اعوذ بالله من الشیطان
الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
كتاب صلح تمام شد الا اينكه يك مسائلي را در كتاب صلح آورده اند و
مسائل فوق العاده خوب و مبتلا به است و بعضي ها مقل مرحوم شيخ يك كتاب مستقل كرده
اند به نام تزاحم حقوق و مرحوم محقق در شرايع اين مسائل را ملحق كرده است به كتاب
صلح براي اينكه بعضي اوقات در تزاحم حقوق منجر به صلح مي شود.
مسئله اول كه يك شهرت به
سزايي روي آن است و مرحوم محقق فرموده اند و مرحوم صاحب جواهر ادعاي اجماع كرده
اند اين است كه انسان مي تواند در كوچه هاي عمومي در خيابانهاي عمومي پنجره باز
كند مي تواند بالكن بگذارد ميتواند ناودان بگذارد و امثال اينها و مرحوم محقق مي
فرمايند كه ولو عرضه مسلم و لو كسي هم معارض او بشود آن حق ندارد اين هم مي تواند
اين كار را بكند.
خب مرحوم صاحب جواهر براي اين دو تا دليل آورده اند يكي ميفرمايند
سيره اين از زمان پيامبر اكرم صلي الله وعليه و اله وسلم تا آلان بوده ردعي از آن
نشده بلكه مؤيد به فتاواي اصحاب است و كسي هم ممانعت نكرده است.
يك دليل هم ميفرمايند كه فعل رسول گرامي اينكه براي عمويشان عباس
ناوداني در كوچه گذاشتند خانه را كه عباس ساخته يك ناودان در خانه خدا كه اين را
ايشان نمي فرمايند و يك ناودان هم در كوچه عمومي اين دو تا دليل مرحوم صاحب جواهر
است.
اين دو تا دليل هر دو نارساست براي اينكه ما بخواهيم اثبات بكنيم سيره
را نظير مثلاً شما مي گوييد خبر واحد سيره عقلاء روي آن است و به آن عمل مي كردند
و در مرآي و منظر ائمه طاهرين بلكه خود ايشان عمل مي كردند ردعي نمي كردند پس خبر
واحد حجت است كه معمولاً امارات را هم همه همين جور حجت مي كنیم قاعده يد
،اصالةالصحه،قاعده فراغ اگر هم روايت در كار باشد مي فرماييد روايت امضائي است و
بناي عقلاء روي عمل كردن به خبر واحد است حجت دانستن خبر واحد است و ما بتوانيم
اين جور سيره اي درست بكنيم كه مسلمانها متدينين اينها راجع به كوچه عمومي هر کار
دلشان بخواهد ميتوانند بكنند مادامي كه ضرر به اهل آن كوچه ،كوچه عمومي ضرر به
مردم نخورد . اگر ضرر بخورد نمي شود و اما اگر ضرر نخورد مي شود يك طاقي بزند يا
اتاقي روي كوچه درست بكند حالا مي بردش بالا كه اگر اتومبيل بخواهد ردّ شود يا آن
وقتها الاغ و اسب و اينها بخواهد ردّ شوند طوري نباشد حالا مي فرمايند كه علاوه بر
اينكه مي شود روشنايي باز كرد، پنجره باز كرد مي شود بالكن زد مي شود روي كوچه را
گرفت حتي يك قدري بالاتر مي فرمايند مي شود زير كوچه سرداب درست بكند،زير كوچه
سرداب درست بكند به شرطي كه حسابي روي كوچه را بپوشاند و براي رفت و شد ضرر نداشته
باشد خيلي محكم باشد و اما زير كوچه زير خيابان ولو تاريك هم بكند خب بكند سيره
هست روي آن! و اين سيره از متدينين ما بخواهيم اثبات بكنيم خب مسلم كار مشكلي است
از آن طرف هم اين فعل روي رسول كرامي خب مسلم فعل ايشان كه اطلاق ندارد كاري كه
رسول گرامي كرده اند اين ار باب حكومت بوده ؟ كه ظاهراً اين جور است كه
از باب حكومت يك ناوداني در مسجد الحرام براي احترام ايشان و الا بدون كار پيامبر
اكرم كه عباس حق نداشت اين كار را بكند يك ناوداني هم شايد خود عباس در كوچه عمومي
مثل بعضي از لاابالي ها ناودان ميگذارند توي كوچه حالا ولو آب هم روي سر مردم
بريزد ولو كه اين كوچه هم خيس بشود و پر از آب هم بشود عباس هم آيا خودش اين كار
را كرد؟ آيا پيامبر اكرم؟ و ايشان ميفرمايندكه پيامبر اكرم كرده باشند نمي دانيم
كه از باب اين است كه جايز بوده ؟ يا از باب اين است كه حكومت اسلامي صلاح
ميدانسته اين كار را بكند لذا نه ميشود سيره را درست كرد نه فعل رسولگرامي را .
اولاً اينكه روايت ضعيف السند است، عامي است، تاريخ است، و بعد هم اينكه شنيده ايد
و شنيده ايم كه مي گويند فعل معصوم حجت است خب بله حجت است اما اطلاق كه ندارد ما
مي دانيم پيامبر اكرم هر كاري بكند درست است اين را ميگويند فعل امام يا فعل
پيامبر اكرم حجت است و اما اينكه اطلاق بگيريم و ماهم اين كار را بكنيم چون ايشان
كرده است ديگر باقول است كه اطلاق گيري مي كنيم و الا با فعل كه نمي شود اطلاق
گيري كرد واحد هم نگفته است لذا آن فعلي بوده يك ناوداني پيامبر اكرم مثلاً گذاشته
براي عباس براي اينكه ساكتش بكند عباس آدم خوبي نبوده ديگر و به قول يكي از بزرگان
وقتي كه عمر ناودان او را كند از مسجد الحرام چه داد و فريادهاكرد اما امامت امير
المؤمنين را همين عمر از بين برد و اين نفس نكشيد بلكه تأييد كرد حالا تأييدش را
نمي دانم ولي نفس نكشيد بي تفاوتها براي غصب خلافت مثل هم بودند ديگر.
بنابر اين ما نمي توانيم نه سيره اينجا بياوريم نه فعل پيامبر لذا يك
حرف حسابي بايد بزنيم و آن اين است كه اين خيابانها اين كوچه ها مال كيست ؟ ديگر
نمي شود كه بدون مالك باشد اصلا ً چيز بلا مالك نمي شود كه باشد بايد مالكي داشته
باشد خب در ضمن حرفهاي صاحب جواهر مي فرمايند براي همه مسلمانهاست خب اين را
ماقبول نداريم اين چيزهايي كه هست، كه مباحات اوليه همه اش مال امام است و از
روايتها به خوبي استفاده مي كنيم كه مثلاً بيابان مال امام است بايد او اجازه بدهد
كه ديگران تصرف كنند لذا مثلاً روايت آمده(( من احيي ارضاً فهي له )) يعني زمين
مال شما احياء بكنيد مالك مي شويد ولي همين حكومت اسلامني اگر بخواهد جلويش را
بگيرد خب جلويش را مي گيرد و نمي گذارد و
بالاخره همه چيز كه مالك شخصي ، شخصيت حقيقي ، شخصيت حقوقي نداشته باشد شخصيت
حقوقي دارد و آن ولايت ، امام عليه السلام . لذا الان هم همه جا و من جمله در
ايران خياباها مال شهرداري است آن است كه تصرف در آن مي كند آن است كه اجازه ميدهد
پنجره بگذارد، نگذارند بالكن بگذارند نگذارند آن است كه اينها را بايد مرمت بكنند
و ما مدعي هستيم كه شوارع،خيابانها،كو چه هاي عمومي همه و همه مال شخصيت حقوقي
يعني ولايت، امام عليه السلام است .همين طور كه شايد روايت در احياء موات نه تنها
مستفيض بلكه بايد بگوييم تواتر ولي بالاخره روايات فراوان صحيح السند ظاهر الدلاله
داريم اينكه نه تكوين ، تشريع همه مال امام عليه السلام اينهاكه مالك خصوصي داشته
باشد شخصيت حقيقي يا شخصيت حقوقي . اگر شخصيت حقيقي روي زمين نيست شخصيت حقوقي
يعني مؤسسه و امثال اينها روي آن نيست ديگر مال عنوان امامت است يعني شخصيت حقوقي
. خب اگر اين حرف من درست باشد كه هست بايد بگوييم كه خيابانها صاحبدارد وقتي كه
مالك دارد بايد با اجازه در باز كند، با
اجازه پنجره باز كند،با اجازه بالكن بياورد جلو ، با اجازه سرداب درست بكند، با
اجازه بالا خانه درست بكند، روي كوچه را بپوشاند و اينكه هيچ كس نميتواند جلو آن
را بگيرد مرحوم محقق مي فرمايند هيچ كس نمي تواند جلويش را يگيرد و هر كاري مي
خواهد بكند اگر مضر باشد قاعده لاضرر مي آيد بر ميدارد و اگر مضر باي مردم نباشد
هر كار مي خواهد بكند اين ظاهراً هيچ وقت با قواعد ما سازگاري ندارد الان هم دنياي
روز همه همه مسلمان چه غير مسلمان بخواهد تصرف در خيابانها بكند تصرف در كوچه هاي
عمومي بكند مسـلم نمي شود حالا اگر كسـي حـرف من را نـزنـد حـرف صـاحـب جـواهر را بزند كـه مي فرمايند مال همه مردم است خب باز هم همين مي شود يعني باز هم عنوان
مالك است يعني همه مردم الا اينكه چون همه مردم است مي تواند همه استفاده متعارف
از اين كوچه بكنند يعني از اين كوچه ردّ بشوند و كسي نمي تواند جلوي او را بگيرد و
بگويد چرا توي كوچه مي خواهد ردّ بشوي اما بالاتر از اين بخواهي تصرف بكند بايد با
اجازه باشد همه مردم كه نمي توانند كه اجازه بدهند ديگر باز ميگردد به اينكه حاكم
شرع بايد اجازه بدهد حاكم شرع اگر اجازه بدهد خيلي خوب است و اگر اجازه ندهد، نه.
از اين نظر ظاهراً تفاوت نمي كند كه فقهاء
درست كرده اند كه بالاخره بايد براي كوچه ها براي خيابانها شخصيت حقوقي درست كرده
اند كه بالاخره بايد براي كوچه ها براي خيابانها شخصيت حقوقي درست بكنيد آن وقت
مالك، عنوان كيست؟ ما مي گوييم ولايت صاحب جواهر مي گويند عموم مردم هر دو، عنوان
است و ديگر هر دو عنوان است و اين خيابان مال آن عنوان است خب وقتي مال عنوان شد
آن كسي كه عنوان گردان است بايد اجازه كار غيرمتعارف بدهد كار متعارف يعني رفتن
توي كوچه ، خيلي خوب ولي همين رفتن توي كوچه عمومي بخواهد مثلاً بولد ورزش را آن
خويش و امثال اين را بياورد توي خيابان و خيابان را خراب كند و بگويد مال من است،
مال من است و دلم مي خواهد هر كاري بكنم ، بكنم مسلم جلويش را مي گيرند مي گويند
مي تواني تصرف بكني اما متعارف اگر غير متعارف شد ديگر اجازه مي خواهد انسان وحشت
هم مي كند كه آقا بيا روي خيابان را بپوشان هيچ اشكال هم ندارد ! مرحوم صاحب جواهر
و ديگران مرحوم محقق فرموده اند بيا روي خيابان را بپوشان يك ساختمان خوبي مي شود
يك ساختمان درست بكن و مردم تاريك مي شوند خب بشوند! بله اگر مزاحمت باشد آن قانون
لا ضرر بر مي دارد ولي تا مزاحمت نباشد اشكالي دارد!
بعضي بالكنها كه بوده است
اينها همه اش ظلم بوده است و ما در زمان پيامبر اكرم اين چيزها را نداشتيم الان در
همين اصفهان شايد شما قطعاً ده جا پيدا نمي توانيد بكنيد كه روي كوچه را پوشانده
باشند بعد هم كه ما مي رويم مي بينيم يا از آن قلدرها بوده يا ازآن لاتها بوده،
لات بازي و قلدر بازي خب مردم هم ساكت مي شوند و در مقابل آن قلدرها و در مقابل آن
لاتها اگر خانه خودش را هم بالكن مي زد ساكت مي شدند چه رسد كوچه را بالكن بزند يك
بي تفاوتي روي مردم يك ترس به مردم .
و اما حالا هر كسي حق داشته باشد بالكن بزند هر كسي حق داشته باشد روي
كوچه را بپوشاند هر كسي حق داشته باشد خب خيلي خوب است الان آن كسي كه ديوار خانه
اش به خيابان است خب يك زير زمين درست بكند توي خيابان 100 متر ،200 متر را بگيرد
اما خوب بپوشاند روي آن را محكم به طوري كه ماشين بتواند از روي آن ردّ بشود اصلاً
اينها آدم وحشت مي كند براي اصل قضيه سيره بايد درست بكنيم معناي سيره اين نيست كه
چهار تا قلدر زير خيابان را مثلاً گرفته اند يا با رشوه خواري آمده بالكن زده و
هيچ كس هيچ نگفته.اينها كه اين نيست.
لذا اين روايت را نمي دانم درست است يا نه؟ ولي وقتي كه آقا بيايد هر
چي ناودان توي كوچه هاست بند مي آورد هر چه بالكن است خراب مي كند خب اگر اينها
درست باشد به نفع من مي شود يعني اين چنين سيره اي نداريم آقا امام زمان دفع ظلم،
رفع ظلم مي كند اگر اين روايتها درست باشد اين روايتها ضعيف السند است ولي علي كل
حال آنكه مي خواهم عرض كنم اين است كه مرحوم صاحب جواهر و ديگران مرحوم علامه و
اينها
گفته اند در متون فقهيه به طور مسلم - حالا عبارات مرحوم محقق را مي خوانم – آمده كه
بالكن بزند در بزند ، روشنايي باز كند، ناودان بگذارد ، سرداب بگذارد،بالا خانه
درست بكند اينها هيچ اشكال ندارد حالا دليل چيست؟صاحب جواهر مي فرمايند كه سيره مستمره
من زمن النبي الي الان . فتواي فقهاء از زمان فتوا تا الان خب اين سيره به چه دليل
حجت؟ بايد امضاء بشود اين سيره فعل پيامبر اكرم براي يك ناودان عباس! اينها اصلاً
يك چيزهايي است كه به ساحت مقدس مرحوم صاحب جواهر نمي خورد كه آقا شما مي خواهيد
با سيره اگر باشد با فعل پيامبر اكرم كه ضعيف السند است و معلوم نيست چيست شما
امضاء سيره بكنيد ولي ما اصلا ً مدعي هستيم اين چنين سيره در ميان عقلاء نيست يعني
راستي يك عاقل بيايد روي كوچه را بپوشاند و بالا خانه درست بكند يك عاقل متدين يك
عاقلي كه حق سرش مي شود بيايد يك سرداب درست بكند ولي روي آن را حسابي بپوشاند و
مردم از روي سرداب اين رد بشوند! ناودانش ! استيحاش دارد يعني راستي از ناودانهاي
توي كوچه مردم يك حال اشمئزازي دارند از آنها كه ناودان چرا توي كوچه گذاشتيد ديگر
حالا چه رسد كه ما بگوييم كه بالكن سرداب بزن حالا اولاً سيره نداريم بعد از آنكه
سيره نداريم روايت نداريم، بعد از آنكه روايت نداريم ما مدعي هستيم اصلاً سيره به
عكس است عقلاء اين كارها را نمي پسندند اينها را ظلم مي دانند اينها را تجاوز مي
دانند رابعاً مرحوم محقق مي فرمايند توي كوچه خصوصي نه ، براي اينكه مالك دارد خب
همين حرف را ما به صاحب جواهر عرض مي كنيم مي گوييم آقا دركوچه هاي عمومي هم نه براي اينكه مالك دارد
چه فرقي مي كند مالك آن كوچه ها كه 4 تا خانه در آن است مالكش آن 4 تا خانه است خب
مشهور در ميان فقهاء همه مي فرمايند در اين كوچه خصوصي در نمي شود باز كرد سرداب نمي شود كند،
بالاخانه نمي شود، ناودان نمي شود، روشنايي نمي شود، بعد هم مي گويند براي اينكه
مالك دارد خب ماهم مي گوييم آقا همين طور كه اين مالك دارد اگر يك خانه در اين
كوچه باشد مالكش خصوصي است دو تا خانه باشد مشتركند 4 تا باشد باز به نحو اشتراك
است خيابان هم همين طور است مال همه مردم و اين عموم الناس را مرحوم صاحب جواهر
امضاء مي كنند و مي فرمايند كه شوارع لعموم الناس حالا ما مي گوييم طوري نيست –
لعموم الناس درست نيست- بگوييد لعموم الناس ما مي گوييم بعنوان ولايت خب مالك
عنواني دارد شخصيت حقوقي دارد خب اگر در آن كوچه هاي خصوصي خودشان مي فرمايند اگر
بخواهند در كوچه هاي خصوصي در باز كنند اجازه مي خواهد ما هم مي گوييم كه در كوچه
هاي عمومي اگر بخواهد روشنايي بگذارد اجازه مي خواهد اجازه از چه كسي؟ از حاكم شرع
يا فعلاً از شهر داري. شهر داري همين طور است ديگر الان شهرداري نمي گذارد شهرداري
حق هم ندارد كه پول بگيرد و اجازه بدهد و اين كارها را بكند اين چنين چيزي اصلاً
نه. كه حتي اين را هم مردم ظلم مي دانند كه شهرداري بخواهد اين كار را بكند ولي خب
بعضي اوقات پول مي گيرد صلاح مي داند كه اينكه اين در باز كند توي خيابان يا اينكه
مثلاً بالكني بزند و ضرري نداشته باشد ولي پول مي گيرد حسابي هم پول مي گيرد
شهرداري حالا نه اين شهرداري اصفهان يا شهرداري ايران، اصلاً دنيا اين جوري است و
اين حرف مسم پيش اصحاب را من نه مي توانستم هضم كنم نه دليل داريم و بخواهيم در
اين مسائل هم ادعاي اجماع كينم و اجماع جلوي ما را بگيرد و اينها ظاهراً كار مشكلي
است.
مسئله 2 :
مسئله 2 كه خيلي براي من مشكل است و هميشه هم مشكل بوده و دو تا روايت
هم مرحوم صاحب جواهر برايش مي آورند اين است مي گويند در ملك خودش حالا آن مسئله
اين است كه تجاوز در شوارع بكند اينجا مسئله اين است در ملك خودش خانه مي سازد اما
در باز مي كند به خانه همسايه مي شود يا نه ؟ مي گويند مي شود و هيچ اشكالي ندارد.
مرحوم صاحب جواهر مي فرمايند اگر بخواهد نگاه بكند توي خانه مردم آن
را روايت داريم كه حرام است و نمي شود روي پشت بام هم بروند و نگاه توي خانه مردم
بكنند يا در خانه مردم باز باشد و اين نگاه توي خانه مردم بكند خب اين نمي شود و
همه حرام است و گناهش هم بزرگ است ولي نمي خواهد كه نگاه بكند مي خواهد كه روشنايي
براي خانه اش درست بكند مثل حالا چند طبقه مي سازد و محله اش را نابود مي كند
بگوييم هيچ طوري نيست! محله نابود شد، بشود حتي الان فقهاء اينجا مي گويند ضرر
براي همسايه داشته باشد، داشته باشد! نمي دانم يعني چه؟ آن وقت مرحوم صاحب جواهر
تمسك مي كنند به قاعده (( الناس مسلطون علي اموالهم )) مرحوم استاد بزرگوار ما
آقاي داماد مي فرمودند كه مرحوم حاج شيخ روي منبر يك وقتي مي گفتند اين (( الناس
مسلطون علي اموالهم )) كه آقايان مرتب به آن تمسك مي كنند خب اين دليل كه اطلاق
ندارد اين حيثي است بعد مي فرمودند خب يك كسي توي خيابان عصايش را دور سرش بگرداند
توي سر هر كسي بخورد بخورد ((الناس مسلطون علي اموالهم )) اين معنايش اين نيست.
((الناس مسلطون علي اموالهم)) يعني از عصايت مي تواني استفاده بكني استفاده متعارف
اما حالا با عصا توي سر مردم بزن (( الناس مسلطون علي اموالهم))! اين ((الناس
مسلطون علي اموالهم)) كه صاحب جواهر اينجا آورده اين حرفها زياد است ساز و آوازش
توي خانه بلند است چهار ديواري است و هر غلطي مي خواهد بكند! از اول شب تا به صبح
عروسي دارد مزاحم محله است طوري نيست. توي خانه ام است تصرف در مال تو كه نيست
روضه خواني هاي شما آقايان توي مسجد توي روضه تا ساعت 10 و 11 صداي بلند گو مزاحم
است اينها حرام است تو كه حرف مي زني حرام است آن هم كه گذاشته حرام است و اصلا ً
روضه را از بين مي بريد، ابهت روضه را از بين مي بريد يك ساعت قبل از اذان صبح و
بخوان آن هم بي خوابي او را گرفته و مرتب مي خواند خب اينها همه حرام است قاعده لا
ضرر همه اينها را بر مي دارد تعجب در اينجاست مشهور در ميان فقهاء است همين ها
قضيه سمرة را نقل مي كنند سمرة يك درخت د مزرعه داشت و رفتن حقش بود حق آبه داشت
حق رفت و شد داشت مي رفت سر درخت اما بازي در آورده بوداين همسايه اش به جر آمد
ديد بدون اجازه مي آيد رد مي شود آمدند خدمت پيامبر اكرم يا رسول الله اين سمرة
اذيت مي كند بدون اجازه مي آيد حرف مارا نمي شنود پيامبر او را خواستند گفتند سمرة
اجازه بگيرگفت نه چهار ديواري راه دارد راه هم مال خودم است دلم نمي خواهد بگويم
يا الله پيامبر فرمودند خب حالا كه اجازه نمي گيري درخت را بفروش گفت نه ، مالم
است دلم نمي خواهد بفروشم پيامبر مماشات كردند و گفتند يك نخلستان به تو مي دهم
اين درخت را بده به اينهاگفت نه پيامبر اكرم فرمودند در بهشت درخت به تو مي دهم
گفت نه آزادي است ببينيد معناي آزادي يعني چه؟ اما وقتي كه رسيد به اينجا پيامبر
به او فرمودند سمرة تو آدم مضري هستي (( لا ضرر و لا ضرار )) بعد حكومت درخت را
كند و انداخت و گفت برو گم شو اصلاً شأن نزولش اين است كه در ملك خودش مزاحم بود
پيامبر درخت را كند و انداخت دور و گفت برو گم شو حالا اين آقا هفت طبقه بسازد توي
ملك خودش است و هيچ طوري نيست و محله خراب شود! جهنم كه خراب شد! اين معلوم است
اين ظلم است بالاترين ظلمهاست.
يك كسي يك خانه پنجاه متري دارد و شما دو سه طبقه مي سازيد آفتاب اين
خانه را مي گيريد همين الان فرمودند مي گويند طوري نيست . تصرف در خانه او نكرده
در ملك خويش رفته بالا . رفته بالا چيست؟ رفته پايين سرداب مي زند يا دستشويي درست
مي كند و ملك مردم را خراب مي كند و نم مي زند طوري نيست و شايد اينجاها سيره هم
باشد نه سره قبلي، سيره ظلمي ، تمدني و فقهاء هم مي گويند طوري نيست و لو روايت
صحيح السند هم روي آن باشد ما روايت را طرد مي كنيم براي اينكه مي دانيم روايت ظلم
نمي كند روايت ظلم نمي گويد و اينها همه ظلم است چه جور مي شود آدم بگويد تو دو
طبقه بساز آفتاب همسايه را مي گيري جهنم اشراف پيدا مي كند اين خانه كه قيمت آن يك
ميليون تومان است شده 500 هزار تومان به من چه ! اين خانه نم پيدا مي كند با
كارهاي تو بكند به من چه ! چه جور مي شود.
دو طبقه سه طبقه مي خواهد بسازد تشريفات مي خواهد پسرش را زن بدهد و
امثال اين مزخرفات آفتاب مردم را بگيرد براي اينكه مي خواهد اين در رفاه باشد در
قاعده لا ضرر هم فردا صحبت مي كنيم كه مرحوم صاحب كفايه در كفايه تزاحم ضررين را
ديگر ذكر كرده اند حالا ببينيم تزاحم ضررين چه مي گويد اما اصل اين كار چه گونه
است؟ اين ((من تخوم الارض الي عنان
السماء)) هم ما نمي دانيم يعني ؟ به طور متعارف بايد بگوييم كه مثلاً نفت در ملك
كسي پيدا مي شود حالا اين بگويد تا تخوم الارض من مالك هستم مسلم اين جور نيست
متعارف است زمين را زمين را مثلاً دو سه طبقه برود پايين مردم بگويند طوري نيست
متعارف است زمين را مثلاً دو سه طبقه برود پايين مردم بگويند طوري نيست اما حالا
بخواهد نفت را برون بياورد نفت مال حكومت است نه مال اين آقا هواپيما بخواهد از
روي خانه اين رد بشود بگويد من راضي نيستم نه بابا اين دو طبقه سه طبقه اگر مزاحم
نباشي تو مالك هستي (( تخوم الارض الي عنان السماء )) كه معنايش اين نيست كه تا
عرش اين مالك است اصلاً اين عرفيت ندارد حالا علي كل حال اينكه بحث مانيست.
بحث ما اين است كه بگويد ((تخوم الارض الي عنان السماء)) اين مي تواند
هفت طبقه بسازد و محله را از بين ببرد يا نه؟ همه عقلاء مي گويند نه ، ظلم است ظلم
به محله است ولي حالا روايت مي گويد مي شود . نمي دانم روايت چه مي خواهد بگويد؟
دعائم الاسلام اين ضعيف السند است . كتاب مال كيست؟ معلوم نيست
رواياتش هم همه مرسل است از پيامبر اكرم ما شيعه ها روايت نبوي نداريم كه صحيح
السند باشد مگر اينكه سند بخورد به يكي از ائمه طاهرين مثل سكوني كه اين جور مي
كند روايت را مي رساند به امام صادق عليه السلام ، امام صادق عليه السلام به امام
باقر عليه السلام و ... به رسول الله آن باز نبوي نمي شود اين مي شود امامي اما
اگر نبوي داشته باشيم ضعيف السند است. هر عن النبي ضعيف السند است يا مثلاً مثل
مرحوم صدوق ((رضوان الله تعالي عليه)) در خصال اين رواياتي را كه مي رسانند به
پيامبر اكرم اين رواة همه ضعيف السند است اصلاً مجهول هستند خيلي ها عامي هستند
دعائم الاسلام اين جوري است اصل كتاب را نمي شود نسبت داد شايد يك كسي بوده اين
آقاي قاضي آدم با سوادي بوده يك كتاب مسائلي يك رساله اي نوشته
يك چنين چيزي رواياتش خيلي به رساله مي خورد ولي علي كل حال روايت ضعيف السند است
دو تا روايت داريم روايتها خلاف عقل است .
روايت 1 :
((و عنه صلوات الله و سلامه عليه انه سئل عن الرجل يطيل بنائه فمنع
جاره الشمس)) آفتاب خانه همسايه را مي گيرد ((قال ذلك له و ليس هذا من الضرر الذي
يمنع منه يرفع و جداره ما احب اذا لم يكن نظرمنه اليهم)).
روايت 2 :
(( و عنه انه قال ليس لاحد ان يفتح كوّةً في جداره ينظر منها اي شيء
من داخل دار جاره فان فتح للضياء في موضع يري منه لم يمنع ذلك)).
اگر در باز كند براي اينكه لات بازي كند، چشم چراني كند نمي شود اما
در باز كند اشراف پيدا كند هيچ طوري نيست .
حالا طبقه دومش اشراف دارد به خانه همسايه هيچ طوري نيست! مسلم روايت
خلاف عقل است همه عقلاء هم مي گويند طوري است ولي اين روايت مي گويد طوري نيست و
فقهاء هم فرموده اند طوري نيست تعجب اينجاست در كوچه هاي خصوصي گفته اند اجازه مي
خواهد اما اشرافش را گفته اند طوري نيست ولو ضرر هم داشته باشد طوري نيست و اين را
نمي دانم چه جوري است؟
مطالعه كنيد ، ببينيم چه كار بايد كرد؟!
و صلي الله
علي محمد و آل محمد.