اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در مسئله 15 که سه
تا مسئله را درج در یک مسئله کردهاند جایش هم این جا نبوده باید در مسئله احتضار
که روایاتش هم آن جا آمده نقل فرموده باشند اما چرا در باب دفن این مسئله را آوردهاند؟
نمیدانم، مسئله مسئله مهمی هم
هست من عبارت
مرحوم سید را بخوانم تا ببینیم چه باید بگوییم؟
میفرماید اذا مات
الجنین فی بطن الحامل وخیف علیها من بقائه وجب التوسل الی اخراجه بالا دفق فلا
دفن، این یک مسئله، بچه در شکم مادر مرده است خب این بچه را باید در آورد هر جور
که میشود بالارفق فالارفق، اگر میشود مثل بچه زنده که در میآورند آن جور، اگر
نمیشود شکم را پاره کنند، اگر نمیشود ذره ذره آن بچه را بیرون بکشند، خب این
مسئله واضح است روایت هم نداشتیم میگفتیم و دیگر ظاهراً دلیل هم نمیخواهد یک
معنای عقلی یک معنای عرفی و اینکه بچه مرده در مقابل مادر زنده ارزش ندارد، در
وقتی ارزش دارد که مادر در مخاطره نباشد در وقتی ارزش دارد که این بچه به دنیا
آمده باشد، خب باید بروند غسل به او بدهند و کفنش بکنند دفنش بکنند که بعضی گفتهاند
نماز هم بر آن بخوانند اما اگر بچه در شکم مادر است و مادر اگر این بچه را از شکمش
بیرون نیاورند در مخاطره واقع میشود خب معلوم است که به هر جور میشود این بچه را
از شکم مادر باید بیرون آورد لذا مسئله ما یک مسئله عرفی یک مسئله عقلی، بله
روایات هم در مسئله هست آن هم روایات را بگوییم ارشادی است.
مسئله دوم ولو ماتت
الحامل به عکس این مسئله و کان الجنین حیا وجب اخراجه ولو بشق بطنها این هم عکس
مسئله این هم یک امر عقلی، زن مرده است بچه در شکمش زنده است دیگر باید هر جور میشود
این بچه را از شکم مادر بیرون آورد باز هم عکس آن که گفتیم این هم این طور است این
میت وقتی ارج و قرب دارد که در مقابلش بچه زنده نباشد اما اگر بچه زنده فدای ارج و
قرب و احترام این میت بشود معلوم است عقل ما میگوید نه عرف میگوید نه روایت هم
میگوید نه و باید اگر میشود احترام میت محفوظ بماند و بچه را از شکمش بیرون
بیاورند اگر نمیشود شکمش را پاره کنند بچه را بیرون بیاورند البته مرحوم سید
نگفته اند به وضوح باقی گذاشتهاند آن کلمه بالارفق فالارفق این جا هم میآید،
مرحوم سید نگفتهاند باید فرموده باشند ولی ظاهراً به وضوح باقی گذاشتهاند، یک
دفعه بچه را ماما میتواند از شکم بیرون بیاورد دیگر مسلم است باید مامائی کند نه
مثل حالا که یک مصیبت بزرگی آمده جلو و اینکه مرتب شکم مادر را پاره میکنند بچه
را بیرون میآورند میگویند که مفاسدی هم دارد ولی میکنند دیگر بنابراین این جا
هم همین طور است یک دفعه این بچه را میشود از شکم مادر بیرون آورند بهطور متعارف
خب بیرون میآورند یک دفعه مثلا یک مقداری از بدنش را پاره میکنند چنانچه معمولاً
بچه وقتی از راه عادی میآید جلو دیگر یک پاره پورههایی دارد، میکنند، یک دفعه
نه، دیگر نوبت میرسد به پاره کردن شکم، پاره کردن پهلو، دیگر این جمله بالارفق
فالارفق این جا هم میاید لذا این مسئله دوم هم همین است یک مسئله عقلی است یک مسئله
عرفی است و احتیاج به روایت هم نداریم اگر هم روایت توی مسئله باشد باید بگوییم
ارشاد است، تعبد در مسئله نیست. مسئلهای که مشکل است یعنی عرفیت ندارد اما تعبد
روی آن است مرحوم سید فرمودهاند محشین بر عروه هم معمولا فرمودهاند و آن این است
که ولو خیف من حیاتهما علی کل منهما انتظر حتی یقضی.
بچه در شکم مادر
زنده است مادر هم زنده است این دو سه صورت پیدا میکند که یک صورتش را مرحوم سید
فرمودهاند و آن این است که یا باید مادر فدای بچه بشود یا بچه فدای مادر، این را
مرحوم سید گفتهاند میفرمایند بچه را بکشند یا مادر را؟ مادر را بکشند یا بچه را؟
مرحوم سید میفرمایند هیچ کدام، باید صبر کرد هر کدام فدای دیگری شدند طوری نیست
که یادم نمیرود قبل از انقلاب دختر حضرت
امام رضوان الله تعالی همین جور شد و میگفتند
بچه را بکشیم حضرت امام ساکت بودند گفتند که نه، من این چنین امری نمیکنم مادر را
بکشند بچه بماند نه، بچه را بکشند مادر بماند نه، پس چه؟ انتظر حتی یقضی الله، این
فتوی روی آن است اجماع روی آن است مرحوم سید در عروه همین عبارت خواندم محشین بر
عروه هم اینجور گفتهاند اما ظاهراً عرف پسند نیست لذا همین الان هم در دنیا حالا
نه در ایران فقط، در دنیا اگر ببینیند مادر در مخاطره است بچه را میکشند یعنی یک
ترجیحی درست میکنند حیات مادر و حیات بچه میگویند که بچه برود مادر بماند الان
دنیای روز این جوری است مریضخانهها این جوری است و یک دفعه همین قضیه را به حضرت
امام من میگفتم ایشان می فرمودند از کجا این بچه یک مرجع تقلید نشود؟ از کجا این
بچه بزرگ بشود چندین برابر مؤثر از مادرش باشد، حالا به حسب ظاهر حالا بچه فدای
مادر بشود خب خوب است همین عقل دقی این عقل عقلایی نه، یک احساسات است، نمیدانم
احساسات است؟ راستی دنیای روز روی این کار میکند ترجیح است؟ این ترجیح هست؟ نیست؟
انسان مثل اینکه البته خلاف شهرت است گفتم خلاف شهرت است به اندازهای که در آن
وقت من یادم است قبل از انقلاب و اینها بود به حضرت امام اصرار میکردند اجازه
بدهید که بچه را بکشند و ایشان می فرمودند نه، صبر بکنید حتی یقضی الله، اما دنیای
روز یا عقلاء، زنها اگر راستی دوران امر بشود بین مرگ بچه و مادر، بچه را فدای
مادر می کنند.
اما دو صورت دیگر هم
دارد که این را مرحوم سید نفرمودهاند دیگر به وضوح باقی گذاشتهاند و آن دو صورت
این است که هر دو میمیرند خب در صورتی که هر دو در مخاطره باشند در این جا انسان
بگوید تخییر، صورت دیگر نه، یک کدام حتما مردنی هستند دیگری نه، این صورت هم معلوم
است بگوییم آنکه مردنی است آنکه مردنی نیست نجاتش بدهند.
حالا یک دو تا روایت
هم در مسئله هست روایتها را بخوانیم.
روایات باب 46 از
ابواب احتضار مرحوم صاحب وسائل روایات را خوب جا نقل فرمودهاند مرحوم سید نمی
دانم چرا آن جا نیاوردند؟ این جا آوردند؟ لذا جای این مسئله همان در باب احتضار
است لذا روایات باب 46 از ابواب احتضار روایت 3 از این باب 46 صحیحه وهب بن وهب عن
ابی عبدالله علیه السلام عن امیرالمؤمنین علیه السلام این وهب بن وهب همان
ابوالبختری است معمولاً تضعیفش کردهاند مخصوصا مثلا مثل آقای خویی رضوان الله
تعالی علیه در معجم خیلی سر به سر این آقا گذاشته و معمولا تضعیفش کردهاند اما از
آن طرف هم اعلام اجلای اصحاب از این اقا روایت زیاد نقل کرده اند شاید در کتب
اربعه بیش از 100 روایت از ابی البختری داریم ولی قطع نظر از اینها اصحاب اجماع
از او روایت نقل کردهاند ولی در کامل الزیارات در تفسیر علی بن ابراهیم از او
روایت نقل شده علاوه براین در آن قاعدهای که مرحوم ابن ولید دارد توثیقش کرده،
مرحوم صدوق و همشاگردی مرحوم صدوق که دوتایشان از شاگردهای مرحوم ابن ولید بودند
در رجال، ابن نوح توثیقش کردهاند لذا من نوشتهام صحیحه وهب بن وهب اما مشهور حتی
صاحب جواهر ودیگران منجمله مرحوم اقای حکیم و مرحوم آقای خویی می فرمایند که ضعیف
است، روایت وهب بن وهب وهی ضعیفه، عن امیرالمؤمنین علیه السلام فی المرأه یموت فی
بطنها الولد یشق بطنها و یخرج ولدها این صورت اول را میگوید لذا گفتم اگر هم
روایت نداشتیم یک امر عرفی یک امر عقلی و این روایت از این جهت ارشاد است و یک
تعبد بخواهیم از او استفاده بکنیم ظاهراً نه.
روایت بعد صحیحه علی بن یقطین عن العبد الصالح عن المرأه
تموت ولدها فی بطنها قال یشق بطنها و یخرج ولدها لذا این هم همان صورت اول ولو
صحیحه است اشکالی نیست اما ارشاد بیشتر نیست حکم عقل حکم عقلا روی آن است و اشکالی
هم در مسئله نیست، این سه تا مسئلهای که مرحوم سید یک مسئله اش کردهاند در آن جا
که بچه زنده باشد مادر مرده باشد معلوم است باید به هر جور میشود بچه را بیرون
کشید، بچه مرده باشد مادر زنده باشد به عکس باید هر جور میشود بچه را ولو ذره ذره
مادر را نجات داد روایت هم نداریم روایت هم نمیخواهیم یک امر عرفی یک امر عقلایی
اختلاف هم در مسئله نیست نباید هم باشد. اما مسئلهای که حرف روی آن است این مسئله
سوم است که خیف من حیاتهما علی کل منهما آیا باید صبر کرد تا ببینیم از خدا چه میآید؟
یا اینکه نه؟ باید بچه را فدای مادر کرد؟ مشهور میگویند باید صبر کرد حتی یقضیالله
اما عرف و عقلاء میگویند نه، باید بچه را فدای مادر کرد اگر از آن شهرت نترسید آن
حرف عقلائیت دارد اما این را هم باید توجه کنید اگر از شهرت بترسیم باید بگوییم یک
تعبد است و گفتن تعبدش هم انصافا کار مشکلی است که بگوییم تعبد است اینکه همینجور
صبر بکن ببین چه میشود؟ یک تعبد است روایت
روی آن نیست اجماع نمیدانم، شهرت روی آن هست اما ما با اجماع بخواهیم این
تعبد در مقابل عقلاء، عقلاء میگویند نه ما این تعبددر مقابل عقلاء را درست کنیم
انصافا کار مشکلی است. خب مسائل دفن تمام شد الحمدالله این تجهیزات طول کشید اما
لازم بود دیگر نظیر مسائل دماء ثلاثه خیلی طول کشید ما را خسته کرد اما خیلی خوب
شد الحمدالله، این مسائل دفن هم همینجور طول کشید خیلی اما الحمدالله دیگر بررسی
شد. حالا مرحوم سید در این جا یک امور مستحبی را زیاد هم هست یک امور مکروهه زیاد
هم است مرحوم سید آوردهاند و معمولا دیگر متعرض شدن خیلی لازم نیست و اختلافی هم
در مسئله خیلی کم است دیده نمیشود معمولا مثل تلقین میت مثل لحد درست کردن برای
میت خب این ها یک چیزهایی است که الان شهرت بهسزا دارد و پیش مردم واجب هم هست
اما مسلم پیش اصحاب است اینها مستحب است لذا بخواهیم روی آن حرف بزنیم دیگر مثل
همین مسئله امروز ماست نمیدانیم چه بکنیم، از یک طرف بگوییم که میت را قبر بکن
بینداز توی قبر خاکها را بریز روی آن، مردم این را قبول ندارند دیگر، از یک طرف
هم لحد درست کنیم روی لحد را ببندیم این واجب است اگر نکنیم گناه دارد این هم مسلم
پیش اصحاب است که نه، لذا آدم توی آن میماند چکار بکند، توی این مستحبات بعضی
اوقات این جور است و این مستحب است لحد و تلقین و اینها این طوری است از یک طرف
مسلم پیش اصحاب است لذا مرحوم سید فرمودهاند محشین هم هیچ کدام حاشیه بر مسئله
ندارند بلکه بعضیها گفتهاند قانون تسامح در ادله سنن را ما میگوییم این مستحبات
درست است این مکروهات درست است و همین جور اگر مطالعه کرده باشید مسئله را سرسری
میگذرند میگویند مستحب است، مکروه است بحث ندارد اما الان مثلا من دارم به شما
میگویم در حالی که شماها اهل علم هستید حسابی وارد این حرفها هستید استیحاش میکنید
میگویید مگر میشود میت لحد نداشته باشد، بخواهیم بگوییم واجب است نمیتوانید،
بخواهیم بگوییم مستحب است نمیشود لذا چه بگوییم؟ بگوییم خب صرفیین چنین میکنند
ما هم بکنیم دیگر مسلم برای میت لحد درست میکنند ساکت بمانیم همچنین مثلا تلقین
خب یک اشکال توی تلقین هست که اینها آدم را گیر میاندازد دیگر و این تلقین خوان
عربی بلغور میکند یک صفحه دو صفحه و شانه میت را هم گرفتهاند اسمع افهم یا عبدالله
یک صفحه دو صفحه، این وقتی که مُرد عربی فهم میشود؟ اینها آدم توی آن میماند
دیگر مستحب است عربی بخواند این صفحه را هم حسابی خیلی هم مفصل است هم توی مفاتیح
است هم مرحوم سید رضوانالله تعلی علیه متعرضند لذا اینها یک مسائلی است که آدم
توی آن میماند نمیداند چه جور بگوید چه جور بکند از یک طرف رسم است خب این تلقین
را نخوانند مخصوصا این خویش و قومهای میت خیلی ناراحت میشوند دیگر، حسابی پول میدهند
حتما باید این تلقین خوانده بشود در عرف مردم این تلقین هست الان مثلا توی عرف
مردم ما بگوییم این تلقین مستحب است این لحد مستحب است خیلی چیزهاست دیگر اینها
مستحب است استیحاش میکند از آن طرف حالا لحد را حرفی، آدم بفهمد که میخواهند میت
را روی خاک روی آن بریزند حالا اگر این لحد هم خراب میشود بگذارند یک مدت بعد
خراب بشود حتی در روایت داریم که روایت خوبی هم هست پیامبر اکرم شرکت کردند در دفن
یک آقایی که خیلی خوب بوده و خود پیامبر اکرم لحد را بستند و خیلی محکم کاری میکردند
پیامبر به قول این بناها میگوید گل بده، هی گل بده، گل بده سفت این را بستند یک
کسی گفت یا رسولالله آخر حالا خاکها را میریزیم روی آن این لحد هم میرود پایین
تمام میشود اینقدر محکمکاری؟ حضرت یک جمله دارد برای همه برای ما طلبهها خیلی
خوب است فرمودند انالله یحب العبد اذا عمل عملا احکمه خدا دوست دارد بنده وقتی
کار را انجام میدهد محکمکاری بکند ما طلبهها الان توی درس خواندنمان خیلی شلکاری
میکنیم خیلی شل هستیم انصافا خیلی، آن لولهکش یک دفعه با یک سرهم بندی میلیونها
خسارت به عمارت وارد میکند، یک سرهم بندی، الان رسم شده میگویند این عمارت بنا
سازی است یعنی تا شده شلکاری است مسلمان هم هست و علی کل این محکمکاری در همه
چیز حتی توی لحد حالا ما این فعل پیامبر اکرم خب پیامبر اکرم نمیشد بیلحد که،
بله در یک ضرورتی، در جنگ احد حالا آن بحث مانیست آن ضرورت است اما متعارف قبر را
میکندند حالا بخواهند مثلا قبر را باید به اندازه یک قامت قبر را بکنند حالا قبر
را مثلا نیممتر بکنند اما گچکاری و نمیدانم سیمانکاری و محکمکاری که هیچ
درندهای نتواند این را بیرون بکشد خب این بس است آن یک قامت مستحب است خب اینها
را ما بخواهیم پیاده کنیم به مردم بگوییم راستی نمیپذیرند دیگر، سیره بوده است و
هست و مردم اینها را واجب میدانند در حالی که خب مردم معمولا رساله مراجع تقلید
را مطالعه کردهاند دیگر و مراجع تقلید در حالی که توی رسالههایشان مینویسند اینها
مستحب است اما مردم گوش نمیدهند کار خودشان را میکنند هم یک قامت کندن و هم لحد
درست کردن و هم تلقین خواندن و امثال اینها خیلی است این مستحبات، مرحوم سید در
عروه این مستحبات را همهاش را ذکر فرمودند لذا یک مسئلهای که توی آن گیریم بعضی
اوقات حسابی گیر در گیریم یعنی یک) بگوییم که لحد مستحب است خب با سیره جور نمیآیداما
مثلا تلقین مستحب است اما این تلقین را باید عربی خواند این دیگر مشکل در مشکل است
این باید عربی خواند این مگر سرش میشود که عربی خواند؟ چه جور میشود؟ آن موقعی
که میگوید افهم یا عبدالله شروع میکند به خواندن این میخواند حالا این را
بفرمایید که عالم برزخ است و بله و میخواند و اما میفهمد؟ خب مشکل است انسان
بگوید بله میفهمد این جاهل عامی بوده سواد الفبا نداشته حالا سواد عربی پیدا کرده
که مرده و خوب هم چیز سرش میشود مشکل است اینها را گفتن اما از آن طرف هم یک
استحبابهایی است که شبه وجوب است در رسالهها آمده مرحوم سید هم این جا آوردهاند
اگر کسی بتواند اینها را که من گفتم حل بکند لااقل یک کمک خوبی در فقه به من شده،
حالا تقاضا دارم خودتان، از دیگران بپرسید، دیروز به تناسب یک جا میدیدم که چه
خوش بوده است مرحوم آخوند سه سال یک مرتبه اصول میگفته و این کفایه را سه سال یک
مرتبه میگفتند اما وقتی که از منبر میآمد پایین ده بیست تا، مقرر توی آن درس
پیدا میشده، آن برای آن تقریر میکرده آن برای آن تقریر میکرده آن مباحثه میکرده
همه اینها دمده شده همه اینها از بین رفته، دیگر مباحثه و تقریر، این حرفهای من
تقریر میخواهد مباحثه میخواهد گفتگو میخواهد حالا یک فکری روی آن بکنید تا
فردا. مرحوم سید نمیدانم چه جور شده اول یک مستحباتی میگویند بعد یک مکروهاتی را
میگویند بعد دو دفعه شروع میکنند یک مسائلی که بعضی هم حرام است بعضی هم واجب
است دو دفعه مثل اینکه از سر شروع میکنند و نمیدانم چه جور شده حالا علی کل حال
اگر چیزی داشتید برای آن مستحبات و مکروهات اول بفرمایید و الا بحث فردای ما روی
آن مسائلی که بعد از مستحبات و مکروهات است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد