اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
فرمودهاند اگر غسل کرد و شک کرد که
آیا استبراء به بول کرده است یا نه؟ میفرمایند که دو مرتبه باید غسل کند، یعنی
وقتی که ادرار کرد باید غسل کند سابقاً چند مسئله قبل هم نظیرش بود اگر ما قانون
فراغ را قاعده فراغ را در این جا جاری بدانیم باید بگوییم که غسلش درست است به
عبارت دیگر قاعده فراغ میگوید که استبراء، یعنی بول کرده است، نظیر اینکه نماز
بخواند بعد نداند آیا وضو گرفته یا نه؟ قاعده فراغ میگوید وضو گرفته و این نماز
درست است.
مرحوم سید این قاعده فراغ را در مثل
این جاها جاری نمیداند سببش هم در اصول یک بحثی هست که این قاعده فراغ آیا اجزاء
شرعیه را برمیدارد مثل همان وضو که قبل از نماز باید به جا آورده بشود، شارع مقدس
فرموده وضو بگیر بعد نماز بخوان اذا قمتم الیالصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی
المرافق، قاعده فراغ مختص این جاهاست یعنی آن جا که یک جزئی مقرر شرعی داشته باشد
بعد از آن جزء بگذریم ندانیم بهجا آورده شده یا نه؟ قاعده فراغ میگوید بهجا
آوردی، اما اگر قاعده مقرر شرعی نداشته باشد مثل اینکه مثلاً عادت دارد وقتی که
بول کرد 9 مسح را بکند یا عادت دارد اینکه قبل از غسل بول بکند حالا اگر غسل کرد
اگر وضو گرفت و نمیداند آیا استبراء کرده یا نه؟ این جاها قاعده فراغ نیست، برای
اینکه قاعده فراغ میتواند اجزاء شرعی را بردارد و اما اجزای عادی، اجزای متعارف
این آقا را نمیتواند قاعده فراغ بردارد لذا چندین جا مرحوم سید در همین باب طهارت
نگفتهاند اما قاعده فراغ جاری نکردهاند مثل در مسئله ما که عادتش این بوده
هروقت جنب میشده و میخواسته غسل کند بول میکرده حالا غسل کرد شک کرد آیا بول
کرده یا نه؟ میگویند قاعده فراغ ندارد، چرا؟ برای اینکه این یک امر شخصی است و
چون امر شخصی است قاعده فراغ نمیتواند برای ما کار بکند،
ولی ما همه جا منجمله این جا این
ایراد را داریم که قاعده فراغ یک قاعده عقلایی است مثل قاعده تجاوز، اینها هر دو
هم یک قاعده هستند مثل شک بعد از وقت آن هم همین قاعده فراغ است یک امر عقلایی است
وعقلاء اینکه اگر از جزئی فارغ شدند به جزء دیگر از عملی فارغ شدند وراجع به آن
اجزای عمل، راجع به مقدمات عمل شک کردند عقلاء میگویند که قاعده فراغ هست لذا
مانحن فیه همین است ما نحن فیه اینکه این همیشه میدانسته که باید وقتی جنب شد میدانسته
که باید استبراء بکند بول بکند استبراء هم میکرده این عادتش بوده حالا شک در این
عادت پیدا کرد یعنی غسل کرد نمیداند آیا عادتش به هم خورد یا نه؟ ما میگوییم که
برگشت این شک به این است که آیا بولی که قبل از غسل باید بکند کرد یا نه؟ مثل آن
است که بعد از نماز نمیداند وضو گرفت یا نه؟ همینطور که آن قاعده فراغ دارد این
هم قاعده فراغ دارد، اگر کسی بول نکرد و غسل کرد غسلش درست است اما هر وقتی که بول
کرد باید برود غسل بکند، به قول ایشان که این متعارف هم که میگوییم همین باب است
که در باب اجزاء و شرایط نیست یک چیز متعارف برای خودش است یا اینکه از اجزاء و
شرایط نیست برای اینکه اگر بول نکند غسل بکند غسلش درست است بنابراین استبراء نه
جزء است نه شرط است این را هم قبول میکنیم اما حرف در این است که یک فعلی را قبل
از غسل باید انجام بدهد همیشه هم انجام میداده و آن این است که قبل از غسل باید
بول کند و الا هر وقتی که بول کرد ولو غسل کرده باشد دو مرتبه باید غسل کند حالا
این شک میکند آن متعارفی که داشته اینکه استبراء میکرده است قبل از غسل آیا این
تعارف این متعارف بودن این فعل آیا به جا آورده شد یا نه؟ بگوییم مثل آنجاست که
نماز خوانده نمیداند وضو گرفته یا نه؟ همینطور که آن قاعده فراغ دارد این هم
قاعده فراغ دارد، این دیگر دائر مدار مبنای خودتان است اگر مبنایتان این باشد که
قاعده فراغ راجع به اجزاء و شرایط است راجع به چیزهای مقرر در اسلام است و مقررات
شخصی را نمیگیرد مرحوم سید این جور میگویند دیگر لذا ایشان میفرماید قاعده فراغ
جاری نیست اما ما که میگوییم که جزء و شرط نمیخواهیم و کاری به متعارف و غیر
متعارف هم نداریم هر چیزی که اول باید به جا آورده بشود اگر این شک کرد به جا
آورده یا نه؟ اگر وقتش گذشته است قاعده فراغ دارد، قاعده تجاوزش را هم میگوییم
مثلاً حالا وارد سوره شد نمیداند حمد را خواند یا نه؟ خب قاعده تجاوز دارد اگر هم
همین جاها یک تعارف عرفی برایش بود یک تعارف شخصی برایش بود وارد عمل دیگر که بشود
نمیدانیم آیا آن امر متعارف بهجا آورده شد یا نه؟ تجاوز است و ما در قانون
تجاوز، تجاوز میخواهیم از فعل به فعل دیگر، در قاعده فراغ فراغ از عمل میخواهیم
و این جا فراغ از عمل پیدا شده.
مرحوم سید نمیدانم گردنشان گذاشتهاند
که ایشان میخواهند با اصل بیایند جلو، نمیداند آیا بول کرده یا نه؟ استبراء از
منی کرده یا نه؟ خب شک دارد اصل عدم، استصحاب عدم نه استصحاب عدم ازلی، استصحاب
عدم وجودی و اصل دارد لذا چون استصحاب را جاری میکند گفته است که باید هر وقتی که
بول کرد دو دفعه غسل بکند، ظاهراً دیگر دلیل مرحوم سید هم همین باشد.
اشکالی که به مرحوم سید شده، این مثبت
است برای اینکه شما میخواهید بگویید که این ادار نکرده پس وقتی بول میکند این
غسل باطل است و این میشود اصل مثبت، الا اینکه در اصول ما اولا اصل مثبت را حجت
میدانیم و نمیخواهد هم جلی باشد خفی باشد که مرحوم آخوند فرمودهاند ما اصل مثبت
را حجت میدانیم حالا اگر کسی اصل مثبت را حجت نداند چنانچه مشهور در میان اهل
اصول است اما این را گفتهاند که اگر اصل جاری شد و حکم شرعی بار بر آن شد دیگر
اصل مثبت نیست و ما نحن فیه دیگر همین است برای اینکه وقتی استصحاب عدم میکنیم
یک حکم شرعی بار براین است و حکم شرعی این است که اگر تو بول کردی ولو غسل کرده
باشی دودفعه باید غسل بکنی برای اینکه بحث دیروز این بود دیگر که گردن شارع مقدس
گذاشتیم، گذاشتند اینکه اگر کسی جنب شد غسل کرد بعد بول کرد این دو دفعه باید غسل
کند غسل قبلی را نمیگوییم باطل است اما از آن منی بیرون آمده باید دو مرتبه غسل
کند این یک حکم شرعی است، حالا اصاله عدم استبراء، اصاله عدم بول این خود جاری است
نمیخواهیم بگوییم پس باید برود غسل کند آن پس را خود روایت برای ما درست میکند
استصحاب میگوید که تو استبراء نکردی خب تا این جا اصل میگوید، بعدش دیگر شارع
مقدس میگوید هر کسی که استبراء نکرد و غسل کرد، استبرای بول، بول نکرد و غسل کرد
بعد که بول میکند باید غسل بکند این یک حکم شرعی، حکم شرعی بار میشود بر اصل
دیگر احتیاج به این نداریم که بگوید استبراء نکرده پس باید دو مرتبه غسل کند تا
بگوییم مثبت است لذا اینکه مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای خویی و امثال اینها میگویند
اصل مثبت است ظاهراً اگر قاعده فراغ را جاری نکردید که ما جاری میکنیم دیگر اصل
مثبت نیست بلکه صرف استصحاب عدم است بعد حکم شرعی بار میشود بر آن اصل و در اصول
برای ما گفتهاند اصل مثبت حجت است آنجا که شارع مقدس یک حکمی را بار بکند بر
اصل، خب این مسئله تمام شد.
مسئله مشکلی که جلو هست و سر و صدای عجیبی هم در مسئله هست و آن این است که اگر کسی در وسط غسل محدث شد به حدث اصغر،
سر و گردن را شست میخواست برود طرف راست از آن عمداً یا سهواً، اضطراراً بول
بیرون آمد آیا این غسل باطل است؟ سه تا قول در مسئله هست.
یک قول مال قدماست که اینها گفتهاند
غسلش باطل است و این دودفعه باید سر و گردن را غسل بدهد و گفتهاند سر و گردن را
که غسل میدهد دیگر وقتی غسل کرد با این غسل میتواند نماز بخواند این یک قول،
قول دوم که آن هم در میان متأخرین یک
قول مشهوری شده گفتهاند این بولی که کرده مثل این است که بول نکرده باشد و طرف
راست طرف چپ را غسل بدهد با آن غسل هم میشود نماز بخواند.
قول سوم که مشهور در میان متأخرین شده
یعنی متأخرین از صاحب جواهر به این طرف که مرحوم سید فرمودهاند محشین بر عروه هم
معمولاً امضا کردهاند گفتهاند که این سر و گردن را که غسل داده این دیگر لازم
نیست که غسل بدهد طرف راست طرف چپ را غسل میدهد غسلش درست است اما با این غسل نمیتواند
نماز بخواند باید وضو بگیرد نماز بخواند.
حالا آن قول اول یعنی قول قدماء نوشتهام
که افتی به جمع من القدماء قول اول که
یعید الغسل من رأس که سر و گردن را مثل اینکه غسل نداده دودفعه برگردد سر و گردن
را غسل بدهد و با آن غسل وضو هم لازم نیست نماز میتواند بخواند کالصدوق در من لا
یحضر شیخ در مبسوط که اینها کتابهای رساله هم هست من لا یحضر یک کتاب رسالهای
است مثل عروه اما خب همهاش روایت است به جوری که شده یکی از کتب اربعه، و مبسوط
شیخ هم رساله ایشان است برای اینکه ایشان اول مبسوط میفرمایند که عامه به ما
اعتراض میکردند میگفتند شما فروعات ندارید یعنی رساله عملیه ندارید ومن این
مبسوط را نوشتم برای مردم برای شیعه تا سنیها هم بدانند که ما فروع بیش از آنها
داریم و مبسوط کتاب استدلالی نیست رساله ایشان است، مرادم اینجاست که این دو
بزرگوار که فرمودهاند یک فتوایی است که دادهاند دست مردم برای عمل کردن، علامه
از متأخرین، شهید اول، محقق دوم و محقق در جامع المقاصد نسبت داده است به اکثر از
فقهاء لذا یک قول مشهوری است،
استدلال کردهاند یکی به استصحاب،
بعضی از آنها، بعضیها هم به قاعده اشتغال یعنی سر و گردن را غسل داد بول کرد
اضطراراً یا سهواً یا عمداً حالا غسلش که تمام شد یعنی دست راست طرف چپ را غسل داد
نمیداند آیا این جنب بوده حالا جنب است یا نه؟ گفته استصحاب کن.
یا غسل درست است یا نه؟ گفتهاند
قاعده اشتغال میگوید غسل را از اول از سر بگیر، سر و گردن را نادیده بگیر دودفعه
سر و گردن را غسل بده، طرف راست و طرف چپ را، این دوتا دلیل.
دلیل سومشان گفتهاند که اگر غسل کرده
بود یعنی سر و گردن را غسل داده بود طرف راست را غسل داده بود طرف چپ غسل داده بود
حالا بول کرد چه میگویید اینجا؟ میگویید غسلش باطل است میگوید خب به طریق اولی
در وسط اگر بول کرد میگوییم غسلش باطل است،
دلیل چهارمشان یک روایت است این روایت
چهار پنج جا نقل شده یعنی قدماء، در فقه الرضا مثل اینکه اصلش از فقه الرضاست،
این فقه الرضا چهجور است؟ مال کیست؟ آیا مال حضرت رضا سلام الله علیه است یا نه؟
این پایه ندارد از همین جهت هم مرحوم صاحب وسائل در حالی که 170 کتاب بیشتر مدرک
وسائلشان بوده اما در این 170 کتاب فقه الرضا نیست معلوم میشود که ایشان فقه
الرضا را قبول نداشته، متأخرین هم این فقه الرضا را معمولاً قبول ندارند برای اینکه
میگویند نمیدانیم مال کیست؟ و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی
علیه چونکه عقیده ایشان این بود که تا بشود کتابها را درست بکنیم درست میکردند
میفرمودند مثل دعائم الاسلام است و مال صدوق اول است و مثل همان صدوق دوم که من
لایحضر را نوشتند و مرسلاتشان حجت است این هم مال صدوق اول است حجت است، اما استاد
بزرگوار ما حضرت امام میگفتند این مال یک رضا نامی است آن رضا کیست؟ نمیدانیم و
ما بخواهیم نسبت بدهیم به حضرت رضا علیه السلام که نمیشود (بخواهیم هم نسبت بدهیم
به صدوق اول، نمیدانیم، اما یک کتاب فتوی از صدوق اول هست بنام هدایه که مثل من
لا یحضر متن روایات است همین عین این عبارت فقه الرضا در هدایه آمده، اما چیز
مهمتر از این فقه الرضا و هدایه که مثل مرحوم شهید دوم، علامه، صاحب مدارک اینها
خیلی بزرگ هستند دیگر از یک کتابی نقل کردهاند بنام عرض المجالس للصدوق روایت را
مرسل نقل کردهاند اما عن الصادق علیه السلام و مرحوم علامه مرحوم شهید دوم مرحوم
صاحب مدارک مثل اینکه یک اطمینانی به این روایت مرسله پیدا کردهاند لذا باید بگوییم
این در میان قدماء آمده و این را مرحوم صاحب وسائل هم نقل کرده مرحوم صاحب وسائل
روایت 4 از باب 29 از ابواب جنابت روایت این است فان احدثت حدثاً من بول او غایط
او ریح بعد ما غسلت رأسک من قبل ان تغسل جسدک فاعد الغسل من اوله خب دلالتش خیلی
خوب است دیگر، دلالت خیلی خوب است فان احدثت حدثاً من بول او غایط او ریح بعد ما
غسلت رأسک من قبل ان تغسل جسدک فاعد الغسل من اوله روایت را مرحوم آقای نوری در
مستدرک جلد 1 روایت 1 از باب 29 از فقه الرضا نقل کرده، عین همین عبارت را که میگفتم
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمودند این فقه الرضا همان هدایه است مال صدوق
اول است عین همین عبارت را نقل کرده مرحوم صدوق دوم در من لایحضر از پدرشان از
هدایه نقل کرده و گفتم مرحوم شهید دوم و علامه و صاحب مدارک هم در کتابهای فقهی
نقل کردهاند اما نه از هدایه، عرض المجالس للصدوق عن الصادق علیه السلام، این عرض
المجالس مثل اینکه یک مجلس فقهی بوده مرحوم صدوق دوم این مجالس را ضبط کرده عرضه
داشته به شما طلبهها اسمش را گذاشته عرض المجالس للصدوق و این را مرحوم صاحب
وسائل در حالی که فقه الرضا را قبول ندارد اما این کتاب عرض المجالس را قبول کرده و
گفتم
روایت 4 از باب 26 از ابواب جنابت این
روایت را آورده، اما فقه الرضا و هدایه و من لایحضر و شهید دوم در مسالک و علامه
در کتابهایشان و صاحب مدارک همه همه یک عبارت نقل کردهاند فان احدثت حدثا من بول
او غایط او ریح بعد ما غسلت رأسک من قبل ان تغسل جسدک فاعد الغسل من اوله.
مرحوم صاحب جواهر به بعد روایت را حمل
کردهاند بر استحباب، خب معلوم است کار خوبی است اما این واجب باشد گفتهاند وجهی
برای وجوب ندارد برای اینکه سر و گردن را غسل داد حالا بول کرد چرا باطل باشد؟
این سر و گردن چرا باطل باشد؟ خب مثل آنجا که طرف راست طرف چپ را غسل داد بعدش از
او بول بیرون آمد خب این غسل چرا باطل باشد به جوری که برود دو دفعه غسل بکند؟ هیچ
کس نگفته، گفتهاند میخواهی نماز بخوانی آن غسل دیگر نمیشود نمازبخوانی چون محدث به حدث اصغر شدی باید بروی وضو بگیری بروی
نماز بخوانی اما اینکه غسل باطل است دو مرتبه باید غسل بکنی خب نه، وقتی نه، راجع
به سر و گردن هم همین را میگوییم یک قدری بیشتر موالات که شرط نیست خب این سر و
گردن را غسل داد یک روز دیگر مثلاً عصر برای نماز مغرب و عشا رفت طرف راست طرف چپ
خب در روایات گفت طوری نیست در روایات گفت طوری نیست بنابراین سر و گردن خب نمیشود
که این محدث نشده باشد به حسب عادت این خوابش برده به حسب عادت رفته تخلیه کرده
اما حضرت فرمودند طوری نیست، سر و گردن را غسل بدهد لذا حتی دو سه روز سابقاً
مسئلهاش را گفتیم دیگر، غسل کرد دو سه روز بعد دید که روی دستش یک قیر است واین
را غسل نداده خب شماها فتوی دادهاند روایت داشتیم طوری نیست همان جا را برو غسل
بده آن مانع را رفع کن به عنوان غسل آب بریز روی آن گفتهاند غسلش درست است خب این
دو سه روز معمولاً باید ادرار کرده باشد نواقض غسل خب به جا آورده اما این نواقض
را در آن روایات نگفتند که اگر غسلش باطل شده در وسط مثل خواب مثل این برود غسل را
از اول سر بگیرد و الانه این هم نیست در روایات، لذا با این حرفها مرحوم صاحب
جواهر به بعد گفتهاند که اولاً روایت مرسل است بعد هم معارض دارد به این چیزها که
گفتیم، برگردد سر و گردن را دو دفعه غسل بدهد خوب است همینطور که روایت فقه الرضا
میگوید اما واجب باشد نه دیگر واجب نیست لذا اینها را حمل کردهاند بر استحباب
ما با این حرفها که گفتم بگوییم که دودفعه باید سر و گردن را بشوید این کار
مستحبی است موافق با احتیاط هم هست یعنی معمولاً رسمشان بوده مثل رسم استاد
بزرگوار ما آقای بروجردی رسمشان بود دیگر نمیشد هم کار بکنیم خودشان هم بارها میگفتم
که این رسم درست نیست، رساله ایشان پر از احتیاط بوده، قدماء تا میشده دست از این
احتیاطها برنمیداشتند یعنی باید بگوییم فتاوای قدماء روی استحباب میگشته روی
احتیاط میگشته و اینجا احتیاط مستحبی کردهاند این جور فرمودهاند و الا قاعده
اقتضا میکند صحبت را برای اینکه این سر و گردن را که غسل داد بخواهید بگویید
باطل شد دو دفعه باید غسل بدهد لازمهاش این است حدث اضغر غسل را باطل میکند و
حدث اصغر نمیتواند غسل را باطل کند با آن غسل دیگر نمیشود نماز خواند اما غسل
باطل بشود دیگر نه، آن وقت استصحاب هم دیگر کار نمیتواند بکند. اگر این جوری
استدلال کردید دیگر استصحاب هم فایدهای ندارد و آن کسانی که هم تمسک کردهاند به
فقه الرضا هم تمسک کردهاند به استصحاب خب معلوم است دیگر وجهی ندارد برای اینکه
اگر فقه الرضا دلالت داشته باشد دیگر استصحاب این ندارد همچنین قاعده اشتغال دیگر
معنا ندارد اما استصحابش خوب است اگر ادله نداشتیم اما قاعده اشتغال خوب نیست برای
اینکه قاعده اشتغال اگر شما اقل و اکثر ارتباطی را برائت جاری کردید در این جا
برائت جاری میکنیم و نمیدانیم باید برگردد دو دفعه سر و گردن را غسل بدهد یا نه؟
رفع مالا یعلمون میگوید نه،
یک شبههای هم که هست این است که
قدماء در حالی که گفتهاند از سر بگیرد نگفتهاند که این وضو بگیرد یا با همان غسل
نماز بخواند، گردنشان گذاشتهاند مثل صاحب جواهر و امثال اینها گردن قدماء گذاشته
که قدماء میگوید برگردد سر و گردن را غسل بدهد طرف راست طرف چپ غسل درست شد و با
همین غسل میشود نماز خواند، نگفتهاند قدماء، گردنشان گذاشتهاند حالا باز هم چون
مسئله مسئله مشکلی است مسئله فوقالعاده مبتلا به در میان مردم است یک مطالعهای
روی آن بکنید تا فردا ان شاءالله.
وصلی الله علی محمد و
آل محمد