اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
مرحوم شيخ «رضوان
اللّه تعالى عليه» مىفرمودند يكى از اشكالهاى لا يذب در اين آيه
شريفه اين است كه بايد بگوييم مورد بيرون است و ما بخواهيم مورد آيه را، مورد
روايت را بيرون كنيم، بر مىگردد به اينكه موضوع حكمى را از حكم بيرون كنيم
و موضوع حكم بيرون از حكم باشد، اگر اشكال فلسفى نداشته باشد لااقل
پيش عرف معقول نيست.
توضيح مطلب كه
ديگران هم تقرير فرمودهاند، اين است كه گفتهاند: آيه شريفه مربوط به
خالدبن وليد است كه خبر آورد به مدينه اينكه عدهاى دارند
مىآيند و حمله كردهاند به شما و بعضى از مسمانها ترتيب اثر دادند و چون مسئله دفاع بود،
بدون اجازه پيامبر رفتند جلو و نزديك بود يك جنگ بين دو
دسته مسلمانها بوجود بيايد، امّا پروردگار عالم رحم كرد و تعقل كردند و برگشتند. وقتى
برگشتند آيه شريفه آمد كه «ان جائكم فاسق بنبأ فتبينوا».
معلوم مىشود كه خالدبن وليد پيش مسلمانها هم فاسق بوده و مردم مىدانستهاند
فاسق است و آيه شريفه تعريض كردند به اينها كه شماكه
مىدانستيد اين فاسق است، چرا ترتيب اثر داديد؟
لذا مورد يك امر
خارجى است. حالا شما از اين «ان جائكم فاسق بنبأ فتبينوا» مفهوم
بگير و بگو «ان جائكم عادل فلا يجب التبين». منطوق در
موضوعات بوده خواه نا خواه مفهوم هم در موضوعات است. و نمىشود بگوييم منطوق در
موضوعات است، امّا مفهوم در موضوعات نيست. موضوع
منطوق و موضوع مفهوم بايد يك چيز باشد. از نظر محمول هم بايد منطوق و مفهوم يك چيز
باشد. فقط فرقش به اين است كه اگر منطوق مثبت است، مفهوم بايد منفى
باشد و اگر منطوق منفى است، مفهوم بايد مثبت باشد و الا از نظر موضوع و محمول
بايد يكى باشند، مثل «ان جائك زيد فاكرمه»، كه مفهوم آن «ان لم يجئك
زيد فلا يجب الاكرام» است.
پس اين «ان جائكم
فاسق بنبأ» در موضوعات است، «ان جائكم عادل فلا يجب التبين» هم در
موضوعات است. معنايش اين است كه در موضوعات خبر ثقه حجت است و
لازم نيست تبين بكنى، در حالى كه در موضوعات خبر ثقه حجت نيست و بينه
مىخواهد. فقط جايى كه حجت است، آنجاست كه دليل داشته باشيم، ولى
اگر دليل نداشته باشيم، بينه مىخواهد يعنى دو تا ثقه بايد بگويد تا موضوعى
اثبات بشود. پس در «ان جائكم عادل فلا يجب التبين» بايد بگويى اين موضوع
مربوط به احكام است، بر مىگردد به اينكه اين مفهوم آن منطوق نيست، آنكه
مفهوم آن منطوق است راجع به موضوعات است و خروج مورد كه ما بگوييم
«ان جائكم عادل فلا يجب التبين» و موضوع را رها كنيم و برويم در حكم و
بگوييم مفهوم راجع به احكام است و منطوق راجع به موضوعات و اين دست
برداشتن از مورد آيه شريفه است، دست برداشتن از موضوع حكم است و
اين معقول نيست، يا لااقل مستهجن است. شأن نزول آيه را ما بخواهيم
نديده بگيريم، يا ممكن نيست يا لااقل مستهجن است.
اين ايراد مرحوم
شيخ است كه مىفرمايند لا يذب است. براى اينكه شما مىخواهى خبر عادل
درست بكنى و بگويى خبر عادل حجت است و وجوب
تبين ندارد. به شما مىگوييم در احكام يا در موضوعات؟ مىگويى در احكام. مىگوييم نمىشود
با اين آيه درست كرد، چون اين آيه راجع به موضوعات
است و در موضوعات يك نفر نمىشود و بايد شهادت باشد و شهادت يعنى بينه و بينه، يعنى
دو نفر عادل.
بعدِ مرحوم شيخ هم
همين جورها تقرير كردهاند و اين اشكال را لا يذب حساب كردهاند.
استاد بزرگوار ما
مرحوم آقاى بروجردى و همچنين آقاى داماد جواب خوبى دادهاند.
مىفرمايند فرق است بين اينكه ما شرطى در موضوع بكنيم، يا
موضوع را نديده بگيريم. آنكه مستهجن است، اين است كه موضوع را نديده بگيريم، امّا اگر
شرطى در موضوع بكنيم، اين را نديده گرفتن موضوع نيست، بلكه قبول كردن
موضوع است، با يك شرطى. ما نحن فيه اين جور است. مىگويد «ان جائكم
فاسق بنبأ فلا يجب التبين» مفهوم او اين مىشود كه «ان جائكم عادل بنبأ
لايجب التبين». يك روايت مىآيد مىگويد ضميمه كن يك عادل ديگر،
نمىگويد اين قول حجت نيست بلكه اين قول حجت است. در بينه اين جور نيست كه
قول تك تك فايدهاى نداشته باشد، قول تك تك حجت است، امّا در
موضوعات بايد دو تا بينه پهلوى هم باشند تا ما بتوانيم ترتيب اثر بدهيم. اگر حجت
نبود، حرفى بود، كه بگوييم «ان جائكم عادل بنبأ» نه اينكه لا يجب التبين، بلكه
يجب التبين. در باب شهادات يك عادل مىآيد شهادت مىدهد، اين حجت
است، امّا به اين اكتفا نبايد بكنند و يك بينه ديگر مىخواهد و ترتيب اثر روى
دو تا حجت براى قاضى مسلم مىشود.
بنابراين اين جور
مىشود كه «ان جائكم عادل فلا يجب التبين» اين به طور مهمل يك روايت
مىآيد به ما مىگويد اين در احكام قولش حجت است در
موضوعات هم اين قول حجت است امّا ضميمه مىخواهد. آنكه مىگويد اين است كه مىگويد
«يشترط فيه الضميمه» نمىگويد اين حجت نيست، نمىگويد وجوب تبين دارد،
مىگويد حجت است، امّا شرط هم دارد.
نظير اين است كه
اين آيه شريفه مىگويد خبر عادل حجت است و عقلاء مىگويند اگر
مىخواهد خبرش حجت باشد، نبايد كثيرالنسيان باشد. پس عقلاء نمىگويد اين حجت
نيست، بلكه مىگويند اگر خواستى اين خبر را بپذيرى، آن 16
شرط باشد، كثيرالسهو نباشد، متهم نباشد و امثال اينها. مثل اينكه شوهر بخواهد به نفع زنش
شهادت بدهد اين فايدهاى ندارد قاضى مىگويد شرطش اين است كه تو از
خويشان و وابستگان او نباشى، نه اينكه حجت نباشد.
آقاى بروجردى
«رضوان اللّه تعالى عليه» مىگويند جواب شيخ انصارى اين است كه
مىگوييم اگر مفهوم داشت، ديگر اشكال لا يذب نيست. مىگوييم «ان
جائكم فاسق بنبأ فتبينوا»، «ان لم يجئكم فاسق بنبأ فلا يجب التبين»، يعنى «ان جائكم عادل فلا يجب التبين».
اين تمام شد. مىشود خبر ثقه حجةٌ. حالا يا اين خبر ثقه حجت
باشد در همه جا، روايت به ما مىگويد در موضوعات شرط دارد، شرطش اين
است كه يك عادل ديگر بايد ضميمه شود، در باب زناء شرطش اين است كه
بايد سه تا ضميمه شود. اصلاً باب حدود اين جورى است كه شارع مقدس
علاوه بر اينكه مىخواهد جلو اين اعمال زشت گرفته شود مىخواهد اجراء
تازيانه و حدود نشود. البته در احكام اللّه كه مسلم است. كه در باب سرقت 18 شرط است،
در باب اشاعه فاحشه هفت هشت تا شرط است.
اين حرف استاد
بزرگوار ما، حرف خوبى است، كه مرحوم آخوند هم تصديق مىكردند و
مىفرمودند جواب شيخ انصارى اين است.
يك حرف ديگر هم
هست و آن مال خود من است و آن اينكه در موضوعات بينه را
شرط نمىدانم و بينه فقط و فقط متخصص به قضاوت است چه راجع به حق
الناس و چه راجع به حق اللّه، براى اينكه در قضاوت تازيانه و كشتن است و شارع
نمىخواهد، لذا فرمودهاند بينه بايد باشد. امّا در غير شهادت من مىگويم
بينه لازم نيست. كتابى است كه من نوشتهام به نام ادله اربعمأة، كه در
آنجا من يك بحث مفصلى كردهام و يادم هست كه بيش از 30
روايت آوردهام در آنجا، كه مىگويد خبر عادل در موضوعات حجت است. كه حتى من بررسى
كردهام عروه را كه بيش از 30 مورد صاحب عروه و محشين هر دو فتوا دادهاند
كه در موضوعات خبر واحد عادل حجت است. حالا از همه آنها بگذريم.
اينكه الان
مىگويم اين است كه اين رواياتى كه ما الان مىخوانيم آيا موضوعات است يا
احكام؟ روايت را كه مىخوانيم مىگوييم محمد بن يعقوب،
عدة من اصحابنا باسناده عن محمد بن مسلم. آن وقت مىرويم در رجال، مىگوييم نجاشى
گفته است محمد بن مسلم ثقةٌ. اين خبر واحد است كه در موضوعات حجت است،
يعنى اصلاً آنها هم در احكام مىگويند، توى مبانى احكامشان خبر واحد
را در موضوعات حجت مىدانند.
در ميان قدماء و
متأخرين مشهور است كه خبر واحد در موضوعات حجت نيست.
مرحوم سيد در عروه
مرتب هر كجا در اصل مسئله شك داشته، مىفرمايند فى خبر
عدل اشكالٌ. شايد هفت هشت جا از عروه اين جورى است.
ولى بعضى اوقات هم نه، معلوم مىشود مبنا خيلى محكم نبوده پيش ايشان. بعضى اوقات هم مىگويد بينه شرط
است و ايشان مىگويند در موضوعات بينه شرط است، امّا در بعضى از جاها مىگويندو فى خبر
عدل اشكالٌ كه آيا بپذيريم يا نه. كه اشكال ايشان روايت مسعدة بن صدقه
است كه عرض مىكنم.
بنابراين مشهور در
ميان قدماء و متأخرين مىگويند كه در موضوعات خبر عادل حجت نيست و
بينه مىخواهد.
به قدماء و
متأخرين عرض مىكنم كه قول نجاشى راجع به ثقه بودن حجت است يا نه؟
مىگويند حجت است. سند را به خبر عادل واحد درست مىكنيم، حكم را هم به خبر
واحد درست مىكنيم. عدة من اصحابنا، اين پنج نفر بعدش صفار، شش تا، بعدش
محمد بن مسلم هفت تا، عن احدهما اين هفت تا را به واسطه خبر واحد
درست مىكنيم، يعنى يا نجاشى يا كشى يا شيخ طوسى. آنها را پيدا نكرديم
مىآييم در خلاصه علامه، آن را پيدا نكرديم، مىآييم در رجال ما مقانى، يا در
قاموس الرجال، بالاخره يكى از اينها كه معتنابه باشد قولش را مىگيريم و
مىرويم جلو. از شما مىپرسيم كه به چه دليل فتوا دادى روى اين روايت؟ مىگويى
براى اينكه روايت صحيح السند بود. مىگوييم به چه دليل صحيح السند بود؟
مىگويى براى اينكه نجاشى گفته بود. ديگر ساكت مىشويم.
موضوع درست
مىشود، وقتى موضوع درست شد مىآيد سر احكام. مىگويد يشترط در
ركعت اوّل و دوم علاوه بر حمد، سوره تمام، اين حكم است.
مىگوييم به چه دليل؟ مىگوييد امام فرموده. مىگويم امام به چه دليل؟ مىگوييد زراره
گفته است.
زراره گفته كه امام صادق 7
فرموده كه در ركعت اوّل و دوم علاوه بر حمد، يك سوره تمام بايد
بخوانى. در يك روايت به واسطه قول نجاشى هم موضوع درست كردى و هم
حكم درست كردى.
بگذريم از 30 تا
روايت كه داريم كه قول ثقه در اذان حجت است، قول ثقه در وصيت حجت است،
قول ثقه در مولود حجت است و كه اينها مورد فتوا هم
است و صاحب عروه روى اينها فتوا داده است. علاوه بر اينها اين اشكال من را هم رفع كنيد كه
اگر اشكال من درست باشد، معلوم مىشود كه خبر ثقه هم در موضوعات و هم در
احكام همه جا حجت است و ما چيزى براى ردّ اين نداريم جز روايت مسعدة بن
صدقه كه براى همين مشهور شده كه ما بينه مىخواهيم. تعجب اينجاست كه
يك روايت موثقه مىگويد در خبر ثقه بايد دو نفر باشند كه ما به روايت موثقه
بخواهيم بگوييم بايد دو نفر باشند. اين را چه جورى مىشود درست كرد؟
جلسه بعد جواب اين
روايت مسعدة بن صدقه را مىدهيم.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.