اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئلهای که عنوان شد از مسائل مشکل فقه است و همیشه هم درباره آن سر
وصدا بوده است و آن این است که اگر کسی لباس نجس دارد و این لباس نجس را نمیتواند
بشوید نمیتواند عوض کند آیا با همان لباس نماز بخواند؟
یا باید عریاناً نماز بخواند؟ در مسئله گفتم که سه قول است. مشهور در
میان اصحاب فرمودهاند عریاناً نماز بخواند.
و غیر مشهور که آن هم خیلی از بزرگان هستند فرمودهاند که با همان
لباس نماز بخواند.
یک قول متوسطی هم که آن هم خیلی از افراد بزرگ فرمودهاند، فرمودهاند
مخیر است میخواهد عریاناً نماز بخواند میخواهد با همان لباس نجس نماز بخواند.
آن کسانی هم که گفتهاند عریاناً یعنی مشهور بعضی گفتهاند که ایستاده
نماز بخواند یعنی نماز معمولی بخواند اما رکوع و سجده نکند، با ایماء، بعضی هم
گفتهاند نه نشسته نماز بخواند اما رکوع و سجده نکند، با ایماء همه اینها برای
خاطر روایاتی است که در مسئله داریم.
در جلسه قبل گفتم که 8 تا روایت داریم که میفرماید با همان لباس نماز
بخواند و این کلمه یصلی فیه در 7 تا روایت آمده در یکی از آن روایتها هم آمده
لاتصل عریاناً یا لا یصلی عریاناً یعنی علاوه بر این که گفته در همان لباس نماز
بخواند فرموده است که عریاناً هم نماز نخواند.
یک کلمه داشتیم در یکی از روایتها که گفته بود اگر مضطر باشد این اگر
مضطر باشد آیا قید است یا نه؟
مشهور گفتهاند قید است معنایش این که نمیتواند عریاناً نماز بخواند،
هوا سرد است ناظر محترم هست جائی است که نمیتواند از نظر شخصیت نمیتواند توی
میان مردم توی مسجد عریاناً نماز بخواند معنایش این است بنابر این قید زده بودند
با این کلمه اضطرار هر 7 تا روایت را، لذا آن 7 تا روایت که مطلق بود به این کلمه
اذا اضطر الیه قید خورده بود الا این که شبهه شده بود این اذا اضطر الیه این ایا
قید است یا صیغت لبیان الموضوع؟ آیا معنایش این است که حالا مضطر است ونمیتواند
لباسش را عوض بکند در همان لباس نماز بخواند؟ آیا این است؟ یا معنایش این است حالا
که مضطر است و نمیتواند با لباس پاک نماز بخواند با همان لباس نماز بخواند که در
جلسه قبل گفتیم که ظهور این روایت مخصوصاً با آن لا تصل عریاناً معنایش این است که
حالا که مضطر است توی لباس نجس نماز بخواند بخواند، در جلسه قبل گفتیم ولو احتمالش
هم باشد که این صیغت لبیان الموضوع خصوصیت ندارد دیگر نمیتواند قید باشد، این است
که مرحوم سید در عروه و بسیاری از محشین برعروه و خیلی از بزرگان این را قید
نگرفتهاند و فرمودهاند که با همین لباس نماز بخواند ولو میتواند بکَند، عریاناً
نماز بخواند نه، باید نکَند باید عریاناً نماز نخواند و باید با
همین لباس نماز
بخواند، این خلاصه آن 8 تا روایت شد که در جلسه قبل صحبت کردم، حالا
بحث امروز ما راجع به قول مشهور است.
قول مشهور 3 تا روایت دارد در مقابل آن 8 تا روایت اینها سه تا روایت
دارند بلکه باید بگوییم دو تا روایت دارند،
عمده روایتشان روایت 4 از باب 46 از ابواب نجاسات جلد2 وسائل صحیحه
حلبی عن ابی عبدالله علیه السلام فی رجل اصابته جنابه و هو فی الفلات و لیس علیه
الا ثوب واحد و اصاب ثوبه منی، قال یتیمم
و یطرح ثوبه و یجلس مجتمعا فیصلی و یومی ایماء، خب روایت دلالتش خیلی خوب است، فرض
هم همین فرض مسئله که یک لباس بیشتر ندارد فرمودهاند در نجس نماز نخواند بلکه تیمم
کند برای اینکه جنب است دیگر، تیمم کند آن لباسش را هم بکند اما نشسته نماز
بخواند، روایت صحیح السند است، مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه در معجم
روایت را از نظر سند میفرمایند سندش خوب نیست برای اینکه محمد بن عبدالحمید
توثیق نشده، الا اینکه نجاشی همین محمد بن عبدالحمید را توثیق کرده ایشان میفرمایند
این توثیق مال پدرش است نه مال خودش این که فرمودهاند انه موثق یعنی عبدالحمید نه
محمد بن عبد الحمید، حالا از کجا مرحوم آقای خویی این را میگویند؟ نمیدانم برای
اینکه عبارت مرحوم نجاشی این است که همین محمدبن عبدالحمید را میآورند توی
محمدها و بعد میفرماید محمدبن عبدالحمید ثقه، اما اینکه ابیه نه محمد نمیدانم
از کجا مرحوم آقای خویی این را آورده؟
حالا اگر هم حرف مرحوم آقای خویی درست باشد از همین محمد بن عبدالحمید
بسیاری از بزرگان روایت نقل کردهاند مثل ابن ابی عمیر، اما مهمتر در کامل
الزیارات ابن قولویه این را آورده توثیق کرده ولی مهمتر علامه در خلاصه شهید در آن
وجیزه این را توثیق کرده مرحوم مامقانی میفرمایند له کتاب من الاصول، این همه
توثیق نمیدانم چه شده مرحوم آقای خویی، مرحوم آقای خویی به این چیزها خیلی اهمیت
نمیدهند اما کامل الزیارات را ایشان اهمیت میدهد دیگر، و این در کامل الزیارت
آمده مرحوم آقای خویی به علامه اهمیت میدهند خب رجال دارد اسمش خلاصه است و این
محمدبن عبدالحمید را توثیق کرده، لذا برفرض هم بپذیریم فرمایش آقای خویی در معجم
این جا هم دارد برفرض بپذیریم که توثیق نجاشی مال عبدالحمید است نه مال محمد بن
عبدالحمید و بپذیریم اما از آن طرف هم این افراد مثل ابن ابی عمیر، ابن ابی عمیر
را هم بگویید این لایروی الا عن ثقه درست نیست، نمیشود این ها را گفت حالا بگویید،
ابن قولویه در کامل الزیارات توثیق کرده، بگوییم نه آن را هم قبول نداریم مرحوم
آقای خویی مثل این اواخر عمرشان از رأیشان برگشتهاند گفتهاند که هرچه در کامل
الزیارات است حجت است را قبول نداریم آن را هم قبول نداشته باشند اما وثقه العلامه
فی الخلاصه والشهید فی الوجیزه خب دو تا کتاب رجال است از ما یکی مال شهید اول یکی
هم مال علامه چه جور میشود ما این ها را رد بکنیم؟ و همه اینها مرحوم مامقانی
حسابی توثیق کرده و او را صاحب کتاب اربعه مأه یکی از اصول اربعه مأه میگوید مال
ایشان است، بنابراین فرمایش مرحوم آقای خویی هیچ وجه ندارد روایت از نظر سند بلا
اشکال است از نظر دلالت هم بلااشکال است که حضرت فرمودند حالا که این جنب است تیمم
کند اما آن لباسش را بکند و عریاناً نماز بخواند، الا اینکه یک روایت دیگر، اینها
سه تا روایت دارند، دوتا روایت هر دو از سماعه است که مرحوم آقای خویی رضوان الله
تعالی علیه هردو روایت را میخواهد از کار بیندازد به عنوان این که میگوید سئلته
و ایشان میگویند این سئلته را نمیدانیم از امام سؤال کرده یا غیر امام بنابراین
مضمره است بعد میفرمایند که خب شما خودتان میفرمایید این سئلته اصحاب مسلم از
امام علیه السلام است نمیشود که از ابوحنیفه سؤال کرده باشد و بیاید روایت را برای
ما نقل کرده باشد بگویید سئلته، این که جنایت است خیانت است، میفرمایند که نه این
راجع به زرارهها و محمدبن مسلمهاست و راجع به سماعه نیست، البته خیلی کم لطفی
است برای اینکه سماعه من نمیدانم میگویند فطحی است این حرف درست باشد یا نه؟
اما آنچه میدانم مبلغ است از مبلغهای خیلی رشید امام صادق سلام الله علیه است
یک دفعه آمد خدمت امام صادق علیه السلام گله داشت گفت که منبرها کساد است حضرت
فرمودند که جوانها را جمع کن با جوانها حرف بزن حالا ولو منبر نروی توی میان
مردم نمیگذارند و نمیشود کساد است علیک بالشبان لذا این سئلته این را نمیشود
ایراد به آن بگیریم کسی هم ایراد نگرفته خود مرحوم آقای خویی هم حالا این جا چون
که میخواهند این دو سه تا روایت را از کار بیندازند لذا هرچه به ذهنشان آمده گفتهاند
و الا نمیشود ما بگوییم سئلته، جای دیگر هم نمیگوییم هیچ کس نگفته، بگوییم سئلته
سماعه مضمره است و حجت نیست، بنابراین اینکه حجت است، روایت این است روایت 3 از
همین باب این روایتی که خواندیم روایت 4 از باب 46 بود.
روایت 3: سئلته عن رجل یکون
فی فلات من الارض فاجنب ولیس له الا ثوب فاجنب فیه و لیس یجد الماء قال یتیمم و
یصلی عریاناً قائما یومی ایماء روایت رساتر از آن است اما بالاخره مضمون یک چیز
است الا این که معارض است آن روایت فرموده است که یتیمم و یطرح ثوبه و یجلس مجتمعا
و یصلی ایماءً این گفته است یتیمم و یصلی عریاناً قائما یومی ایماءً، با هم میجنگد،
سماعه یک روایت دیگر هم دارد و آن میگوید که یجلس ظاهراً روایت 1 است
موثقه سماعه عین همین است الا این که گفته است و یصلی عریاناً جالسا یومی ایماءً
آن یجتمع را هم دارد، یجلس مجتمعا فیصلی و یومی ایماء لذا در خود این دو تا روایت
سماعه تعارض است یکی گفته یجلس چهار زانو بنشیند تا عورتین پیدا نشود و یومی ایماء
یکی دیگر گفته است که نه، قائماً مثلاً با ران پای خود با دست خود، ندارد من عرض
میکنم، با دست خود عورتین را بپوشاند برای اینکه بعضی از بزرگان مثلاً مثل کاشف
الغطاء گفته که مانعی ندارد انسان با دستش جلوی خودش و آن الیتین هم که آن مقعد را
پوشانده بنابراین این جوری میتواند برود توی حمام ناظر محترم هم ببیند طوری نیست
برای این که عورتین را با دست پوشانده آن پشت را هم الیتین پوشانده، لذا یومی
ایماء عورتین پوشیده است این جوری، آن یجلس آن هم پوشیده است این جوری، الا این که
بخواهد رکوع و سجده کند عورتین پیدا میشود چه در حال جلوس چه در حال قیام، آن
گفته قائماً آن گفته جالساً، به عبارت دیگر آن شرط قیام را انداخته، شرط رکوع هم
که باید خاص باشد را انداخته، هر دو هم شرط سجده را انداختهاند، بنابراین این جور
میشود آن روایت سماعه گفته یجلس یک روایتش، یک روایت دیگر گفته که یصلی قائماً آن
روایت محمدبن عبدالحمید هم گفته است که قائماًاین فی فلات صیغت لبیان الموضوع است
برای اینکه معمولاً بیابان است که آدم اینجوری گرفتار میشود، بالاخره برمیگردد
به این که اذا اضطر الیه و این فی فلات و امثال اینها همه همه صیغت لبیان الموضوع
و صیغت لبیان الموضوع معنایش این است که این گرفتار شده لباس عوضی ندارد لباسش نجس
است چکار بکند، همهاش صیغت لبیان الموضوع است دیگر، غلبه است دیگر، نمیشود قید
غالبی به قول ایشان اطلاق ندارد آن تقیید که نمیتواند بکند.
میشود گفت که جمع بکنیم بین این سه تا روایت؟ بگوییم آن روایتی که
گفته قائماً که گفت یصلی عریانا قائما یومی ایماء آن جا را میخواهد بگوید که ناظر
محترم نیست و آن روایتی که میگوید یجلس مجتمعا و یصلی و یومی ایماء آن جا را میخواهد
بگوید که ناظر محترم هست، آن جا ناظر محترم نیست میشود گفت؟ یک روایت هست این
بگوییم شاهد جمع است،
روایت 2 از همین باب صحیحه هم هست صحیحه ابن مسکان عن ابی عبدالله
علیه السلام فی الرجل عریان، این فرض کرده عریان است لیس معه ثوب ، قال اذا کان حیث
لایراه احد فلیصل قائماً بگوییم این هم شاهد جمع است آن روایاتی که میگوید که فلیصل
قائماً آن جا که لایراه احد، احد هم یعنی نا محرم دیگر، و آن روایتی که میگوید
یصلی جالساً آن جا که نا محرم باشد خب اینها جمع میشود همه، میتوانیم بگوییم
این شاهد جمع است و آن دوتا روایت سماعه با هم منافات ندارد، یکی گفته یصلی جالساً
یکی گفته یصلی قائماً بگوییم یصلی قائماً آن جا که نا محرم نباشد آن که گفته یصلی
جالساً نامحرم باشد الا این که این فرمایش کاشف الغطاء که خیلی از بزرگان گفتهاند،
ما عورتین را از بالای عورتین حساب میکنیم تا پایین الیتین میگوییم همه اینها
عورتین است اگر حرف ما باشد خب این حرفها درست است. اما معمولاً مشهور در میان
فقهاء میگویند که الیتین عورتین نیست و بالای عورتین هم این هم عورتین نیست بلکه
عورتین مرد که باید بپوشاند مختص به آن عورتین است یعنی آن مقعد و ذکر و بیضتین
گفتهاند این سه تا عورتین است اما بیش از این دیگر عورتین نیست ما از روی روایات
نتوانستیم استفاده کنیم یک وقت هم در صلاه صحبت میکردیم خیلی مفصل صحبت کردیم و
گفتم که عورتین که برای مرد است که نمیتواند نشان بدهد فقط برای زنش از پایین الیتین
است تا بالای نزدیک ناف، که بعضی از بزرگان مثل مرحوم صدر آن صدر بزرگ در مجمع
الرسائل ایشان میفرماید از ناف تا زانو البته احتیاط میکند احتیاط واجب میفرماید
از ناف تا زانو برای مرد عورتین است، نه به آن فرمایش آن جوری که مشهور در میان
اصحاب است نه به این فرمایش که اینقدر احتیاط روی آن شده، خب اگر این باشد این جمع
باز جور نمیآید برای اینکه اگر ایستاده باشد عورتین را میتواند بپوشاند به شرطی
که رکوع و سجدهاش ایماء باشد اگر هم نشسته باشد عورتین را میتواند بپوشاند به
شرطی که ایماء باشد، بنابراین این فرقی بین قیام و قعود نیست از این جهت که عورتین
را میتواند بپوشاند دیگر این تعارض حسابی به حال خود باقی میماند برای این که
اگر قائماً باشد یومی ایماء هست اگر هم یجلس باشد یومی ایماء هست اگر قائم باشد
جالس باشد عورتین را میتواند بپوشاند.
لذا این خیلی فرقی بین قیام و قعود نیست برای اینکه آدم میفهمد این
یومی ایماء را گفته برای اینکه عورتین پیدا نشود حالا در میان مردم باشد یا نباشد
اگر بتواند لباسش را بکند ولو در میان مردم دیگر قائماً باشد یا قاعداً عورتین خود
را میتواند بپوشاند به شرطی که با ایماء رکوع و سجده بکند، این سه تا روایت که در
حقیقت باید بگوییم که سه تا روایت صحیح السند است اما با هم جنگ دارند برای اینکه
آن گفته یجلس آن گفته یقوم،
عرض کردم مگر این که این روایت 2 را شاهد بگیرید و بگویید آن جا که
ناظر باشد و آن جا که ناظر نباشد آن وقت بالاخره این سه تا روایت یکی از کار میافتد،
و دیگر نمیشود سه تا روایت، میشود در مسئله دو تا روایت داریم، این خلاصه حرف مشهور
چه کرده؟
آن 8 تا روایت را از کار انداخته با کلمه اذا اضطر الیه گفته بنابراین
آن جا که میگوید اذا اضطر الیه آن جاست که نتواند عریاناً نماز بخواند این دو سه
تا روایت آن جاست که میتواند عریاناً نماز بخواندگفته بنابراین برمیگردد مسئله
به این که اگر بتواند عریاناً نماز بخواند باید عریاناً نماز بخواند، خب این خلاصه
حرف است.
در آن اذا اضطر الیه اشکال داریم که میتواند قید باشد یا نه؟ عمده
اصلاً تمام بحثها برمیگردد به این جا که این اذا اضطر الیه آیا قید است یا نه؟
اگر گفتید قید است دیگر درست میشود آن 8 تا روایت جاهایی را میگوید
که عریاناً نتواند نماز بخواند این دو سه تا روایت آن جا را میگوید که عریاناً
بتواند نماز بخواند بحث ما هم همین جاست که عریاناً میتواند نماز بخواند.
هیچ کدام را نباید از کار بیندازیم برای اینکه آن 7 تا روایت قید میخورد
به اذا اضطر الیه و اصلاً از بحث ما بیرون است و بحث ما آن جاست که این لباس را میتواند
بکند، خب هیچ، آن اذا اضطر الیه آن 7 تا روایت اصلاً از بحث ما بیرون است که اسمش
را میگوییم صیغت لبیان الموضوع، صیغت لبیان الموضوع یعنی قید توضیحی.
آن وقت مشهور تمسک کردهاند به این سه تا روایت دیگر بلا معارض است و
اما اگر فرمودید اذا اضطر الیه قید توضیحی است صیغت لبیان الموضوع است دیگر تعارض
میشود بین آن 8 تا روایت با این سه تا روایت، آن وقت باید مسئله تعارض را جلو
بکشیم ومسئله تعارض خذ بما اشتهر بین اصحابک میگوید دو تا روایت هر کدام بیشتر آن
مقدم است خب این جا 8 تا روایت داریم این جا سه تا روایت پس آن 8 تا روایت مقدم بر
این سه تا روایت است درست میشود دیگر.
الا اینکه یک حرف دیگر میماند این
خذ بما اشتهر بین
اصحابک شهرت فتوایی را میگوید؟ یا نه فقط شهرت روایی است؟ درست میشود 8
تا روایت یک طرف 3 تا روایت یک طرف آن 8 تا روایت را باید بگیریم خذ بما اشتهر بین
اصحابک فان المجمع علیه لاریب فیه که 8 تا در مقابل 3 تا یک مجمع علیه است، دع
الشاذ النادر اما از آن طرف هم شهرت فتوایی مال این سه تا روایت است آن 8 تا روایت
را باید طرد کنیم و ما تبعا لاستاد بزرگوارمان حضرت امام میگوییم که اگر شهرت
فتوایی نباشد، حتماً شهرت فتوایی را خذ بما اشتهر بین اصحابک میگوید به قول حضرت
امام میفرمودند آخر معنا دارد که 10 تا روایت همه 10 تا روایت را به آن عمل نکرده
باشند ما بگوییم خذ بما اشتهر بین اصحابک فان المجمع علیه لاریب فیه به قول ایشان
فیه کل الریب چطور میشود 10 تا روایت را اصحاب به آن عمل نکردهاند خب فیها کل
الریب لذا ایشان میفرمودند شهرت فتوایی اگر در آن خذ بما اشتهر بین اصحابک شهرت
فتوایی یقینی نباشد لااقل هردورا میگوید شهرت روایی شهرت فتوایی هردو، اگر این
باشد شهرت فتوایی این طرف است شهرت روایی آن طرف است آن طرف شهرت روایی دارد 8 تا
این طرف شهرت روایی دارد 3 تا روی آن سه تا روایت که حالا خواندیم شهرت فتوایی هست
روی آن 8
تا شهرت فتوایی نیست اما 8 تا روایت است باز میمانیم نه آن طرف را میشود
گفت نه این طرف را، آیا میشود آن عرضی که من سابق کردم وقتی وارد بحث شدیم گفتم
که این عرف میگوید که دار الامر با لباس نجس نماز بخوانی یا عریاناً عرف ترجیح میدهد
با لباس نجس نماز خواندن را، لذا ان را یک حضاضتی حساب میکند.
یک مقدار بیشتر که باز در جلسه قبل میگفتم آقا اگر عریاناً نماز
بخواند دو سه تا شرط از بین میرود اما اگر با لباس نجس نماز بخواندیک شرط از بین
میرود دوران امر بین اینکه یک شرط از بین برود یا سه چهار تا شرط خب ترجیح با آن
است که یک شرط از بین برود اگر با لباس نجس نماز بخواند فقط در نجس نماز خوانده آن
شرط طهارت از بین رفته اما رکوع و سجده و قیام و اینها باقی مانده دیگر و اما اگر
عریاناً نماز بخواند آن شرط طهارت را احراز کرده اما شرط رکوع و سجده و قیام از
بین رفته، دوران امر بین این که سه تا شرط از بین برود یا یکی علی الظاهر ترجیح با
این است که آن یک شرط از بین برود یعنی یصلی فی النجس،
دوران امر است بین این شرط از بین برود یا سه تا شرط از بین برود
یکدسته روایات میگوید سه تا شرط از بین برود یک دسته روایات میگوید یک شرط از
بین برود خب مرجح است دیگر، الا اینکه یک کسی در باب مرجحات حرف ما را قبول نکند
بگوید مرجحات منقسم به سه قسم است یکی شهرت روایی، یکی موافق با کتاب یکی مخالف با
عامه و ما دیگر مرجح نداریم، یکی این حرف را بزند که مشهور در میان فقهاء یعنی
تعادل و تراجیح میگویند مرجح همین سه تاست والاتساقط میکند، اما اگر یک کسی
بگوید نه بابا ما از این سه تا میفهمیم اگر یک روایت مرجحی داشته باشد مرجح عرفی
باشد روایی باشد آن مرجح را میگیریم، آن وقت اگر کسی این حرف را بزند دیگر خواه ناخواه
آن در لباس نجس خواندن مقدم میشود که ما قائلیم مرحوم سید در عروه قائل است.
خیلی بحث مشکل است انصافاً از همین جهت هم همیشه سروصدا بوده حالا اگر
بپسندید بحث امروز را دیگر خواه ناخواه روایتهایی که میگوید عریاناً نماز بخواند
از کار میافتد .
بحث فردا که بسیاری از بزرگان گفتهاند تخییر، گفتهاند دو دسته روایت
داریم فاذن فتخیر میگوید میخواهی به آن عمل کن میخواهی به آن عمل کن این هم یک
بحث مفصلی است ان شاءالله برای فردا.
وصلی
الله علی محمد و آل محمد