اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئلهای که دیروز عنوان شد یک مسئله مشکلی است و من هنوز نتوانستهام این
مسئله را حل بکنم،
مسئله این است که عورتین کجاست؟ خب مشهور در میان فقهاء بلکه اجماع از قدماء
ازمتأخرین منجمله مرحوم سید در عروه، محشین برعروه، مقررین برای عروه گفتهاند که
مراد از عورتین چه راجع به زن چه راجع به مرد قبل است و دبر، بعد هم گفتهاند اما
دبر که مستور به الیتین است، میماند قبل آن را هم با دست میشود پوشاند.
استدلال هم کردهاند به سه چهار تا روایت که از نظر خودشان ضعیف السند است و
دیروز هم گفتیم این چهار تا روایت برمیگردد به دو تا روایت برای اینکه مرسله
صدوق و مرسله کلینی همان دو روایت ضعیف السند است چونکه یک مضمون است و آندو
روایت یکی از روایتها میگفت که فخذ از عورتین نیست، یک روایت دیگر میگفت که
الیتین هم از عورتین نیست بلکه عورتین همان دبر است که محفوظ به الیتین است و همان
قبل است که میشود دست روی ان گذاشت، دو تا آن مسند قوم هم از نظر دلالت خیلی
بالاست خب دیگر اضافه کنید این که جبر سند هم بر عمل اصحاب شده و همه فتوی روی آن
دادهاند بنابراین روایت ولو ضعیف السند است اما به عمل اصحاب جبر سند میشود که
اصلاً در میان قدماء این اصطلاحی که در رجال هست که روایت صحیح و حسن و موثق و
ضعیف درست میکنیم این در میان قدماء نبوده، در میان متأخرین پیدا شده یعنی از
زمان علامه در آن کتابی که دارند در رجال آن جا این چهار تا اصطلاح درست شده اما
در میان قدماء این جور بوده روایتی که اصحاب عمل به آن میکردهاند به این میگفتند
روایت صحیحه یا روایت موثقه، به عبارت دیگر میگفتند روایت معتمد علیها، حالا سندش
ولو شمر بن ذی الجوشن هم در آن باشد میگفتند این روایت صحیحه است چون عمل اصحاب
روی آن است از همین جهت هم مثلا کامل الزیارات که از ابن قولویه است این مرد بزرگ
در اول که میخواهد وارد شود میگوید که من هر روایتی که نقل میکنم در این کامل
الزیارات این روایت موثقه است این روایت صحیحه است خب در حالی که سند روایات کامل
الزیارات خیلی از آنها خراب است یعنی ضعیف است اما چون اصحاب عمل به آن کردهاند
مورد اعتماد اصحاب واقع شده مرحوم ابن قولویه میفرماید که این روایات همه همه پیش
من صحیحه است یعنی معتمد علیها عندالاصحاب است که مرحوم کلینی هم اول کافی همین
حرف را میزنند لذا در آن زمان این جور بوده از زمان علامه به این طرف این چهار
قسم روایت پیدا شده، آن وقت یک قسمت بوده، روایت یا اصحاب به آن عمل کردهاند یا
نه اگر اصحاب به آن عمل کرده باشند به آن میگفتند روایت موثقه، روایت صحیحه روایت
معتمدعلیها عند الاصحاب یا اصحاب به آن عمل نکردهاند میگفتند روایت ضعیفه در
حالی که سندش خیلی بالابوده و حتی مشهور است کلمازاد فی صحته زاد فی سقمه هرچه سند
صحیحتر اصحاب که به آن عمل نکردهاند این روایت علیل است این روایت ضعیف است، خب
در ما نحن فیه هم همین است که روایتها ولو چهارتا برگردد به دوتا که من عرض کردم
این دو تا هر دو مرسل هر دو ضعیف السند اما اصحاب به آن عمل کردهاند میشود مثل
صحیحه، میشود معتمد علیها عند الاصحاب، لذا متأخرین مثل صاحب جواهر و بعد از او
مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانی و بعد از او مثل آقای حکیم و استاد بزرگوار ما حضرت
امام و اساتید ما آقای بروجردی و آقای داماد و بعد هم مرحوم آقای حکیم و مرحوم
آقای خویی و اینها که تقریر دارند بعد هم خود عروه و محشین بر عروه عمل به این سه
چهار تا روایت کردهاند وگفتهاند عورتین یعنی دبر و قبل، دبر محفوظ به الیتین است
و راجع به قبل هم یک دستمالی روی آن بگذارند دستشان را روی ان بگذارند بهترین راه
هم اگر بخواهند بپوشانند همان دست است، دست را روی آن بگذارند دیگر بس است، چرا؟
وتدل علیه این سه چهار تا روایت، سند که ضعیف است جبر سند به عمل اصحاب خلاصه یک
اجماعی در میان قدماء و متأخرین .
دیروز اشکالی که ما داشتیم گفتیم که این روایات عرف پسند نیست وما باید مناطات
در فقهمان عرف عقلاء باشد اصلاً موضوعات احکام را ما از عرف میگیریم از عقل که
نمیشود بگیریم، از تسامحها و قیاسها و استحسانها که سنی دارند و مصالح مرسله
سنیها، نه، از اینها نمیشود، باید از آن گرفت که شارع مقدس با آنها صحبت کرده و
آن عرف است، دقت عقلی نه، تسامحات عرفی و استحسانهای عرفی نه، باید ببینیم که عرف
چه میفهمد و حکم میآید روی موضوع عرفی.
حالا حرف ما این جا این است که این موضوع را عرف نمیتواند بپسندد به او
بگویند که الیتین لازم نیست بپوشانی بلکه خودش هم ساتر است قضیب و بیضیتن هم آن هم
که معمولاً بیضیتن بین دو تا پاست خودش مستور است دست را بگذار روی قضیب دیگر کار
تمام است، دیگر همینجورتوی کوچه هم میشود رفت، نمیپسندد عرف و این در هر عرفی
یک نحو قبحی دارد مخصوصاً الیتین بخواهد انسان بگوید که الیتین از عورتین نیست حتی
مثلاً آن جاها که مو روییده میشود، عانه، از عورتین نیست عرف نمیپسندد یک تعبد
حسابی می خواهد که به عرف بگوید فضولی موقوف و تخطئه بکند بلی اگر جایی شارع مقدس
تخطئه بکند اما آن یک دلیل حسابی میخواهد مثل مثلاً ربا یک امر عرفی است همینطور
که قرآن هم نقل میکند مردم میگویند چه فرقی میکند بین چای فروختن و پول فروختن؟
ربا دادن؟ قرآن میگوید نمیفهمی، احل الله البیع و حرم الربا به تو هم بگویم اگر
ربا خوردی جنگ با خدا است، این میتواند تخطئه بکند عرف را بگوید فضولی موقوف لذا
استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه میفرمودند که ردع عرف تخطئه
عرف یک دلیل دندان شکنی میخواهد از نظر سند از نظر دلالت که آن دندان شکن عرف شکن
باشد این تخطئه عرف است و الا اگر تخطئه عرف نباشد دیگر عرف حجت در احکام است
اصلاً مناط در حجیب موضوعات احکام عرف است.
حالا ما این سه چهار تا روایت را که یک مضمون است که به عقیده من دو تا روایت
است بدهیم به عرف، عرف نمیتواند این موضوع را قبول بکند لذا در عربها هم که یک
نحو لاابالیگری داشتند زمان ائمه طاهرین نمیتواند عرف آن وقت عرف حالا، حالا چه
در عرف متشرعه یا عرف غیر متشرعه، گفتم مثلا اروپاییها که متأسفانه این جا حالا
مثل اروپا شده اگر بدتر نباشد خب اینها لختی مختی را ساق پایشان پیدا باشد حتی یک
مقدار ران پایشان پیدا باشد جلف بکنند خودشان و امثال اینها اما عورتین خودشان را
ولو بنمایاند به تزین اما آن را میپوشاند دیگر و این یک معنای عرفی یک معنای عقلی
است عقلایی است ما بخواهیم ردع بکنیم با این روایتها نمیشود حالا بگویید هم جبر
سند به عمل اصحاب اما روایت مضمونش را عرف نمیپسندد باید بگویید نمیتواند این
جور روایتها تخطئه عرف بکند، حرف ما عمده این جاست که نمیشود این روایات مرسل
ولو جبر سند به عمل اصحاب، تخطئه بکند ردع بکند اگر بخواهد ردع بکند این جور باید
ردع بکند راجع به قیاس آمد خدمت امام صادق علیه السلام از علماء بود از مراجع بزرگ
بود که امام صادق علیه السلام مرجع قرار داده بودند او را در کوفه، ابان بن تغلب گفت یابن رسول الله
اگر انگشت زنی را ببرند دیهاش چقدر است؟ فرمودند 10 تا شتر عرض کرد یابن رسول
الله اگر دو تا انگشت؟ فرمودند 20 تا شتر، گفت اگر سه تا؟ فرمودند 30 تا شتر گفت
اگر چهارتا؟ فرمودند 20 تا شتر، این جا خورد حتی خیلی هم مؤدب است ابان بن تقلب
اما بی ادبی هم کرد خدمت امام صادق علیه السلام گفت یابن رسول الله این روایتها
را کوفه به ما میگفتند میگفتیم هذا روایه شیطانیه، آقا عصبانی شدند فرمودند که
مهلاً مهلاً یا ابان این را میگویند تخطئه این را میگویند ردع عرف فرمودند مهلاً
مهلاً یا ابان السنه اذا قیت محق الدین، همه جا تخطئه و ردع باید این جوری باشد و
این روایتها تخطئه عرف بکند نمیشود اما جبر سند به عمل اصحاب بکند میشود آن که
انسان را گیر انداخته همین جاست که فقهاء فرمودهاند، حالا یک کسی بی حیایی بکند
بگوید فقهاء نفهمیدهاند، بی خود میگویند همه آنها، این خیلی مشکل میشود بخواهیم
هم بگوییم فقهاء همه فهمیدهاند میبینیم عرفیت ندارد، شرعیت دارد عرفیت ندارد لذا
نمیدانیم چه بکنیم؟ از آن طرف هم روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم که میفرماید
العورتین من السره الی الرکبه این روایت را مرحوم صاحب جواهر و بعد هم دیگران گفتهاند
روایت ضعیف السند است در حالیکه روایت صحیح السند است و خیلی هم سندش بالاست حالا
علاوه براینکه اجلای اصحاب از این حسین بن علوان روایت نقل میکنند در این اجلای
اصحاب، اصحاب اجماع در آن است علاوه براین مرحوم ابن ولید و دو تا شاگردهایش
مرحوم صدوق مرحوم ابن نوح که او هم از
رجالیین بوده سند روایت را توثیق کردهاند علاوه بر این مرحوم نجاشی هم توثیق
کرده، یک عبارتی دارد حالا عبارت را میخوانم که اختلاف در آن است این توثیق مال
برادرش است یا خودش؟ مثل مرحوم آقای خویی در معجم میگویند که مال خودش است، معلوم
است مال خودش است حالا از اینها بگذریم مرحوم علامه در خلاصه کتاب رجال است دیگر
ایشان فرموده حسن و حسین هر دو موثق هستند حسن اوثق از حسین است دیگر حالا روایت
ضعیف السند است نمیدانیم برای چه ضعیف السند است؟ چونکه روایت مخالف با این
روایات مرسل و عمل اصحاب و امثال اینهاست روایت را از نظر دلالت که نمیتوانند
کار کنند میخواهند روایت را از نظر سند از حجیب بیندازند نمیشود.
حالا روایت را بخوانم نظیر این روایت را نه به این صراحت ما خیلی جاها میتوانیم
پیدا کنیم هم در قرآن هم در روایات اهل بیت اما خب حالا فعلاً این روایت 7 از باب
44 از ابواب نکاح العبیده و الاماء جلد 14 وسائل اشکال فقط که صاحب جواهر گفتهاند
و بعد هم دیگران تایید کردهاند گفتهاند این حسین بن علوان عامی است و برادرش هم
عامی است حالا اگر درست باشد من اینها را نمیتوانم قبول بکنم حالا بفرمایید عامی
است اما خب منافات ندارد سنی باشد اما موثق هم باشد شما مثل نوفلی مثل سکونی شاید
1000 تا روایت در فقه دارد در حالی که سنی است میگویند روایاتش موثق است و مثل
صحیحه میبیند اما چیزی که هست در مسئله گفتم اجلای اصحاب از این روایت نقل میکنند
این تقریباً 100 تا روایت در فقه دارد مثل این که 96 تا چند تا؟ بین 90 و 100، 100
تا روایت الان در کتب اربعه دارد آن وقت اصحاب اجماع هم مثل ابن فضالها از او
روایت نقل میکنند اما مهمتر از این این است که گفتم همینطور که نجاشی هم نقل میکنند
مرحوم ابن ولید از آن سختگیرها در علم رجال بوده که به هر که میرسیده یک خدشهای
میخواسته بکند اما این حسین بن علوان را توثیق کرده مرحوم صدوق و مرحوم ابن نوح
دو تا شاگردهای این ابن ولیدند واین دو بزرگوار فرمودهاند هرچه استاد ما توثیق
کرده ما آن را توثیق میکنیم در حقیقت ابن ولید که توثیق کرده صدوق توثیق کرده ابن
نوح توثیق کرده و اما مهمتر از اینها اینها را که عرض میکنم خود نجاشی هم نقل
کرده اما مهمتر از این خود نجاشی توثیق کرده عبارت نجاشی این است الحسین بن
العلوان الکلبی کوفی عامی و اخوه الحسن یکنی ابا محمد ثقه رویا عن ابی عبدالله
علیه السلام مرحوم صاحب جواهر که میخواسته روایت را خراب کند گفته این ثقه میخورد
به اخوه، نمیخورد به حسین بن علوان، لذا حسن بن علوان کلبی ثقه، اما برادرش که
حسین بن علوان است آن مجهول است یا ضعیف است که مرحوم آقای خویی در معجم همین جا
میفرماید نه بابا نمیشود ما عبارت را این جور معنا بکنیم ظاهراً مرحوم نجاشی در
حسین بن علوان است، در حسن بن علوان که نیست، حسن بن علوان را نقل کرده مرحوم
نجاشی و توثیق کرده حالا رسیده به حسین بن علوان آن را هم میخواهد توثیق کند میگوید
ثقه، اما ما بگوییم که حسین بن علوان کلبی کوفی است عامی است و برادرش که ابا محمد
است این ثقه است آن وقت ثقه را بزنیم به برادرش خیلی بعید است انصافاً، همینطور
که مرحوم آقای خویی در معجم میگویند دیگران هم فرمودهاند اما مرحوم مامقانی در
حالی که آن سهل المؤونه هم هست اما این جا همین کار را کرده شاید هم از فقهاء از
صاحب جواهر گرفته که حسین بن علوان کلبی عامی اخوه الحسن یکنی ابامحمد این ابا
محمد ثقه، اما چیزی که دیگر شاید سهل الخطاب باشد اینکه مرحوم علامه در خلاصه حسن
بن علوان را و حسین بن علوان را هردو را توثیق کرده و فرموده حسن بن علوان اوثق از
حسین بن علوان است.
ولی حالا اگر همه این حرفها را هم کنار بگذاریم که همه حرفها از نظر رجال
حرف حسابی است اما دیگر ما بخواهیم بگوییم علامه که کتاب رجال نوشته این بی خود
گفته اینها را این دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود دیگر، و مرحوم علامه در خلاصه
این آقا را توثیق کرده، خب حالا اصحاب چه کردهاند؟
مثل صاحب جواهر فرمودهاند روایت صحیح السند، بگویید صحیح السند، اول میخواستند
روایت را رد بکنند با ضعف سند بعد گفتند حالا بگویید صحیح السند خب اعراض اصحاب
روی آن است وقتی اعراض اصحاب روی آن است دیگر هرچه صحیح السند خرابتر میشود
کلمازاد فی صحته زاد فی سقمه اصحاب این جور کردهاند اولشان صاحب جواهر بعدش هم
مرحوم حاج آقا رضا همدانی است بعدش هم مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی و محشین
بر عروه و مقررین بر عروه و همچنین به این بحث که رسیدهاند حسین بن علوان را اول
ضعیف السند کردهاند مثل این که نشده، اعراض اصحاب را آوردهاند روی آن، آن چهار
تا روایت مسلم است برگشتش به دو تاست آن دو تا روایت ضعیف السند است گفتهاند که
جبر سند به عمل اصحاب ان وقت در حقیقت دو تا روایت مرسل را جبر سند به عمل اصحاب
روایت حسین بن علوان کلبی هم به اعراض اصحاب، که شاید هم یک کسی بتواند بگوید که
معنایش این است آقا اجماع گفته، دیگر ولش کن، فضولی موقوف، خب این از نظر فقهی
حیلی حرف خوبی است دیگر که آقا روایت حسیبن بن علوان هیچ کس به آن عمل نکرده پس
برود کنار، روایت واسطی روایت میثمی هر دو ضعیف السند است اصلاً مجهول است مرسل
است اصحاب به آن عمل کردهاند روایت میشود صحیحه پس در مسئله دو تا روایت صحیح
السند داریم به این جور که عرض کردم و گفته است العورتان هو القبل و الدبر و اما
الدبر مستور بالالیتین و اما القبل یمکن ان یستر بالید، این خلاصه حرف است، اگر
این استبعاد من را بتوانید جواب بدهید خیلی خوب همین جور است که فرمودهاند و اما
خیلی انسان انصافاً مشکل است این فتوی را به جامعه بگوید به عرف غیر متشرعه هم
بگوید خیلی انصافاً مشکل است دیگر ما میخواستیم از شما استفاده بکنیم اگر چیزی
دارید بناشد بنویسید به من بگویید تا من به آقایان بگویم.
این حرف خوبی است که انسان بگوید که ران را پوشاندن این از عفت است و اگر
بپوشاند لاابالی در عفتش میدانند اما واجب نمیدانند یک کسی این جور بگوید و اما
دیگر بالای ران را پایین ناف را عانه و من جمله الیتین اطراف قبل و دبر و اینها
دیگر قبح عقلی دارد خب این خوب است اما این دیگر دلیل ندارد دیگر ما باید همینجور
بدون دلیل، آن که ما الان جلو آمدیم با دلیل آمدیم یعنی گفتیم که روایت حسین بن
علوان گفته همان که عرف از عفتش میداند واجب است بپوشاند این که آقا میگویند خوب
است اما فقهاء نگفتهاند دلیل هم روی آن نداریم اگر کسی بتواند یک دلیل روی این
پیدا بکند که بگوید ران پا نه، ناف نه، پایین ناف نه اما قبل و دبر و اطراف قبل و
دبر، حرف خوبی است اما دلیل روی آن نداریم.
مسئله بعدی که آن هم مسئله مشکلی است برای من مرحوم صاحب عروه میفرمایند که
بشره یعنی لون این پیدا شدنش حرام است یعنی یک شرت بدن نما بپوشید و این از زیر آن
لباش بدن نما پیدا است عورتینش پیدا است مرحوم صاحب جواهر و اینها هم فرمودهاند
گفته این حرام است، بشره را بخواهد نشان بدهد حرام است دیگر مثل حجم و از این جهت
مثل بشره ولون و خودش تفاوت ندارد، خب این خوب است که بگوییم چه خودش چه لونش، چه
خودش چه رنگش، و همین هم آن روایت امیرالمومنین که روایت است از نظر سند هم خوب
است که میفرمود در دوره آخر الزمان میآید یک خانمهایی که کاسیات عاریات که این
کاسیات عاریات را مرحوم علامه مجلسی مثل این که درک نمیتوانستند بکنند که کاسیات
عاریات یعنی چه؟ لذا معنا کردهاند که یعنی یک قدری پوشیده یک قدری غیر پوشیده،
حالا علی کل حال آن روایت دارد کاسیات عاریات یعنی در حالی که پوشیده است اما
نمایان است یعنی لباس بدن نما، یک قسمتش هم همین که مرحوم علامه مجلسی گفتهاند
مثل همین زنهای لاابالی که باید بگوییم جداً غده سرطانی شده برای اخلاق که فکلش
پیدا است یک چیزی هم برای این که دم دهان کدخدا را ببندد روی کلهاش میاندازد
حضرت فرمودند اینها خیلی فتنه میآورند کاسیات عاریات فی الفتن داخلات بعد هم میگویند
و فی جهنم خالدات، لذا لباس بدن نما فقط برای شوهر خوب است یا مرد برای زنش اما
انصافاً لباس بدن نما حتی خواهر برای برادر نمیشود انسان ملتزم بشود، فقهاء هم
ملتزم نشدهاند فقهاء هم گفتهاند برای محارم هم حرام است و فقط زن و شوهر، شوهر
زن،
اما چیزی که من را گیر انداخته حجم است میگویند حجم طوری نیست، معنای حجم این
است که مردها الان همه آنها شلوار که میپوشند خب اینها حجم جلو و عقبشان پیدا
است یک قدر بالاتر این خانمهای بد جنس اینها مانتوها را که میپوشند مخصوصاً اگر
تنگ هم باشد این برآمدگی جلو بر آمدگی عقب پیدا است مینمایانند هم، میخواهند
بگویند آی ببین، این حجم، مشهور در میان اصحاب میگویند طوری نیست لذا مردها حالا
طلبهها نه همه آنها ما همه چیزمان تازه شده طلبهها یمان خارج میخوانند عمامه
سرش نیست این هم یک نحو طلبگی تازه پبدا شده، پیراهنش را توی شلوارش میگذارد و
مثل مردم است حجم عقبش پیدا است حجم جلویش پیدا است، مردم هم که همین طور، لذا
مراجع تقلید هم خب توی قضیه واقع شده واقع شدهاند میگویند حجم طوری نیست اما لون
اشکال دارد، من میترسم یک وقتی لون یک شهرت به سزایی پیدا کند ما مجبور بشویم
بگوییم لون هم طوری نیست، اینها یک چیزهایی است که انسان سرش نمیشود چکار بکند
مثل الان ببینید راجع به وجه و کفین خب آن روایت داریم و درست میکنند و امثال اینها
اما راجع به زیر گلوی مرد، یا سینه مرد، پیراهن آستین کوتاه پوشیدن خب دلیلش چیست
که جایز است و نمیدانم ما از کجا دلیل بیاوریم؟ عربها لباس پیامبر را میپوشند
خودشان خیلی بد جنس هستند انصافاً خیلی بدی میکنند این قارونهای خلیج فارس به ما
بدی میکنند خیلی، به عالم اسلام البته بدی میکنند اما لباسشان را از پیامبر
گرفته چپیه ارگال است این چپیه ارگال پیامبر چپیه ارگال داشت، فقط صورتش پیدا بود
اما نه زیر گلو پیدا بود نه گوشها پیدا بود، فقط ریشش پیدا بود و صورتش، عربها
حالا همین طورند چپیه ارگالهایشان فقط صورتشان پیدا است اما دیگر مابقی پیدا نیست
دیگر مگر ژیگول منشی باشد و آن هم بشود امریکایی و چپیه ارگال را بر دارد و
کراواتی بشود ولی آن که حالا عرب هستند حتی مثلا همینها افتخار به لباسشان میکنند
پیش مثلا رئیس جمهور آمریکا هم میرود تواضعش را میکند دست میبوسد اما با همان
لباس پیامبر یک دلیل انسان پیدا میکند بگوید این که توی طلبهها هم مشهور است
دگمههای پیراهنت را باز کن توی یقهات توی سینهات بالای گلو پیدا باشد طوری نست
یا این که این سکوت ما الان 90 درصد مردم لباس پیراهن کوتاه میپوشند به چه دلیل؟
چه دلیل داریم آرنج پایین آرنج اشکال ندارد؟
و اینها یک مشکلاتی است که اگر راستی بخواهیم جدی حرف بزنیم وجه و کفین راجع
به مرد و زن اگر احتمال مفسده نداشته باشد اگر زینت نباشد، اگر جلب نظر نکند در هر
دو بگویید جایز است اما این شرایط را هم دارد چه مرد چه زن فرق نمیکند، اگر مرد
جلب نظر بکند به صورتش نگاه بخواهند بکنند نمیشود، آن اشکال دارد چه مرد ها بکنند
چه زنها.
حالا آنجا که الان بحث است جلب نظر است احتمال مفسده نیست تحریک شهوت نیست خب
نگاه کردن زن به مرد، مرد به زن یا نگاه کردن همدیگر خب این وجه وکفین دلیل دارد
اما غیر وجه کفین دلیلش چیست؟ ولی حالا توی رساله میشود نوشت که همه شما چپیهه
ارگال، این رساله را که خود مردم جمع میکنند یک جا و آتش میزنند یک میتینگ هم
روی آن میروند.
حالا اینجا مرادم است که راستی حجم بدن زن جلویش عقبش این پیدا شدن، این
نمایان شدن این طوری نیست؟ میشود به آن نگاه کرد، زن هم که با این عقب گندهاش و
جلو گندهاش میآید توی خیابان و جلب مردم میکند طوری نیست. مشهور گفتهاند طوری
نیست، فقط آن کسی که ما پیدا کردهایم یک مرد فوق العاده بزرگی است صاحب جامع
المقاصد گفته فرق بین لون و حجم نیست هم لون اشکال دارد هم حجم اشکال دارد.
وصلی الله علی محمد و آل محمد