اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث درباره قاعده لاضرر يك فرع او باقى مانده
است كه مهم است. و آن تعارض لاضرر است با خودش، ياتعارض لا تعارض با يكى از قواعد
ثانويه مثل قاعده اضطرار، قاعده حرج، قاعده اكراه و امثال اينهاست، كه اين دو اگر
با هم تعارض كردند چه بايد گفت و چه بايد كرد؟ اگر تعارض بين قاعده اوليه و ثانويه
باشد كه صحبت كرديم و گفتيم قاعده لاضرر مقدم بر احكام اوليه است و ما گفتيم حكومت
دارد تبعا لشيخ بزرگوار. اما بحث الآن اين است كه قاعده ثانويه با قاعده ثانويه
مىجنگد.
مثلاً مثل اينكه يك كسى مىخواهد طبقه دوم
خانهاش را بسازد چون احتياج دارد، اما براى همسايه ضرر دارد، چون آفتاب او را
مىگيرد. براى اين ضرر است، يا حرج است، اگر نسازد، براى همسايه هم ضرر است يا حرج
است اگر بسازد. در اين باره چه بايد گفت؟ يا اينكه سيل دارد مىآيد و دائر مدار
اين است كه به خانه خودش برود و خانهاش راخراب كند و يا برود در خانه همسايه و
خانه همسايه را خراب بكند. دو تا ضرر با هم چه فرقى مىكند؟ ظاهرا فرقى هم نيست به
اينكه دو تا ضرر باشد، يا يكى ضرر باشد و ديگرى حرج باشد، اكراه باشد، مثل اينكه
نساختن طبقه دوم براى اين حرج است، نه ضرر، اما براى همسايه ضرر است، يا اينكه
براى هر دو حرج است؛ طبقه دوم رانسازد حرجى است براى اين و اگر هم بسازد همسايه
بايد هميشه پوشش داشته باشد، حرج است براى او. ما بايد اين تعارضها را ببينيم چه
بايد بكنيم. حالا گاهى تعارض دو تا ضرر است، گاهى تعارض دو حرج است، يا دو تا
اكراه است، گاهى هم تعارض حرج است با ضرر، تعارض اكراه است با ضرر، تعارض ضرر است
با قاعده حرج. اصل قضيه اگر درست بشود مسلم ما بقى فروعات هم درست است.
دو سه تا فرع كه خارج از بحث ما است عرض كنم
و اينها برود كنار، تا اصل بحث را ببينيم چه بايد بگوييم. يك بحث اينكه گاهى ضرر
دارد مىآيد و اين دفع ضرر از خودش مىكند، كه خواه ناخواه ضرر به همسايه مىزند.
اين از بحث ما بيرون است، مثلاً سيل دارد مىآيد، اين جلو خانهاش را مىبندد يگر خواه
ناخواه سيل مىرود خانه همسايه و خانه همسايه را خراب مىكند، اينجا بخواهيم
بگوييم درب خانهات را نبند، اين وجهى ندارد. اينجا تعارض ضررين نيست تا ما
بگوييم دوران امر است بين ضرر او و ضرر او، بلكه اين دفع ضرر از خود مىكند، نه
اينكه ضرر به ديگرى بزند؛ اضرار نيست، بكله دفع ضرر است. سيل دارد مىآيد، اين اگر
يك سدّى جلو خانهاش بكشد، سيل مىرود جلو، اگر سد را نكند، سيل مىآيد خانهاش
راخراب مىكند. حالا بگوييم درب خانهات را نبند تا به تو ضرر بخورد؟ اين على
الظاهر وجهى ندارد براى اينكه دفع ضرر غير از اضرار بغير است، براى اينكه ممكن است
كسى دفع ضرر از خود بكند و ضرر به ديگرى بخورد و امااين ضرر نزده است، اين فقط تحمل
ضرر نكرده، كه اگر تحمل ضرركرده بود، خانه همسايه خراب نمىشد و تحمل ضرر كه واجب نيست.
بله يك بحث اخلاقى است، قانون ايثار است، قانون مواسات است كه انسان تحمل ضرر
بكند، كه ضرر به ديگرى نخورد. غزالى مثال مىزند كه همسايهاى دم مرگ بود، آن
همسايه رفت به ديدن او، ديد در پاى يك ديوار گلى مرطوب خوابيده است، بطورى كه اطاق
او را خراب كرده و اين از اثر مستراح همين آقايى است كه آمده ديدن او، خيلى خجالت
كشيد، گفت: چرا به من نگفتى تا اين ضرر را رفع كنم؟ گفت خيلى براى من سخت بود و
ضرر داشت، اما ديدم اگر به تو بگويم خواه ناخواه ضرر به تو مىزنم و ما تحمل ضرر كرديم
تا تو ضرر نكنى. اينها را توى بحث اخلاق بگوييم خوب است و اما در فقه كه نمىشود
گفت واجب است تحمل ضرر تا ضرر به ديگرى نخورد. بنابراين بحث تحمل ضرر براى اينكه
ديگرى ضرر نخورد، فقهى نيست بلكه اخلاقى است، پس اين سرى بحثها برود بيرون.
يك مسئله ديگر كه از بحث ما بيرون است اين
است كه ضرر اولاً و بالذات متوجه اين آقا شده، حالا يا ضرر يا حرج، يا اكراه يا
اضطرار و اين مىخواهد اين را كه وارد بر او شده، وارد بر ديگرى بكند. آيا مىشود
يا نه؟ مثلاً به اين آقا مىگويند هزار تومان بايد ماليات بدهى و اما اگر اين هزار
تومان را همسايه ات بدهد يا بگويى همسايه ات چقدر بدهكار است، ما هزار تومان را از
تو نمىگيريم. كه ازاول امر ضرر متوجه اين شده و اين مىخواهد دفع ضرر از خودش كند
بواسطه ضرر زدن به همسايه. مثلاً سيل آمده توى خانه اين آقا، اين اگر راه سيل را
باز كند درخانه همسايه، خانه همسايه خراب مىشود و اما اگر راه سيل را بازنكند،
خانه خودش خراب مىشود. حالا آيا مىتواند راه سيل را باز كند؟ نمىشود. چرا؟ چون
اضرار است، اينجا تعارض ضررين هم نيست، چون ضرر به اين زده سيلاب يا اينكه ظالم
مىگويد تو را مىكُشم و اگر مىخواهى تو را نكشم، ديگرى را بكش. آيا مىشود كه
تحمل ضررى كه اولاً و بالذات براى اين است اين ضرر را از خودش دفع كند بواسطه ضرر
زدن به ديگرى؟ يا به قاعده غلط مشهور المأمور معذور، آيا مىشود؟ به اين آقا بگوييد
برو فلانى را بياور. اين مىبيند اگر فلانى را نبرد، او را كتك مىزنند، پست او را
از او سلب مىكنند. اين هم نمىشود. اين هم از بحث ما بيرون است. بحث ماآنجا است
كه تعارض دو ضرر باشد، مثل مثالهايى كه زدم، مثل اينكه ظالمى مظلومى را گرفته است
بكشد و اين برود بگويد من را بكش. آيا اين مىشود يا نه؟ اما ظالم اين را مىخواهد
بكشد، اين نيرنگ كند ديگرى كشته شود، دو تا مسئله است با هم. آنجا كه تعارض دو ضرر
باشد، بحث بعدى است كه بحث مىكنيم و اما آنجا كه اول ضرر متوجه اين باشد و اين
بخواهد ضرر را متوجه به غير كند، نمىشود. اين هم از بحث ما بيرون است يعنى هر كجا
كه توجه ضرر شد، توجه حرج، توجه اضطرار، توجه اكراه شد به شخصى و اين بخواهد دفع بكند
از خودش، به ضرر زدن به ديگرى به قاعده المأمور معذور، اين قاعده اينجا نمىآيد و
اين بايد تحمل ضرر بكند، تحمل حرج، تحمل اكراه بكند و نمىتواند ضرر را، حرج را،
اكراه را وارد بر ديگرى بكند.
حالا همين جا اگر قانون اهم و مهم باشد، آيا
مىشود يا نه؟ مثل اينكه سيل آمده درخانهاش، اگر خانه اين خراب بشود، صد ميليون
است، اما اگر راه اين سيل را باز كند برود در صحراى كسى، هزار تومان ضرر مىزند.
آيا مىتوانيم بگوييم دوران امر بين اهم و مهم اقتضا مىكند كه جايز باشد سيل را
باز كند برود توى ملك همسايه؟ آيا مىشود اين را گفت؟
اين هم على الظاهر نمىشود ولو اينكه براى
اين صد ميليون و براى آن هزار تومان ضرر بخورد. قانون اهم و مهم آنجا است كه توجه ضرر
به اين نشده باشد، تعارض ضررين باشد، مثل اينكه طبقه دوم را اگر بسازد، رفع ضرر از
خودش مىشود، اگر نسازد حرج دارد، ضرر دارد. اما وقتى بسازد صاحب خانه فى الجمله
درمضيقه واقع مىشود. ضرر و حرج براى او نيست، اما نبود او بهتر است. اينجاها
بگوييم قاعده اهم و مهم مىگويد كه طبقه دوم را بساز. يا عكس او اينكه اگر طبقه
دوم را نسازد، وقتى مهمان بيايد در مضيقه واقع مىشود، اما اگر طبقه دوم را بسازد،
ضرر دارد براى همسايه. اينجا قاعده اهم و مهم خوب است، مىگوييم قاعده اهم و مهم
در صورت اول مىگويد خانه را بساز و در صورت دوم مىگويد خانه را نساز و اما درآن
مثالى كه توجه ضرر من اول الامر به اين آقا بشود و بخواهد دفع ضرر بكند به اينكه
ضرر به ديگرى بخورد، به قانون اهم و مهم، اين ظاهرا نمىشود. مثلاً مىگويد يا تو
را مىكشيم، يا يك سيلى بزن در صورت فلانى. آيا مىشود قانون اهم و مهم بيايد
بگوييم دوران امر است بين اينكه من كشته شوم يا يك سيلى آقا بخورد؟ ظاهرا قانون
اهم و مهم اينجا نمىآيد، قانون اهم و مهم آنجاها است كه اينجور بگوييم: دوران امر
است كه يك سيلى بخورد فلانى، يا كشته شوى تو. اين خوب است، اما بگويند مىكشيم تو
را، يعنى توجه ضرر به توست و اگر بخواهى كشته نشوى، مىتوانى يك سيلى به او بزنى.
اگر توجه ضرر شده باشد، ظاهرا معنا ندارد كه ما دفع ضرر، دفع حرج از خودمان بكنيم
بواسطه اينكه ضرر بزنيم به ديگرى. اين هم مسئله دوم كه مربوط به بحث ما نيست.
لذا بحث ما آنجا است كه من اول الامر دوران
امر بين دو تا ضرر باشد، دوران امر بين دو تا حرج باشد، يك ضرر و يك حرج باشد. در
اينجاها چه بايد گفت؟ انشاءاللّه براى فردا.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد.