اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما درباب تجرى
بود و مدعى بوديم كه تجرى قبيح است عقلاً و حرام است شرعا و مدعى
بوديم به اينكه ادله اربعه دلالت دارد بر مدعاى ما. اول حكم عقل بود كه فى
الجمله صحبت كرديم و قبح فعلى و فاعلى را هم دربارهاش صحبت كرديم. از
نظر قرآن هم تمسك كرديم به آياتى كه مىگويد نبايد انسان صفت رذيله داشته
باشد و صفات رذيله را بايد با آن مبارزه كرد و تجرى يك صفت رذيله است كه
مراتب دارد مرتبه پايين او در مقابل مولى قرار گرفتن است كه اين حالت
را گفتم بايد رفع شود.
درباره سنت هم
رواياتى بود كه خداوند كه عقاب روى محبت كفار و عقاب روى بغض وعقاب روى
حسد وكبر، عقاب روى اراده قتل واقع مىشود، كه
بعضى راجع به تجرى بود مثل اينكه در روايت داشت كه دو نفر شمشير مىكشند يك نفر
كشته مىشود و ديگرى نه، آن هم كه موفق نشده بكشد آن هم در جهنم است چون
تجرى كرده است. بعضى از روايات هم راجع به صفات رذيله بود.
از نظر اجماع وقتى
برويم در فقه مىبينيم اجماع هست كه تجرى حرام است و آيا عمل را
باطل مىكند يا نه؟ آن هم اختلاف است. مشهور در ميان
فقهاء مىگويند عمل هم باطل مىشود. من چند تا از فروعات را نقل مىكنم.
يكى آنجايى كه
نمىداند وضوء برايش ضرر دارد، اما خوف ضرر دارد، آيا اگر وضوء گرفت
وضويش باطل است يا نه؟ مشهور در ميان اصحاب مىگويند
باطل است و علاوه بر اين مىگويند گناه هم كرده است و درفقه نداريم كه واقع و نفس الامر مضر
باشد يا مضر نباشد، روى خوف ضرر كه بعضى گفتهاند ظن به ضرر ولو مشهور
گفتهاند كه خوف ضرر معلوم است خوف ضرر، ظن به ضرر و قطع به ضرر كه
به طريق اولى موجب بطلان مىشود. كسى مىداند وضوء برايش ضرر دارد،
كه اگر وضوء بگيرد چشم درد مىگيرد. حالا اين وضوء گرفت و سرما هم
نخورد، فقهاء همه گفتهاند نمازش باطل است، وضويش هم باطل است. روى خوف
ضرر كه عمل روى او بار بشود هم معصيت كرده است و هم عمل باطل است.
معناى تجرى همين است، يعنى اگر كسى وضوء گرفت به خيال اينكه وضوء
براى او ضرر دارد همه مىگويند علاوه بر اينكه كار حرامى كرده وضويش هم
باطل است.
در اين مسئله، ما
موافق با قوم نيستيم، نه از باب اينكه اين تجرى نيست، تجرى را حرام
مىدانيم، اما ما دليل ضرر را امتنانى مىدانيم و چون امتنانى است نمىتواند اين
را در مضيقه قرار بدهد، بلكه همين مقدار مىتواند بگويد وضوء ضررى براى تو
واجب نيست. تا اينجا در رفاهش قرار مىدهد. اما اينكه وضويش باطل باشد،
ياحرام باشد ما مىگوييم خلاف امتنان است. لذا حرام نيست، باطل هم
نيست. براى اينكه اگر بخواهد بگويد حرام است و باطل است لاضرر آمده در
مضيقه قرارش داده است و چون دليل لاضرر امتنانى است نمىتواند در
مضيقهاش قرار دهد فقط كارى كه مىتواند بكند اينكه وضوء و غسل برايت واجب
نيست. اين فتواى مااست لذا روى فتواى ما مسئله سالبه به انتفاء موضوع است.
اما حرف قوم غير از اين است و مشهور در ميان اصحاب اين است كه اين
وضوء هم حرام است وهم باطل است. آنكه بحث مااست حرف قوم است كه
مىگويند خوف به ضرر چه برسد به ظن ضرر و چه رسد به قطع به ضرر اگر باشد و
وضوء گرفت، وضويش باطل است، اگر غسل كرد غسلش باطل است.
على كل حال اين يك
بحث مشهور در ميان ما است كه روى خوف ضرر چه موافق با واقع
باشد يا نه حرمت و بطلان بار مىشود. راجع به نماز هم همين است اگر كسى
مىداند ايستاده نماز بخواند كمرش درد مىگيرد يا مظنه دارد يا خوف ضرر دارد همين
مقدار كه خوف ضرر براى او پيدا شد اين بايد نشسته نماز بخواند اگر
ايستاده نماز بخواند نمازش باطل است. اين مشهور در ميان اصحاب است يادر
روزه،اگر خوف ضرر دارى مىگويند بايد روزهات را بخورى اگر بعد هم
فهميد كه ضرر نداشته مىگويند گناه ندارد فقط قضاءدارد و كفاره هم ندارد.
روى خوف ضرر
مىگويند اگر روزه بگيرد حرام است و باطل است و شما از اول فقه تا آخر
فقه مىتوانيد صد فرع پيدا كنيد كه فقهاء روى خوف ضرر
حكم بار كردهاند كه اگر عمل بار بر اين خوف شد، يعنى تجرى كرد اين عمل را باطل مىدانند و
اين عمل را حرام مىدانند. بله ما در همهاش اشكال داريم اشكالمان براى
همين است كه اين خوف ضرر يا خود ضرر برداشته شده و يا اثبات شده حكمى
برايش، اينها دليل امتنانى است و در دليل امتنانى فقط مىتواند واجب را
بردارد و فقط مىتواند حرمت را بردارد اما اينكه چيز ديگرى بخواهد وضع كند
دليل ضرر نمىتواند.
همچنين فقها همه
فتوادادهاند كسى به قصد معصيت مسافرت كند يعنى مىخواهد برود
براى سعايت كردن و شراب خوردن، گفتهاند وسط راه اگر
خواست نماز بخواند بايد تمام بخواند چون سفر معصيت است. اين آقا كه دارد مىرود سعايت بكند
يا شراب بخورد نمىداند كه به هدف مىرسد يا نه، مىگويند روى همين
مقدمات چون تجرى است حرام است چون سفر معصيت است بايد نماز را
تمام بخواند. در باب سفر معصيت دو قسم است: يك قسم خود سفر معصيت است
مثل اينكه زن بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، گاهى خود مقدمه و
رفتن به مسافرت معصيت نيست ولى چون منجر به آدمكشى مىشود
اين معصيت است كه مقدمه موصله است. گاهى هم مقدمه موصله نيست يعنى
مىرود براى شراب خوردن اما نمىتواند شراب بخورد مىرود براى آدم
كشى ولى نمىتواند آدم بكشد، اين تجرى است. آن اول خودش معصيت است كه
خارج از بحث ما است، دومى مقدمه موصله است و تجرى نيست معصيت
بار بر او شده اما سومى تجرى است يعنى مقدمات غير موصله؛ رفته براى
اينكه به هدف برسد، به مقصود نرسيده، در هر سه قسم مسلم است پيش فقها
اينكه نماز را تمام بخواند و اسمش را مىگذارند سفر معصيت اگر تجرى
حرام نباشد بايد اين سفر معصيت نباشد و بايد نمازها راشكسته بخواند،
در حاليكه بايدنمازها را حتما تمام بخواند.
همچنين تشبه به
اهل معصيت، اينكه يك كسى العياذ باللّه جلسه شراب و قمار درست بكند
اما همهاش مسخره كردن اهل معصيت باشد مثلاً آبى را بريزد در ظرف شراب و
تعارف بكند به آن و آن هم با بد مستى بخورد همه مىگويند حرام است روايت هم
داريم «من تشبه بقوم فهو منهم» كه قاعده كلى است فقها آوردهاند در اكل
و شراب و مشى، هر سه كه اگر كسى در اكل تشبّه به اهل معصيت پيدا كند يا
در شرب تشبّه به اهل معصيت پيدا كرد يا در مشى تشبّه به اهل معصيت پيدا
كرد و لو اينكه شراب نخورد، اما اين جرأت على المولى است، يعنى اين فعل
را مبغوض مىداند ولو اينكه متعلقش مبغوض نباشد، به عبارت ديگر يك
نحوه قبح فاعلى براى اين درست مىكند.
فروع بعدى تسامح
در واجبات به طورى كه آن واجب به عقيده خودش فوت مىشود تسامح
در واجبات آيا حرام است يا نه ولو اينكه منجر به فوت
نشود؟ و اين اختلافى است در ميان فقها كه مشهور در ميان فقها مىگويند اگر تسامح در واجبات و
تسامح در ترك محرمات اگر اعراض باشد از او اعراض فهميده شود از او
استخفاف فهميده شود مىگويند اين استخفاف حرام است در باب نماز مسلّم
است براى ايشان كه اگر كسى سبك بشمارد نماز را به طورى كه عرف بگويد اين
مستخف بالصلاة است، مىگويند حرام است و روايات به طور استفاضه هم
داريم كه مىفرمايند حرام است، قرآن هم مىگويد حرام است اما اگر استحفاف
نشود و ترك نشود، مثل اينكه نماز را بخواند بدون عذر آخر وقت، اما كار
دارد، يا اول وقت خسته است يا اينكه وضعش طورى است كه مىخواهد با يك
وضو چهار نماز را بخواند و استحفاف نيست در اين صورت هم مسلم مانعى
ندارد.
صورت سوم تجرى است
به اينكه استخفاف مىكند و استخفاف از كار در نمىآيد. فقها
مثال مىزنند مثل اينكه نيم ساعت به غروب نماز را مىخواند به خيال اينكه نيم
ساعت به غروب است ولى ابرها كنار مىرود مىبيند دو ساعت وقت دارد كه اسمش
را مىگذارند ظن ضيق وقت، كه مىگويند تجرى است، حرام است. لذا در
اين مسئله ظن ضيق وقت كه در عروه مسئله متعرض شده و ديگران هم متعرض
شدهاند، مىگويند تسامح در نماز به طورى كه استخفاف باشد.تسامح در
واجب به طورى كه استخفاف آن واجب باشد، اگر مطابق با واقع باشد حرام
است اگر هم مطابق با واقع نباشد تجرى است، حرام است.آن جا كه مطابق با
واقع باشد تسامح كرده حرام است، آن جا هم كه مخالف با واقع باشد يعنى استخفاف
كرده اما بعد ديده وقت هست و نمازش را در وقت خوانده باز هم مىگويند
كارش حرام است براى اينكه تجرى كرده است. در نمازش متعرض شدهاند در
غير نمازش هم شما اگر هم برويد در فقه مىتوانيد هفت، هشت فرع در اين
باره پيدا بكنيد، تقريبا مىشود گفت مسئله اجماعى است و شهرت بسزائى روى
او است كه استحفاف به واجبات حرام است. حالا اسمش را بگذاريد تجرى،
يا استخفاف.
يك فرع ديگر روى
اراده حكم آمده و فراوان هم هست.مثلاً در باب اينكه اگر كسى را جلويش
را نگيرند جسارت مىكند به زنها، يا زن خاص، يا يك مرد
خاص اراده دارد با اين زن زنا كند. در باب ديات و حدود مسلم است كه بايد جلوى او را گرفت،
با تهديد كردن و الا با كتك زدن و اگر نه يا زندان واگر نه در آخر كار بايد اين
را كشت. همه احكام مىآيد روى اراده، همين مقدار كه مىدانند اين
مىخواهد زنا بكند اگر فعل بار بر او بشود. همه فقها گفتهاند جلوى اين را بايد گرفت
راجع به مابقى گناهان هم گفتهاند كه اگر كسى اراده كند فردا گناه كند، مشهور
در ميان فقها اين است كه بايد گناه دفع شود.
اتفاقا در باب امر
به معروف و نهى منكر همين را گفتهاند، اينكه مسلم است كه اگر گناه
را كرد ديگر امربه معروف و نهى از منكر سالبه به انتفاء
موضوع است. تا گناه نشده، نهى از منكر جا دارد. پس نهى از منكر دفع است نه رفع. يعنى بايد
جلوگيرى بكنيم از تجرى و نگذاريم گناه بشود در خارج.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد