اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث درباره دوران
امر بين محذورين است، كه بنام اصالة التخير در اصول آمده است. لذا اصول علميه را
مىگويند: برائت، تخيير، احتياط يا اشتغال و استصحاب. لذا دوران امر بين محذورين
مىگويند، اصالة التخيير هم مىگويند.
مراد از دوران امر
بين محذورين اين است كه اگر كسى تكليف را بداند، اما شك در مكلف به داشته باشد و
نتواند احتياط كند و نتواند تكليف را تحويل
بدهد، مثل اينكه مىداند بايد ظهر جمعه نماز بخواند، اما نمىداند نماز جمعه حرام
است يا واجب. جنس تكليف را مىداند، يعنى يك تكليفى آمده به
ذمهاش، اما آن تكليف يا واجب است يا حرام. حالا مكلف به را كه نماز جمعه، است
بخواهد روى او احتياط كند، نمىشود. احتياط به اين معنا كه جورى بياورد كه يقين
داشته باشد تكليف را آورده است، براى اينكه اگر نماز جمعه را بياورد، احتمال
مىدهد واجب راآوره باشد، اما احتمال هم مىدهد كار حرام كرده باشد، اگر هم نياورد
احتمال دارد واجب بوده و تكليف را نياورده است. به اين مىگوييم دوران امر بين
محذورين. باب برائت فرقش با اينجا اين است
كه در باب برائت اصل تكليف را نمىداند و كارى به مكلف به ندارد، مثل اينكه نمىداند
تسبيحات اربعه يك مرتبه واجب است، يا سه مرتبه، يا اينكه دعا عند رؤية الهلال واجب
است يا نه، يا شرب توتون آيا حرام يا حرام نيست و امثال اينها. اما در اينجا اصل
تكليف را مىداند و شك در مكلف به دارد و نحوه مكلف به اين است كه دوران امر بين
محذورين است، احتياط هم نمىتواند بكند.
در باب اشتغال
وقتى مىرسيم، مثل همين است كه اصل تكليف را مىداند شك در مكلف به است، اما
احتياط مىتواند بكند، مثل اينكه نمىداند نماز جمعه واجب است يا نماز ظهر، هر دو
را مىآورد. مكلف به مردد شده بين دو چيز و احتياط ممكن است، يعنى هر دو را
مىآورد. به اين مىگويند باب اشتغال.
پس اين دوران بين
محذورين كه بين اشتغال و برائت واقع شده،
كه اسم او را گذاشتهاند اصالة التخيير اين است كه در باب برائت تكليف را نمىدانيم، اينجا تكليف را مىدانيم،
در باب اشتغال مىشود احتياط كرد، دراينجا نمىشود احتياط كرد و بعضى از بزرگان
فرمودهاند دوران امر بين محذورين آنجاست كه مخالفت علميه ممكن نباشد و موافقت
علميه هم ممكن نباشد كه كلمات مرحوم نايينى و مرحوم محقق عراقى آمده است، كه من
الآن يادم ندارم، اما در ذهنم هست كه شيخ بزرگوار فرموده است: دوران امر بين
محذورين يعنى مخالفت علميه ممكن نيست، موافقت علميه هم ممكن نيست، بخلاف باب
اشتغال كه آنجا موافقت علميه مىشود، مخالفت عمليه هم مىشود، مثلاً نمىداند اين ظرف
نجس است، يا آن، از هر دو اجتناب مىكند موافقت عمليه كرده است. اگر هم هر دو را
بخورد مخالفت قطعيه كرده است، اين در باب احتياط، در باب
برائت هم مثل اينكه شرب توتون را نمىداند حرام است يا نه، نمىكشد ـ كه بايد هم
نكشد ـ اينجا موافقت قطعيه كرده است، يا اينكه مىكشد، اگر تكليف بوده مخالفت
قطعيه كرده است.
اما در دوران بين
محذورين معلوم است نمىشود، براى اينكه نماز جمعه يا واجب است يا حرام، اين يا
فاعل است يا تارك، اگر نياورد موافقت احتماليه
هست، مخالفت احتماليه هم هست، اما موافقت حتمى نيست، مخالفت قطعى هم نيست. لذا
گفته است اينجا موافقت قطعيه ممكن نيست، مخالفت قطعيه هم ممكن نيست. لذا گفتهاند
دوران امر بين محذورين آن است كه موافقت قطعيه ممكن نباشد، مخالفت قطعيه هم او هم
ممكن نباشد، اما موافقت احتماليه و مخالفت احتماليه حتما هست.
اشكالى كه داريم
اين است كه بعضى از اوقاف مىشود موافقت قطعيه، يا مخالفت قطعيه باشد. كجا؟ مثل
همين نماز جمعه و ظهر، اگر نماز جمعه واجب باشد، ظهر حرام است، اگر نماز ظهر واجب
باشد، جمعه حرام است. مىداند در روز جمعه تكليف آمده است، بايد نماز بخواند.
تكليف چيست؟ اماالظهر او الجمعة. اگر تا اينجا باشد، باب اشتغال است، ممكن است هم
نماز ظهر رابخواند و هم نماز جمعه را، موافقت قطعيه پيدا شده، ممكن هم هست ظهر و
جمعه را هيچ كدام را نخواند، مخالفت قطعيه پيدا شده، اين مىشود باب اشتغال. اما
اگر در همين نماز ظهر و جمعه يك احتمال حرمت آمد و آن اين است كه اگر نماز ظهر
واجب باشد، جمعه حرام است، اگر نماز جمعه واجب باشد، نماز ظهر حرام است، حالا هر
دو رابياورد، مخالفت قطعيه شده است، هر دو را نياورد موافقت قطعيه شده است.
اين رد مرحوم
نائينى و آقا ضياء و سايرين كه دوران امر بين محذورين را اينجور معنا كردهاند و اينكه مرحوم نائينى گفتهاند
ممكن نيست موافقت قطعيه بشود، ممكن نيست مخالفت قطعيه بشود، ما پيدا كرديم يك جائى
كه هم موافقت قطعيه او ممكن شد و هم مخالفت قطعيه او ممكن شد و من دوران امر بين
محذورين را اينجور فرض كردم كه جنس تكليف را بدانم و احتياط ممكن نباشد، اينجا هم
همين است، كه جنس تكليف را مىدانم و احتياط ممكن نيست، براى اينكه اگر بدانم يا
نماز جمعه واجب است، يا نماز ظهر، اما مىدانم يك كدام حرام است، اگر اورا آوردم
ديگرى حرام است، جمع او نمىشود و نمىشود احتياط كرد، براى اينكه اگر هر دو را
بخواهد بياورد، نمىشود، يك كدام را بخواهد بياورد، نمىشود، هر دو را بياورد،
احتمال دارد حرام باشد، هر دو را ترك كند، احتياط نمىشود، يكى را بياورد، احتياط
نمىشود.
مرحوم
نائينى«رضوان اللّه تعالى عليه» و بسيارى از بزرگان گفتهاند دوران امر بين
محذورين آنجاست كه جنس تكليف را بداند و احتياط نگفتهاند بلكه
گفتهاند مخالفت عمليه جائز نباشد و موافقت قطعيه هم ممكن نباشد به ايشان عرض
مىكنيم كه آقا ما يك جا پيدا مىكنيم كه موافقت قطعيه در باب دوران امر بين
محذورين بيايد، مخالفت قطعيه هم بيايد و آن اينكه روز جمعه مىداند يا نماز جمعه
واجب است، يا ظهر، جنس تكليف را مىداند، اما اين را هم مىداند، كه اگر نماز جمعه
واجب باشد، ظهر حرام است، اگر ظهر واجب باشد، جمعه حرام است. در اينجا مخالفت
قطعيه ممكن است، وقتى هر دو را مىآورد، مخالفت قطعيه است. وقتى هر دو را آورد هم
موافقت قطعيه شده و هم مخالفت قطعيه شده، هم واجب را و هم حرام را آورده است.
حرف ديگر هم اينكه
اگر ما دوران امر بين محذورين را فرض كنيم در يك مورد، خوب است اما، اگر فرض كنيم
دو مورد، مثل اينكه اين جمعه نماز ظهر
مىخواند، آن جمعه نماز جمعه مىخواند، در اينجا موافقت قطعيه عمليه شده، مخالفت
قطعيه هم شده، اگر حرام بوده، آن جمعه ترك و اگر واجب بوده اين جمعه آورده است.
حالا اين بحث را
هم بعد مىكنيم كه آيا تخيير، بدوى است يا استمرارى، كه اگر تخيير بدوى بشود، كه
اگر اين جمعه نماز را خواند، ديگر هميشه بخواند. ديگر مخالفت قطعيه و موافقت قطعيه
ممكن نيست.
اما اگر كسى قائل
به تخيير استمرارى شد، مخالفت قطعيه عمليه و موافقت قطعيه عمليه شده است. اين اصل
مطلب است كه من خيال مىكنم در دوران امر بين محذورين جنس تكليف را مىداند و
احتياط ممكن نيست، بخلاف باب اشتغال كه جنس تكليف را نمىداند، احتياط ممكن است.
در باب برائت اصل تكليف را نمىداند، تا بگوييم احتياط ممكن است يا احتياط ممكن
نيست.
در اين مسأله ده
قول گفته شده، كه از متأخرين پيدا شده، كه از مرحوم شيخ انصارى تا الان در دوران
امر بين محذورين ده قول گفته شده، اين ده قول را بگويم، ببينيم چه بايد گفت.
يكى تخيير عقلى با
اباحه عقلى و شرعى ظاهرا، يعنى عقل ما مىگويد چارهاى ندارى يا بياور، يا نياور،
در روز جمعه كه نمىدانى نماز جمعه واجب
است يا حرام، عقل ما مىگويد چارهاى نيست و حكم مىكند كه يا بياور، يا نياور.
اين را مىگويند تخيير عقلى، يعنى عقل ما حكم مىكند به اينكه تو
مخيّرى اما اباحه ظاهرى هم دارى كه اباحه ظاهرى دارى، دو تا معنا دارد:
يك معنايش اين است
كل شىء مطلق دارد، رفع ما لا يعلمون دارد، يعنى نمىدانم واجب است يا نه، واجب
نيست، نمىدانم حرام است يا نه، حرام
نيست. مىشود تعيين وظيفه در ظرف شك. عقل ما مىگويد مىخواهى بياور و مىخواهى
نياور، اما در كل واحد اصل مىتوانى جارى كنى. اصل جارى كن و بگو واجب نيست، اصل
جارى كن وبگو حرام نيست.
لذا اسم اين را
مىگذارند تخيير عقلى با جريان اصل اينطرف و آنطرف و جريان اصل هم كه براى ما
موافقت قطعيه نمىآورد، مخالفت قطعيه هم كه
نمىآورد، پس بنابراين اصل در اطراف علم اجمالى طورى نيست. لذا اين را يا بجا
مىآورد يا بجا نمىآورد، يا تاركى يا فاعلى، اما از آن طرف هم كل شىء لك حلال.
در نماز جمعه نمىدانم واجب است، نمىدانم حرام است، روى وجوب او دست مىگذارم،
رفع ما لا يعلمون جارى است. مىداند نماز جمعه بخصوصه حرام است؟ نه، پس ما
لايعلمون جارى است. اين را گفتهاند تخيير عقلى با اباحه شرعى. مرحوم آخوند اين را
مىگويند. اين يك معنا كه از مرحوم آخوند در كفايه ظاهرا اينجور معلوم مىشود كه
ايشان مىگويند اباحه يعنى اصل.
يك حرف اينكه از
باب روايتين متعارضيين باشد. در باب دو روايت كه متعارض باشند اصل مىگويد سقوط و
هيچ كدام حجت نيست، روايات ما
مىگويد سقوط نه و اين تعبد است. تعارضا، تساقطا ردّ الى الاصل. اين از عقل ماست،
الا اينكه اگر ترجيحى در كار باشد، كه ترجيح در روايات ما شهرت، موافق كتاب، مخالف
با عامه شمرده شده است، آن وقت در آخر كار مىگويد فاذن فتخير.
اين «اذن فتخيّر»
تعبد است، يعنى عقل ما نمىپسندد. لذا شايد مراد از اباحه ظاهرى اين باشد. بعضىها
هم گفتهاند كه مراد از اباحه كه ما مىگوييم يعنى اباحهاى كه از روايات فهميده
مىشود. لذا مراد از تخيير عقلى با اباحه شرعى كه از روايات استفاده مىشود اين
است. اين يك قول يا دو قول كه يا بگوييم مراد از اباحه يعنى ظاهرى يعنى مؤداى اصل،
يا بگوييم اباحه ظاهرى يعنى مؤداى باب تعارض.
ايرادى كه هست به
اين دو قول اين است كه آن قول اصل، كه جريان اصل در اطراف علم اجمالى است، اولاً
جريان اصل در اطراف علم اجمالى ممكن
نيست، براى اينكه تناقص صدر و ذيل لازم مىآيد. در اطراف علم اجمالى اصل جارى
نيست، حالا اين اطراف علم اجمالى مىخواهد مخالفت عمليه باشد، يا مخالفت عمليه
نباشد، اينكه بعضىها گفته اصل در اطراف علم اجمالى جارى است، اگر مخالفت عمليه
نباشد، اين وجه ندارد. اصلاً تمام اصول عمليه از اطراف اجمالى بيرون هستند، براى
اينكه كل شىء طاهر حتى تعلم. اطراف علم اجمالى مىگويد من علم هستم، لاتنقض
اليقين بالشك بل انقضه بيقين آخر. علم اجمالى مىگويد من يقين هستم علم اجمالى
مىگويد من علم هستم.
لذا اصلاً در
اطراف علم اجمالى اصل جارى نيست اين يك حرف است.
حرف ديگرى هم كه
در اطراف علم اجمالى اينجا بخصوصه است. اين است كه در ما نحن فيه نمىشود، براى
اينكه اصل آنجا جارى است كه اماره
نداشته باشيم. لذا اگر اماره باشد، ديگر اصل نيست و شما مىگوييد تخيير عقلى، يعنى
عقل شما حكم مىكند. وقتى عقل شما حكم كرد ديگر نوبت به اينكه شما اصل جارى كنيد
نمىرسد.پس بالاخره تخيير عقلى مع الاباحه است.
به مرحوم آخوند
مىگوييم اگر اباحه مىخواهى بگويى اولاً در اطراف علم اجمالى جارى نيست، الا
اينكه مرحوم آخوند كسى است كه مىگويد در
اطراف علم اجمالى اصل جارى است.
آنوقت به مرحوم
آخوند مىگوييم اگر اصل در اطراف علم اجمالى جارى شد. براى اينكه مخالفت قطعيه
لازم نمىآيد، موافقت قطعيه لازم نمىآيد، اما
اين حرف هست كه تخيير يعنى حكم عقل و آنجا كه حكم عقل باشد نوبت به جريان اصل
نمىرسد و اگر مرادتان باب تعارض باشد، باب تعارض را همه من جمله مرحوم آخوند
مىگويند باب تعارض مختص به دو روايت است و از بحث ما بيرون است و هيچ كس تا حال
نگفته است اگر بين دو آيه شريفه از نظر دلالت تعارض شد، تخيير است، و يا اگر بين
دو حكم عقلى تعارض شد، تخيير، يا اگر بين دليل غير روايى تعارض شد، ـ تخيير مثل دو
تا اجماع ـ هيچ كس نگفته است تخيير. آنجاها گفتهاند تعارضا و تساقطا، خود مرحوم
آخوند هم مىگويد: اين باب تعادل و تراجيح مختص به روايات اهل بيت عليهمالسلام
است. هيچ كس در باب تعارض تجاوز نكرده است از باب روايات به باب دو دليل غير روائى
يا دو تا آيه كه تعارض دلالتى داشته باشد. لذا حرف مرحوم آخوند نارسا است.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.