آنها خيال کردند امام صادق«سلاماللهعليه» ميخواهند وصيت دنيوي کنند. وقتي همه جمع شدند، امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند:
«لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»[1]
کسي که نماز را سبک بشمارد، نميتواند مورد شفاعت ما واقع شود. يعني نماز ميخواند، اما سر و کار با مسجد و نماز جماعت و نماز اوّل وقت ندارد و این براي خيليها نگرانکننده است. انشاءالله در ميان شما نيست، امّا بدانيد که موقع نماز همه چيز بايد ترک شود به جز نماز. به جاي اينکه بگويد ناهار دارم يا کار دارم بايد بگويد نماز دارم و به مسجد رود. خيلي موجب تأسّف است که سنّيها اينطور هستند، آنها که امام صادق«سلاماللهعليه» ندارند که امام صادق به آنها بگويند «لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»؛ اما به نماز خيلي اهميّت ميدهند. نماز ظهر و عصر را در آن هواي گرم در دو وقت ميخوانند و نماز مغرب و عشا را حتماً قبل افطار ميخوانند و براي نماز صبح اذان ميگويند و همه موقع نماز صبح حاضر در مسجد هستند ولی ما معمولاً خواب هستيم.
قدري بيشتر شما را بترسانم. قرآن در سورۀ ماعون ميفرمايد:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ» [2]
واي به کساني که نماز ميخوانند اما مسائل نمازشان را نميدانند و سروکاري با رسالۀ مرجع تقليد ندارند. سروکاري با مسجد و نماز جماعت هم ندارد. قرآن نه تنها ميفرمايد اين جهنمي است، بلکه ميفرمايد واي به اين.
واي به کسي که استخفاف به نماز دارد و نماز را سبک ميشمارد. حال نماز صبح باشد يا ظهر و عصر يا نماز مغرب و عشا باشد، تفاوت ندارد. نماز مقدّم بر همه چيز است. تا مؤذن ميگفت الله اکبر، رنگ پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تغيير ميکرد و مابقي اهلبيت«سلاماللهعليه» نيز راجع به نماز چنين بودند. [3]
تلختر از اين دو، آيهاي که چند روز قبل خواندم که بهشتيها از جهنّميها سؤال ميکنند که چرا به جهنم رفتيد، در حالي که شيعه بوديد:
«فی جَنَّاتٍ یتَساءَلُونَ ، عَنِ الْمُجْرِمینَ ، ما سَلَكَكُمْ فی سَقَرَ»[4]
آنگاه دستهاي از اينها ميگويند:
«قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»[5]
ما نماز نميخوانديم؛ بعد در آخر کار ميفرمايند جهنميان به بهشتيان ميگويند:
«فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»[6]
شفاعت شفاعتکنندگان نفعي براي ما نداشت، يعني ما لياقت اينکه شفاعت شفاعتکنندگان شامل حالمان شود، نداشتيم.
راجع به کسي که نماز را سبک بشمارد، در روایات ميفرمايند خدا دههفده عقوبت به او ميدهد. در دنيا گرفتارش ميکند و درد چه کنم چه کنم دارد و بعد فشار قبر دارد و عالم برزخش مشکل است و بالاخره ميرسد به آنجا که شفاعت شفاعتکنندگان شامل او نميشود. [7] نظير اينها فراوان است. نميدانم چه کسي اين تسامح در نماز را به ما شيعيان داده است. ما شيعيان نبايد نماز جماعت نداشته باشيم. اصلاًيک قاعدۀ کلي بگويم که در هيچ جاي قرآن ندارد نماز بخوان، الاّ اينکه شاذاً راجع به مطلب ديگري باشد، بلکه قرآن در همه جا ميگويد: «أَقيمُوا الصَّلاةَ»، يعني نماز را زنده بدارید. معنايش اينست که موقع نماز بازار تعطيل و ادارهها تعطيل و مساجد پر و نماز جماعت باشد و همه با هم بگويند الله اکبر. لذا اقامۀ نماز يعني نماز اوّل وقت خواندن و نماز در مسجد خواندن. حتّي روايت داريم مسجد نفرين ميکند به کساني که به مسجد نروند. مسجد همسايۀ مسجد را نفرين ميکند اگر مسجد خلوت باشد. خيلي از اين گرفتاريهاي ما دست خود ماست. مسجد و نماز و معنويتها و بزرگان و غيره نفرين ميکنند و نفرين آنها گيراست. آنگاه مسجدها خلوت ميشود و مريضخانهها به اندازهاي جمعيت دارد که هرکه واردشود ولو قسيالقلب هم باشد، گريه ميافتد.
امام کاظم«سلاماللهعليه» ميفرمايند شما گناه تازه تازه کنيد، خدا هم عذاب تازه تازه ميفرستد. [8] علي کل حال از جمله کساني که نميتوانند مورد شفاعت واقع شوند، بينمازها، بلکه کاهل نمازها، بلکه کساني که سروکاري با مسجد و محراب و جماعت ندارند و بالاخره ولو نمازي ميخواند، اما تسامح و تساهل دارد. از همۀ شما تقاضا دارم اگر دنيا ميخواهيد، اهميّت به نماز دهيد. نماز اول وقت گرفتاريها را رفع ميکند. اگر ميخواهيد دم مرگ راحت باشيد، نماز اوّل وقت بخوانيد و سروکار با جماعت داشته باشيد و اگر شب اول قبر ميخواهيد راحت باشيد و همان نماز به ديدن شما بيايد، نماز جماعت اول وقت با جماعت بخوانيد. فرقي هم بين نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا نباشد. اينکه کار دارم غلط است و اگر آخرت ميخواهيد و شفاعت اهلبيت ميخواهيد، پس خيلي اهميّت به نماز دهيد.
دوّم چيزي که نميگذارد مورد شفاعت واقع شويم، اينست که آلودگي گناه زياد باشد. بازار و کسبش و خانه و زندگيش و بيبند و باري بچهها و بيبند و باري زن و دختر و خانم بيبند و باري در عفت و حجاب باشد، نميتواند مورد شفاعت واقع شود. يعني آلودگي به حدي است که قابليت اينکه با شفاعت شستشو شود، ندارد؛ بلکه شستشوي اين شيعه به جهنم است. لذا بزرگان ميگويند جهنم يکي از الطاف خفيۀ خداست. بايد در جهنم بسوزد تا آلودگيها رفع شود و تشيع رو بيفتد و يکي از اهلبيت«سلاماللهعليهم» او را از جهنم نجات دهند و او را لب حوض کوثر و به بهشت ببرند. قرآن راجع به اين ميفرمايد:
«وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ»[9]
يعني بهشتيان از جهنّميان سؤال ميکنند شما که شيعه بوديد، چرا به جهنّم رفتيد؟ ميگويند به اندازهاي آلوده به گناه بوديم که نشد مورد شفاعت واقع شويم و لياقت براي شفاعت نداشتيم و فرورفته در گناه بوديم. مثل کسي که فرورفته در لجن باشد، نميتواند بيرون بيايد، بعضيها فرورفته در گناهند. کسب و کارشان حرام است و زن و بچهشان آلوده است و ماهوارۀ آنها مزاحم است و موبايلبازي آنها بايد باشد. زن و بچه دارد، اما رفيقبازي هم ميکند. ما اگر گناهکاريم، به اندازهاي باشد که لياقت شفاعت داشته باشيم و اما اگر مثل کسي باشيم که فرورفته در لجن است، آنگاه بايد آلودگيها رفع شود تا مورد شفاعت واقع شويم.
دستۀ سوم که آن هم خيلي مشکل است، حقّالنّاس است. در روز قيامت گردنهها و پليسراههايي است و يکي از پليسراهها مرصاد است. پروردگار عالم است که در اين پليسراه تجسّس و تفحص ميکند و حساب ميگيرد و قسم خورده است به عزت و جلالم از حقّالنّاس نميگذرم. [10][10] اگر کسي حقّالنّاس به ذمّهاش باشد، يکي از الطاف بزرگ خدا اينست که اعمال خوبش را به بستانکار ميدهند. لذا به هرکس بدهکار است، در آنجا اعمال خوب را ميدهند. قرآن ميفرمايد:
«وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً»[11]
اعمال خوبي به صف محشر ميآورد، اما ديگران اعمال خوبش را ميبرند. امام صادق«سلاماللهعليه» ميفرمايند به خدا قسم اعمال خوب و درخشندهاي دارد، اما کساني که از او حقّالنّاس دارند، اعمال خوبش را ميبرند و خدا اعمال خوبش را به آنها ميدهد و براي اين هيچ نميماند و جهنّمي ميشود. امام سجّاد«سلاماللهعليه» ميفرمايند اگر اعمال خوبش را به بستانکارها دادند و کم آورد، آنگاه اعمال بد بستانکارها را به اين ميدهند و آنها تخفيف عذاب پيدا ميکنند و اين جهنّمش مضاعف ميشود. [12][12]
پس حقّالنّاس خيلي مشکل است. لذا خيلي مواظب باشيد که حقّالنّاس به ذمۀ شما نباشد که اگر حقّالنّاس به ذمّهتان شد، نميشود مورد شفاعت واقع شويد، بلکه قرآن و روایات ميگويد اعمال خوب شما از آنِ بستانکار ميشود و اعمال بد بستانکار از شما ميشود و شما جهنّمي ميشويد و او بهشتي ميشود. لذا بزرگان خيلي روي اين حقّالنّاس ترس و واهمه داشتند. بعضي اوقات حرفهايي هست که اگر من بگويم شما اين حرفها را يا قبول نميکنيد يا ميگوييد آن آقا ديوانه بود؛ امّا حقّالنّاس خيلي مشکل است.
مرحوم آقاي اشني«رضواناللهتعاليعليه» يکي از بزرگان در اين اصفهان بود و منبر ميرفت و از منبریهاي نمره اول بود. پيش همه شناخته شده بود و هم مباحثۀ حضرت امام بود و رفيق آقا سيّد احمد خوانساري بود که در تهران مرجع تقليد بودند.
آقاي اشني ميگفت تعطيلات قم بود و با آقاي خوانساري از قم به خوانسار رفتيم. در وسط راه ماشين ايستاد تا چاي بخورند. ميگفت من و آقاي خوانساري و خانواده پايين آمديم و يک ربع طول کشيد. بعد مسافران سوار شدند و ماشين راه افتاد. مقداري که رفت بچۀ آقاي خوانساري از زن آقاي خوانساري آب خواست و او قدري آب دارد. آقاي خوانساري از اين خانم پرسيد: اين آب را از کجا آوردي؟ زن گفت در وسط راه که ايستاديم من آفتابه را آب کردم. آقاي خوانساري خيلي ناراحت شد و به من گفت الان چه کنم؟ پرسيدم چه شده است؟ گفت آن وقت که بارها را وزن میکرديم آفتابه آب نداشت و خالي بود و الان آفتابه آب دارد و دوسه کيلو وزن زياد شده است. حال چه کنم؟
آقاي اشني ميگفتند هرچه من ميگفتم اينها شاهد حال است و طوري نيست، آقاي خوانساري ميلرزيدند و ميگفتند حقّالنّاس مشکل است.
دسته چهارم کسانی هستند که بتوانند به خلق خدا کمک کنند، امّا نکنند. مثل خيلي از اين ادارههاي ما که ميتوانند کمک کنند امّا نميکنند و ميتوانند گره را باز کنند امّا نميکنند. گاهي العياذبالله رشوهخواري و پارتيبازي دارند و گاهي در اطاق بسته است و ميگويند آقا جلسه دارند. اين گناهش خيلي بزرگ است و نميتواند مورد شفاعت اهلبيت«سلاماللهعليهم» واقع شود.
کساني که ميتوانند خدمت به خلق خدا کنند و نکنند، روايت صحيحالسند و ظاهرالدلاله داريم که در کافي شريف است که اينها را در صف محشر ميآورند و از ترس چشمها به گودي فرو رفته است و روسياه است. او را رسوا ميکنند و ميگويند اين خائن به خدا و خائن به پيغمبر اکرم و ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» است؛ بعد خدا ميفرمايد کسي است که ميتوانست خدمت به خلق خدا کند و اما نکرد. بعد هم او جهنمي ميشود و بويي هم از شفاعت نيست. [13][13]
اين چند چيزي که امروز صحبت کردم، ولو منبر امروز تلخ بود، اما تقاضا دارم به هر اندازه ميتوانيد، هم خانمها و هم آقايان، اهميّت به اين سه چهار مطلب بدهيد و انشاءالله مورد شفاعت اهلبيت«سلاماللهعليهم» واقع شويد و بدون حساب و کتاب شما را لب حوض کوثر ببرند و از آب کوثر بخوريد و بعد هم با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به بهشت برويد و انشاءالله در بهشت سر و کار با اهلبيت«سلاماللهعليهم» داشته باشيد.
[2]. الماعون، 4 و 5: «پس واى بر نمازگزارانىكه از نمازشان غافلند.»
[3]. ر.ک: نماز نجوای مؤمنان، ص 24 تا 29.
[4]. المدثر، 40تا42: «در ميان باغها. از يكديگر مىپرسند، درباره مجرمان: چه چيز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟»
[5]. المدثر، 43: «گویند: از نمازگزاران نبوديم.»
[6]. المدثر، 48: «و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد!»
[7]. ر.ک: نماز نجوای مؤمنان، ص 62 تا 72.
[9]. المدثر، 45: «با هرزهدرايان هرزهدرايى مىكرديم.»
[10]. الكافى، ج 2، ص 443.
[11]. الفرقان، 23: «و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گَردى پراكنده مىسازيم.»