اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحثى كه مرحوم
آخوند جلو آوردهاند ربطى به بحث برائت و اشتغال ندارد اما، بقاعده الكلام يجر
الكلام در اينجا آمده است و آن اين است كه واجب
مشروط، واجب موقت آيا مقدمات او قبل از وقت، قبل از حصول شرط آيا لازم است بجا
بياوريم آن مقدمات و شروط را يا نه؟ فرض گرفتهاند كه لازم
نيست، لذا در درد سرعجيبى افتادهاند كه حتى بعضى مثل مقدس اردبيلى قائل به وجوب
نفسى شدهاند در تعليم و تعلم و مثل مرحوم آخوند هم در تعليم و تعلم وجوب را حالى
دانستهاند واجب را استقبالى و در اين باره صحبت كرديم.
حرف امروزمان از
حضرت امام ره است در اين گونه جاها كه ايشان در واجب مشروط مىفرمودند: در واجب
موقت مىفرمودند، اينجا فرمودهاند،
جاهاى ديگر هم نظير اين را فرمودهاند و آن اين است كه گفتهاند تحصيل مقدمات
مطلقا -چه در واجب مشروط و چه در واجب موقت و چه در واجب
مطلق تحصيل مقدمات- در ظرف خودش، اين واجب است به اين معنا كه اگر ترك كرد و ذى
المقدمه را ترك كرد روى ذى المقدمه كتك مىخورد. مثال
مىزدند به اينكه شما بدانيد روز جمعه مهمان داريد، امر شدهايد كه مهاماننوازى
كنيد و الان تا روز جمعه وقت داريد، پس تحصيل مقدمات بر شما
واجب نيست و در ايام هفته هيچ كارى نكنيد و روز جمعه بشود و مهمانها بيايند، واجب
مىشود حالى، حالا بگوييد من مقدمات مهمانى را نمىتوانم فراهم كنم، چون تحصيل
مقدمات براى من ممكن نيست. ايشان مىفرمايند: همه عقلاء به اين مىخندند و اين را
معذور نمىدانند و همه عقلاء مىگويند اگر توى سر اين زدند به جا است و اينجور
مىگويند كه چرا مهمان نوازى نكردى، اگر بگويد نمىتوانستم، مىگويند در ظرفى كه
مىتوانستى چرا مهمان نوازى نكردى هلا عملت؟ مىگويد نمىدانستم مىگويند هلا
تعلمت؟
لذا ايشان
مىفرمودند فرقى بين واجب مشروط و بين واجب مطلق نيست، كه در ظرف امكان تحصيل
مقدمه، بايد مقدمات را تحصيل كرد، وجوب
استقبالى باشد يا حالى، وجوب آمده باشد يا نيامده باشد و همين طور كه در وجوب مطلق
عقل مقدمه را واجب مىداند همين طور هم عقلاء مقدمه را واجب مىدانند در واجب
مشروط، در واجب موقت، در ظرف تحصيل مقدمه.
انصافا خيلى حرف
خوبى است و خيلى كار براى ما درست مىكند و بالاخره برمىگردد به اين كه بدون
اينكه ما احتياج داشته باشيم كه وجوب را
حالى بكنيم اين تحصيل مقدمه در ظرف خودش كه مىدانيم در ظرف ذى المقدمه،
نمىتوانيم اتيان بكنيم در ظرف خودش تحصيل اين مقدمه واجب و
لازم است. حضرت امام مىفرمودند اگر اين نتواند آن وقت كه ظهر مىشود وضو بگيرد و
حالا اين آب دارد، مىريزد چون حالا وجوب نيست، ظهر
مىشود نه مىتواند وضو بگيرد و نه مىتواند تيمم كند، اين فاقد الطهورين است. بنا
به قول مشهور مىگويند اين نمازش ساقط است؛ روز قيامت اين
كتك مىخورد، مىگويند چرا نماز نخواندى؟ مىگويد وضو نمىتوانستم بگيرم، مىگويند
تو كه مىدانستى اگر در ظرف خودش آبها را بريزى ديگر
وضو نمىتوانى بگيرى چرا آب را ريختى؟ گير مىكند روى نماز نخواندن كتك مىخورد.
ايشان مىفرمودند واجب مطلق او همين است، واجب مشروط
همين است، واجب موقت او هم همين است و در هر واجبى بدون اينكه وجوب حالى درست
كنيم، واجب استقبالى درست كنيم، ما قائليم به همان دليلى كه مىگويد مقدمه واجب،
واجب است، مىگوييم مقدمه واجب در ظرف تحصيل واجب است، حالا اگر كسى بگويد مقدمه
واجب شرعا واجب است همين را مىگوييم، اگر هم كسى بگويد مقدمه واجب عقلاً واجب است
نه شرعا، مىگوييم همان عقلى كه مىگويدظهر بايد وضو گرفت. مىگويد قبل از ظهر نمىشود
آبها را ريخت.
يك بحث ديگرى
مرحوم آخوند آوردهاند جلوكه الكلام يجر الكلام است و آن بحث را ايشان در خصوص قصر
و اتمام، در جهر و اخفات آوردهاند جلو،
براى اينكه ايشان مدعى هستند جاهل مقصر كالعامد الا فى موضعين يكى جهر و اخفات
بمنزله يكديگر، يكى هم قصرو اتمام، گفتهاند جاهل مقصر در اين دو جا معذور است و
اما غير از اين دو جا معذور نيست و ما قائليم كه جاهل مقصر مطلقا معذور است الا
مااخرجه الدليل.
اشكالى كه الان
مرحوم آخوند مىكنند، هم به ما وارد
است و هم به خود مرحوم آخوند كه قائلند فى الجمله جاهل مقصر معذور است، لذا
مىخواهند جواب بدهند از اشكال و ان اين است كه مىگويند كسى كه بايد نماز صبح را بلند
بخواند، آهسته مىخواند، اين نماز مأموربه نيست، در حالى كه مأمور به نيست نمازش
صحيح است. نمازش صحيح است به اين معنا كه اگر بعد نماز به او گفتند نماز را بايد
بلند مىخواندى، اين مأموربه نبود، اين نمىتواند دو دفعه نمازش را بخواند، اماكتك
هم مىخورد، و مرحوم آخوند آخر ان قلت يك خلاصهگيرى مىكند به اينكه چيزى كه
مأمور به نيست صحيح است يعنى چه؟ و چيزى كه مىتواند بياورد، به او بگويند نياور و
كتك بخور، اين يعنى چه؟ دو تا اشكال
دارند: يكى اينكه مأمور به نيست، يكى هم حالا كه آورده مىگويى ديگر نمىتوانى آن
مأمور به اولى را بياورى، اما كتك هم بايد بخورى، براى اينكه نماز را بايد بلند
بخوانى، آهسته خواندى.
اگر ديده باشيد،
مرحوم آخوند خيلى به حيث بيث مىافتند و بالاخره يك جواب از خودشان مىآورند كه از
مرحوم حاج آقا رضا است در صلاة در جهر و اخفات، در قصر و اتمام، هر دو جا مرحوم
محقق همدانى مسئله را متعرض شدهاند، يكى هم از مرحوم كاشف الغطاء.
ما هم كه جاهل
مقصر را مطلقا معذور مىدانيم، اين ايراد قوىتر به ما وارد است و آن اين است كه
جاهل مقصر معذور است، شما مىگوييد معنايش اين است كه قرآن مىگويد: «اذا توفتهم
الملائكة يضربون وجوههم»، ملائكه توى سر
او مىزنند و مىگويند چرا تو جاهل مقصر كارهايت را انجام ندادى، بقول مرحوم آخوند
مسلم است كه جاهل مقصركتك دارد، ما هم مىگوييم كتك دارد، اما مىگوييم عمل او
صحيح است.
اول چيزى كه اينجا
بايد صاف كنيم و مرحوم آخوند توجه به او نداشتهاند اين است كه اينكه ايشان
فرمودهاند مأمور به نيست، اين درست نيست. آن
كسانى كه جاهل مقصر را معذور مىداند مىگويند اجزاء، شرط ذكرى است نه واقعى مثل
ناسى مىماند، اگر در حال جهل حمد و سوره را آهسته خواند كه بايد بلند بخواند، اين
بلند خواند ن ديگر شرط نيست. خود مرحوم آخوند در برائت همين را مىگويند كه برائت
را مىگذاريم پهلوى ما بقى اجزاء و نماز را تحويل مولى مىدهيم. اينجا هم همين را
مىگوئيم اگر بجاى اينكه نماز قصر بخواند، نماز تمام بخواند، اين مأمور به او همين
است، نه اينكه مأمور به او نماز قصر باشد، يعنى در ظرف جهل مأمور به اين نماز تمام است. شرط ذكرى است، به اين معنا
كه مثل نماز حاضر و نماز مسافر، براى حاضر چهار ركعت نماز است، براى مسافر دو ركعت
است همين طور كه حاضر و مسافر تغيير مىدهد مأمور به را، جاهل و عالم هم تغيير مىدهد
مأمور به را.
پس اين اشكال
مرحوم آخوند كه مرحوم حاج آقا رضا هم مىگويند، اين اشكال وارد نيست، كه مابخواهيم
بگوييم اصلاً مأمور به نيست، نه بلكه مأمور
به است و آنكه آورده راستى مأمور به را آورده است و آنكه نمىتواند دو دفعه بياورد
براى اين است كه مأمور به را آورده است. مثل اينكه مسافر بوده، نماز دو ركعتى
خوانده، حالا آمده در وطن و مىخواهد نماز چهار ركعتى بخواند، نمىشود. اين از
اشكال اول.
و اما اشكال دوم
كه كتك دارد، ما از نظر اثباتى د ررفاه هستيم و لو ثبوتا نفهميم چرا، از نظر
اثباتى هيچ اشكالى نداريم و ما كه نمىتوانيم بحث ثبوتى راجع به عبادات واحكام
بكنيم. همين جمله اول گير مىكند، نماز صبح دو ركعت است، از اول اذان صبح تا اول
آفتاب است، اگر يك ركعت آن اين طرف آفتاب و يك ركعت آن طرف آفتاب باشد، نمازش اداء
است و بايد اين نماز دو ركعتى و نماز مغرب و عشاء مردها بلند بخوانند و مابقى را
مخير است و براى زنها در همه چيز مخير است بلند بخواند يا آهسته بخواند، چرا؟ احدى
غير از خدا و آن كسانى كه علم آنها سرچشمه گرفته است از علم خدا، احدى غير آنها، نمىتواند
بگويد نماز صبح چرا دو ركعت است، حمد و سورهاش را هم بايد بلند خواند. ما تابع
قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام هستيم بقول حضرت امام، چون امام صادق
عليهالسلام فرموده است، فضولى موقوف. همان هم فرموده است جاهل مقصر اگر در مسافرت
نمازش را تمام بخواند، نمازش درست است، اما كتك مىخورد، قرآن هم فرموده جاهل مقصر
كتك مىخورد، جاهل قاصر نه، «الا
المستضعفين من الرجال» تا آخر، ناسى كتك هم
ندارد. لذا ما راجع به تمام احكام لنگيم كه احكام وضع آنا چه جورى است و چرا؟
بنابراين اينجور
مىشود كه مرحوم آخوند اولا: اين بحثى را كه اينجا آوردهاند، مربوط به بحث ما
نيست. ثانيا: اينكه مىفرمايند اين مأمور به
نيست، بلكه مأمور به است. ثالثا: اينكه مىروند دنبال مقام ثبوت، ما در احكام اصلاً
دنبال مقام ثبوت نبايد برويم و اصلاً دنبال مقام ثبوت رفتن در احكام، يعنى قياس
ابوحنيفه و اين غلط است و فرق ما با ابوحنيفه اين است كه ما چهار دليل در فقه داريم،
آنها نه تا دليل دارند. آن چهار دليل ما اين است: كتاب و سنت و عقل واجماع. اين
عقل هم كه مىگوييم يعنى عقل عرفى، يعنى موضوعات را از عرف بگيريم، اين مراد ما
است والا عقل دقى فلسفى را كسى نگفته است. اينكه اخبارى منكر شده و گفته است عقل
را نگو اين اشتباه مصداقى كرده است و يك نزاع لفظى است. اخبارى مىگويد عقل دقى
فلسفى در فقه حجت نيست، ما هم قبول داريم. ما مىگوييم عقلى عرفى عادى كه موضوعات
را از او مىگيرند اين حجت است. آن هم مىگويد آرى. لذا ما نزاعى هم با اخبارى
نداريم.
گفتم دو تا جواب
مرحوم آخوند نقل مىكنند، يكى از خودشان، يكى هم از كاشف الغطاء، يك حرف هم ما
داريم ان شاءاللّه فردا.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
- «ان قلت: كيف
يحكم بصحتها مع عدم الامر بها؟». آخوند محمد كاظم خراسانى، همان كتاب، ص 428.