اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
در شهرت دو مسئله
داشتيم ،يكى اينكه شهرت فتوائى داشتيم ،شهرت روائى داشتيم ،شهرت عملى و آيا حجت
است يا نه. از نظر ما هر سه شهرت حجت بود .
چنانچه در باب
اجماع هم مسئله اول همين بود كه اجماع چى است و آيا حجت است يا نه و اجماع را معنا
كرديم و بالاخره گفتماجماع حجت است .
مسئله دوم :كه بحث
امروز است اينكه نقل شهرت آيا حجت است يا نه. كه در باب اجماع هم عنوان اين بود كه
اجماع منقول حجت است يا نه ؟
در باب شهرت، دو
قسمت شهرت نقل مىشود يكدفعه مثل مرحوم مفتاح الكرامه و بسيارى از جاها مثل مكاسب.
در كتابهاى شيخ انصارى مثل
صاحب جواهر خيلى جاها افرادرا نشان مىدهد هم قدماء و هم متأخرين .
مثلاً مرحوم شيخ
انصارى مىفرمايند اين مسئله را سلار، ابن سعيد،ابن زهره ،سيد مرتضى، شيخ مفيد،
شيخ طوسى، محققين، شهيدين اينجور
فرمودهاند .يكدفعه شهرت را اينجورى نقل مىكنند. همان طور مفتاح الكرامه هم رسم او
همين است كه اقوال نشان مىدهد. اگر اين باشد معلوم نيست كه نقل شهرت حجت است. و
از اين جهت مهمتر مىشود از اجماع منقول كه مادر باب اجماعمنقول خدشه مىگرديم و
مىگفتيم غالب اين اجماعها حدث است نه حس. بعبارت ديگر فتواى خودش درج درنقل شده
مثلاً در اجماع دخولى بوده چندنفر از علماء را ديده و يك ناشناس در آنها بوده، لذا
گفته اجماع در مسئله هست .
ما كه قائل به
اجماع دخولى نيستيم براى ما حجت نيست. لذا مىگفتيم اجماع منقول چون حدث در او
دخالت داشته معمولاً فتواى در آن
اجماعها دخالت داشته. از اين جهت اجماع منقول حجت نيست مىگفتيم غير از اينكه نقل
فتواى بكند يا بدانيم فتوايش، فتواى خود ما است وبدانيم تتبع حسابى كرده و با
لاخره اگر آن اقوال بدست ما مىرسيد ما هم كشف مىكرديم قول امام را .آنوقت
مىگفتيم اجماع منقول حجت است البته با يك فتامل .
اما در باب شهرت
،ديگر اين حرف نمىآيد چون ديگر حدثى در كار نيست يك يك كتابهاى قدماء را
ديدهاند. مثلاً صاحب جواهر يك يك كتابهاى قدماء را هم ديدهاند و كار را بر ما
آسان كردهاند و فرمودهاند اقوال اين است. نظير يك خبر واحد كه حجت است در
موضوعات. اين هم يك خبر واحد در نقل اقوال الا اينكه اينجا را هم بايد توجه داشته
باشيم. اين كسانى كه نقل شهرت مىكنند معمولاً خودشان اين تتبع را نكردهاند. از
اين جهت هم مىبينيم
كه شيخ انصارى آن تقوايش نمىگذاشت كه بگويد من آن قول را ديدم ،آن قول را ديدم
،آن قول را. كه يك اصطلاح در مكاسب و سائر كتابهاى شيخ هست. هر كجا بگويد عن ابن
براج يعنى حكى و نديدهام و هر كجا بگويد من ابن براج ،يعنى ديدهام. در جواهر اين
نيست لذا بعضى از اوقات صلحب جواهر تصريح مىكنند بنابر آن چه نقل شده خوبى كتاب
مفتاح الكرامه هم همين است و اينكه مرحوم آقاى بروجردى مفتاح الكرامه اينقدر بالا
بردند و از او نقل مىكردند. براى همين است كه مفتاح الكرامه اقوال را ديده است و
در مفتاح الكرامه آورده و كار را بر ما آسان كرده است .
و همچنين صاحب
جواهر كه خيلى خدمت كرده است بقول حضرتامام(ره)كرامت كرده است.
يك كسى در دوره 25
سال بتواند يك دوره فقه اينجورى بنويسد انصافا كرامت است و خرق عادة بوده، لطف
أميرالمؤمنين (ع) بوده است .
حالا با آن كتابها
كه يك كامپيوتر بوده در آن زمان، اقوال را بدست آورديم .اگر من اين براج ،من ابن
زهره، من السيد، من الهفيه ،من الشيخ الطوسى
اينجور باشد معلوم است كه اين نقل شهرت حجت است. صاحب جواهر علاوه بر اينكه عالم
بوده است و اجل شأن از اين است كه بخواهيم او را توثيق كنيم يا مرحوم شيخ طوس
(رض)اگر پيدا كنيم در كتابهايشان كه نقل اقوال كردهاند اين شهرت بهتر از اجماع
است .
اگر آن كلمه حُكى
نباشد كه گاهى بجاى حُكى مىگويند (عن السيد)(عن البراج) (عن المفيد) اين باز همان
حُكى است. اين نقل بر نقل مىشود آيا اين حجت است يا نه .آن اولى حجت است. نقل
شهرت على سبيل تفصيل اين حجت است .اما اگر بجاى من السيد گفت عن السيد آيا اين حجت
است يا نه كه نقل بر نقل است اگر يك ثقهاى به شما بگويد عمرو بمن گفت زيد ايستاده
است آيا حجت است يا نه .حجت است براى اينكه روايتهاى ما همهاش همين طور است. كم
پيدا بشود و واسطه نخورد. وسائط زياد مىخورد و آن اشكال مرحوم آخوند در كفاية هم
وارد مىآيد كه انشاء اللّه در خبر واحد نقل مىكنيم ورد مىكنيم و على كل حال
روايات ما همه با واسطه است. اقلاً پنج واسطه مىخورد تا برسد به امام (ع)و اين
پنج واسطه را شما همه مىگوئيد حجت است مثلاً كافى عن عدة من اصحابنا عن ابن ابى
عمير عن زراره عن ابى عبدللّه (ع).
كلينى از عدهاى
از اصحابنا كه از اجلاى اساتيدش بودهاند و آن اساتيد از ابن ابى عمير، وابن ابى
عمير از زراره و زراره از امام باقر(ع) نقل مىكند. اين را همه مىگويند حجت است.
اينكه شما مىگوئيد خبر واحد حجت است خبر بلا واسطه نداريد. خبر بلا واسطه آن كسى
است كه از زراره مىشنيده، ما تا بيائيم به زراره برسيم اقلاً هفت هشت طبقه خيلى
كم باشد پنج طبقه مىخورد تا برسد به زراره ،آن حجت است .
پس اگر شيخ انصارى
اينجور بفرمايند كه حُكى عن ابن براج آيا اين حجت است يا نه؟ اگر اين حُكى را شما
در او اشكال بكنيد مثل اينكه روى عن زراره
اين اشكال هست. مرحوم صدوق گاهى مىفرمايند قال الصادق(ع) انّه قال كذا. گاهى هم
مرحوم صدوق مىفرمايند رُوى عن الصادق انّه كذا.
محققين مىگويند
اگر بنحو جزم بگويد حجت است بگويد قال الصادق(ع) براى اينكه رواة پيش او موثق بوده
از اين جهت گفته قال الصادق (ع). اما اگر
بگويد رُوى معلوم نيست اين روايت پيش او معلوم باشد لذا جزم نداشته به راوىها از
اين جهت فرموده رُوى. راجع به مرحوم كلينى كه قال كم دارد معمولاً مىگويد رُوى
همچنين شيخ طوسى در تهذيب و استبصار زياد مرسل دارند اما بعنوان رُوى. به معنا قال
دارند اما كم است. مرحوم صدوق خيلى دارند كه گاهى مىگويند قال و گاهى مىگويند
رُوى مشهور در ميان اهل رجال مىگويند هر كجا بگويد قال حجت است .هر كجا بگويد روى
حجت نيست اينجا هم همين است. اگر شيخ انصارى بگويند حُكى عن السيد حُكى عن المفيد،حُكى
عن الشيخ الطوسى،عن السرائر ،عن الشيخين، عن الفاضلين ،عن الشهيدين ،آيا حجت است
يا نه؟ بر مىگردد به اينكه آيا اين كه مرحوم صاحب جواهر مىگويد حُكى بجاى قال
است يابجاى رُوى معمولاً بجاى نقل شهرتها بايد بگوئيم بجاى قال است. البته فرق
مىكند بعضى از اوقات مىخواهند تأييدى براى مطلب بياورند ممكن است تسامح بكنند.
و اما اگر قضيه
تسامح نباشد و قضيه نقل شهرت باشد حُكى مرحوم شيخ انصارى با نقل شيخ انصارى ظاهرا
تفاوتى ندارد.
يا مثلاً صاحب
جواهر اينكه مىفرمايند حُكى عن المفيد،حُكى عن ابن براج ،عن السيد ،عن الشيخين.
بگوئيم دو سه طلبه در درس به صاحب جواهر
گفتهاند كه آقا اينجور در كتاب قدماء است .
ايشان هم آمدند تو
كتابشان نوشتهاند شهرت دارد و شهرت را كه خواستند نقل كنند تمسك كردند به آن
اقوال ضعيفه، آيا مىشود اين نسبت را داد به ايشان مثل صاحب جواهر .معلوم ،صاحب
جواهر كه مىخواهد جواهر بنويسد تا اطمينان به اين قول نداشته باشد، نظير جز ثقه.
نقل اينجور قول را از سيد مرتضى نقل نمىكند .
پس نمىشود شبهه
كنيم از اين كه مرحوم صاحب جواهر مىگويد عن السيد. بگوئيم ممكن يك طلبه معمولى كه
تو درس ان قلت قلت داشته و قولش براى صاحب جواهر حجت نبوده، بيايد بگويد سيد گفته،
مرحوم شيخ انصارى هم در مكاسب گفتهاند سيد گفته . على كل حال اين شهرتهائى كه
بطور تفصيل در مثل جواهر، در مثل مفتاح الكرامه، در مثل مكاسب شيخ انصارى و
كتابهاى ديگرشان. در مثل تذكره
علامه و در مثل جامع المقاصد ديده مىشود، اينها همه حجت است چنانچه آنچه در خلاف
از عامه نقل مىشود شما حجت مىدانيد. مىگوئيد مسلم مرحوم شيخ اينها را ديده ولو
من نديدهام. حالا ديدش يا با واسطه بوده است يا بلاواسطه و مرحوم شيخ طوسى در
خلاف بلا واسطه قول را از احمد حنبل نقل مىكند در حالى كه بين احمد حنبل و شيخ
طوسى تقريبا صد سال فاصله است .
همچنين مرحوم
علامه در تذكره و همچنين مرحوم صاحب جواهر در جواهر .
بنابر اين تا
اينجا انسان اطمينان دارد و مىتواند بگويد كه اگر شهرتها بنحو تفصيل ذكر شده باشد
حالا من السيد يا عن السيد باشد فرق نمىكند. اين شهرت حجت است اگر شهرت فتوائى
است كشف مىكنيم نص معتبر را. اگر شهرت روائى است تأييد مىكند روايت را. اگر شهرت
عملى است آن روايت ضعيف را صحيح السند مىكند. اين در صورتى كه شهرتها بطور تفصيل
باشد. اما اگر شهرتها بطور اجمال باشد بجاى اينكه بگويد اجماع داريم بگويد شهرت دارد
كه مرحوم شيخ انصارى و صاحب جواهر در كتابهايشان زياد دارند و يدل عليه الشهرة
العظيمة و يدل عليه الشهرة من القدماء يا اينكه مىگويند اين مسئله را متعرض
نشدهاند قدماء ،اما در ميان متأخرين مشهور است .
آيا اين حجت است
يا حجت نيست مثل اجماع كه مىگويد و يدل عليه الاجماع عليه قيل الاجماع و يدل عليه
اجماع و يدل عليه مضاقا من الاجماع
القدماء اجماع المتأخرين .
گفتيم اينها حجت
نيست. حالا اگر بجاى او شهرت بگذاريم على الظاهر اين هم حجت نيست. چرا؟ براى اينكه
همان حرف را كه در اجماع گفتيم كه
حدث داخل در فتواى مىشود. اينجا هم همين است حدث داخل در شهرت مىشود يعنى چه ؟
اولاً شهرت به چند
نفر محقق مىشود اين اختلافى است. بعضى گفتهاند همانطور كه اجماع دخول به دو نفر
محقق مىشود، شهرت هم به سه نفر محقق مىشود. در روايت همين را مىگويند. خبر
مستفيض را اسم او مىگذارند خبر مشهور و وقتى از آنها بپرسند خبر مشهور يعنى چه،
مىگويند سه تا روايت يك محتواى داشته باشد، سه روايت به بالا اگر شما سه تا قول
ببينيد اين قول را قول مشهور مىدانيد ،خير.
بعضى هم گفته
مشهور ما فوق عشره بايد ده تا قول باشد و روات بشود ما فوق استفاضه و بشود مشهور .
بعضىها هم
گفتهاند كه شهرت جائى استفاده مىكنيم در روايت. شهرت جائى را مىگوئيم كه عرفا
آن طرف مقابل را شاذ بداند و شاذ را نادر بداند و نادر را معدوم بداند كه ما اين
را انتخاب كرديم و گفتيم اينكه شهرت روائى، شهرت فتوائى، شهرت عملى حجت است آنجا
را مىگوئيم كه بگويد دع الشاذ النادر فان المجمع عليه لا ريب فيه، اين شهرت است
اما اگر مثلاً در ميان قدماء چهار نفر گفته باشند، چهار نفرشان متعرض نشده باشند،
چهار نفرشان اشكال كرده باشند، چهار نفر هم قول مخالف داشته باشند، اين را كه
نمىشود گفت مشهور .
كى مىشود گفت
مشهور؟ از نظر امام صادق(ع). مثلاً وقتى مىبينيم همه قدماء گفتهاند خبر ابن ابى
عقيل، خبر ابن ابى جنيد. اينجا است كه مىگوئيم امام صادق (ع) فرمودهاند خذ بما
اشتهر بين اصحابك دع الشاذ النار فان المجمع عليه لا ريب فيه. در اينجا اجماع
اطلاق كردهاند چرا. چون عرفا قول شاذ نادر است و نادر پيش مردم كالمعدوم است .
حالا من نمىدانم
اينكه شيخ انصارى مىگويند شهرت داريم آيا اين را مىگويند يا نه. وقتى
نمىدانم،براى من مىشود لا حجة.
اگر اقوال را نقل
بكنند اين خوب است چون خودم از اقوال مىبينم كه وضعش چى است، روى آن نظرى كه دارم
آن شهرت را حجت مىدانم يا نه .
و اما اگر در بسته
شيخ انصارى بفرمايد يا صاحب جواهر بفرمايد ما بخواهيم بگوئيم حجت است ،نمىتوانيم
بگوئيم حجت است چون نمىدانم
مرادشان از حجت سه به بالا است، يا ده به بالا است يا برسد به آنجا كه دع الشاذ
النادر باشد چون نمىدانيم پس معلوم نيست اخذ القول ما را. پس معلوم نيست حجيت قول
ما را. لذا همان حرفهائى كه در عدم حجيت اجماع منقول گفتيم. طابق الفعل بالفعل در
شهرت هم مىآيد و در اجماع منقول گفتيم كه اجماعهاى كتب فقهاء حجت نيست خودمان
بايد تحليل اجماع بكنيم تا بتوانيم بگوئيم حجت در اينجا هم مىگوئيم شهرتهاى اجمالى
در كتب قوم حجت نيست خودمان بايد بدست بياوريم شهرت را بله اگر مثل مفتاح الكرامه
يك كامپيوتر باشد براى ما ،خيلى عالى است. اقوال را مىبينيم و خودمان از اين اقوال
پى مىبريم كه آيا اين كشف از نص معتبر مىكند يا نه. كشف از قول امام (ع) مىكند
يا نه. مسئله شهرت هم تمام شد. مسئله بعدمان راجع به خبر واحد است .
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد