اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم
الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری
واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله دیروز از مسائل مشکل فقه است
لذا میبینیم که مرحوم سید در عروه در این مسئله جبیره گیر هستند و هی مرتب احتیاط
میکنند برای اینکه با احتیاط بتوانند واقع را بدست بیاورند.
ازمرحوم صاحب جواهرو دیگران فهمیده میشود
که مسئله مسئله مشکلی است حتماً مطالعه کردهاید میخواهیم از شما استفاده بکنیم.
در باب جبیره وضوی جبیره غسل جبیره در
اینکه مقدم بر تیمم است اشکالی نیست حالا بفرمایید تسلم در میان اصحاب، اما آنکه
حرف هست اقوال مختلف هست در کیفیت جبیره است که اگر جایی از دست از بدن زخم باشد
یا شکسته است جبیره کرده است و روی آن بدن روی دست روی پا گچ گرفته شده تخته بسته
شده این چه جوری جبیره بکند؟
یک عدهای از اصحاب گفتهاند کاری به
آن کهنه و آن گچ و اینها نداشته باشند هر کجا را میتواند بشوید همانجا را بشوید
مثلا دست از مچ به آن طرف تا انگشتان این گچ گرفته شده گفتهاند خب دست را از آرنج
تا مچ بشوید کاری به آن شکسته بسته یا آن زخم، جراحت نداشته باشد این یک دسته از
فقهاء.
یک دسته از فقهاء فرمودهاند باید آن
جبیره را مثلا همین مثالی که زدم دست از آرنج تا مچ که میشود شست، از مچ تا
انگشتان نمیشود این را به جای شستن مسح بکند، دست را از آرنج میشوید تا مچ از مچ
دیگر مثل مسح روی سر و مسح روی پا خب این مسح میکند اگر دستش رطوبت دارد با آن
رطوبت، ندارد از مواضع وضو، ندارد از آب خارجی و آنجاها را مسح میکند این قول
دوم شهرتش بیشتر است لذا محشین بر عروه معمولاً این قول دوم را دارند.
قول سوم گفتهاند که اگر میتواند آن گچ
را آن تخته را آن مثلا پلاستیک روی زخم را اگر میتواند بشوید خب درست یک وضو
بگیرد و وضوی جبیرهای یعنی همین بشره را نمیتواند بشوید روی بشره را که آن تختهای،
گچی امثال اینهاست روی آن را درست میشوید، چیزی هم که باید اینجا توجه کنیم
دیگر اینجا نیت هم نمیخواهد، در باب مسح را معمولاً گفتهاند که به عنوان جبیره
مسح بکند اما اینجا چون شستن است دیگر لازم نیست مثلا انسان وقتی که دستش را دارد
میشوید جزء آن را قصد بکند اصلاً غفلت دارد از جزء جزء آن اما از آرنج تا سر
انگشتان میشوید توجه دارد که از آرنج تا سر انگشتان باید بشوید همین مقدار کفایت
میکند، جزء جزء دیگر لازم نیست در بشره در آنجا که صحیح است، در اینجا هم همینطور
میشود دیگر، اینکه حالا نیت بکند به عنوان جبیره بشوید این هم دیگر نه و مثلا
مانعی در بدنش است این مانع را نمیتواند رفع بکند مثل مثلا قیر به پشتش است به
دستش است نمیتواند این قیر را رفع بکند همین جوری وضو میگیرد این وضوی جبیرهای
اما اینکه به جای اینکه همه بشره را بشوید همه بشره را با آن مانع با هم میشوید
که این قول سوم هم مثل مرحوم کاشف الغطاء مثل مرحوم محقق همدانی میگویند اصلاً واجب
همین است.
مرحوم سید در عروه تجویز میکند میفرماید
جایز است به جای مسح، غسل، دیگر حالا روی آن گچ را میخواهد بشوید میخواهد مسح
بکند مرحوم سید میگویند جایز است، مرحوم سید از مرحوم شهید گرفتهاند و از مرحوم
علامه رضوان الله تعالی علیهم این سه تا بزرگوار میفرمایند جایز است، مرحوم کاشف
الغطاء مرحوم حاج آقا رضا همدانی میفرمایند که واجب است لذا قول سوم این شد که دو
قلو هم شد، بعضیها میگویند مسح نه، غسل آری، اگر میتواند بشوید خب میشوید گفتم
کاشف الغطاء و مرحوم حاج آقا رضا همدانی اینها میگویند غسل لذا به جای مسح اینها
میگویند غسل، مرحوم سید میگوید که جایز است هم مسح یا غسل، احتیاط هم میکند هر
دو دیگر اول مسح بکند بعد هم بشوید، این اقوال در مسئله برای اینکه اطراف را
بشوید نه آن جبیره را دیروز روایت خواندیم روایت صحیح السند ظاهر الدلاله و مرحوم
صاحب وسائل در باب 39 چهار پنج تا روایت به همین مضمون نقل میکنند که اطراف را
بشوید، مثلا دست از مچ به پایین یا از آرنج تا مچ گچ گرفته شده گفتند که همان دست
را از مچ بشوید تا سر انگشتان، اصلاً کاری به آن گچ نداشته باشد هم اقوال دارد هم
روایات صحیح السند روایاتش را دیروز خواندم امروز باز بخوانم.
روایت 1 از باب 39 از ابواب وضو صحیحه
عبدالرحمن بن حجاج روایت از نظر سند خیلی بالاست قبلش دو سه نفر از اصحاب اجماع
است خود عبدالرحمن بن حجاج هم از اصحاب اجماع است قال سئلت اباالحسن الرضا علیه
السلام عن الکسیر تکون علیه الجبائر یک کسی دستش شکسته پایش شکسته و روی این شکسته
بستهها خیلی بسته دارد او تکون به الجراحه یا اینکه جراحت دارد روی آن جراحت
بسته دارد دوا گذاشته و پارچهای روی آن بسته، کیف یصنع بالوضو و عند غسل الجنابه
و غسل الجمعه؟ فقال یغسل ما وصل الیه الغسل آنجا که میشود بشوید آنجا را بشوید
مما ظهر مما لیس علیه الجبائر و یدع ما سوی ذلک مما لا یستطیع غسله و لا ینزع
الجبائر و لا یعبث بجراحته خب روایت از نظر سند خیلی خوب است از نظر دلالت خیلی
خوب است و کار را هم خیلی آسان میکند که مثالش هم همین مثال خیلی واضح دستش را از
آرنج تا مچ گچ گرفته و این نمیتواند این گچ را باز کند فرمودند خب از مچ تا سر
انگشتان که میتواند همین را بشوید مابقی را هم ول بکند دیگر به خودش هم ور نرود
بخواهد جبائر را بکند و آن دستمال را بردارد واین کارها را لازم نیست بکند به هر
اندازه میتواند بشوید بشوید، خب این یک قول که محشین بر عروه من جمله حضرت امام
روی آن فتوی دادهاند.
قول دوم که این هم در میان محشین بر
عروه هم میان فقهاء قدماء متأخرین من جمله صاحب جواهر فرمودهاند که باید مسح کند
لذا همین مثالی که زدم از آرنج تا مچ گچ گرفته شده خب این با دستتر اگر کف دستش
رطوبت دارد یا از مواضع وضو بگیرد یا از آب جدید مثلاً دست میزند توی آب و میمالد
روی از آرنج تا مچ، مسح میکند مثل مسح سر، مسح پاها البته به قول مرحوم سید همه
جا را عرفاً دیگر باید مسح بکند وقتی میرسد به مچ از مچ تا
سر انگشتان میشوید آب میریزد میشوید.
این قول شهرت به سزایی دارد که مرحوم
صاحب جواهر هم روی آن فتوی دارند این هم در همین باب 39 یک روایات فراوانی دارد از
جمله صحیحه حلبی روایت 2 از باب 39 عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن الرجل
تکون به القرحه فی ذراعه او نحو ذلک من موضع الوضو فیعصبها بالخرقه و یتوضأ و یمسح
علیها این اصلاً کار را کرده بود حالا آمده بود از امام صادق علیه السلام میپرسید
که یک کسی اینجوری است یا بلد نبود دید یک کسی اینجوری وضو میگیرد فقال اذا کان
یؤذیه الماء فلیمسح علی الخرقه فرمود بله این کاری که این میکرده درست است وقتی
که آب برایش ضرر دارد این مسح میکند به همان پارچه که در آن روایت داشتیم امسح
علی المراره آن راجع به مسحش بود این هم راجع به غسلش است هر دو روایت داریم روایت
مسح امسح علی المراره در اینجا هم فلیمسح علی الخرقه ومشهور هم روی این فتوی دادهاند
این تعارض را چه باید کرد؟ خب مسئله این دو تا روایت با هم متعارض است چه باید
بگوییم؟ چه باید بکنیم؟
مرحوم سید
رفع تعارض میکند به اینکه اگر بتواند مسح کند، مسح کند
اگر نتواند نه مسح کند نه غسل کند آنجا را که میتواند بشوید بشوید این جمعی است
که مرحوم سید ومحشین بر عروه هم زیاد این جمع را کردهاند، اگر میتواند مسح کند
مثل اینکه خیلی وقتها هم نمیشود راستی، گچ گرفته اما بخواهداین گچ را مسح کند
یا پارچه روی آن است بخواهد این را مسح کند نمیشود، نه میشود شست نه میشودمسح
کرد آن وقت دیگر وضوی ناقص میگیرد به معنا اینکه جبیره را کاری نداشته باشد آنجاها
که میتواند غسل بکند غسل بکند، خب این جمع آیا درست است؟ دلیل بر این جمع چیست؟
این جمع عرفی است؟ لذا مثلا از آرنج تا مچ زخم است نه میتواند وضوی تام بگیرد آب
به آن برساند، روی آن خرقه را هم نمیتواند مسح بکند حالا چکار بکند تیمم بکند یا
نه؟ نه، غسل کند آنجا که جبیره نیست یعنی قول اول، مرحوم سید بین قول اول و قول
دوم را جمع کرده بعضی از محشین بر عروه هم همین است جمع کردهاند به اینکه روایت
عبدالرحمن بن حجاج آنجا را میگوید که نتواند مسح کند، صحیحه حلبی آنجا را میگوید
که میشود مسح کرد، خب این خوب است اما جمع بین دلیلین به چه دلیل اینجور جمع
بکنیم؟ بگوییم عرفی است؟ وفق العرف بر اینکه اینجور روایت را جمع بکند، مشکل است
انصافاً جمع تبرعی است دیگر، اگر بدهند دست عرف، عرف میگوید که جبیره را اگر کاری
نداشته باشد وضویش درست است یعنی از آرنج تا مچ گچ بسته کارش نداشته باشد همین از
مچ تا انگشتان را بشوید کفایت میکند، بله مستحب است مسح هم بکند به جای اینکه
ولش بکند مسح هم بکند، اگر ما باشیم و عرف اینجوری جمع میکند یعنی تصرف در هیئت
میکند اگر بخواهیم تصرف بکنیم در غیر هیئت این یک دلیل میخواهد مثل حمل عام بر
خاص مثل حمل مطلق بر مقید مثل حمل ظاهر بر اظهر که جمع دلالی یعنی عرف توفیق داشته
باشد مثل عام و خاص جمع بکند لذا جمع عرفی حمل بر استحباب است یعنی آن مسح را
فلیمسح علی الخرقه مستحب، بگوییم واجب این است که غیر آن زخم را غیر آن پارچه را
بشوید این واجب است اما مستحب این است روی آن پارچه را مسح بکند اگر ما باشیم و
عرف این جوری جمع میکند اما جمع مرحوم سید در عروه اسمش را میگذارند جمع تبرعی،
جمع عقلی، عقل وفق اینکه این جوری جمع بکند جمع تبرعی که حجت نیست دلیلی هم که
نداریم لذا معارضه به حال خود باقی میماند حرف سوم که مرحوم علامه و مرحوم شهید و
مرحوم صاحب عروه میگویند جمع کردند به اینکه مسح بکند اما جایز هم هست بشوید به
عبارت دیگر گفتهاند جمع بین این دو تا روایت را تخییر یعنی مخیر بین مسح و غسل
است میخواهد بشوید بشوید یعنی بشوید غیر آن خرقه را، میخواهد هم مسح بکند آن
خرقه را، بکند، دیگر شستن نه، یعنی شستن روی آن جبیره، گفتهاند میتواند مسح بکند
میتواند کاری به جبیره نداشته باشد بدن سالمش را بشوید مثل همین مثال که زدم
مثلاً از مچ تا انگشتان گچ گرفته حالا میخواهد وضو بگیرد گفتهاند که دو جور میتواند
وضو بگیرد یک جور اینکه از مچ تا آن طرف را ولش بکن، یکی هم نه ولش نکن مسح بکن،
هم میتوانی مسح بکنی، هم میتوانی ولش بکنی، این هم تخییری که اینها گفتهاند یا
جوازی که مرحوم سید در عروه فرمودهاند.
حالا این هم به چه دلیل؟ این ظاهراً
مرحوم سید تبعا لمرحوم شهید دوم تبعا لمرحوم علامه اینها همان حمل بر استحباب را
که مرحوم سید اینجا به طور احتیاط میفرمایند جایزاست اما احوط این است که هر دو
باشد،
مرحوم کاشف الغطاء مرحوم حاج آقا رضا
همدانی اینها گفتهاند که نه، جمع بین روایات این است باید اول اگر میتواند
بشوید بشوید آن جبیره را و باید غسل بکند دیگر حالا احتیاط هم مسح میخواهد بکند
میخواهد نکند هرچه، غسل واجب است اگر نتواند غسل بکند آن وقت نوبت به مسح میرسد.
مرحوم حاج آقا رضا همدانی تبعا لمرحوم
کاشف الغطاء در کشفالغطاء گفتهاند آقا این بشره که باید بشوید خب بدلش را هم
باید بشوید؟ چه جور اگر سالم بود باید بشوید حالا هم که بدل دارد آن بدل را باید
بشوید. این یک دلیلشان است که مرحوم کاشف الغطاء روی این دلیل پا فشاری دارد البته
میگوید عرف، عرف میگوید بشره را باید بشویی پس بدلش را هم باید بشویی یعنی حالا
آن کهنهای که روی آن زخم است آن زخم ضرر دارد نمیتوانی بشویی بدلش را یعنی جبیره
را بشویی، دلیل دوم این فلیمسح که در روایت خواندیم اذا کان یؤذیه الماء فلیمسح
علی الخرقه گفته فلیمسح یعنی فلیغسل که اگر مطالعه کرده باشید مرحوم حاج آقا رضا
همدانی روی این خیلی پا فشاری دارد میفرمایند که این معنای روایت عرفاً همین است
که فلیمسح یعنی فلیغسل این دو تا دلیلی که این دو بزرگوار دارند بعضی از محشین بر
عروه هم روی آن فتوی دادهاند که اگر میتواند بشوید بشوید آنوقت اگر نمیتواند
مسح بکند، اما انصافاً مسئله خیلی مشکل است که انسان بگوید که مسح معین است غسل
جایز نیست خیلی مشکل است انسان اینجور بگوید مشهور در میان فقهاء گفتهاند اما خب
راستی به قول مرحوم حاج آقا رضا میشود ما بگوییم که باید مسح کنی اما نمیتوانی
بشویی مثل نظیر روی سر و روی پاها که باید مسح کنی و نمیتوانی بشویی اینجا هم
اینجور بگوییم خیلی مشکل است خب این میگوید گچ گرفتم چکار بکنم؟ خب حضرت میگویند
مسح کن خب به طریق اولی اگر بتواند بشوید خب بشویی، ما بگوییم نه شستن نه حتماً
مسح، من خیال میکنم اگر قبول بکنید اینجوری باشد که در باب وضو و غسل اگر
بتواند، وضوی تام بگیرد وضو یعنی شستن آن جبیرهها و آن پارچه و امثال اینها، اگر
نتواند، مسح بکند اگر نتواند، هیچ، مثل اینکه نه میتواند مسح بکند تا میآید مسح
بکند مثلا نم بدهد نمیشود قول همان روایت عبدالرحمن بن حجاج این ولش بکند یعنی
مثلا از آرنج تا مچ کهنه بسته نه میتواند بشوید نه میتواند مسح بکند ولش کند
همان از مچ تا انگشتان را بشوید کفایت میکند، اگر ما باشیم و جمع بین روایات
البته عرف را هم بیاوریم توی کار این جوری میشود، کسی نگفته، شما میتوانید من را
رد بکنید بگویید که آقا این خلاف اجماع است، اما این از آن اجماعها هم نیست که
آدم بتواند یک کسی را رد بکند یا دلبند به آن بشود برای اینکه اقوال مختلفهای در
مسئله من نقل کردم این اقوال مختلفه هر کسی برای خودش به واسطه روایت چیزی گفته یا
جمع بین روایات کرده، خب من هم جمع بین روایات میکنم عرفاً به اینکه اگر کسی میتواند
وضوی تام بگیرد بگیرد اگر نمیتواند، وضو ناقص بگیرد یعنی همان گچها را بشوید اگر
نمیتواند، گچها وا میرود، مسح بکند اگر مسح هم نمیتواند، ولش بکند، این خلاصه
حرف است اگر بپسندید، این، اگر نپسندید، دیگر خودتان باید انتخاب بکنید و همینطور
که مرحوم سید گفتند احتیاطش هم به همین اینکه هم مسح کند هم بشوید، اگر میتواند
بشوید هم بشوید هم مسح بکند، اما اینها دیگر احتیاط است و برای رساله و امثال اینها.
این خلاصه حرف و اقوال و آن چه گفته شده ومن خیال میکنم اگر حرف من را بزنید حرف
خوبی باشد.
مسئله بعدی که در ضمن بحثهایمان بحث
کردیم گفتیم که این در صورتی که مسح بخواهد بکند میتواند از همان رطوبت کف دست،
اگر ندارد، از مواضع وضو، اگر ندارد، از آب خارج که معمولاً هم نیست برای اینکه
یک کسی بخواهد مثلا از آرنج تا مچ همهاش را به واسطه رطوبت کف دست مسح بکند مسح
حسابی که آب دار بشود مثل مسح روی سر مسح روی پاها، معمولاً نمیشود و در روایات
هم که چیزی نیامده بنابراین مسح بکند یا به واسطه رطوبت کف دست یا مواضع وضو یا آب
خارجی. مشهور روی این فتوی دادهاند مرحوم سید هم روی آن فتوی داده. دلیل نداریم
دلیل ما عدم الدلیل است یعنی این روایاتی
که گفته است. فلیمسح ندارد هیچ کدام که فلیمسح ببله الید، ببله الکف، در مسح سر در
مسح پاها این را داشتیم دیگر که فرمود ببله الکف، اگر ندارد، از مواضع، اگر ندارد،
وضو باطل است، آنها را داشتیم اما اینجا کلمه فلیمسح در سه چهار تا روایت آمده،
هیچ چیزی ندارد خب وقتی هیچ چیزی نداشت میگوییم آنکه واجب است این است که تر
بکند یعنی مسح بکند روی آن شکسته بندی را روی آن زخم را مسح بکند حالا به واسطه
چه؟ دیگر هر چه میخواهد، اگر هم کسی شک بکند دیگر رفع ما لا یعلمون به ما میگوید
با هر چه، برای اینکه بر میگردد به اینکه آیا مقید باید باشد که به واسطه رطوبت
کف دست یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه، نمیدانیم به واسطه چه بایدمسح کرد
وقتی نمیدانیم به واسطه چه باید مسح کرد یک اطلاق مقامی یعنی در مقام بیان بوده،
نگفته، اطلاق دارد اگر هم گفتیم اطلاق مقامی را قبول نکنید و بگویید اطلاقی در کار
نیست در مقام بیان نیست میگویم خیلی خوب، اطلاق نداریم، رفع ما لا یعلمون به ما
میگوید که مسح بکن با هرچه، که معلوم است ترتیبش خیلی خوب است، اگر بشود، به کف
دست، اگر نشود، با آب مواضع وضو، اگر نشود، با آب خارجی. سه چهار تا مسئله هم باز
داریم این را تقاضا دارم روی این مسئله فکر بکنید ببینید این قول من خوب است یا
نه؟ و آیا شما میتوانید یک قول دیگر انتخاب بکنید یا نه؟
و صلی الله علی محمد
و آل محمد