رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً
مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
در مسئلۀ 19 فرمودند: اذا کان وجدان الماء فی أثناء الصلاة بعد
الحکم الشرعی بالرکوع کما لو کان فی السجود وشک فی أنه رکع أم لا، حیث إنه محکوم
بأنه رکع فهل هو کالوجدان بعد الرکوع الوجدانی أم لا إشکال، فالاحتیاط بالإتمام
والإعادة لا یُترَک.
مسئله یک مسئلۀ مشکلی برای مرحوم سید (رضوان الله تعالی علیه)
شده است و اینکه مسئله این بود که اگر بعد رکوع آب پیدا کرد، میتواند این نماز را
با تیمم بخواند و اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، در اینجا نیست. مسئلهاش را با
فروعاتش فرمودم. حال این که با تیمم به نماز ایستاده، در سجده است و شک کرد که
رکوع را به جا آورده یا نه، قاعدۀ تجاوز میگوید رکوع را به جا آورده و از این به
بعد جلو برود. حال این اگر در سجده آب پیدا کرد، آیا نمازش درست است و با این تیمم
میتواند نماز بخواند یا نه؟ به قول مرحوم سید آیا رکوع شرعی جای رکوع وجدانی را
میگیرد یا نه؟ . این نمیداند که رکوع کرده یا نه. اگر رکوع کرده باشد، آن
روایتها میگوید که آب آمد و تیمم باطل نشد. اگر رکوع نکرده باشد، آب آمده و تیمم
باطل شده و حالا این نمیداند که رکوع کرده یا نه. اگر قبل از تجاوز باشد، رکوع
نکرده و نماز باطل است. اما اگر در سجده باشد و محل رکوع گذشته باشد، این وجداناً
نمیداند که رکوع کرده یا نه، اما شرعاً رکوع کرده است. یعنی قاعدۀ تجاوز میگوید
قد رَکَع، یعنی رکوع کرده است. حال به قول مرحوم سید آیا این رکوع شرعی، رکوع
تعبّدی و رکوع به قاعدۀ تجاوز، آیا میتواند به جای رکوع وجدانی باشد؟
معمولاً محشین بر عروه گفتند بله. گفتند قاعدۀ تجاوز میگوید این
رکوع کرده است. پس رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی و آب آمده و تیمم باطل نشده
است. معمولاً محشین بر عروه اینطور فرمودند. مرحوم سید نتوانستند روی این فتوا
دهند. لذا گفتند مسئله اشکال دارد و حالا که اشکال دارد باید احتیاط کند. احتیاطش
هم اینست که این نماز را بخواند و دوباره وضو بگیرد و این نماز را با وضو بخواند.
یک وجه دیگر هم دارد، و آن اینست که نماز را بشکند و این را مرحوم سیّد نفرمودند.
نماز را بشکند و وضو بگیرد و نماز بخواند. باید مسئلۀ دیروز بیاید و اینکه شکستن
نماز حرام است. و این نمیتواند نماز را بشکند، پس بنابراین احتیاطش اینست که نماز
را بخواند و دوباره یک نماز دیگر بخواند. مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند. ظاهراً
حق هم با مرحوم سید باشد. باید اشکال نکنیم و فتوا دهیم که این رکوع تعبّدی، نمیتواند
در مسئلۀ ما به جای رکوع وجدانی باشد. برای اینکه روی قاعدۀ تجاوز روایات صحیح السند
و ظاهرالدلاله داریم و از اول تا آخر هم روایت هست. سؤال میکند که رفته به رکوع و
نمیداند که حمد و سوره را خوانده یا نه، میفرمایند که خوانده است. مثلاً رفت به
سجده و نمیداند آیا رکوع کرده یا نه، میفرمایند رکوع کرد. تشهد میخواهد و نمیداند
آیا دو سجده را کرده یا نه، میفرمایند دو سجده را کرده است. روایتها هم
ظاهرالدلاله است و هم صحیح السند، اما مسئله اینست که آیا اطلاق دارد یا نه. به
این معنا که مانحن فیه را هم بگیرد و بگوید که مطلقا رکوع کرده و در مسئلۀ ما هم
که نمیداند رکوع کرده یا نه، بگوید که رکوع کرده و آب آمده و تیمم باطل نشده است.
چنین اطلاقی نمیتوانیم از روایات بگیریم . برای اینکه روایات در مقام بیان تشریع
است و نه در مقام بیان خصوصیات. وقتی در مقام بیان خصوصیات نشد، قاعدۀ تجاوز قدر
متیغن پیدا میکند و قدر متیغنش غیر از مسئلۀ ماست. این از یک جهت و یک جهت دیگر
هم روایاتی که میگفت اگر بعد رکوع آب پیدا کرد، آب آمده و تیمم باطل نشده است که
روایات این را هم خواندیم و روی آنها فتوا دادیم و مسئله تمام شد. اما آیا اطلاق
دارد که مانحن فیه را بگیرد یا نه؟ نه. برای اینکه در مقام بیان نیست بلکه در مقام
تشریع حکم است. اما اینکه هر رکوعی، روایتها دلالت ندارد. لذا قدر متیغنش رکوع
وجدانی میشود و نه رکوع تعبّدی.
گفتم گرچه مسئله مشهور شده در محشین بر عروه و من جمله مقررین
آقای حکیم و آقای خوئی، اینجا فتوا میدهند که بله رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی
است. تمسّک میکنند به قاعدۀ تجاوز و میگویند قاعدۀ تجاوزی که میگوید قَد رَکَع،
مانحن فیه را میگیرد. پس رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی است. لذا اگر بخواهیم
حرف مشهور در محشین را بزنید و اگر میخواهید حرف مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی را
درست کنید، باید از قاعدۀ تجاوز، اطلاقگیری کنید. یا از روایاتی که میگوید اگر
تیمم کرده و به نماز ایستاده و بعد از رکوع آب پیدا کرده، نمازش درست است و میتواند
با همان تیمم نماز بخواند و آب آمده و تیمم باطل نشده، از این روایات اطلاق گیری
کند. و از هیچکدام نمیتوانیم اطلاق بگیریم؛ چون در مقام بیان خصوصیات نیست و میخواهد
قاعدۀ تجاوز درست کند. اما این قاعدۀ تجاوز در مسئلۀ ما، رکوع تعبّدی به جای رکوع
وجدانی، اطلاق ندارد. روایاتی هم که میگوید آب آمد و تیمم باطل نشد، اصل حکم را
درست میکند اما اطلاق ندارد که بگوید رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی. در هر دو
قدر متیغن میگیریم و قدر متیغنش رکوع وجدانی میشود و نه رکوع تعبّدی. این
دائرمدار فهم شما و اطلاق گیری از این قاعدۀ تجاوز و از روایات است. حال بینی و
بین الله هم نمیشود ما از قاعدۀ تجاوز اطلاق بگیریم یا از روایات اطلاق بگیریم
چون میدانید که مقدمات حکمت اینست که مولا در مقام بیان مراد است و در مقام بیان
خصوصیات است، قیدی ذکر نکرده پس اطلاق اراده کرده و اما اگر مولا در مقام بیان اصل
تشریع باشد، نمیتوانیم مقدمات اول را جاری کنیم. از همین جهت هم اگر یادتان باشد،
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب میفرماید آیات قرآن، اطلاق ندارد به خاطر اینکه آیات
در مقام اصل تشریع است لذا احل ا... البيع و حرم الربوا، میگویند که نمیتوانیم
اطلاق گیری کنیم. برای اینکه میخواهد بگوید که بیع در مقابل ربا و ربا در مقابل
بیع است و بیع حلال است و ربا حرام است. اما هر بیعی دلالت ندارد و هر ربایی دلالت
ندارد. لذا مسئلۀ ما اینست که آیا رکوع تعبّدی میتواند به جای رکوع وجدانی بنشیند
یا نه؟ دلیلتان چیست؟ میگویند قاعدۀ تجاوز. میگویند قاعدۀ تجاوز اصل قانون درست
میکند. میگوید ما قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ داریم. اما اینکه قاعدۀ تجاوز همه جا
و حتی در رکوع تعبّدی، را دلالت ندارد. اگر یک عامّی داشتیم و اگر یک بیان
خصوصیاتی داشتیم بله اما عام که نداریم و بیان خصوصیات هم که نداریم. باید از
قاعدۀ تجاوز قدر متیغن گیری کنیم و قدر متیغن آنجاست که رکوع وجدانی باشد و نه
رکوع تعبّدی. این مسئلۀ 19 بود.
مسئلۀ 20 : این هم مسئلۀ مشکلی است. از این جهت که مرحوم سید
فتوایی که در جاهای دیگر میدهند غیر از فتوایی است که اینجا میدهند. لذا از این
جهت مشکل است و الاّ اگر مسائل قبل را یادتان باشد که مباحثه کردیم و یا در اصول
کار کرده باشیم و قاعدۀ اجتماع امر و نهی در نزد شما مسلّم باشد، مسئله خیلی مشکل
نیست.
مسئلۀ 20: الحکم الصحة فی صورة الوجدان بعد الرکوع لیس منوطاً
بحرمة قطع الصلاة، فمع جواز القطع أیضاً کذلک ما لم یقطع، تا اینجا را سابقاً
گفتند و معلوم است و حتی بردند در نماز مستحبی و گفتند فرقی بین نماز واجب و نماز
مستحب نیست، اگر در رکعت دوم آب پیدا کرد ولو در نماز مستحبی، میتواند آن نماز را
تمام کند؛ گرچه میتواند نماز را بشکند. لذا در مسئلۀ ما بگوییم که واجب است که
نماز را ادامه دهد و بگوییم واجب نیست و این میتواند اگر بعد از رکوع آب پیدا
کرد، نماز را ادامه دهد و نماز را نشکند. تا اینجا خوب است. اما مسئلهای که جلو
آمده روی اینست: بل یُمکن أن یقال فی صورة وجوب القطع أیضاً إذا عَصى ولم یَقطع
الصحَة باقیةٌ؛ که این مسئله را در جای دیگر بردند و مسئلۀ خوبی هم میشود. مطلقا
اینکه ایستاده به نماز و در وسط نماز، العیاذ بالله بچه در حوض افتاده و در حال
غرق شدن است. این حتماً باید نماز را بشکند. حال اگر مقدّسی او گل کند و نشکند و
یا مثلاً یک ضرر معتلابهی برای او جلو آمد، واجب است که نماز را بشکند و بگوید ما
ضرر را متحمل میشویم و حال اگر نماز را نشکند، گناه کرده است. ربطی به مسئلۀ ما
ندارد و مسئلۀ ما مصداقی از کلّی است که خیلی جاها به درد میخورد. که اگر یک امر
اهمّی جلو آمد که باید نماز را بشکند و
نشکست و نماز را خواند، آیا این نماز درست است یا نه؟ دوران امر بین اهم و مهم،
آیا این نماز درس است؟
مرحوم سیّد در جاهای دیگر میفرمایند این نماز درست نیست. میفرمایند
برای اینکه مُبعدّ نمی تواند مقرّب باشد. اجتماع امر و نهی است. برای اینکه این
امر دارد که نماز را بشکن و اگر نماز را نشکند، این منهیٌ عنه است و مُبعّد است و
مُُبعدّ نمیتواند مقرّب باشد.
مرحوم سیّد در اصول، در باب امر و نهی، اجتماعی هستند. در دوران
امر بین امر و نهی و در اصول اجتماعی هستند اما در عروه، معمولاً امتناعی هستند.
سابقاً هم هفت هشت تا فرع، چه در باب تیمم و چه در باب غیرتیمم از ایشان دیدیم.
آنجاها میفرماید اگر نماز را نشکند، نمازش باطل است و باید نماز را بشکند و نمیتواند
ادامه دهد. اما اینجا میفرماید که میتواند. گناه کرده اما نمازش درست است. میفرماید
بل یُمکن أن یقال فی صورة وجوب القطع أیضاً. اگر جایی پیدا شود که قطع نماز واجب
باشد، در این جا هم میگوییم اگر قطع نکرد، نماز صحیح است. إذا عَصى ولم یَقطع
الصحَة باقیةٌ بناء على الأقوى من عدم بُطلان الصلاة مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم
الصّلاة. یعنی بنابر آن قاعدۀ اجتماع امر و نهی که بگوییم معصیت کرده، آری معصیت
کرده اما اگر نماز را نشکست، نماز صحیح است. بناء على الأقوى من عدم بُطلان الصلاة
مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم الصّلاة. آن مسئلۀ اجتماع امر و نهی در اصول را در
اینجا آوردند و روی آن فتوا دادند. بنابراین ربطی به مسئلۀ ما هم ندارد بلکه یک
قاعدۀ کلّی که مرحوم سیّد هم قاعدۀ کلی کردند که طبق آن قاعدۀ کلّی، اگر واجب شد
نماز را بشکنیم و نشکستیم و نماز را تمام کردیم، آیا این نماز صحیح است یا نه؟ در
باب اجتماع امر ونهی، اگر شما مجوّزی شدید، میگویید نماز صحیح است. وَ ان عصی؛ و
اگر امتناعی شدید، میگویید علاوه بر اینکه عصیان کرده، نماز هم باطل است. محشین
بر عروه، من جمله مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی در این مسئله میفرمایند نماز
باطل است. اگر واجب باشد که نماز را بشکند و نشکست، این علاوه بر اینکه گناه کرده
و اهمّ را به جا نیاورده است، نمازش هم باطل است. چرا باطل است؟ معمولاً از این
باب جلو آمدند و گفتند که مبعّد نمیتواند مقرّب باشد. این معصیت میکند و چون
معصیت میکند، این کارش مُبعدّ است یعنی نمازش مُبعّد است و وقتی مُبعد باشد،
آنگاه نمیتواند مقرّب باشد. و وقتی نشد که مقرّب باشد، پس نماز باطل است. که این
لفظی که مُبعّد نمیتواند مقرّب باشد، در کلمات زیاد است، من جمله اینجا که حتی
مرحوم سید حاشیه دارند و میگویند این نماز باطل است برای اینکه مُبعد نمیتواند
مقرّب باشد.
این مسئله از باب اجتماع امر و نهی است که در باب اجتماع امر و
نهی، اگر یک شیئی معوّل به عنوانین شد، یک عنوان منهیٌ عنه شد یا یک عنوان مأموربه
شد، آیا آن مأمورٌ به است و امر ساقط است و این فقط منهیٌ عنه است برای اینکه
مُبعدّ نمیتواند مقرّب باشد و یا اینکه نه، بگوییم مانعی ندارد، من جهةٍ مُبعد
است و من جهةٍ مقرّب است. پس از آن جهت که مُقرّب است این میتواند نیّت قصد قربت
کند و کتکش را میخورد و نمازش هم صحیح است. هرچه این مسئله جلو آمده، ما گفتیم
این نماز صحیح است ولو کتک میخورد اما نماز صحیح است. برای اینکه گفتیم اولاً این
نهی در عبادت نیست. گفتند امر به شیء یعنی امر به اینکه برو انقاذ غریق بکن. امر
به شیء مقتضی نهی از ضدّش است. گفتیم این را در اصول گفتند نه. امر به شیء مقتضی نهی
از ضدّ عام هم نیست چه رسد به نهی از ضدّ خاص. اگر بگوید انقاذغریق نکن، معنایش
این نیست که نماز نخوان و فقط میگوید انقاذ غریق کن اما اینکه نماز نخوان در این
نخوابیده است. مگر اینکه شما در اصول بگویید امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص است
که معمولاً کسی نگفته است و از متأخرین هم نگفتند. حال اگر هم بگویید امر به شیء
که میگوید انقاذ غریق کن، نهی از ضدّ خاص است و میگوید نماز نخوان، این نهی که
نهی تعبّدی نیست بلکه نهی قیدی است و نهی قیدی مُبعد نیست. لذا ولو منهیٌ عنه است
ولی نهی آن برای انقاذ غریق است و نه اینکه ذاتش خراب باشد و نهی غیری نمیتواند
مُبعد باشد. حرف سوم بگویید امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص است. این نهی را هم
بگویید مُبعد و بگویید امر ندارد اما به قول مرحوم آخوند در کفایه، ملاک دارد.
الان این معتلابه شده و رفیق بد خرابش کرده وگرنه ذاتش که از بین نمیرود و ملاک
است و ملاک موجود است. ولو اینکه امر به شیء مقتضی از ضدّ خاص باشد و امر بالفعل
این را بگیرد اما ملاک هست و همین مقدار که ملاک هست، کفایت میکند. بالاتر از این
حرفها، قضیۀ ترتّب است که ما قضیۀ ترتّب را قبول داریم. بگوییم این امر به شیء
مقتضی نهی از ضدّ اینطور میشود. مثلاً در مسئلۀ ما میگوید برو انقاذ غریق کن،
اگر نمیروی پس لاأقل نمازت را بخوان. مانحن فیه همینطور است و طولی میشود. میگوید
برو انقاذ غریق کن وگرنه نمازت را بخوان. اینکه انقاذ غریق نکن و نمازت را هم
نخوان، زور است. و ترتّب یک امر عرفی است و ما همه جا این ترتّب را میگوییم و من
جمله در مانحن فیه. میگوید انقاذ غریق کن و اگر انقاذ غریق نمیکنی، نمازت را
بخوان. بله کتک را میخورد برای اینکه اهم را از دست داده است و مهم را به جا
آورده است و آن مهم به جای خود اهمّ را به جا نیاورده و کتک میخورد برای اینکه
امر به اهم را زیر پا گذاشته است و ترتّب به ما میگوید که این نماز درست است. و
بالاخره حرف آخر ما همین است که این که میگوید مُبعد نمیتواند مقرّب باشد. یعنی
دست از همۀ حرفها برمیداریم اما اینکه میگوییم مُبعد نمیتواند مقرّب باشد، میگوییم
نه. عرف میگوید مُبعد من جهةٍ میتواند مقرّب من جهةٍ باشد. ما که نمیتوانیم
قضیۀ اجتماع امر و نهی را به نهی در عبادات برگردانیم. آن کسانی که میگوید مُبعد
نمیتواند مقرّب باشد، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیلی روی این پافشاری داشتند
و ایشان در حالی که اجتماعی بودند اما روی اینکه مُبعد نمیتواند مقرّب باشد، خیلی
پافشاری داشتند. ولی به آقای بروجردی هم میگفتیم که آقا این یک امر عرفی است و
نمیشود ما اجتماع امر و نهی را به نهی در عبادات برگردانیم. یک دفعه عبادت منهیٌ
عنه است مثل «دعی الصلاة أیام أقرائک». مثلاً این زن اگر بخواهد نماز بخواند و
بگوید دلم نمینشیند و میخواهم نماز ظهر و عصر بخوانم و شارع مقدس گفته نخوان
طوری نیست، این نمیشود. برای اینکه ذات این نماز منهیٌ عنه است. و اما در باب
اجتماع امر و نهی میگوید انقاذ غریق کن و نمیگوید که نماز نخوان. این شیء خارجی
مُعنول به دو عنوان است. یکی معنول به اینست که برو انقاذغریق کن و یکی هم
مأمورٌبه است و این دو ربطی به هم ندارند و مانعی ندارد که شیء واحد من جهةٍ مُبعد
باشد و یا من جهةٍ مقرب باشد. از آن جهتی که مُبعد است که کتکش را میخورد و از آن
جهت که مقرب است، نمازش درست است. لذا با این پنج دلیل، ما همیشه در این بحثها من
جمله بحث امروزمان میگوییم این نماز درست است ولو کتک میخورد. مرحوم سیّد هم
اینجا همین را میفرمایند. مرحوم سیّد میفرمایند که بل یُمکن أن یقال فی صورة
وجوب القطع أیضاً إذا عَصى ولم یَقطع الصحَة باقیةٌ؛ یعنی این تیمم صحیح است و میتواند
با این تیمم نماز بخواند. چرا این را میفرمایند؟ به دلیل اینکه، بناء على الأقوى
من عدم بُطلان الصلاة مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم الصّلاة. اگر آن امر مهم را که
واجب است نماز را قطع کند، اگر آن امر مهم را ترک کند و نماز را قطع نکند و نماز
را تمام کند، این نماز درست است به خاطر اجتماع امر و نهی و در باب اجتماع امر و
نهی ما مجوزی هستیم. حرف مرحوم سیّد اینجا روی مبنایشان عالیست. برای اینکه ایشان
در اصول اجتماعی هستند و آن پنج تا دلیل ما را هم مرحوم سیّد معمولاً در اصول قبول
دارند من جمله مسئلۀ ترتّب. مرحوم آخوند در کفایه ترتّب را قبول ندارد و مرحوم
آخوند در کفایه در اجتماع امر و نهی، امتناعی شده یعنی امر را میاندازد و نهی را
نهی بالفعل میگیرد و میگوید امر ندارد و آنگاه به خودشان اشکال میکنند و میگویند
امر ندارد اما ملاک دارد و میگوید ملاک کفایت نمیکند و بعد قضیۀ ترتّب را جلو میآورند
و میفرمایند ترتّب درست نیست. مرحوم آخوند در مقابل مرحوم سیّد امتناعی هستند.
مرحوم سیّد اجتماعی هستند. اما این مرحوم سیّد وقتی در فقه و در عروه آمدند،
معمولاً همه جا که ما دیدیم ایشان امتناعی هستند. گفتم که با مرحوم سیّد رفته
بودند برای تفریح و چهارده مسئلۀ اجتماع امر و نهی از ایشان سؤال شده بود و ایشان
هر چهارده مسئله را گفته بودند جایز نیست. شاگردها به ایشان ایراد کرده بودند که
آقا شما اجتماعی هستید پس چرا میگویید جایز نیست. گفته بودند آن حرفها در اصول
است و این حرفها در فقه است. ولی همین مرحوم سیّد در اصول اجتماعی و در فقه
امتناعی هستند اما در اینجا اجتماعی شدند. نماز صحیح است بناءً علی اجتماع امر و
نهی و در باب اجتماع امر و نهی چون اجتماعی هستیم، پس این ولو کتک میخورد اما نمازش
صحیح است و اما این نماز با این تیمم صحیح است. حال اگر هم بیش از این میخواهید،
نمیدانم شماها اجتماعی هستید یا امتناعی و ببینید که میتوانید این تناقض مرحوم
سیّد را رفع کنید یا نه.
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد