اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
فرع سومی که در این مسئله عنوان کردهاند
فرمودهاند که اگر آب نداشته باشد برای غسل باید تیمم کند، برای نمازش هم باید اگر
آب دارد وضو بگیرد و اگر آب ندارد تیمم دوم کند روی مبنای مرحوم سید حرف خوب است
اینکه هیچ غسلی با آن نمیشود نماز خواند باید با آن وضو باشد الا غسل جنابت، خب
روی فرمایشی که مشهور دارند و ایشان دارند فرمایش متین است.
و اما روی عرض ما که گفتیم با هر غسلی
میشود نماز خواند احتیاج به وضو ندارد در این جا همین است آب ندارد یا آب برای او
ضرر دارد یا وقت غسل کردن ندارد باید تیمم کند وقتی تیمم کرد به جای غسل است و دیگر
وضو احتیاج ندارد و با همان تیمم نماز میخواند، بله معلوم است که این مربوط به
غسل حیض هم نیست غسل جنابت هم همین است دفعه اول تیمم میکند با آن تیمم نماز میخواند
اما دفعات بعد باز اگر باید تیمم بکند یعنی آب ندارد یا آب برای او ضرر دارد یا
وقت برای غسل ندارد دیگر برای بعد لازم به تیمم بدل از غسل نیست باید وضو بگیرد
لذا مثلا یک کسی جنب است دفعه اول تیمم کرد با آن تیمم نماز خواند دفعه دوم دیگر
باید وضو بگیرد ایا تیمم بدل از غسل هم باز باید بکند یا نه؟ نه اما آن محتاطیها
مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند که دیگر هر
وقت که میخواهد نماز بخواند یک تیمم بدل از غسل بکند و اگر آب دارد وضو میگیرد
اگر نه یک تیمم بدل از وضو و با دوتا تیمم نماز میخواند، اما قاعده همین است که
دفعه اول تیمم میکند آن تیمم جای غسل را میگیرد حالا غسل جنابت باشد یا غسل حیض
باشد یا غسل دیگری، مثل این است که غسل کرده باشد، دفعه بعد اگر آب ندارد تیمم بدل
از غسلش را کرده دیگر، حالا حتماً باید وضو بگیرد نماز بخواند اگر هم آب ندارد
برای وضو باید تیمم بدل از وضو، و احتیاج به تیمم بدل از غسل نیست حتی مثلا اگر بخواهد
هم احتیاط بکند حتی آن جا که جنب باشد به تیمم اول لازم نبود وضو بگیرد، اما این
جا به تیمم اول حتماً باید تیمم دوم یا وضو هم بگیرد، تا این جاها مطلب خوب است.
یک مطلبی که هست اینکه اگر آب دارد
نه به مقدار هر دو، یا به مقدار غسل است دیگر برای وضو باید تیمم بکند یا برای
وضوست برای غسل باید تیمم بکند، روی عرض ما مسئله سالبه به انتفاء موضوع است برای
اینکه ما میگوییم غسل بکند آن غسل هم کار غسل را میکند هم کار وضو را، اما روی
قول مشهور میمانیم آیا این آب را صرف وضو بکند یا صرف غسل؟
مشهور در میان اصحاب این است که صرف
غسل بکند مثلا زن حائض است از حیض پاک شده میخواهد نماز بخواند آب به اندازه یا
غسل یا وضو دارد فرمودهاند باید غسل بکند و برای وضویش تیمم بکند این مشهور در
میان اصحاب است اما وجهی برای این وجه فقهی نمیتوانیم درست بکنیم، یک استحسانهایی
شده مثلا حدث اکبر را رفع کردن این بهتر از این است که حدث اصغر را رفع بکند و چون
چنین است پس حدث اکبر را رفع بکند برای حدث اصغرش تیمم بکند، ولی معلوم است اینها
استحسانی است و نمیتوانیم یک دلیل پیدا بکنیم که تیمم بدل از حیض مقدم بر وضو
برای نماز، اما مشهور است و این شهرت از کجا سرچشمه گرفته یک استحسانهایی نظیر
همین که گفتم مرحوم صاحب جواهر و دیگران گفتهاند، بله چون احتمال تقدم هست دوران
امر میشود بین تعیین و تخییر برای اینکه اگر صرف غسل بکند قطعا به وظیفه عمل
کرده و اما اگر صرف وضو بکند این قطع نیست یعنی اگر یا مخیر است یا معین، یعنی اگر
اب را صرف وضو بکند خب مخیر است دیگر، میتوانسته هم صرف غسل بکند، اما احتمال هست
که صرف غسلش لازم باشد لذا دوران امر است بین اینکه یا مخیر است غسل بکند یا معین
است غسل بکند و دوران امر بین تعیین و تخییر میگوید تعیین، قول مشهور زنده میشود
اینکه اگر آب دارد برای حدث اصغر یا حدث اکبر، حدث اکبر مقدم است بر حدث اصغر،
دوران امر است بین اینکه اگر غسل بکند حتماً تکلیف آمده برای اینکه مخیر بوده
بین این و آن و اما از آن طرف اگر وضو بگیرد احتمال تعیین هست چون مشهور گفتهاند
که معین باید غسل بکند لذا دوران امر میشود بین تعیین و تخییر، تعیین مقدم، امر
عقلی هم هست یعنی دوران امر بین تعیین و تخییر یک امر عقلی است عقل ما میگوید که
اگر دوران امر شد بین یک چیزی که لنگه داشته باشد و تو مخیر باشی یا لنگه نداشته
باشد معین باشد برای تو خب معلوم است آن معین را بیاور برای اینکه تکلیف را قطعا
آوردهای، اگر مخیر باشی تکلیف آمده اگر معین باشد تکلیف آمده لذادر اصول هم دوران
امر بین تعیین و تخییر را گفتهاند تعیین.
اما استاد بزرگوار ما حضرت امام در
دوران امر بین تعیین و تخییر در اصول میگفتند اینکه معین، خب نه، چرا نه؟ میگفتند
روی خصوصیت شک دارم که آیا گیر خصوصیت هستم یعنی حتماً مثلا در مسئله ما حتماً گیر
این هستم که باید غسل بکنم یا نه؟ رفع مالا یعلمون خصوصیت را برمیدارد وقتی
برداشت دیگر دوران امر بین تعیین و تخییر نیست دوران امر بین تخییر است میخواهی این
را انجام بده میخواهی آن را انجام بده، اگر بپسندید حرف حضرت امام را که حرف خوبی
هم هست این جور میشود دوران امر بین تعیین و تخییر عقلا تعیین، اما آن خصوصیت را
که برائت برمیدارد دیگر خواه ناخواه تعبداً یا با قبح عقاب بلا بیان، حالا یا
تعبد یا هرچه، اصل اقتضا میکند عدم تعیین را رجحان هم در کار باشد مثل ما نحن فیه
رجحان در کار است لذا دوران امر بین تعیین و تخییر است دیگر رجحان نباشد معلوم است
تخییر است همین است که ما گفتیم، نمیداند غسل بکند یا وضو بگیرد؟ رجحانی که فقه
ما بپسندد نداریم پس تخییر، از باب مزاحمت است دیگر، نمیداند این واجب یا آن
واجب؟ هر دو را نمیتواند عقل ما میگوید تخییر، لذا در باب تزاحم اگر رجحان نباشد
تخییر، ما در مسئله همین را گفتیم، گفتیم به چه دلیل میگویید که حدث اکبر مقدم بر
حدث اصغر است؟ همین صرف اکبریت و اصغریت که نمیتواند رجحان باشد یک دلیل میخواهد
دلیلش را گفتند مشهور، مشهور گفته اگر خانم نمیتواند غسل بکند و وضو بگیرد هر دو
را نمیتواند، غسل بکند، برای وضویش تیمم بگیرد گفتهاند رجحان است خب این خوب
است، رجحان فقهی، دوران امر میشود بین تعیین و تخییر، مسئله برمیگردد به مسئله اصولی
که دوران امر بین تعیین و تخییر آیا تعیین یا نه؟ خب عقل ما میگوید تعیین، توی
اصول هم همه گفتهاند تعیین، اما حضرت امام میآید این جا خیلی خوب دوران امر بین
تعیین و تخییر و عقل ما میگوید تعیین و اما این حرف باز باقی میماند و آن این
است که گیر خصوصیت هستم یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه وقتی نه تخییر به حال
خود باقی میماند تعیین دیگر وجهی برای اولویتش گرچه خب معلوم است بهتر است اما
وجهی برای اینکه حتماً این خانم غسل بکند نداریم لذا حداقل به ما میگوید که
تعیین، درست است اما رفع ما لا یعلمون که بیل به کتش نخورده خب همین جا مثل همان
جاست که نمیدانم واجب است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه، در این جا هم نمیدانم
آیا خصوصیت یعنی وجوب غسل حیض بخصوصه این خصوصیت آیا واجب است یا نه؟ رفع ما لا
یعلمون میگوید نه، مگر کسی شهرت را بگوید حجت است بگوید که مثلا اجماع داریم که
این چنین اجماع درست کردن هم کار مشکلی است برای اینکه معمولاً عدم تعرض است،
تعرض نیست اما اگر کسی اجماعی شهرتی درست بکند دیگر نوبت به دوران امر بین تعیین و
تخییر و اینها نمیرسد این یک آب دارد یا باید صرف غسل بکند یا صرف وضو، شهرت میگوید
صرف غسل بکن نه وضو، اگر کسی از این راه بیاید جلو چنانچه متأخرین از همین راه
آمدهاند جلو مثلا مثل آقای حکیم روی این پافشاری دارد خیلی هم ساده از قضیه رد میشود
و آن این است که وضو بگیرد یا غسل کند مشهور میگوید غسل کند پس بنابراین باید غسل
بکند، این هم خلاصه مطلب در این مسئله.
مسئله چهارم اینکه اگر زن حائض پاک
شده باشد و هنوز غسل نکرده باشد آیا میشود نزدیکی با او کرد یا نه؟ دیگر خواه
ناخواه مسئله یک نحو عمومیت هم پیدا میکند ولو مسئله از نظر روایت راجع به وطی
است اما یک عمومیتی پیدا میکند این زن میتواند توی مسجد برود یا نه؟ و امثال اینها
که احتیاجی به وضو ندارد و اما احتیاج دارد اینکه اگر حدث اکبر باشد، نباشد، حالا
منجمله این دو تا مثال آیا نزدیکی با این زن میشود کرد یا نه؟ آیا این زن در
مسجد میتواند برود یا نه؟ اختلاف است اختلاف هم سرچشمه گرفته از دو دسته روایات،
این بحث امروز ما نظیر بحث دیروز است
و خیلی مشکل است مشکل بودنش هم از همین جهت است که دو دسته روایات جمع دلالی دارد
برای اینکه یک دسته روایات میگوید نمیتواند یک دسته روایات میگوید میتواند خب
جمع دلالیش این است که میتواند اما مکروه است ولی مشهور در میان اصحاب گفتهاند
نمیشود حالا این روایتها را چکار کردهاند؟ توی آن لنگ هستیم مثل مسئله دیروز
است.
حالا روایاتی که میگوید نمیشود
بخوانم روایت 6و7 از باب 27 از ابواب حیض صحیحه ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه
السلام سئلته عن امرأه کانت طامثا فرأت الطهر ایقع علیها زوجها قبل ان تغتسل؟ قال
لا حتی تغتسل، خب دلالتش خیلی خوب است دیگر، همین جور که در حال حیض نمیشود در
حال پاکی هم نمیشود مگر اینکه غسل بکند این روایت 6و7 از باب 27.
اما آن روایاتی که میگوید جایز است
روایت 3و4و5 از باب 27 صحیحه عبدالله بن بکیر حالا ما میگوییم صحیحه، قوم میگویند
موثقه، علی کل حال روایت از نظر سند اشکال ندارد عن ابی عبدالله علیه السلام اذا
انقطع الدم ولم تغتسل فلیأتها زوجها ان شاء خیلی دلالت خوب است دیگر اگر ما باشیم
و این دو تا روایت بلکه باید بگوییم حمل ظاهر بر اظهر هم نیست حمل ظاهر بر نص،
بسیار عالی میگوید اشکال ندارد، این چه بکنیم؟
در مسئله دیروز ما یک شهرت به سزایی
بود از قدماء و متأخرین اما در این جا یک شهرت به سزاء از قدماء یک شهرت به سزاء
از متأخرین لذا آن شهرتی که از آن بترسیم حسابی در مسئله نیست که بخواهیم بگوییم
اعراض اصحاب شده از روایت 3و4و5 دیگر مثلا مثل مرحوم علامه مرحوم محقق مرحوم
شهیدین و امثال این بزرگوارها گفتهاند که جایز است مع الکراهه اما از آن طرف هم
مثل شیخ طوسی و قبل شیخ طوسی مثل مفید قاضی، ابن زهره گفتهاند که جایز نیست آنها
تمسک کردهاند به آن روایتها، اینها تمسک کردهاند به این روایتها لذا این جاها
بخواهیم بگوییم اعراض اصحاب و روایتها را بخواهیم از کار بیندازیم نمیشود، میشود
حق با متأخرین که گفتهاند جایز است اما مع الکراهه و مع الکراهه هم یک حرف دیگر
هم میآید که آیا این کراهت تعبدی است یا نه؟ برای اینکه اسلام میخواهد این خانم
پاک و پاکیزه باشد در وقت نزدیکی گفته برو غسل بکن لذا در بعضی از روایتها هم
دارد اقلا برو خودت را بشوی، این معلوم میشود کراهتش هم تعبد نیست از باب این است
که این خانم باید محبوبیت روی شوهرش داشته باشد و بهترین چیزها که محبوبیت میآورد
مخصوصاً در وقت نزدیکی تر و تمیز بودن این خانم است آن وقت اگر این حرف من را هم
بزنید دیگر کراهت هم ندارد بنابراین میشود جایز است و اگر بخواهیم کراهت درست
بکنیم کراهتش هم میشود ارشادی تابع ما یرشد الیه است نمیتواند ما را گریبانگیر
بکند. خب ایت تا این جا مسئله صاف است.
مسئله را که ناصاف میکند اینکه در
این باب یک دو سه تا روایت است که این دو سه تا روایت میگوید که مضطر است مثل اینکه
شوهر احتیاج دارد، به گناه میافتد و امثال اینها، اگر تحریک شده، طوری نیست، و
اما اگر تحریک نشده زن میخواهد تحریکش بکند یا خودش خودش را میخواهد تحریک بکند
این کار را بکند نه خب این تفصیل اگر باشد چنانچه یک قول سوم هم هست که صاحب جواهر
خیلی تمایل به این قول سوم دارد همین است که ببینیم آیا ضرورت هست یا نه؟ اگر
ضرورت است آری اگر ضرورت نیست نه، البته این جا آن ضرورتی نیست که رفع تکلیف بکند،
ضرورت عادی و الا اگر ضرورت آن رفع ما اضطروا الیه مصداق رفع ما اضطروا الیه باشد
که آن از بحث ما بیرون است آن هم که فقهاء فرمودهاند ضرورت عرفی، همان که در
روایات آمده که تحریک شده حالا که تحریک شده دیگر زن تن بدهد ولو اینکه غسل نکرده
باشد، اگر کسی بتواند این روایات را مفسر قرار بدهد برای آن دو دست روایات، لذا یک
روایت بخوانیم ببینم که میشود این کار را کرد،
صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه
السلام روایت 1که 2 هم تقریباً همین است از همین باب 21 فی المرأه ینقطع عنها الدم
فی آخر ایامها قال ان اصاب زوجها شبق فلیأ مرها فلتغتسل فرجها ثم یمسها ان شاء قبل
ان تغتسل که دیگر در بعضی از روایات به جای شبق خوف دارد آن فلیا مرها فلتغتسل هم
ندارد همان است که اگر خوف دارد یعنی تحریک دارد خوف گناه میدهد این مانعی ندارد
اما اگر این جور خوفی نیست تحریک نیست شبقی در کار نیست اشکال دارد، لذا این قول
سوم گفته این روایت محمد بن مسلم مفسر آن دو دسته روایات است، یک روایت میگوید
نمیشود یک روایت میگوید میشود یک روایت میگوید اگر شبقی تحریکی در کار باشد میشود
اگر نه نه، خب تا این جا خیلی خوب است قول سوم زنده میشود البته شهرت روی ان
نیست، نه قول قدماء است نه قول متأخرین یک قول سومی است اما از نظر دلیل خیلی خوب
دلیلی است میگوید روایت محمد بن مسلم مفسر از برای آن دو دسته روایت که یکی میگوید
نمیشود یکی میگوید میشود مفسر هم به معنا حکومت است یعنی این روایت چشمک میزند
به آن دو دسته روایت حاکم میشود برآن دو دسته روایت باید عمل بکنیم به روایت محمد
بن مسلم اما چیزی که جلوی ما را میگیرد توی این مفصلها یک روایتی هست که این
روایت مثل اینکه نمیشود این روایتها مفسر باشند روایت 2 باب 27 موثقه عمار سئلت
ابا ابراهیم علیه السلام موسی بن جعفر عن رجل یکون معه اهله فی السفر فلا تجد
الماء یأتی اهله قال ما احب ان یفعل ذلک الا ان یکون شبقا او یخاف علی نفسه این
شبق و یخاف و علی نفسه را برده روی کراهت، نبرده روی حرمت فرموده است که دوست
ندارم این کار بشود اما اگر میترسد اگر تحریک شده دیگر کراهت هم ندارد خب وقتی
چنین باشد این موثقه عمار توی سر آن روایت محمد بن مسلم میزند میگوید نمیتوانی
مفسر باشی، دیگر خواه ناخواه آن روایتها به حال خود باقی میماند این روایت شبق
نمیتواند مفسر باشد برمیگردد به اینکه اگر شما قدیمی شدید باید بگویید نمیشود
اگر شما متأخری شدید باید بگویید میشود اگر شما از قدماء نترسیدید و میخواهی جمع
بین روایات بکنی جمع بین روایات این است که میشود اما کراهت دارد، این هم این
مسئله.
حالا بعضی تمسک کردهاند به قرآن که
قرآن میفرماید ولا تقربوهن حتی یطهرن، خب اختلاف شده حتی یطّهرن یا یطهرن گفتهاند
اگر یطّهرن باشد یعنی باید غسل کند اگر یطهرن باشد یعنی پاک کفایت میکند و قرآن
میگوید یطهرن پس پاک کفایت میکند، ما اگر این را بتوانیم از نظر لغت درستش بکنیم
حرف خوبی است اما درست کردن این از نظر لغت کار مشکلی است که ما بگوییم تطهر یعنی
غسل کرده، طهارت یعنی پاک شدن بلکه یطهرن و یطّهرن هم آن موقعی که پاک شد یطهرن
هست یطّهرن هم هست آن وقتی هم که غسل بکند یطهرن هست یطّهرن هم هست لذا روایات ما
تفسیر میکند حتی یطهرن و میگوید که میشود نزدیکی کرد با آن اما کراهت دارد.
مسئله بعد برای پسفردا ان شاءالله میدانید امشب شب بزرگی است فردا روز بزرگی است
شاید بزرگتر نداشته باشیم یا از بزرگترهاست.
وصلی الله علی محمد و
آل محمد