اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
در قاعده لا ضرر يك بحث داشتيم راجع به سند
قاعده، روايت سمره را ديروز خوانديم كه به چند طريق اين روايت نقل شده بود و
بالاخره بحث ديروزمان اين شد كه روايت زراره صحيح السند است و ظاهر الدلاله و تمسك
مىكنيم به روايت زراره و كلمه لا ضرر و لا ضرار را ما از روايت زراره اخذ مىكنيم
و بايد توجه داشته باشيم كه ما به حد تواتر براى لا ضرر و لا ضرار روايت داريم ولو
اينكه كلمه لا ضرر و لا ضرار نيست، اما محتواى اين كلمه هست و آن اين است كه در
عبادات، درمعاملات ـ معاملات به معنى الاعم و به معنى الاخص ـ از اول فقه تا آخر
فقه هركجا ضرر آمد، حكم اولى رفع مىشود. اين قاعده مسلم در فقه است و احدى نگفته
است نه. در باب نجاسات، در پوشيدن لباس نجس، هم فقهاء گفتهاند و هم روايت داريم،
در باب وضوء، در باب تيمم، در باب غسل، كه اگر بخواهد وضو بگيرد، غسل بكند، خريدن
آب براى او ضرر دارد، استعمال آب براى او ضرر دارد، مكان و زمان براى او ضرر دارد،
بالاخره وقتى ضرر آمد، مىگوييد تييم كند. در باب نماز، اگر نمىتواند ايستاده
نماز بخواند، اما مىتواند ضرر را محتمل شود و ايستاده نماز بخواند، گفتهاند
نايستد و بنشيند. يا اينكه مىتواند به خودش مشت بدهد و نشسته نماز بخواند،
گفتهاند نكند و خوابيده نماز بخواند. در باب روزه اينكه روزه براى او ضرر دارد،
روايت داريم كه روزه را باطل كند. در باب حج، رفتن به حج براى او ضرر دارد،
گفتهاند براى او واجب نيست. در باب معاملات باينكه چيزى را فروخته است و ضرر
كرده، مىگويند معامله باطل است، يا غشى در معامله كه ضررى است، گفتهاند حرام
است. تا برويد در باب قصاص و ديات و حدود و در همانجا هم شايد بيش از ده مورد
صاحب جواهر تمسك مىكند به قاعده لا ضرر، و علاوه بر اينكه بر طبق قاعده لا ضرر
عمل مىكند، بر طبق همان مسئله خاص روايت داريم. اگر كسى روايات لا ضرر را از اول
فقه تا آخر فقه جمع بكند ظاهرا يك كتاب دويست سيصد صفحهاى مىشود. بنابراين اينكه
مىبينيم در كفايه، يا بزرگان در اصول، مرتب روى قاعده لا ضرر مىچرخند، ظاهرا
وجهى ندارد. قاعده لا ضرر يك روايت او قضيه سمره است و الا ما دويست، سيصد روايت
داريم و دويست سيصد فتواى مسلم متسالم عند الاصحاب داريم باينكه اگر ضررى مترتب شد
روى حكم اولى، حكم اولى برداشته مىشود و حكم ثانوى مىآيد جلو. اين يك مطلب است.
مطلب ديگرى هم را در نظر داشته باشيد، كه همه
اين روايات ارشادى است، يعنى عقل ما حكم مىكند به قاعده لا ضرر نظير قاعده ميسور
است، نظير قاعده حرج است، نظير قاعده يد، قاعده سوق و ساير قواعد است. اين قواعد همهاش
عقلى است، يعنى عقل مستقل ما مىگويد ضرر نبايد باشد. از همين جهت روايتهايى پيدا
مىشود كه عقل ما نمىتواند اين روايتها را حل كند. مثلاً در زمان بنى اسرائيل
وقتى لباس نجس مىشد، قيچى مىكردند. اين روايت صحيح السند و ظاهر الدلاله هم است،
اما نمىتواند انسان اين را بپذيرد، عقل ما نمىتواند اين را بپذيرد؛ عقل ما
نمىتواند بپذيرد يك دين الهى چنين باشد، كه من خيال مىكنم اين روايت مرادش اين
است كه دين خرافى است. مراد من اين است كه قاعده لا ضرر چه در انفس، چه دراموال، و
چه در اعراض يك قاعده عقلى است؛ عقل ما مىگويد آنجا كه آبرويت در مخاطره است،
تكليفى نيست. عقل ما مىگويد آنجا كه مالت در مخاطره است، تكليفى نيست. آنجا جانت
در مخاطره است تكليفى نيست؛ لا ضرر و لا ضرار. لذا اين لا ضرر و لا ضرار خودش يك
امر عقلى است و هيچ تعبدى در او نخوابيده است، ارشاد به حكم عقل است. وقتى ارشاد
به حكم عقل شد، ديگر خصوصيات او هم حجت نيست، براى اينكه روايات ارشاديه اطلاق
ندارد، خصوصيات او هم حجت نيست. به قول بزرگان تابع ما يرشد اليه است، يعنى تابع
عقل است. روايت ارشادى، روايتى كه تاييد مىكند عقل را، تاييد مىكند عقلاء را،
اين ديگر اطلاق ندارد، ديگر خصوصيات ندارد. آنجا كه عقل ما حكم مىكند، مىگوييم، آنجا
كه عقل ما حكم نكند، نمىگوييم. روى عرض برمىگردد به اينكه اگر يادتان باشد در
قانون تعادل و تراجيح هم همين را مىگفتم كه قانون تعادل و
تراجيح را مىگفتم تعبد نيست، بلكه يك امر عقلى است، همان را كه عقل ما مىگويد،
آنجا كه مىتوانى احتياط كنى، احتياط و اگر نمىتوانى، تخيير، روايات تعادل و
تراجيح هم به ما مىگويد آنجا كه مىتوانى احيتاط كنى، احتياط و آنجا كه نمىتوانى
مخيرى. قاعده لا ضرر هم همين جور است، كه اولاً ما نبايد خيلى دنبال قضيه سمره
باشيم، كه ما بيش سيصد روايت از اول طهارت تا آخر ديات داريم و علاوه بر اين همان
روايتها هم ارشاى بيشتر نيست. اين فصل اول بحث ما است.
فصل دوم بحث ما، بحث تركيبى است و بحث مفردات
لا ضرر و لا ضرار است. بحث مفردى او اين است كه ضرر و ضرار يعنى چه؟
ضرر همانطور كه همه لغويين گفتهاند، مقابل
نفع است، شما گاهى نفعى به كسى مىرسانيد و گاهى ضرر به او مىرسانيد، مثل اينكه
پنج تومان ازاو مىگيريد. خود ضرر معلوم است، اما ضرار يعنى چه؟
مرحوم آخوند در كفايه مىفرمايند ضرر وضرار
يك معنا دارد. لذا مىفرمايد جىء به تاكيدا؛ اينكه پيامبر اكرم فرموده است لا ضرر
و لا ضرار، براى تاكيد است.
مرحوم آخوند اين را از مصباح المنير گرفته
اند كه تصريح مىكند ضرار به معناى ضرر است و فرقى بين ضرر و ضرار نيست. اين يك
معنا.
استاد بزرگوار ما مرحوم حضرت امام و مرحوم
آقاى شعرانى ـ كه ملا به تمامه بوده ـ مىفرمايند فرق بين ضرر و ضرار اين است كه
ضرر يعنى از يك كسى پول گرفتن، ضرار يك كسى را درمضيقه قرار دادن، لجاجت كردن،
تسليم نشدن درمقابل حق و مرحوم استاد بزرگوار مىفرمودند سمره همين جور بود؛ كه در
مقابل حق لجاجت مىكرد و تسليم نمىشد و آن انصارى را در مضيقه قرار داده بود. و
حضرت امام تمسك مىكردند به همان جملهاى كه ديروز خوانديم كه پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم
مىفرمودند: «يا سمرة انك رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار». اين حرف را المنجد دركلمه
ضرر دارد نه در اضرار و خود كلمه ضرر را وقتى معنا مىكند، به عدم نفع معنا
مىكند، اما بعد كه معنا مىكند، شايد دو سه جا مىگويد الضرر اى هو التضييق؛ كسى
را در مضيقه قرار دادن، به اين مىگوييم ضرر. و آن وقت حضرت امام مىفرمودند ضرر
اين معنا را ندارد و ضرار اين معنا را دارد، براى اينكه هرچه الفاظ بيشتر باشد،
معنا بايد بيشتر باشد و چون اين اضرار يك مقدار بيشتر است، بنابراين ضرر او هم يك
مقدار بيشتر است. لذا اينجور مىشود: آن وقت كه تضييقى نباشد،
مثلاً اينكه گوسفندهاى كسى را خفه كند، اين ضرر است، اما آن وقت كه صاحب باغ را بگيرد
و گوسفندهاى او را ببرد، اين را مىگويند ضرار، چون هر چه لفظ بيشتر، ضرر بيشتر.
كه ملا مغنى هر دو را دارد، مىفرمايد: لا معنى لحروف الزائد الا التاكيد و تاكيد
ازنظر معنى مىشود و همچنين الفاظ هر چه بيشتر باشد، معنا شديدتر است. اين هم حرف
حضرت امام و مرحوم شعرائى.
اين حرف حضرت امام با ما نحن فيه كه لا ضرر و
لا ضرار را بگوييم حضرت فرمودند: انك رجلٌ مضار و لا ضرر و لا ضرار»، آن وقت «و لا
ضرر» او زيادى باشد. اينجور مىشود كه ما نحن فيه ضرار است، نه ضرر و چون ضرار است
نه ضرر، پس ضررش را همين جور آوردهاند و فرمودند لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام، در
صورتى كه بايد بگويند لا ضرار فى الاسلام. ولى على كل حال ما بخواهيم گردن لغت
بگذاريم كه ضرر يعنى عدم نفع، ضرار يعنى تضييق دليلى براى او نداريم. لذا براى قول
مرحوم شعرانى كه گفتهاند: ضرار يعنى آن كارهائى كه اراذل و اوباش مىكنند، تضييق
و عدم تسليم و بالاخره كسى را در مضيقه گذاشتن، ظاهرا نمىتوانيم در لغت پيدا
كنيم. بخواهيم بگوييم تأكيد است، كه حرف مرحوم آخوند است، خلاف ظاهر است. بخواهيم بگوييم
به معناى تضييق است، دليلى براى او نداريم و صرف اينكه حضرت فرمودند: «انك رجل
مضار» نمىتوانيم بگوييم ضرار، يعنى در مضيقه قرار دادن چون سمره در تضييق قرار
داد، پس معناى لغوى او هم همين باشد. اين دو تا معنا را ظاهرا نمىشود پذيرفت.
مرحوم شيخ الشريعه اصفهانى كه يكى از مراجع
بزرگ محقق در نجف بودند گفتهاند لا ضرر و لا ضرار نهى است و يك معنا هم بيشتر
ندارد، همان كه مرحوم آخوند مىگويند كه معنايش اين است كه نبايد ضرر بزنى و
اگرگفت لا ضرار، تاكيد كرده است كه نبايد ضرر بزنى. گفتهاند اين لاء ناهيه است و
هفت هشت ده تا مثال هم ايشان آوردهاند، كه فردا در باب تركيبى او صحبت مىكنم. و
آن كه الان بحث ما است اينكه ايشان باز ضرر را با ضرار يك معنا حساب كرده است و
گفته است ضرر و ضرار يك معنا دارد. لذا اين حرف ايشان كه لاء را لاى نهى بگيرد و
ضرر و ضرار را يك معنا بگيرد، ظاهرا هيچ وجهى براى كلام پيدا نمىشود.
اماآنكه معنا پيدا مىكند اين است كه كامل
ابن اثير، همچنين لسان العُرب يا لسان العَرب، همچنين سيوطى و همچنين مجمع البيان خودمان
گفته اند، كه شما مىدانيد صاحب مجمع البيان در حالى كه يك مفسر است يك اديب است.
حالا ابن اثير دركامل و صاحب سيوطى كه آن هم مفسر است و مرحوم صاحب مجمع مىگويند:
همان كه در ادبيت گفتيم، در صرف گفتيم. در صرف گفتيم باب مفاعله براى مجازات است.
لا ضرر يعنى ضرر نمىتوانى بزنى. لا ضرار يعنى اگر كسى به تو ضرر زد تو مستقلاً
نمىتوانى ضرر به او بزنى. اگر باغ شما را خراب كردند، شما نمىتوانى باغ او
راخراب كنى، بايد بروى پيش حاكم اسلامى و حاكم پول ضرر او را بگيرد بدهد به تو.
اگر كسى يك سيلى بزند به تو، نمىتوانى يك سيلى به او بزنى، بايد حاكم اسلامى
بگويد يك سيلى بزن. لذا لا ضرر، يعنى كسى نمىتواند به كسى ضرر بزند و لا ضرار
يعنى در اسلام مجازات ضررى هم نيست.
ظاهرا اين معناى خوبى است و با باب مفاعله
جور مىآيد، يعنى بين اثنين است كه باب مجازات باشد. اين حرف را اگر بزنيم، كامل
ابن اثير است، دليل داريم. لسان العُرب، كامل ابن اثير، اينها كتابهاى مهمى است در
اسلام، يعنى همه قبول دارند كه كامل ابن اثير يك كتاب لغت است بهتر از لسان العُرب
است، سيوطى را سنى و شيعه هر دو قبول دارند، همچنين مجمع البيان را.
من خيال مىكنم اين لا ضرر و لا ضرار را همين
جور كه كامل ابن اثير معنا مىكند، معنا كنيم، خيلى معناى خوبى مىشود. در اصول
كسى را نديدم كه اين را بگويد و لا ضرر و لا ضرار هر دو معنا مورد فقه ما و مورد
عقل ما است در همه ابواب. بحث بعد راجع به تركيب اين عبارت است.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد.
- «فان الظاهر
انّ الضرر هو ما يقابل النفع من النقص فى النفس او الطرف او العرض او المال تقابل
العدم و الملكة كما ان الاظهر ان يكون الضرار بمعنى الضرر، جىء با تءكيدا...».
محمد كاظم خراسانى، كفاية الاصول مؤسسه نشر اسلامى، قم، چاپ چهارم، 1418 هـ. ق ص
432.
- «ان الضرر و
الضر و ما يشتق منها انّما يستعمل فى الضرر المالى و النفسى بخلاف الاضرار، فان
الشايع من استعماله، هو استعماله فى التضييق و الحرج و ايراد المكروه و ايقاع
الكلفة». شيخ جعفر سبحانى، تهذيب الاصول تقريرات درس مرحوم حضرت امام 3 جلد
(دارالفكر، قم، 1410 هـ. ق) ج 3، ص 94.
- «و قوله: لا ضرار اى لايضار كل واحد
منهما صاحبه، فالضرار منهما معا و الضرر فعل واحد و معنى قوله: و لا ضرار اى لا
يدخل الضرر على الذى ضره ولكن يعفوا عنه». ابن منظور، لسان العرب، 15 جلد دار
احياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، 1405 هـ. ق ج 4، ص 482.