اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
قاعده دفع ضرر
محتمل اقسامى دارد:
قسم اول احتمال
قوى و محتمل ضعيف، نظير اينكه بچهاش مريض است، اما سرماخورده
است، محتمل ضعيف است. اين بچه را مىبرد دكتر ـ همان دكتر آشنا ـ و نسخهاى
براى اين مىپيچد و اين هم عمل مىكند و بچه خوب مىشود
در اينجا احتمال قوى است، يعنى مظنه قوى دارد به اينكه بچه مريض است، اما محتمل ضعيف است،
باينكه اين مرض براى بچه خطرناك نيست.احتمال قوى و محتمل ضعيف است.
دفع ضرر محتمل در
اينجا نيست، به اين معنا كه يك درصد احتمال مىدهد كه بچه از
اين مرض بميرد. محتمل ضعيف است اما احتمال قوى است. لذا در اينجاها كه
احتمال قوى است و محتمل ضعيف باشد معمولا عقلاء اينطور نيست كه اين
احتمال را به او اهميت بدهند و دفع ضرر محتمل پيش آنها اهميت داشته باشد. مرحوم
آخوند مثال مىزنند باينكه مردم مىروند در دريا براى شنا. مىفرمايند
مردم تن مىدهند به اينجور ضررها و احتمال هم مىدهند غرق بشوند. يا مثلاً
با اتومبيل خودش مىرود مشهد، ياخانهاش را مىفروشد با اينكه احتمال
مىدهد ورشكست كند و پول از بين برود. مرحوم آخوند مىگويند دفع ضرر
محتمل لازم نيست. براى اينكه عقلاء عمل به او مىكنند و اهميت نمىدهند.
اين مثالها
اينجاها خوب پياده مىشود كه احتمال قوى، محتمل ضعيف باشد، يعنى غرق
شدن اين احتمالش هست، اما ضعيف، يا اينكه در رفتن به مشهد، احتمال
هلاكت او هست، اما احتمال و لو قوى، اما محتمل اينجا ضعيف است و اينجاها
عقلاء اعتناء نمىكنند به اين جور چيزها. كه اگر احتمال ضعيف باشد، محتمل هم ضعيف
باشد، يا احتمال و لو قوى، محتمل ضعيف باشد، در اينجاها عقلاء به
دفع ضرر محتمل عمل نمىكنند، يا به قاعده دفع ضرر اولى من جلب المنفعة، به
اين قاعده هم عمل نمىكنند. مثلاً يك تاجر احتمال مىدهد پولش را بگذارد در
تجارت سود بكند، احتمال هم مىدهد كه ضرر كند، حالا بخواهد با دفع
الضرر اولى من جلب المنفعة تجارت نكند، به او مىخندند و اين قاعده اينجا جاى
او نيست و جاى ديگر دارد. عقلش هم مىگويد با قانون دفع ضرر محتمل ترك
تجارت نكند. يا مثلاً لب دريا ايستاده شنا هم وارد است، رفقايش دارند شنا
مىكنند، بگويد مىترسم خفه شوم، عقلاء اينجا به او مىخندند براى
اينكه احتمال قوى غرق نشدن او است. احتمال قوى است در تجارتش، احتمال
قوى است در تصادف نكردنش.
اگر اين مثالهاى
مرحوم آخوند باشد، اينها را ما نمىتوانيم بگوييم كه دفع ضرر اولى من جلب
المنفعة، يا بگوييم دفع ضرر محتمل لازم است، پس تجارت نكن، دفع ضرر
محتمل لازم است پس نرو مشهد، شنا نكن.
گاهى محتمل قوى
است، ولى احتمال قوى يا ضعيف است، اينجا چون محتمل قوى است
عقلاء احتياط مىكنند. مثالى كه ديروز مىزدم اين بود كه مثلاً غذائى را
بگذارند جلوى شما كه احتمال بدهيد مسموم باشد، يا مثال مهمتر اينكه يك
ليوان نوشابهاى جلوى شما است، احتمال مىدهى كه شراب باشد، كل شى لك
حلال و لو بحسب ظاهر جارى است، كل شى طاهر حتى تعلم ولو بحسب ظاهر
جارى است، اما عقل نمىگذارد شما اين نوشابه رابخوريد
مخصوصا اينكه احتمال بدهى اگر بخورى، مست بشوى و با عمامه بيائى توى كوچه. معلوم است
نمىخورى، جلب المنفعة اولى من دفع الضرر، دفع ضرر اولى من جلب
المنفة، اين حرفها اصلاً هيچ كدام اينجاها نمىآيد، چون محتمل
قوى است. وقتى محتمل قوى شد يك درصد مظنه هم كار خودش را مىكند.يك دفعه
مريضى بچه سرماخوردگى است، اينجا محتمل ضعيف است. اما يك دفعه
احتمال دارد كه چشم درد منجر به كورى شود، اينجا نهايت كوشش را مىكند.
اگر احتمال ولو ضعيف باشد، يعنى مظنه خيلى كم رنگ و لو يك درصد باشد، اما
محتمل قوى باشد، توقف و احتياط است و قاعده دفع ضرر محتمل مىگويد
دفع ضرر محتمل لازم و واجب است.
حرف برمى گردد به
اينكه اگر جايى محتمل قوى باشد و لو احتمال ضعيف باشد، در آنجا
عقلاء احتياط مىكنند، در آنجاها عقلاء دفع ضرر محتمل را لازم مىدانند. اما
آنجاها كه محتمل ضعيف باشد نه قوى و لو احتمال هم قوى باشد،
عقلاء اعتنا به قانون دفع ضرر محتمل نمىكنند. مثلاً احتمال قوى مىدهد كه اين بچه سرماخورده
است، اينجا چون محتمل ضعيف است ـ يعنى سرماخوردگى ـ آن
احتمال هر چه قوى باشد خيلى اهميت ندارد. لذا روى همه موضوعات عقلاء
نگاه مىكنند به اينكه محتمل قوى است يا نه، بعبارت ديگر از مهام امور است
يا نه، اگر از مهام امور باشد دفع ضرر محتمل مسلم هست و الا نه. آنجا كه
محتمل قوى است، احتمال ضعيف باشد، يا قوى باشد، به دفع
ضرر محتمل عمل مىكنند. اين يك قاعده كلى است و آنجا كه محتمل ضعيف باشد، در آنجا
احتمال قوى باشد يا ضعيف، عقلا اعتنا نمىكنند. در آنجا كه احتمال قوى باشد،
حسن مىدانند اجتناب را و اكرهم احتمال ضعيف باشد،
هيچى.
از اين جهت قاعده
اين است كه دفع ضرر محتمل ظاهرش اين است كه آن محتمل را بايد
نگاه كنيم قوى است يا ضعيف. بله اينجاها كه محتمل ضعيف باشد اين حرف جلو
مىآيد كه دفع الضرر اولى من جلب المنفعة است، ولى
لازم واجب نيست. لذا دفع ضرر اولى من جلب
المنفعة خيلى جاها مستحب است، مستجب عقلانى است يعنى اولى است.
من خيال مىكنم
اين دفع ضرر محتمل همان احتياطى است كه در روايات ما آمده بود:
«اخوك دينك فاحتط لدينك» يا «قف عندالشبهة
فان الوقوف عند الشبهات خير
من الافتحام فى الهلكات». لذا من خيال
مىكنم اينها
مترادف باشد و اگر هم مترادف نباشد، بالاخره ما بايد آن را مترادف كنيم؛ ما بايد بگوئيم اين
دفع ضرر محتمل پيش عقلاء اينجور نيست كه يك قاعده باشد و ما با اين قاعده
عقلى برويم جلو، يا دفع الضرر اولى من جلب المنفعة يك
قاعده باشد و ما با اين قاعده عقلى برويم جلو، نظير قاعده يه، قاعده اصالهالصحة،
قاعده خبر واحد، با اين قواعد پيش عقلا مىرويم جلو، اما بلكه قانون دفع ضرر
محتمل يك قاعده باشد كه واجب باشد با او جلو برويم، اين جور نيست بلكه
مقول بتشكيك است. مقول به تشكيك است يعنى چه؟ يعنى بعضى از اوقات
حتما بايد به قاعده عمل كنيم، كجا؟ آنجا كه محتمل قوى باشد و لو احتمال خيلى
ضعيف باشد، مثل خطر مرگ، يا مثل آبروى مردم، در اينجا محتمل قوى است،
اينجا قانون دفع ضرر محتمل است و نمىشود گفت كه اينجا جاى دفع ضرر اولى
من جلب المنفعة است و نمىشود گفت كه احتمال ضعيف است. حتى يك مقدار
برويد بالاتر، در احكام هم دفع ضررمحتمل جارى مىشود و با اين
حرف آن اشكال بغرنج ديروز هم حل مىشود
فقها همه، نه فقط
شيخ، بلكه همه مىگويند در باب فروج و دماء و اموال بايد احتياط كرد،
يعنى اگر علم دارى، علم، اگر اماره دارى، اماره و الا جاى اصل و برائت و
استصحاب نيست. اگر اماره است اماره و الا در باب فروج و دماء و اموال بايد
احتياط كرد، اين قاعده مسلّم در فقه است.
ما اين قاعده
مسلّم در فقه را راجع به اصول او مىگفتيم نه. بعبارت ديگر ما مىگوئيم در
باب فروج و دماء و اموال اگر حجت باشد، طبق حجت جلو مىرويم و اگر حجت
نباشد، نوبت به برائت نمىرسد، حتما بايد احتياط كرد.
فرق ما با قوم اين است كه قوم مىفرمايند در اصول هم نه.
مرحوم سيد در عروه
دو سه قاعده نقل مىكنند. يكى از اين قواعد اين است كه مسلم
مىدانند در باب فروج و دماء و اموال بايد احتياط كرد، لذا يك قاعده دست ما
مىدهند كه در باب معاملات بايد احتياط كنيد و آنجا ما ايراد داريم به مرحوم
سيد كه آقا اگر اصل داشته باشيم، باز هم بگوئيم احتياط؟ مرحوم سيد اصالة
الفساد در باب معاملات را هم روى همين اصل مىآيد جلو، ولى على كل حال ما
مىگوئيم يا حجت، يا احتياط و نوبت به برائت نمىرسد.
آقايان يك قدرى
بالاتر مىفرمايند؛ مىفرمايند يا علم يا اماره يا احتياط و نوبت به برائة
نمىرسد. معنايش اين است كه قانون قبح، عقاب بلابيان روى قاعده عقلى در باب
دماء، در باب فروج و در باب اموال و حق الناس نمىآيد،
وقتى نيامد، اينكه شيخ مىفرمايند وقتى تعارض بين دو قانون مىشود ما ضرر نمىبينيم، از اين
جهت قاعده قبح عقاب بلا بيان مقدم است، اين منافات دارد با سيرهاى كه در فقه
دارند. سيره در فقه اين است كه در باب احكام، يعنى در باب
فروج و دماء و اموال بايد احتياط كرد. در موضوعات هم آنجا كه محتمل قوى باشد بايد احتياط
كرد. فرقى بين احكام و موضوعات نيست و اينكه مرحوم شيخ فرقى
مىگذارند بين احكام و موضوعات، وجهى ندارد، براى اينكه آنجا
كه محتمل قوى باشد بايد احتياط كرد. لذا فرقى بين احكام و موضوعات نيست و اينكه مرحوم شيخ
فرقى مىگذارند بين موضوعات و احكام، ما مىگوئيم هيچ فرقى بين
موضوعات و احكام نيست. اگر محتمل قوى باشد، دفع ضرر
محتمل مىآيد ـ در احكام باشد يا در موضوعات ـ و اگر محتمل ضعيف باشد و لو احتمال قوى،
احتياط لازم نيست. ديگر در احكام قانون
دفع ضرر محتمل نمىآيد الا مقدس
مأبى بكنيم و از باب احتياط مستحب، از باب تقدس، از باب
«فاتقوا اللّه مااستطعتم»، از آن بابها
بيايم جلو و اما دفع ضرر محتمل بخواهد جلوى ما را بگيرد، در آنجا كه محتمل قوى باشد،
اينجور نيست ـ در احكام باشد يا در موضوعات ـ لذا در باب نماز، چون كه
خود نماز معلوم است كه قوى است، اما با جملهاى كه امام صادق عليهالسلام
دارند و از روايات مىفهميم كه الفقية لا يعيد بحال، معلوم مىشود كه شرائط، شرائط
ذكرى است، لذا معمولاً اجزاء
ذكرى است،«لاتعاد الصلاة الا من خمسة».
معلوم مىشود
اينها ضعيف است، وقتى ضعيف شد، نمىدانم دو تسبيحات اربعه واجب است يا
يك تسبيحات اربعه واجب است، اينجا دفع ضرر محتمل جارى نيست. در باب
شرائط هم همين است و سائر چيزها هم همين است.
برمىگردد به اينكه قاعده دفع ضرر محتمل يك مقول تشكيكى است. آنجا كه حتما مىگويد به
او عمل كنيد، محتمل قوى است، مثل اينكه احتمال مىدهد اين زن در عده
باشد، مسلم است كه اگر اين آدم عاقلى باشد اين زن را عقد
نمىكند و لو احتمال ضعيف باشد، يعنى يك دشمن گفته باشد اين در عده است، براى خاطر اينكه
مىبينيد اگر اين راستى درست باشد، مىشود حرام مؤبّد و بچه روى دست او
ماند و بايد اين زن را رها كند، محتمل قوى است، لذا دفع ضرر محتمل مىگويد
ولو اينكه خبر را يك زن مىگويد و دشمن اين هم هست، بايد احتياط كنيد،
صبر كن و بقول عوام روزه شك دار نگير. دفع الضرر اولى من جلب المنفعة، چهار
روز ديرتر با اين زن عقد كن.
اما در آنجاها كه
محتمل ضعيف باشد، عقل ما مىگويد احتياط لازم نيست ـ چه در احكام، چه
در موضوعات ـ در احكام باشد، يك تسبيحات اربعه مىخواند. احتمال
مىدهد نمازش باطل باشد، اما چون محتمل ضعيف است، يعنى شرط، شرط
ذكرى است و لو احتمال قوى است اما غير حجت ـ مىگويد برائت جارى كن.
بله اخبارى مىگويد لازم است احتياط. ما هم مىگوييم خوب است احتياط بكنى و
بجاى يك تسبيحات اربعه، سه تسبيحات اربعه بخوانى.
لذا اگر محتمل ما
ضعيف باشد و لو احتمال قوى باشد احتياط لازم نيست. احتمال قوى، يعنى مظنه
غير حجت است اما قوى است، مثل ظن قياسى، ظن قياسى گاهى هم
خيلى قوى است، اما محتمل ضعيف است. وقتى محتمل
ضعيف شد، بخواهيم بگوييم دفع ضرر محتمل، عقلاء اين را لازم نمىدانند، بلكه اگر شما با
برائت عقلى بيائى جلو، با قاعده قبح عقاب بلا بيان بيايى جلو، تو را ملامت
نمىكنند. آن مرتبه قوى كه مثال زدم، جاى دفع ضرر محتمل است
نه جاى قاعده قبح عقاب بلابيان و در اين مثال جاى قاعده قبح عقاب بلابيان است، نه قاعده دفع
ضرر محتمل. بله اينجا دفع ضرر محتمل مىآيد، اما استحبابا. قاعده
قبح عقاب بلابيان مىآيد براى كسى كه بخواهد روى قانون فقه
برود جلو و اصطكاك با هم ندارد و اينكه مرحوم شيخ اصطكاك انداختهاند بين دو قاعده، كه
ديروز دربارهاش صحبت كرديم، اين اصطكاك مرحوم
شيخ و مرحوم آخوند يا
آقايان ديگر. اين را ما قبول نداريم. اصطكاكى بين قاعده قبح عقاب بلا بيان و
قاعده دفع ضرر محتمل نيست و هر دو قاعده عقلى است، اصطكاك ندارد. تا
با هم تعارض كند. در يك مرتبهاى قانون دفع ضرر محتمل هست و قانون قبح
عقاب بلابيان نيست، در يك جا هم قانون قبح عقاب بلا بيان
هست، قاعده دفع ضرر محتمل نيست، يعنى اگر محتمل قوى باشد، جاى دفع ضرر محتمل است، نه
قاعده قبح عقاب بلا بيان ـ چه در موضوعات و چه در احكام ـ لذا در
باب فروج و دماء و اموال بايد احتياط كرد، يعنى دفع ضرر محتمل. در موضوعات
هم مثل مخاطره جان، مخاطره آبرو و عرض، مثل اينكه يك كسى احتمال يك
درصد بدهد كه اگر با همسرش برود مشهد، ممكن است خطر ناموسى داشته
باشد، مسلّم نمىرود. چرا؟ براى اينكه محتمل قوى است و لو احتمال ضعيف
است. يك دفعه اصلاً احتمال نمىدهد، يعنى اطمينان هست، آن بحث ما نيست.
اما اگر احتمال آمد و لو احتمال ده درصد، اگر احتمال عقلانى باشد،
احتمال آمد در باب فروج حتما بايد احتياط كرد، عقل ما مىگويد بايد احتياط كنى،
در باب اموال مىگويد بايد احتياط كنى، در باب دماء مىگويد بايد
احتياط كنى و اينكه مرحوم شيخ مىفرمايند در احكام اصلاً دفع ضرر محتمل نيست،
به ايشان مىگويم هست در مهام امور، چه در احكام،چه در موضوعات دفع
ضرر محتمل هست، قاعده قبح عقاب بلا بيان نيست و اما در آنجا كه مهام امور
نباشد، يعنى محتمل قوى نباشد، جاى قاعده قبح عقاب بلابيان است، نه
دفع ضرر محتمل. بله اگر احتياط بكند، الاحتياط حسن على كل حال. اما اينكه
جاى دفع ضرر محتمل باشد، نه، چه در احكام و چه در موضوعات. ديگر
چيزى در اين باره نداريم. بحث بعد روى ادله اخبارى است
كه مىگويد برائت نه و احتياط آرى.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد
-وسائل الشيعه
ج 18 ،ص 123، باب 12 از ابواب صفات قاضى، ح 41
-وسائل الشيعه ج 18 ،ص 116، باب 12 از
ابواب صفات قاضى، ح 51
-وسائل الشيعه ج 1، ص 260، باب 13 از
ابواب وضو،ح 8.