جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: جايگاه و مقام قضاوت
    موضوع درس:
    شماره درس: 14
    تاريخ درس: ۱۳۸۴/۷/۱۱

    متن درس:

     اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

     مسئله دوم يك مسئله مشكلى است كه فقهاء »رضوان اللَّه تعالى عليهم« در دردسر عجيبى افتاده‏اند مسئله ازنظر روايات ازنظر عقل يك مسئله مسلمى است و آن اين است كه فرموده‏اند قضاوت، تولى قضاوت مستحب است مطلوب است به اندازه‏اى كه خود پيامبر اكرم، اميرالمؤمنين دكه قضا داشتند و متصدى قضا مى‏شدند يك امر مرغوبى است و نفرموده‏اند علاوه بر اين گره گشودن از جامعه از مردم خيلى ثواب دارد ثوابش از هر حج و عمره‏اى بالاتر.

     بعد فرموده‏اند كه تولى قضا كراهت دارد براى اين كه خطرش خيلى بالاست و روايات اهل بيت‏عليهما السلام هم خيلى از آن مذمت كرده‏اند و حتى رسانده‏اند به آنجا كه يكى از وادى‏هاى جهنم از دست حرارتش شكايت به خدا كرد خطاب شد كه نمى‏دانى از تو با حرارت‏تر هم هست و آن جاى قضات است خب نتوانسته‏اند بگويند حرام است حملش كرده‏اند بر كراهت خب اين هم تقريباً روايات مى‏توانيم بگوييم كه يك تواتر اجمالى دارد اگر نگوييم تواتر معنوى دارد اين هم مسئله دوم.

     مسئله سوم فرموده‏اند كه قضاوت گاهى واجب كفايى است گاهى واجب عينى، آنجا كه كسى نباشد معين مى‏شود، برايش واجب عينى دارد آنجا كه كسى باشد و من به الكفايه باشد برايش واجب كفايى است خب دليلش را هم گفته‏اند كه هرچيزى كه نظام انسانى، نه نظام اسلامى متوقف بر آن باشد واجب كفايى دارد حتى مثل نانوايى، سقط فروشى و امثال اينها گفته‏اند اگر من به الكفايه نيست واجب عينى است اگر هم من به الكفايه هست واجب كفايى است تا اين كه بعضى از افراد متلبس به آن بشوند حوائج مردم، آن اختلال نظام رفع بشود آن وقت آن واجب عينى يا واجب كفايى ساقط مى‏شود و گفته‏اند هم اصلاً اين قضاوت از باب نهى از منكر است از باب امر به معروف است و خب معلوم است امر به معروف و نهى از منكر واجب است به اندازه‏اى واجب است كه اگركسى بى تفاوت باشد از نظر قرآن اصلاً مسلمان نيست اين هم معلوم است لذا خيلى‏ها اگر مطالعه كرده باشيد بدون دردسر از مسئله گذشته‏اند قضاوت مستحب است ترغيب شده تحريض شده قضاوت مكروه است براى اين كه خطرش بزرگ است براى اين كه نهى از آن شده قضاوت واجب كفايى است و اگر كسى نباشد واجب عينى است. ادله‏اش هم همه واضح است يعنى احتياج خيلى به بررسى دليل نداريم ادله خيلى واضح است لذا حرفى نداريم روايات فروان است هم براى اين كه استحباب دارد هم براى اين كه مكروه است هم براى اين كه واجب است واجب كفايى اگر هم من به الكفايه نباشد واجب عينى. خب مسئله اگر بخواهيم دقت روى آن بكنيم مسئله مسئله واضحى است ديديم هم بعضى اوقات بعضى از بزرگان همين جور از مسئله گذشته‏اند من جمله مرحوم محقق در شرايع ياديگران مثل مرحوم شهيدين كه شهيد دوم يك اشكالى دارند اما معمولاً وقتى آدم كتابهاى قدماء، متاخرين را مطالعه كند اين قضاهايى كه تازه نوشته‏اند را انسان مطالعه كند مسئله را واضح دانسته‏اند و از مسئله هم گذشته‏اند اما مسئله بغرنج است و آن اين است كه چه جور مى‏شود يك چيزى هم مستحب باشد هم مكروه باشد هم واجب؟ خب اگر مستحب است ديگر واجب نيست اگر واجب است ديگر مستحب نيست اگر مستحب است ديگر مكروه نيست اگر مكروه است ديگر نمى‏شود واجب باشد ديگر نمى‏شود مستحب باشد لذا اگر جواهر را مطالعه كرده باشيد در يك حيص و بيصى است و يك محملى درست مى‏كنند مرحوم شيخ انصارى در مسئله مانده‏اند يك وجهى درست مى‏كنند كه تقريباً بايد بگوييم شيخ انصارى متابعت از مرحوم شهيد در دروس و مرحوم شهيد در مسالك كرده‏اند مرحوم محقق عراقى مرحوم آقا ضياء يك قضاى مختصرى دارند ايشان هم يك توجيهى براى خودشان مى‏كنند مرحوم صاحب جواهر مى‏فرمايند كه اين كه مى‏گوييم مستحب است، مكروه است، مستحب است براى كسى كه اطمينان به خودش داشته باشد مكروه است براى آن كسى كه اطمينان به خودش نداشته باشد. تقريباً ديگران هم بعد از صاحب جواهر راجع به مستحب و مكروه اين جورى گفته‏اند اگر »من يثق بنفسه« مستحب است اگر »من لا يثق بنفسه« برايش مكروه است خب اين حالا يك جمعى است امااسمش را مى‏گذارند جمع تبرعى. اگر ما اين جورها بتوانيم جمع بكنيم به قول شيخ انصارى مى‏توانيم اكرم العلماء و لا تكرم العلماء را با هم جمع بكنيم اكرم العلماء يعنى عدول، لا تكرم العلماء يعنى فساق. شماديگر اصلاً باب تعارض را بايد كنار بگذاريد براى اين كه شما نمى‏توانيد دو تا روايت متعارض پيدا كنيد كه وجه جمع نداشته باشد نماز جمعه واجب است در زمان حضور نماز جمعه حرام است در زمان غيبت تمام مى‏شود ديگر و هر چه كه شما يك تعارض در آن ببينيد تعارض عامين من وجه و يا تعارض حسابى تعارض متناقضين ضدين جمع كردنش عقلا اشكال ندارد. اين كه جمع نيست بايد شاهد جمع داشته باشيم بايد عرف پسند باشد يا جمع دلالى داشته باشد و يا جمع سندى و الا اگر جمع سندى جمع دلالى نداشته باشد و از خارج يك شاهد جمع نداشته باشيم عقل ما كه حق ندارد از اين كارها در فقه بكند اين همان قياس و استحسان است كه ابوحنيفه درست جلو مى‏آيد لذا روايت مى‏گويد نزديك قضا نرو جهنم است روايت مى‏گويد كه قضا مطلوب است گره گشودن ازكار مردم است به اندازه‏اى مطلوب است كه پيامبراكرم، اميرالمؤمنين قضاوت مى‏كردند حالا ما بگوييم كه پيامبر اكرم »يثق بنفسه« لذا قضاوت مى‏كردند اما ما كه نه قضاوت نه، حتى مثلاً روايت داريم كه يك كسى قاضى در روز قيامت به اندازه‏اى حساب و كتابش سنگين است كه مى‏گويد اى كاش من يك قضاوت هم نكرده بودم يا اين كه يك قاضى يكى از خويشانش از دوستانش آمد با كسى دعوا داشت آن گفت اى كاش به نفع اين تمام بشود واقعاً هم بر نفع اين تمام شد همين جهنمى شد در حالى كه اين آقا قضاوت به حق هم كرد بالاخره راجع به مستحب و مكروهش اين طورى جمع كردند مشهور هم هست گفتند اگراطمينان 100 درصد به خودش دارد قاضى بشود ثواب دارد اما اگراطمينان به خودش ندارد فرار كند.

     راجع به مستحب و واجبش هم هر كسى چيزى گفته مثلاً مرحوم صاحب جواهر مى‏فرمايند واجب است براى حاكم، مستحب است بر اين آقا كه قاضى است و در حالى كه عبارت مرحوم محقق كه ايشان مى‏خواهند تفسير كنند با اين حرف نمى‏سازد مى‏فرمايند كه »تولى القضاوة مستحب و ربما كان واجباً على الكفايه« ما بگوييم كه »تولى القضا« يعنى آن كسى كه حاكم مى‏خواهد تعيين كند يعنى حكومت ربما يجب يعنى آن و اما خود اين آقا قضاوت برايش مستحب است صاحب جواهر بعد از ان قلت قلت بالاخره رسيدند به اينجا.

     مرحوم شيخ انصارى اين را نپسنديدند و گفته‏اند كه مراد واجب است روى عنوان آمده، روى عنوان جميع، مستحب است روى فرد آمده يعنى تصدى، لذا اين جور مى‏شود بر همه واجب است به وجوب كفايى اما تصدى مستحب است نه واجب. خب اين بهتر از قول مرحوم صاحب جواهر است اما آيامى شود اين حرف را پذيرفت؟ بگوييم كه اين يجب هيچ وقت وجود خارجى پيدا نمى‏كند روى فرمايش مرحوم شيخ همين است ديگر. براى اين كه جيمع - وجوب كفايى مى‏شود جميع - برايشان واجب است كى متحقق مى‏شود؟ هيچ وقت براى اين كه هر كه متصدى بشود برايش مستحب است اين هم به آن دقتى كه شيخ ياد ما داده‏اند خب نمى‏شود اين را هم درست كرد كه آقا مسلم اگرواجب باشد واجب عينى واجب كفايى ديگر خواه ناخواه براى كل فرد است، نه براى عنوان، امر آمده روى عنوان اما به اعتبار افراد در خارج، بعضى از بزرگان گفته‏اند از باب اجتماع امر و نهى است ولى از باب اجتماع و امر و نهى نيست از باب نهى در عبادت است.

     مرحوم شيخ مى‏گويند اگر يك كسى مُرد همه واجب است اين را دفن بكنند آن كسى كه متصدى مى‏شود برايش مستحب است خب به ايشان مى‏گوييم كه آن كه متصدى است خب معلوم است خيلى ثوابش بيشتر ازديگران است شكى نيست و بگوييد كه مستحب است مثل مثلاً 2010 نفر هستند همه حاضر هستند اين مرده را بشويند يك نفر متصدى مى‏شود خب معلوم است اين كه متصدى شده ثواب را برده حرفى نيست اما بر همه واجب است ولى براى ايشان مستحب است .نمى‏شود كه و حرف ما همين است كه چه جور مى‏شود يك چيزى قضاوت هم مستحب باشد هم واجب خب اگر مصلحت تامه ملزمه دارد واجب است اگر مصلحت ناقصه دارد مستحب است ما بگوييم هم مصلحت ملزمه دارد هم مصلحت ناقصه نمى‏شود كه لذا بگوييم كه برايش واجب بوده حالا كه متصدى شده برايش مى‏شود مستحب مى‏شود اين را گفت؟

     بحث ما اين است كه قضاوت هم مستحب است هم واجب، مرحوم شيخ مى‏گويند به اعتبار اين كه امر آمده روى جميع به اعتبار عدم اختلال نظام به اعتبار امر به معروف و نهى از منكر بر آن جميع واجب است متصدى كه شد برايش مستحب است برمى گردد به اين كه وجوب برگشت به مستحب در حالى كه اگر به عكس بود خوب بود كه بگوييم مستحب برمى گردد به واجب.

     لذا حرف مرحوم شيخ بزرگوار را هم نمى‏شود درست كرد اگر بتوانيد درست بكنيد خب معلوم است بهتر از حرف صاحب جواهر است براى اين كه صاحب جواهر موضوع وجوب را يك چيز گرفته‏اند و موضوع استحباب را يك چيز ديگر. اما مرحوم شيخ انصارى در اين كتاب قضاوتى كه دارند موضوع را يكى گرفته‏اند اما گفته‏اند كه تا متصدى نمى‏شود واجب است وقتى متصدى شد مى‏شودمستحب به عبارت ديگر مى‏گويند واجب آمده روى عنوان و استحباب آمده روى تصدى، روى شخص، خب ايراد اين است كه مگر مى‏شود عنوان بدون مصداق؟ از همين جهت هم در اصول ياد ما داده است كه الحق اين است كه اوامر و نواهى آمده روى طبيعت من حيث هى هى آنوقت اين طبيعت من حيث هى هى مرآت براى خارج است. در حقيقت برمى گردد به اين كه مى‏گويد كه نماز را تو بياور اما نه تو فقط، نماز را همه بياوريد خب همين جا هم كه مى‏گويد قضاوت مى‏گويد قضاوت را هم بكنيد آن كسى كه لياقت دارد آن كسى كه شرايط دارد يك كسى متصدى مى‏شود از ديگران ساقط مى‏شود.

     چه جور مى‏شود حرف مرحوم شيخ را بگوييم كه آن وجوب، »يجب القضاء على الجميع و يستحب على فرد، على من تصدى«؟ نمى‏شود انصافاً درست كرد.

     مرحوم آقا ضياء عراقى خب حرفها را ديده‏اند اينها ديده‏اند كه ناتمام است لذا ايشان مى‏فرمايند كه مستحب است تحصيل آن اما واجب است تصدى آن به نحو كفايى، مستحب كفايى تحصيلش، واجب كفايى تصديش، خب اين بهتر از قول اول و دوم است اما برمى گردد به اين كه تعليم و تعلم طلبه شدن اين مستحب است در حالى كه طلبه شدن واجب كفايى است كى مى‏تواند بگويد تحصيلش مستحب است؟ نه. مسلم طلبه شدن واجب كفايى است و براى بعضى هم واجب عينى است در همين جلسه ما براى بعضى تحصيل واجب عينى است و مستحب است نه، كى گفته مستحب است؟ ترغيب و تحريص شده »فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذورا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذورن« وجوبش خيلى هم با طمطراق است و معناى وجوبش هم اين است كه يك افراد صالح شايسته يك افراد صالح شايسته يك افراد پر استعداد خيلى اين جورى هستند فعلاً حوزه شده زاپاس، مى‏رود دانشگاه قبول نمى‏شود مى‏بيند سربازى است مى‏گويد خب دو سال به جاى سربازى مى‏رويم طلبه بشويم تا ببينيم چه مى‏شود يا اين كه قبول نمى‏شود مى‏بيند كه استعداد ندارد ذهن و حافظه ندارد بالاخره اين ذهن بى استعدادها مى‏گويد مى‏رويم طلبه مى‏شويم اين نه، طلبگى واجب است بر آن كسى كه استعدادش عالى باشد از آن طرف هم واجب است بر مردم تأمين اين را بكنند اين وضعى كه الان مردم دارند نمى‏شود، دولت الان يكى از تقصيرهاى بزرگ در اين جمهورى اسلامى همين است حالا تازه دارند زمزمه‏اش را مى‏كنند آيا جامه عمل بپوشد يا نه؟ و زمزمه‏اش را يك نماينده در مجلس سرداد و كم‏كم در رودربايستى و بالاخره بعد از چند روزى 10 ميليارد گذاشتند براى حوزه‏ها و بيش از 1000 ميليارد گذاشتند براى دانشگاه‏ها، آن 1000 ميليارد را دادند اين 10 ميليارد را هنوز نداده‏اند و نمى‏دهند هم. اين نشد دولت بايد دوش به دوش دانشگاه‏ها از نظر فضاى آموزشى اين حرف نشد كه اين مدرسه‏هاى ما باشد آن هم دانشگاه‏هاى آنها اين حرام است اين غصب است اين حقوق ما را خوردن است در اين 26 سال اگر حق ما را مى‏دادند ما روز اول كه آمديم اينجا رئيس اوقاف را خواستيم بالاتر از او را هم خواستيم دادگسترى را هم خواستيم يك قاضى ويژه هم درست كرديم يك نفر هم از طرف حوزه، شما سه نفر بنشينيد موقوفات را زنده كنيد و اگرموقوفات را زنده كنيد به جاى اين كه شما به ما بدهيد ما به شما مى‏دهيم همه ما مى‏شويم خودكفا، فضاهاى آموزشى ما بالاتر از فضاهاى آموزشى دانشگاه‏ها، همين حق ما را بدهيد يك دو سه جلسه گرفتند ديدند كه راستى مثل اين كه جدّى است فرار كردند.

     هر چه التماس كرديم فرار كردند حالا اى كاش فرار مى‏كردند بعد مال مان را هم خوردند يك ميليارد و چهار صد ميليون تومان از شما طلبه‏ها درهمين ماه كه هستيم يك قلم خوردند هر چه داد زديم هر چه فرياد كرديم احدى به فرياد ما نرسيد، آن »فلولا نفر من كل فرقة« كه معنايش اين نيست كه يك مشت شاخ شكسته‏ها و بى استعدادها و رفوزه‏هاى دانشگاه‏ها بيايند در اين مدرسه‏هاى نمناك جا هم نداشته باشند خوابگاه هم نداشته باشند سرگردان باشند واين هم شهريه‏اى كه مراجع مى‏دهند، كه ديگر بيش از اين نيست، آن هم كمك دولت، اين كه »فلولا نفرمن كل فرقة« نيست بنابراين اين واجب است لذا اين كه مرحوم آقا ضياء مى‏فرمايند كه اين مستحب است، نه واجب است واجب كفايى است و بر خيلى واجب عينى است در همين مجلس ما هستند افرادى كه بايد خون جگر بخورند بايد گرسنگى بخورند بايد زحمت بكشند بايد عزوبت داشته باشند اگر عزوبت هم نيست زنشان هم بايد مثل خوشان حسابى صبر استقامت تا بجائى برسند اين حوزه نسل قبلى داده به ما، ما بايد بدهيم به بعدى، زحمت مى‏خواهد خون جگر مى‏خواهد روزى 1610 ساعت كار مى‏خواهد لذا حرف مرحوم آقا ضياء هم درست نيست و ما آن كه به نظرمان مى‏رسد ببينيد درست است يا نه؟ اين است كه مستحب است نه اصلاً مستحب نيست. واجب است لا غير و خب اشتباه كرده‏اند اين مرحوم محقق هم فرموده‏اند مستحب است و ربما يكون واجباً، نه. هيچ جا پيدا نمى‏كنيم مستحب باشد دليلش هم همين اختلال نطام حوزه نباشد خدا نكند حكومت قاضى نداشته باشد خب نمى‏شود اختلال نظام لازم مى‏آيد لذا واجب كفايى است به نحوى كه همه صنايع همه علوم واجب كفايى است و براى بعضى هم واجب عينى است بنابراين ما اين اصل فرمايش را قبول نداريم تا بخواهيم توجيه كنيم »تولى القضاء مستحب و ربما يكون واجباً على الكفايه« مى‏گوييم نه، تولى القضا واجب على الكفايه و گاهى هم واجب است عيناً. لذا قصابى واجب كفايى است همه چيز واجب كفايى است هيچ جا مستحب نيست بنابراين اين كه گفته‏اند مستحب است، نه. ما مى‏گوييم كه »تولى القضاء واجبٌ على الكفاية« و عرض كردم حالا مرحوم محقق فرموده‏اند و بعضى از بزرگان ديگر هم فرموده‏اند و مى‏خواهند اين حرف محقق را درست بكنند خب حرف امام كه نيست كه بخواهيم درست بكنيم خب حرف يك فقيه عاليقدر است و نظيرش هم كم است و خيلى هم خدمت به فقه كرده اما حالا اينجا اشتباه كرده ظاهراً غير از اين چاره‏اى نيست كه ما بگوييم كه واجب است نه مستحب.

     راجع به كراهتش هم مى‏گوييم نه، مكروه نيست و اين روايت‏ها يك چيز ديگر مى‏خواهد بگويد اين تهديد است بعضى اوقات بعضى از مستحبات را ترغيب مى‏كنند روى آن خيلى هم ثواب به آن مى‏دهند كه اين قدر ثواب ندارد به آن مى‏گويند ثواب تفضلى خب مثل نماز جماعت كه اين قدر ثواب ندارد ثواب استحقاقى اگر زن و شوهر پشت سر همديگر در خانه اقتدا بكنند هر ركعتى 150 ركعت خدا ثواب مى‏دهد اگر اين مريدها 10 تا شدند ديگر ثوابش را به غير از خدا نمى‏داند اينها ثواب تفضلى است ترغيب مى‏كنند تحريص مى‏كنند براى اين كه اين نماز جماعت كه يك شعار بالاى در اسلام است متحقق بشود در خارج بگويند همه بايد مثل جماعت حكومتشان بگويد اللَّه‏اكبر همه به دنبالش بگويند اللَّه اكبر آن حكومت يك حرف بزند همه به دنبال آن همين حرف را بزنيدامام جماعت به ركوع همه به ركوع برود امام جماعت سر از ركوع بردارد همه سر از ركوع بردارند يك وحدت، يك شعار خب مسلم ثوابش بيش از اينهاست ديگر بيشتر از اين نمى‏شد بگويند و الا ثواب بيش از اين‏ها بار است اينها ثواب تفضلى است گاهى هم عذابها و امثال اينها تهديدى است مى‏گويد آقايى كه لياقت دارى قاضى بشوى واجب است قاضى بشوى اما بدان خطرش بزرگ است مواظب باشد بدان حتى آنجا كه حرام هم نيست مكروه هم نيست خب دلش مى‏خواهداين رفيقش حق با اين بشود حق با اين مى‏شود لذا اين روايات تهديدى است نه روايات استحقاقى خب مسلم قاضى در آن وادى جهنم برود نه، قاضى اگر قاضى باشد و حكم به حق بكند و راستى بتواند از اين راه پرمخاطره برود جلو جايش پيش اميرالمؤمنين‏عليه السلام است شكى نيست و اين روايت‏ها همه‏اش نظير همان ثواب تفضلى است نه ثواب استحقاقى اينجا هم تهديدها يعنى اى قاضى اگر يك دفعه يك چيزى كه خيلى كم رنگ رشوه است وامصيبتاه اين روايت‏ها اين جورى درست مى‏كند بعضى اوقات من سراغ دارم از بعضى از بزرگان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد باقر درچه‏اى هيچ جا نمى‏رفت، هيچ سهم امام هم مصرف نمى‏كرد يك قدرى نان و ماست از درچه بدوش مى‏گرفت مى‏آمد در همين حجره نيم‏آور كه حجره معلوم است اينجا يك هفته مى‏خورد مثل اين كه يك كسى نمى‏دانم مريدش بود او را دوست مى‏داشت وعده او را گرفت برود يك مهمانى، قبول كرد رفت آنجا خب شام را خورد بعد از شام اين آقا يك ورقه آورد تا اين امضا كند يك قباله، آقا سيد محمد باقر ديد كه اين سور براى اين بوده است مى‏گويند كه رنگش تغيير كرد بنا كرد بدن بلرزد رو كرد به اين گفت كه آقا من چكار كرده بودم كه اين زهر مار را خورد من دادى بالاخره آمد لب باغچه استفراغ كرد اين روايت‏ها اين را مى‏خواهد بگويد كه قاضى مواظب باش نرسد يك دفعه كار به اينجا كه مى‏گفت كه يك رشوه 5 ميليون تومانى ديدم دارد تلفن مى‏كند مى‏گويد خيلى خوب اين را درست مى‏كنم آن 100 ميليونى چه شد؟ گفت آقا آن هم درست مى‏شود چشم درست مى‏شود روايت‏ها براى اين است و اما روايت‏ها بخواهد بگويد مكروه است بخواهد بگويد حرام است، نه مى‏گويد مكروه است، نه مى‏گويد حرام است.

     اگر حرف من را بپسنديد شبهه خوب حل مى‏شود اگر نپسنديد ديگر حرف مرحوم شيخ بزرگوار ظاهراً بهترين حرفها مى‏شود.

     

        وصلى اللَّه على محمد و آل محمد.

     

     

     

     

     

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365