اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
بحث در باره این مسئله سوم بود که در
بارهاش صحبت کردیم ذیل مسئله یک جمله ای بود که بنا شد امروز این جمله را هم تذکر
بدهم.
مرحوم سید بعد از آن که 5 تا فرع عنوان
فرمودند و فرمودند که همه برائت و لازم نیست غسل مس میت میفرماید نعم اذا
علم المس و شک فی انه کان بعد الغسل او قبله وجب الغسل،
روی
آن مبنائی که ما جلو آمدیم باید این را هم بگوییم برائت، میداند مس میت
شده اما شک دارد اینکه آیا این مس میت بعد از غسل بوده یا قبل از غسل؟ میفرماید
واجب است غسل بکند، در حالی که این علمش که علم المس از بین رفته حالا که از بین
رفته میداند این یک غسل هم کرده حالا این مس میت قبل از غسل بوده یا بعد از غسل؟
خب علم اجمالی نمیتواند کار بکند، استصحاب نمیتواند کار بکند، نوبت میرسد به
برائت، این الان نمیداند آیا باید غسل کند یا نه؟ یک دلیلی بگوید واجب است غسل
بکنی ندارد وقتی ندارد میشود رفع ما لا یعلمون،
چه مراد مرحوم سید است که میفرماید
واجب است غسل بکند؟ اگر بخواهد استصحاب مس میت بکند حالت سابقه دارد برای اینکه
علم المس، نمیشود چرا نمیشود؟ برای اینکه میداند غسل کرده، استصحاب غسل هم
دارد بر میگردد به تقدم و تأخر همان مسئله مشکل در اصول که میداند محدث شده میداند
هم وضو گرفته، نمیداند آیا کدام مقدم بر دیگری بوده؟ خب آن جا گفتند استصحاب عدم
اما هر دو با هم متعارض است نوبت میرسد به برائت، خب این مسئله همان مسئله تقدم
تأخر است که 4، 5 فرع برایش درست کردند که معلوم التاریخ باشد، هر دو مجهول
التاریخ باشد هر دو معلوم التاریخ باشد، یکی معلوم التاریخ دیگر مجهول التاریخ و
به عکس آن معرکه آرا که ما آن جا هم گفتیم که همه تقدم تأخر با هم معارضه میکند
بخواهد بگوید که غسل مس میت برایش واجب است میداند غسل کرده، بخواهد بگوید غسل
کرده میداند مس میت بوده، کدام متأخر بوده؟ کدام مقدم بوده؟ نمیداند، اگر کسی
استصحاب هم جاری بکند که در اصول استصحاب عدم جاری میکردند نه آن استصحاب عدم
ازلی، یعنی این قبلا محدث بوده حالا میداند وضو گرفته، یا قبلا وضو داشته میداند
محدث شده، استصحاب عدم نعتی به قول اینها خب اگر استصحاب بخواهیم جاری بکنیم
استصحاب عدم غسل تا زمان مس میت، استصحاب مس میت تا زمان غسل، با هم تعارض می کند،
تساقط میکند استصحاب نداریم نوبت میرسد به برائت، این الان این آقا نمیداند
باید غسل مس میت بکند یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه.
میداند مس میت است اما میداند غسل
هم هست، میداند هر دو را، میداند غسل کرده میداند هم مس میت کرده نمیداند کدام
مؤخر بوده؟ کدام مقدم بوده؟
نعم اذا علم المس و شک فی انه کان بعد
الغسل یعنی غسل را میداند او قبله، هم مس میت را میداند هم غسل را میداند، شک
در چه دارد؟ شک در این دارد که کدام مقدم کدام مؤخر بوده؟ اذا علم المس و شک فی
انه کان بعد الغسل او قبله یعنی هم غسل را میداند غسل مس میت کرده مثالش هم نادر
است اما آن مثالی که در اصول هست آن خیلی فراوان است وضو گرفته محدث هم شده نمیداند
کدام مقدم و مؤخر بوده؟ میداند هم محدث شده میداند هم وضو گرفته نمیداند آیا
اول وضو گرفته بعد محدث شده یا اول محدث شده بعد وضو گرفته؟
این مثال مجهول التاریخ بود که در
اصول بود خب آن جا گفتند که هر دو استصحاب با هم متعارض است نوبت میرسد به اصل خب
این جا هم هر دو استصحابها با هم متعارض است نوبت میرسد به اصل و این فرع اگر از
نظر برائت بهتر از آن 5 فرعی که ایشان گفتند برائت اگر بهتر نباشد صافتر نباشد
مسلم کمتر نیست اما حالا چه در نظر مرحوم سید بوده که آن هم جزماً فتوی میدهد که
باید غسل بکنی، یقین دارد غسل کرده، یقین دارد مس میت کرده اگر اول مس میت بوده
بعد غسل بوده قضیه تمام است اگر غسل اول بوده بعد
مس میت بوده آن هم معلوم است، در تقدم و تأخر شک دارد، گفتم اگر مثال خوبش
را بخواهد بزنید به آن مثال که مشهور در میان فقهاست یعنی در میان اهل اصول که هر
دو مجهول التاریخ است مثالش هم اینکه میداند وضو گرفته، میداند هم محدث شده،
استصحاب وضو بخواهد بکند میداند محدث شده، استصحاب حدث بخواهد بکند میداند وضو
گرفته، بر میگردد به اصاله عدم تأخر احدهما از یک دیگر، اگر شما حالت سابقه برایش
درست بکنید دیگر خواه ناخواه این است اصل عدم تقدم وضو بر حدث، اصل عدم تأخر حدث
از وضو متعارض میشوند متساقط میشوند نوبت میرسد به برائت، شما وقتی که برائت
جاری کردی که غسل مس میت برایم واجب نیست باید وضو بگیری نماز بخوانی، اگر هم جنب
است باید غسل کند نماز بخواند آن ربطی به حرف ما ندارد، مخصوصاً اینکه مرحوم سید
و دیگران هم میگویند با این غسل نمیشود نماز خواند حتماً باید وضو گرفت، آنکه
مربوط به بحث ما نیست، باید وضو بگیرد نماز بخواند اما آیا باید غسل بکند و نماز
بخواند یا نه؟ هر دو؟ یا یکی؟ وضو مسلم است، غسل نمیدانیم واجب است یا نه؟ رفع ما
لا یعلمون.
اشتغال در کار نیست، اشتغال یقینی
برائت یقینی میخواهد این اشتغال نیست یعنی علم به اینکه این اشتغال از بین رفته
برای اینکه میداند هم مس میت کرده و میداند هم غسل کرده دیگر اشتغال که نمیتوانیم
درست بکنیم.
ظاهراً نمیشود درستش کرد و چه مراد
مرحوم سید بوده؟ دیگر چون خواجه حافظ نیست معلوم نیست ما را، بر میگردد به این
مسئله سوم 6 تا فرع دارد هر 6 تا فرع برائت دارد، 5تا فرعش را مرحوم سید قبول دارد
در حالی که این فرع ششم هم نظیر همان 5 تا فرع است، یا استصحاب جاری میکنی و
تساقط میکند که ما دیروز میگفتیم که خب در آن 5 تا فرع که بزرگان هی مرتب گفتند
استصحاب، گفتیم این استصحاب تعارض میکند تساقط میکند ولو اینکه اصل موضوعی است
مقدم بر اصل حکمی است اما وقتی که تعارض کرد تساقط کرد دیگر نوبت میرسد به حکم،
حکم این جا برائت است.
مرحوم سید فرمودهاند اگر کسی میداند
مس میت کرده است میداند غسل مس میت کرده است نمیداند آیا آن غسل مقدم بر مس میت
بوده یا مس میت مقدم بر غسل بوده گفتم این فرعش اصلا نادر است اگر بخواهیم مثال
بزنیم میداند وضو گرفته میداند محدث شده همان مثال که در اصول هست، نمیدانیم
کدام مقدم است کدام مؤخر؟ مجهول التاریخ هم هست هر دو باید استصحاب جاری کنیم
استصحاب عدم حدث تا زمان وضو، معارض میشود استصحاب عدم وضو تا زمان حدث، با هم
تعارض میکند تساقط میکند اصل موضوعی نداریم نوبت میرسد به اصل حکمی، اصل حکمی
این جا رفع ما لا یعلمون.
مسئله 4 اذا کان هناک قطعتان یعلم
اجمالا ان احدهما من میت الانسان فان مسّهما معا وجب علیه الغسل و ان مس احدهما
ففی وجوبه اشکال والا حوط الغسل خیلی مسئله عجیب است از مرحوم سید این همان ملاقی
شبهه محصوره است میدانید یکی از این دو ظرف نجس است اگر دست بزنید به هر دو خب
معلوم است علم تفصیلی پیدا میکنید دستتان نجس است اما اگر دست بزنید به احد هما
نمیدانید این دست نجس است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه، لذا ملاقی شبهه
محصوره لازم نیست اجتناب از آن، این دیگر یک چیز مسلمی است در اصول ما و یک کسی
بگوید ملاقی شبهه محصوره این لازم الاجتناب است ظاهراً نداریم مگر آن فروضی که
مرحوم آخوند در کفایه کردهاند که از اول میداند دستش را این ظرف یا آن ظرف آن
وقت ملاقی نمیشود، میشود طرف علم اجمالی ولی بحث ما الان این است علم اجمالی
دارد به این که این دو تا استخوان یکی از انسان است یکی از غیر انسان است این را
یقین دارد حالا اگر دست بزند به هر دو میداند که به قطعه مبانه از انسان دست زده
باید برود غسل کند و اما اگر دست بزند به احد هما نمیداند آیا دست زده به میت یا
نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه، حالا چه شده مرحوم سید ندیدیم هم جایی که مرحوم
سید در ملاقی شبهه محصوره الا این جا، جای دیگر سراغ نداریم ایشان فرموده باشند که
ملاقی شبهه محصوره لازم الاجتناب است یا لااقل فیه اشکال، اما در این جا هم میگویند
فیه اشکال هم احتیاط واجب میکنند.
اذا کان هناک قطعتان دو استخوان مثلا
پیدا کرده یعلم اجمالا ان احد هما من میت الانسان فان مسهما معا وجب علیه الغسل
چرا؟ برای اینکه علم تفصیلی دارد به اینکه مس میت کرده و ان مس احد هما ففی
وجوبه اشکال بعد هم میفرمایند احوط واجب و الا حوط الغسل، خب چرا فی وجوبه اشکال؟
برای اینکه آن علم اجمالی منجز تکلیف است برای خودش اما منجز تکلیف باشد برای غیر
خودش دیگر معنا ندارد وقتی معنا نداشت این دست گذاشته به چیزی که نمیداند غسل
دارد یا ندارد؟ برائت میگوید غسل ندارد واز همان مسئله ملاقی شبهه محصوره و ملاقی
شبهه محصوره شک بدوی است علم اجمالی روی آن نیست قاعده اقتضا میکند برائت را، این
مسائل تا آخر مسائل آسانی است یعنی مسائل حرف نداری است اما این اشکالها را دارد،
حالا آن مسئله سوم در آن 6 تا فرع خب
یک قدری پیچیده بود چون در اصول هم این مسئله پیچیده بود.
میفرمایند که ملاقی شبهه محصوره لازم
الاجتناب است حالا ولو اول اشکال با احوط مرادشان چیست؟ نمیدانیم، اگر گفت اشکال
بعد احتیاط کرد این احتیاط واجب است، اگر بگویند که بعید نیست الاقوی ثم احتیاط
بکنند این احتیاط مستحب است به عبارت دیگر هر کجا فتوی بدهند و بعد احتیاط بکنند
احتیاط مستحبی است هر کجا فتوی ندهند و احتیاط بکنند احتیاط واجب است، این هم این
مسئله.
مسئله 5 لافرق بین کون المس اختیاریا
او اضطرار یا فی الیقظه او فی النوم کان الماس صغیرا او کبیراً مجنونا او عاقلا خب
اینها همه یک چیز واضحی است دیگر بحث کردن ندارد اما عروه چونکه رساله فرعی است
رساله فتوی است معلوم است باید فرموده باشند اما چیزی باشد که اشکال روی آن باشد
نفیا یا اثباتاً همهاش معلوم است که اشکال ندارد.
بله بعضی گفتهاند که در این جا نه،
قاعده کلی در صغیر و مجنون همینطور که احکام تکلیفیه نداریم احکام وضعیه هم
نداریم همینطور که این مثلا بچه 14 ساله اگر گناه بکند رفع قلم دارد اگر هم دست
به میت بگذارد رفع قلم دارد رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم راجع به مجنون هم رفع
القلم عن المجنون حتی یفیق اما این را نمیشود پذیرفت، چرا نمی شود؟ برای اینکه
اجماع در فقه ماست که احکام وضعیه بار نیست رفع القلم عن الصبی نمیتواند احکام
وضعیه را درست کند و مثلا اگر این بچه کاسه کسی را بشکند یا این که مثلا ضربهای
به کسی بزند خب مسلم پیش فقهاست این دیه
دارد حالا دیه را کی باید بدهد؟ همان که مشهور است دیه مجنون مال عاقله، ولیّ باید
بدهداگر از مالش است از مالش باید بدهد اگر نه آیا از مال خودش باید بدهد یانه؟
اختلافی است مشهور میگویند بله، این عاقله باید این تاوانی که میخواهند بگیرند
از آن بزرگتر میگیرند اما یک کسی پیدا بشود بگویدنه اصلاً واجب نیست با رفع القلم
عن الصبی چنانچه این رفع القلم عن الصبی یکی هم خواب است رفع القلم عن النائم حتی
یستیقظ، و مسلم است اگر کسی که خواب است جنب بشود خب همین احتلامی که ما طلبهها
داریم که غسل میکنیم خب برای همین هست دیگر، نمیخواست که جنب بشود اما در خواب
محتلم میشود، لذا این حرفی که بعضی گفتهاند که رفع القلم تکلیف و وضع هر دو را
بر میدارد نمیشود گفت، رفع القلم مختص به تکلیف است مربوط به وضع نیست بنابراین
فرمایش مرحوم سید که فرمودهاند ظاهراً اجماع روی آن است بلا اشکال است حرف هم ندارد،
بله یک حرف هست که خود مرحوم سید هم متعرض هستند اینکه حالا این دیوانه که نمیتواند
غسل کند، دست به میت گذاشته اما نمیتواند غسل کند برای اینکه نمیتواند نیت کند
اما بچه ممیز میتواند نیت بکند حالا آیا میتواند غسل کند یا نه؟ دیگر آن برمیگردد
به اینکه آیا اعمالش عباداتش تمرینی است یا تشریعی؟ بعضی گفتهاند عبادات صبی
تمرینی است مثلا یک بچه هفت هشت ساله، ده دوازده ساله این نماز شب میخواند نماز
جماعت میخواند گفتهاند این تمرین است برای اینکه عادت کند و الا نماز باشد نماز
نیست، اما مشهور در میان فقهاء منجمله مرحوم سید گفتهاند همه اعمالش تشریعی است
سببش هم این است که آن احکام اولیه کاری به فرد ندارد وقتی کاری به فرد نداشت همین
جور که بالغ را میگیرد غیر بالغ را هم میگیرد، حتی دیوانه را هم میگیرد الا اینکه
دیوانه نمیتواند اعمال را به جا بیاورد اما بچه میتواند نماز شب بخواند خب ثواب
دارد ثوابش هم برای خودش است هم برای آن کسانی که راه را یادش دادند، حالا در ما
نحن فیه هم خب این میتواند غسل کند، بله میتواند هم غسل نکند برای اینکه اگر
غسل نکرد گناه نکرده اما میتواند غسل بکند بچه 7، 8 ساله دست گذاشته به میت میرود
غسل میکند دیگر درست است چنانچه میتواند غسل جمعه بکند.
یک حرف دیگر هست آن هم غیر مشهور است
اما آیا
میشود گفت یا نه؟ بچه غیر ممیز اگر این بچه ممیز دستش را گذاشت به میت خب
بخواهد غسل کند مثل دیوانه نیت نمیتواند بکند آیا غسلش میشود داد یا نه؟ بعضی از
بزرگان گفتهاند که روایت داریم وقتی بچه به دنیا میآید غسلش بدهید حتی اگر روز
جمعه است غسل روز جمعه بدهید و اسمش را هم گذاشتهاند غسل تولد روایت هم داریم،
حالا نه، حالا که غریب و عجیب است آن وقتها ماماها یکی از ماماهای جدید هم به من
میگفت که من رسمم است وقتی بچه به دنیا آمد غسلش میدهم برای خاطر آن روایت، فتوی
هم روی آن هست در رسالهها هم هست غسل تولد، یک کسی بگوید همین جور که میشود غسل
تولد داد غسل جمعه داد میشود غسل مس میت داد اگر کسی بتواند این را قبول بکند لذا
علاوه بر اینکه اگر ممیز باشد خودش میتواند نیت بکند و غسل بکند اگر هم ممیز
نباشد دیگری میتواند این را غسل بدهد اما البته غیر مشهور است و اگر غسلش دادند
آن وقت بعد که ممیز شد یا بعد که بالغ شد نمیداند آیا غسل مس میت برایش واجب است
یا نه؟ استصحاب میگوید تو محدث به مس میت بودی نمیدانی آیا آن غسل کفایت کرد یا
نه؟ استصحاب میگوید باید غسل بکند. فتلخص اینکه مسئله پنجم مسئله
واضحی است،
مسئله 6 باز چیزی ندارد فی وجوب الغسل
المبانه منالحی لا فرق بین ان یکون الماس نفسه او غیره پایش را بریدند خب دکتر
دست بگذارد به این پا، پرستار دست بگذارد معلوم است باید برود غسل بکند اما اگر
خودش دست بگذارد به پا، پایش را بریدند ناراحت است پایش را گرفت یا انگشتش بریده
شد خودش انگشتش را برداشت آیا این غسل دارد یا نه؟ خب قاعده باید بگوییم غسل دارد
چرا؟ یصدق اینکه این آقا مس قطعه مبانه کرده، حالا قطعه مبانه از دیگری، دیگر آن
دلیل میخواهد لذا مرحوم سید فرمودند درست هم هست ظاهراً حرف هم ندارد اینکه این
مس میت اگر قطعه مبانه را خودش بردارد یا دیگری همین جور که بر دیگری غسل واجب است
بر خودش هم غسل واجب است.
مسئله 7 مرحوم سید میفرماید ذکر
بعضهم این ظاهراً با این جوری که عرض کردم مسئله فرعی است مسئله فتوی است نباید
ذکر بعضهم بگویند و قبول کنند یا قبول نکنند ولی خب میدانید عروه در حالی که
فروعی است استدلالی هم هست حالا میخواهند یک ایراد بگیرند به صاحب جواهر، ذکر
بعضهم ان فی ایجاب غسل القطعه المبانه مت الحی للغسل لا فرق بین ان یکون قبل بردها
او بعدها و هو احوط گفتند اینکه اگر گرم باشد غسل ندارد این مربوط به خود میت است
و اما قطعه مبانه دیگر فرقی بین گرم و سرد ندارد صاحب جواهر فرموده، ایشان هم مثل
اینکه مانده، احتیاط واجبی کرده ولی علی الظاهر باید بگوییم فرق دارد ان شاءالله
فردا فرقش را عرض میکنم.
وصلی الله علی محمد و
آل محمد