اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئلهای که دیروز عنوان شد این که اگر کسی بتواند در لباس پاک نماز
بخواند اما نخواند و در لباس مشتبه دو تا نماز بخواند آیا این نماز درست است یا
نه؟
در این که اگر لباس پاک نداشت دوتا نماز بخواند اشکالی نیست دیروز در
بارهاش صحبت کردیم هم قاعده علم اجمالی اقتضا میکرد هم روایت صحیح السند
ظاهرالدلاله در مسئله داشتیم،
اما مسئلهای که الان هست این است که این میتواند در لباس پاک نماز
بخواند مثلاً در صحراست آخر وقت میآید در منزل، یا در مسافرت است آخر وقت میآید
در منزل و با لباس پاک نماز میخواند اما در مسافرت در صحرا دو تا لباس دارد یکی
از آنها نجس است یکی از آنها پاک است خب این در احدهما نماز بخواند فایدهای ندارد
موافقت احتمالیه است و باید قطعاً بداند در لباس پاک نماز خوانده حالا در دو لباس
نماز میخواند میشود یا نه؟
مسئلهای که مهم است این که مرحوم سید در عروه میگویند نمیشود دلیلش
را هم میگویند لعب به امر مولاست در کفایه اگریادتان باشد این مسئله را متعرض شدهاند
یعنی مرحوم شیخ انصاری و دیگران منجمله در کفایه که اگر کسی بخواهد همین مسئله را
اگر کسی بخواهد اسقاط تکلیف بکند با علم اجمالی و درحالی که میتواند اسقاط تکلیف
بکند با علم تفصیلی آیا جایز است یا نه؟
آن کسانی که گفته بودند نه گفته بودند جزم به تکلیف جزم به مأموربه به
عبارت دیگر جزم امتثالی نمیتواند داشته باشد راستی در این لباس که نماز میخواند
پاک است اگر پاک باشد نماز درست است اگر پاک نباشد نماز باطل است حالا این جازم
باشد به امتثال و جزم در امتثال شرط است، این یکی از دلیلها بود.
خب مرحوم شیخ، مرحوم آخوند، دیگران فرمودهاند به چه دلیل میگویید که
جزم در امتثال شرط است؟ شما قصد قربت میخواهید قصد قربت را میآورد اما اینکه
جارماً این نماز ان نماز واقعی باشد این دیگر به چه دلیل؟ شما نماز میخواهید به
قصد قربت این هم نماز میخواند با قصد قربت.
دلیل دوم که آورده بودند قصد وجه نمیتواند بکند قصد تمیز نمیتواند
بکند و قصد وجه یعنی این نماز مثلاً واجب است قربه الی الله نمیتواند بگوید واجب است،
نمیتواند که بگوید این نماز همان نماز در پاک است به این میگویند قصد وجه قصد
تمیز این را هم مرحوم آخوند در کفایه جواب دادند اینکه قصد وجه وقصد تمیز کی میگوید
شرط نماز است؟ کی میگوید جزء نماز است؟ مولا یک نماز از ما میخواهد با قصد قربت
این هم یک نماز میخواند با قصد قربت اما این که مثل عموم مردم این جور است
میگوید نماز واجب به جا میآورم
قربه الی الله این نماز واجب را قصد بکند به زبان بیاورد به چه دلیل؟
حتی اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در کفایه میفرمودند که این یک مسئله
عام البلوی است مردم روزی چهار، پنج مرتبه نماز میخوانند و این که سؤالاً و
جواباً در روایات ما نیامده دلیل بر همین است که قصد وجه قصد تمیز واجب نیست مولا
نماز ظهر وعصر میخواهد خب من هم نماز ظهر و عصر را میآورم بدون اینکه بگویم
نماز ظهر واجب قربه الی الله، نه ظهرش را میگویم نه واجبش را میگویم خود به خود
واقع میشود، نماز ظهر یک تقدم واقعی بر نماز عصر دارد دو تا نماز که پشت سر هم
بیاوریم یکی میشود ظهر یکی میشود عصر اما قصدش را هم بکنیم دلیل میخواهد مرحوم
آخوند میگفتند که از جاهایی که عدم الدلیل یدل علی عدم، همین جاست برای اینکه در
روایات ما نیامده و این مسئله عام البلوی باید در روایات آمده باشد نیامدنش دلیل
براین است که واجب نیست، جزء نیست شرط نیست.
حالا حرف دوم را هم قبول نکنید همان حرف اول بس است نمیدانیم قصد وجه
در نماز واجب است یا نه؟ رفع مالا یعملون میگوید نه؟ نمیدانم قصد تمیز در نماز
واجب است یانه؟ رفع مالایعلمون میگوید نه.
دلیل دیگری که مرحوم آخوند
گفتهاند مرحوم شیخ هم فرمودهاند مرحوم
شیخ و مرحوم آخوند و همه مسئله را متعرض شدهاند اگر یادتان باشد گفتهاند لعب به
امر مولاست آدم میتواند یک نماز بخواند و نخواند و دوتا نماز بخواند این بازی است،
لعب به امر مولا جایز نیست نماز باطل است،
مرحوم سید این را توی صحبتشان دارند که همین که میفرمایند جایز نیست
میفهماند برای اینکه لعب به امر مولاست و این عجب است از مرحوم سید خب این را هم
مرحوم شیخ مرحوم آخوند فرمودهاند که اولاً اگر لعب به امر مولا باشد این کفر است
این را دیگر نمیشود اسمش را گذاشت نمازگزار یک کسی بخواهد سر به سر خدا بگذارد.
خب این اولاً یعنی چه لعب به امر مولا؟ این میخواهد نماز بخواند میخواهد
از دست خدا جایزه بگیرد بهشت برود حالا سربه سر خدا بگذارد این اصلاً معنا ندارد
خب این کسی که دارد نماز میخواند لعب به امرمولاست یعنی چه؟ حالا ولو اینکه چهار
،پنج تا نماز هم بخواند چهار،پنج تا لباس دارد یکی از آنها نجس است این میتواند
توی این چهار پنج تا نماز نخواند توی یک لباس پاک نماز بخواند اما برای اینکه
حالا وقت دارد و نماز هم میخواهد بخواند چهار پنج تا نماز میخواند این را بگوییم
لعب به امر مولاست، این لعب نیست، بعد اگر هم لعب به امر مولا باشد که اصلاً نیست
اگر لعب به امر مولا باشد مرحوم آخوند در کفایه فرمودهاند خب این لعب به کیفیت
است نه لعب به اصل عمل مثلاً یک کسی برای این که مردم بخندند میرود توی وسط آفتاب
میایستد به نماز، سببش هم این است که مردم بخندند اما نماز میخواند واقعا، این
کیفیت را یعنی بردن نماز را توی وسط گرما توی وسط سرما به قول یکی از بزرگان میگفت
که مولا میگوید انگشتر را به من بده یک دفعه انگشتر را بر میدارد دو دستی تعارف
مولا میکند یک تعظیمی هم میکند یک دفعه دستش را میزند زیر خاکها انگشتر روی
خاکها میبرد در مقابل مولا برای این که مولا بخندد خب انگشتر را بر میدارد
مأمور به میخواست آمد حالا ولو اینکه یک بازیچه هم کرد یک شوخی هم کرد چرا نماز
باطل باشد؟ چرا مأمور به نیامده باشد؟ لذا بالاخره آدم دو تا نماز بخواند این لعب
به امر مولاست این یعنی چه؟ اگر هم لعب به امر مولاباشد چرا فاسد باشد؟ اولاً لعب
نیست بعد هم لعب به امر مولا باشد چرا فاسد باشد؟ این آقا میخواهد نماز اول وقت
بخواند حالش را هم دارد به جای 8 رکعت نماز 16 رکعت نماز میخواند چه اشکال دارد؟
الا این که برگردد به یک حرفهای دیگر که لعب امر مولا راستی بخواهد مسخره بکند خب
معلوم است اصلاً کفر است و اما اگر هم نخواهد مسخره بکند این را مرحوم آخوند نگفتهاند
ایشان میفرمایند حرف خیلی خوبی است ما گفتیم، گفتیم خیلی خوب لعب به کیفیت هم نه،
لعب به اصل اما نمیخواهد سر به سر مولا بگذارد بلکه میخواهد مسخره کند اما راستی
قصد قربت میکند و نماز را به جا میآورد اما به جای یک نماز دو نماز میخواند خب
حالا این اگر هم حرام باشد یعنی مسخره کردن خدا حرام باشد گناهش هم بزرگ باشد چرا
نماز باطل باشد؟ میشود اجتماع امرونهی مرحوم سید در عروه امتناعی نیستند میگویند
اجتماع امر و نهی جایز است مرحوم آخوند در کفایه اجتماع امر و نهی را میگویند نه،
امتناعی هستند، مرحوم سید مجوزی هستند میگویند اجتماع امر و نهی میشود گناهش هست
کتکش را میخورد نمازش هست ثوابش را میبرد، بله ما توجیه کنیم حرف مرحوم سید را
نمیدانم هم چه جوری توجیه کرد ایشان میفرمایند اگر داعی عقلایی باشد میشود یعنی
سالبه به انتقاء موضوعش میکنند میگویند یک دفعه داعی عقلایی دارد برای اینکه دو
تا نماز بخواند این لعب به امر مولا نیست و اما اگر داعی عقلایی نداشته باشد
بخواهد بازی در بیاورد این لعب به امر مولاست نماز باطل است. به ایشان عرض میکنیم آقا همه جا داعی عقلایی هست نمیشود
داعی عقلایی درست نشود حالا برفرض هم یک جاهایی پیدا کنیم داعی عقلایی نباشد مسخره
باشد بازیچه باشد باز هم نماز امتثال تام الاجزاء والشرایط دلیل باید بیاورد این
نماز باطل است با ضمیمههایش برای اینکه ضمیمه است دیگر و اگر کسی ضمیمه بدون
ضمیمه که نمیشود بدون عوارض مشخصه که نمیشود بالاخره این نماز با یک ضمیمهها
وجود خارجی پیدا میکند حالا این ضمیمهها گاهی داعی عقلایی روی آن است گاهی هم
داعی عقلایی روی آن نیست وخیلی هم زیاد است نماز را زیر پنکه میخواند نماز را توی
آفتاب میخواند برای اینکه هوا سرد است گرمش بشود، تا ریا نیاید، نماز میخواند
برای اینکه بچهاش یاد بگیرد نماز میخواند برای اینکه به او نگویند تارک الصلوه،
این ضمیمهها همه همه تا ریا نشود که آن هم یک امر تعبد است تا ریا نشود که آن
گناهش در سرحد کفر است و قرآن میفرماید نماز باطل است تا آن نه دیگر ما بقی هرچه
ضمیمه باشد دلیل بر فساد نداریم.
خب این مسئله دیگر نمیدانم چه در نظر مبارک مرحوم سید بوده جاهای
دیگر هم فتوایشان این نیست در اینجا فرمودهاند که دوتا نماز بخواند این نمازش
باطل است. لایجوز، ممکن هم هست کسی اصلاً لا یجوز را محشین برعروه نفهمیدهاند
آنها فاسد فهمیدهاند ممکن است کسی لا یجوز را حمل بر تکلیف هم بکند بگوید نماز
درست است اما این کار چون مسخره است جایز نیست عروه را ندیدم محشین یک کدامشان این
جور معنا بکند بگوید مرحوم سید میفرمایند نماز درست است اما چون داعی عقلایی روی
آن نیست کار حرام است و منافات ندارد نماز درست باشد و کار هم حرام باشد اگر این
جور بگویید که من عرض میکنم دیگر آن قاعدهای که مرحوم سید مجوزی هستند این جاها
درست میشود.
مسئله دیگری که مفروغ عنه در فقه است و مرحوم سید چهار پنج تا مسئله
در این جا دارند این است که آیا تقلیل در نجاست اگر کسی باید با بدن نجس یا لباس
نجس نماز بخواند تقلیل در نجاست این واجب است یا نه؟ مثل اینکه زیرشلوارش نجس است
شلوارش هم نجس است این حتماً باید شلوار را بکند و با زیرشلواری نماز بخواند یا با
هردو نماز بخواند طوری نیست؟ بدن نجس است لباس هم نجس است یک کدامش را میتواند
تطهیر بکند حالا باید بدن را تطهیر کند و با آن لباس نجس نماز بخواند یا لباس را
تطهیر کند و با بدن نجس نماز بخواند یا ته؟ اسمش را میگذارند تقلیل در نجاست،
مثلا دو تا دستش نجس است آب دارد به اندازهای که یکی از دستها را بشوید حالا
واجب است یکی از دو تا دستها را بشوید و با یک دست نجس نماز بخواند یا نه؟ ترشحات
خونی زیاد است به لباسش بعضیها را میتواند بشوید بعضیها را نه، تقلیل در نجاست
آیا لازم است یا نه؟ وخیلی مثال دارد.
مرحوم سید مفروغ عنه گرفته که تقلیل در نجاست لازم است یعنی یک چیز
مسلمی است و روی این اصلاً بحث نمیکند یعنی فرض کردهاند ایشان یک امر مسلم در
فقه ما یک امر مسلم در اسلام اینکه تقلیل نجاست لازم است، از ضمن حرفهای مرحوم
سید هم فهمیده میشود از باب میسور میآیند جلو، آن قاعده میسور مالا یدرک کله لا
یترک کله و امثال اینها اسمش را میگذارند قاعده میسور، این هم دلیل مرحوم سید
است یعنی از ضمن صحبتها این کلمه میسور هم در این چهار پنج تا مسئله در یک مسئله
آمده،
اما آن که همه محشین برعروه قضیه را مفروغ عنه گرفتهاند اینکه اگر
بتواند در بدن یا لباس که نجس است یک کدام را آب بکشد حتماً باید آن را آب بکشد
اگر دو تا دستش نجس است بخواهد نماز بخواند یکی را میتواند تطهیر بکند حتماً باید
بکند حتی مرحوم سید که دیگر بالاتر از این هم میروند میگویند اگر تعدد در نجاستی
لازم باشد مثلاً مثل بول دستش بولی است این آب ندارد آب بکشد و دو مرتبه آب بریزد
اما یک مرتبه میتواند آب بریزد اما باز هم دست نجس است ایشان میفرماید حتماًباید
ان یک مرتبه را آب بریزدنماز بخواند مسئله را آوردهاند آن جا و علی کل حال مفروغ
عنه گرفتهاند تقلیل در نجاست برای نماز اگر نتواند همهاش را آب بکشد المیسور لا
یسقط بالمعسور دلیلشان هم همین است.
ما همیشه این ایراد را داریم ببینیم از شماها میشود استفاده کرد؟ و
آن این است که المیسور لایسقط بالمعسور که مربوط به بحث ما نیست همینطور که در
اصول اگر یادتان باشد قاعده میسور را بردند روی افراد نه روی اجزاء، انسان بدهکار
به مردم است ندارد بدهد به هر اندازه که میشود المیسور لایسقط بالمعسور یک کسی
خمس بدهکار است ندارد بدهد المیسور لایقسط بالمعسور، یک کسی کمک به مردم نمیتواند
بکند اما میتواند همسایهاش را بدارد المیسور لایقسط بالمعسور، قرآن هم همین را
راجع به انفاقات همین را دارد لینفق ذوسعه من سعته ومن قدر علیه رزقه فلینفق مما
آتاه الله قرآن برده روی افراد و ای کاش در آن قاعده میسور تمسک کرده بودند به این
آیه و امثال آیه، در کلیات نه در جزئیات، در کلیات المیسور لایسقط بالمعسور و اما
جزئی مثل این که کل است حالا بعضی را میتواند تحویل بدهد بعضی را نه بگوییم
المیسور لایسقط بالمعسور هیچ کس نگفته،لذا
این قاعده میسور که مرحوم سید میگویند نمیشود قاعده میسور، مثلاً یک کسی
نماز حالا الصلوه لا یترک بحال آن دلیل داشته باشدروزه را، میتواند روزه بگیرد به
شرطی که وافورش را بکشد میشود یا نه؟ خب میگویند روزه باطل است هیچ کس نگفته
روزه صحیح است، میتواند روزه بگیرد اما یک مقدار هم آب بخورد خب روزه باطل است
هیچ کس نگفته روزه صحیح است، بله یک حرف دیگر هست احترام به روزه باید بگذارد و
روزه را بگیرد حالا ولو اینکه در آن آب بخورد اما این احتیاط احتیاط تنزهی است واجب
که نیست همه مرکبات این جوری است که قاعده میسور ندارد قاعده مالا یدرک ندارد
قاعده مالا یدرک قاعده میسور مخصوص به اجزاء است نه جزئیات مخصوص به کلی است نه
کل، این قاعده که مرحوم سید در عروه دارند.
مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی از راه دیگر آمدهاند جلو که مرحوم
سید این را ندارند میخواهند بگویند از ماست نه سید و آن این است که میگویند آقا
ما امر داریم به رفع نجاسات امر ساری و آن این است که میگوید بدنت را آب بکش
لباست را هم آب بکش، اگر مثلاً دوتا دست نجس باشد میگوید این دستت را آب بکش آن
دستت را هم آب بکش، آن ادله رفع نجاست آن قضیه طبیعیه نیست قضیه ساریه است قضیه
ساریه یعنی چه؟ به عبارت دیگر کلی است اگر مثلاً 10 تا جزء در بدن نجس باشد هر 10
تا دلیل دارد ارفع هذه النجاسه ارفع هذه النجاسه ارفع هذه النجاسه تا آخر، میگویند
وقتی چنین باشد دیگر درست میشود و آن این است که تقلیل نجاست با آن عمومات میگوید
لازم است، مرحوم سید این را نگفتهاند معلوم است حرف اینها هم درست نیست، درست
نبودنش هم برای اینکه ما در این چیزها قضیه طبیعیه ساریه نداریم قضیه طیبعیه
مهمله است آنکه هست میگوید که در نماز باید نجس نباشد خب این قضیه طبیعی است این
قضیه طبیعی را ما بخواهیم ساری بکنیم دلیل ندارد ما در اطلاقات میتوانیم قضیه را
ساری بکنیم اما باز برمیگردد به افراد نه اجزاء مثل اینکه گفته جئنی برجل و در
مقام بیان مراد است، درست میکنیم میگوییم مولا در مقام بیان مراد است قرینه ذکر
نکرده که رجل عالم باشد قرینه ذکر نکرده که پیر باشد جوان باشد آن عقل ما، نه آن
قضیه، آن عقل ما میگوید ساری یعنی هرکدام را ببرد نمیتواند مولا بگوید چرا، میگوید
که تو گفتی جئنی برجل و نگفتی جئنی برجل عالم نه این که باز رجل سریان داسته باشد
رجل بخواهد سریان داشته باشد کل میخواهد کل رجل آن مقدمات حکمت یک امر عقلی است
این که مشهور شده این که قبل از مقدمات حکمت مهمله است و بعد از مقدمات حکمت ساریه
است این غلط است بعد از مقدمات حکمت هم باز ساری نیست اسمش را میگذاریم مقدمات
حکمت، مقدمات حکمت میگوید قضیه آمد روی طبیعت من حیث هی هی و تو که گفتی جئنی
برجل و قید نیاوردی قید نیست نه اینکه این رجل هم عالم را میگیرد هم هم جاهل را
اصلاً این طبیعت ساریه که راجع به افراد است نه راجع به اجزاء توی اصول ما آمده و
مشهور شده که قضیه طبیعیه قبل از مقدمات حکمت مهمله است و بعد از مقدمات حکمت
ساریه است میگوییم نه برای اینکه قاعده کلی به ما یاد داد همه منجمله مرحوم
آخوند در کفایه گفتند اصل این است که حکم آمده روی طبیعت من حیث هی هی، یعنی ماهیت
لابشرط، ماهیت لابشرط که ساری نیست ماهیت لابشرط لیس الاهی لا ساریه ولا مهمله ولا
جاریه ولا محبوبه ولا مبغوضه، ماهیت لابشرط لابشرط است و مسلم دیگر حالا این اواخر
پیش همه همه منجمله همین آقای حکیم و آقای خویی و استادشان مرحوم نائیتی و مرحوم
آقا ضیاء اینها که حالا کتابهایشان در دست ماست همه اینها، یک) مقدمات حکمت ساری
نیست، عجب هم هست از این دو بزرگوار اسم سریان و ساریه را در کتابهایشان آوردهاند
در حالی که در اصول خودشان قبول دارند ساری نیست، اولاً ساری نیست ثانیاً مهمل
نیست روی طبیعت من حیث هی هی روی ماهیت لابشرط حکم آمده روی ماهیت لابشرط نجاست را
از بدن رفع کن اما حالا نمیتواند، تقلیل کن به معنا این بگوییم که بدن نجس است
لباس هم نجس است دو تا حکم داریم یک حکم داریم ارفع النجاسه من البدن یک حکم داریم
ارفع النجاسه من اللباس ما نداریم این چنین چیزی که، ما دوتا حکم نداریم تا بگوییم
که خب حالا که بدن را نمیتواند پس لباس را، حالا که لباس را نمیتواند پس بدن را،
عقل هم میگوید که بدنت باید پاک باشد حالا این بدن را نمیتوانم پاک بکنم آیا میتوانم
تقلیل کنم چه عقلی میگوید چه عقلایی میگوید که کمش کن؟ دوتا دست نجس است من
ندارم آب بکشم یکی را میتوانم عقلاءبگویند یکی را آب بکش، بله مگر حرف مرحوم سید
باشد المیسور لایسقط بالمعسور آن هم راجع به اجزاء نیست راجع به افراد است، ما
نداریم طیبعت ساریه ، ما آن چه داریم رفع نجاست است و رفع نجاست نمیتوانم بکنم
حالا که نمیتوانم بگوید تقلیل کن دلیل میخواهد و این دلیل نمیدانم از کجا پیدا
بکنیم؟ بله مسئله مفروغ عنه است اگر شما از این یک اجماع درست بکنید که اجماع
لاقولی یعنی این جوری یک چیزی بگویید که در فقه ما مفروغ عنه است تقلیل نجاست، این
هم مشکل است برای اینکه فقهاء که متعرض مسئله نشدهاند این تقلیل نجاست را بزرگان
اصلاً متعرض مسئله نشدهاند همین عدم تعرض دلیل براین است که تقلیل در نجاست لازم
نیست ولی حالا اگر هم این حرف من را نپسندید و بگویید نه مفروغ عنه است میگویم خب
مفروغ عنه عدم تعرض است عدم تعرض که اجماع نیست، و شما میخواهید اجماع کاشف از
قول امام علیه السلام کاشف از نص معتبر پیدا بکنید. چون مسئله راستی مسئله مشکلی
است و این جور که من عرض میکنم در مقابل همه اینها ایستادهام حالا یک فکری روی
آن بکنید ببینید یک دلیل بیاورید من را رد بکنید، آن وقت حرف مرحوم سید، چهار پنج
تا مسئله هم هست یک مسئله نیست چهار پنج تا مسئله ایشان پشت سرهم متعرض میشود عرض
میکنم چهار پنج تا مسئله را میرساند به آنجا که دستت بولی است آب نداری تطهیر
بکنی اما آب داری که یک مرتبه روی آن بریزی، یکمرتبه روی آن بریز دست نجس است اما
تقلیل در نجاست شد بنابراین اگر یک دفعه آب نریزی و با آن بول نماز بخوانی نمازت
باطل است حتی مرحوم سید میبرد تا آن جا، تقاضا دارم روی مسئله یک قدری فکر کنید
مسئله بعد هم که فرداست آن هم مثل همین مسئله خیلی مسئله مشکلی است این زیاد هم
اتفاق میافتد آب دارد یا باید وضو بگیرد یا باید بدنش را تطهیر کند حالا این میخواهد
برود رفع حاجت بکند آیا آب را باید استعمال کند برای رفع نجاست و تیمم بکند یا نه
با لباس و با بدن نجس نماز بخواند و وضو بگیرد؟ این هم مسئله مشکلی است مسئله آخر
است این دو تا مسئله را روی آن فکر کنید تا فردا ان شاءالله.
وصلی
الله علی محمد و آل محمد