اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
بحث پیرامون
یک مساله فقهی مشکلی راجع به مشتق بود. گرچه مساله مبتلا به نیست الا شاذا اما از
نظر فقهی یک مساله مشکل بغرنجی است و در فقه مشهور است.
مساله را
مرحوم آخوند در باب مشتق به خاطر این که علامه و پسر علامه و بعضی دیگر فرمودهاند
آورده که اگر کسی سه زن داشته باشد، دوکبیره و سومی صغیره و این دو طولا این بچه
را یک پانزده روز این شیر بدهد، یک پانزده روز آن شیر بدهد ؛ گفتهاند هر سه بر
این مرد حرام میشوند چرا؟ گفتهاند برای خاطر این که آن صغیره دخترش میشود، و
با زوجیت جور در نمیآید، پس زوجیت از بین میرود، آن دو تا هم میشوندام الزوجه
برای خاطر این که این صغیره زوجه بوده و بواسطه شیردادن، این میشودام الزوجه،
پس آن برای بنتیت حرام است، آن دو تا هم حرام میشوند برایام الزوجیت.
مرحوم علامه و
فخر المحققین فرمودهاند که آن کبیره اول و آن صغیره که بنت است وام الزوجه
حرفی نیست و اما آن کبیره دوم این بنابر مشتق میشودام الزوجه، اگر شما بگویید
مشتق وضع شده برای من تلبسَ فی الحال و ماانقضی عند المبدأ؛ و این دختر کوچولو
زوجه بوده، بعد شده بنت ؛ حالا آن کبیره که به این شیر داده؛ هم به بنت شیرداده،
هم به زوجه شیرداده؛به بنت شیر داده برای خاطر این که بالفعل دختر این مرد است و
به زوجهاش شیر داده به اعتبار ماانقضی عند المبدأ؛ قبلاًزوجه بوده است پس آن کبیره اول بالفعلام الزوجه بوده است.
آن کبیره دوم به اعتبار ماانقضی عند المبدأام الزوجه بوده است. بنابراین، این
سه، هرسه بر این مرد حرامند؛ یک بعنوان بنتیت، دو تا به عنوانام الزوجیت.
مرحوم صاحب
جواهر فرمودهاند که هر سه حرام است اما قضیه، قضیه حقیقی نیست؛ قضیه راجع به
کبیرتین، هر دو قضیه مشتق است گفته برای این که وقتی آن کبیره اول، این بچه را
شیرش میدهد تا رضاع تمام نشده که هیچی؛ اما وقتی رضاع تمام شد میشود بنت، و وقتی
که اولی تم الرضاع، به اعتبار مامضی اینام الزوجه است؛ و الا اگر این را حسابش
نکنیم هیچ وقت بنتیت و زوجیت با هم جمع نمیشود، آن وقتی که این صغیره زوجه است،
بنت نیست، آن وقت یکه بنت است، زوجه نیست ؛ آن وقت این کبیره اول یک مدتی زوجه این
را شیر میداده که یک دفعه و دو دفعه و ده دفعه طوری نیست(نوهاش هم کسی میتواند
اینجوری شیر بده. هر کسی بخواهد یک بچه را چندین مرتبه شیرش بدهد اشکال نداردو
محرمیت هم که پیدا نمیشود. حتی ده مرتبه هم شیر بدهد طوری نیست متفاوت بیست مرتبه
هم شیر بدهد ولو نوه دخترش باشد نوه پسرش را هم شیر بدهد طوری نیست ) پس این کبیره
هم آن وقتی که رضاع تمام نشده دارد یک بچه را شیر میدهد یعنی زوجه یک مردی را
دارد شیر میدهد خُب، بدهد. آن وقتی که
رضاع تمام شد، آن وقت زوجیت مبدل میشود به بنتیت، آن صغیره میشود نامحرم. حالا
این کبیره بخواهد شیر بدهد هر چه شیر بدهد طوری نیست چون دختر یک مردی را شیر میدهد،
یک جا پیدا نمیکنیم که هم زوجیت باشد، و هم بنتیت تا این که شما بگویید که صغیره
و کبیره هر دو حرام شدند، اگر خواهی حرمت درست کنی اعتبار ماانقضی عند المبدأ؛
باید درست بکنی. فرقی بین کبیره اول و کبیره دوم نیست اگر گفتی مشتق حقیقت در
ماانقضی عند المبدأ؛ است باید بگویی که هر سه حرام است، اگر بگویی نه، باید بگویی
آن صغیره حرام است و کبیرتین هیچکدام حرام نیستند. این حرف صاحب جواهر است و صاحب
جواهر میفرماید: تسامحاً میشود گفت که یک وقتی اینهم بنت است وهم زوج آن وقت
بگوییدکبیره حرام است، صغیره هم حرام است اما آن کبیره دوم که شیر میدهد دیگر
طوری نیست اما تسامح- که استاد برزگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند:
تسامح نیست، حقیقت است که به آقای بروجردی عرض میکردیم واقعیت است یعنی چه؟ یعنی
کی میتوانیم درست بکنیم که واقعا این صغیره هم بنت باشد، هم زوج؟ برای خاطر این
که پانزده مرتبه تمام شد مثلاً این زن بایدبه این شیر بدهد تا بشود مادر رضائی ؛
چهارده مرتبه داده است مادرش نیست. پسام الزوجه نیست، و چهارده مرتبه و نصف شیر
داده (سیر نشده) باز هم مادرش نیست؛ به مجرد اینکه سیر بشود این مادرش میشود. چه
وقت؟ وقتی که بنتیت پیدا شد، یعنی دختر آن مرد و بچه این زن شد، لذاام البنت
برای آن مرد میشود ،ام الزوجه هیچ وقت نمیشود، برای خاطر این که باید یکی آنی
درست کنی که هم زوج باشد هم بنت نمیشود در آن واحدهم زوج باشد و هم بنت باشد.
آنجا که زوج است بنت نیست؛ آنجا که بنت است، زوج نیست. اما آقای بروجردی اصرار
داشتند بر این که زوجیت و بنتیت در آن واحد پیدا میشود. آن آن آخر که این بچه سیر
میشود این، هم بنت است، هم زوج است و ظاهراً ما که نتوانستیم درستش بکنیم الا
همان تسامح صاحب جواهر- ولی تسامح صاحب جواهر- تسامح عرفی که حجت نیست، واقعا عرف
میفهمد که کی این صغیره برای مرد زوجه است، کی دخترش است، کی بنت است، کی زوجه
است باید یک وقت درست بکند که هم زوجه باشد، هم بنت باشد تا آن کبیره حرام باشد و
الا اگر نتوانید این «آن» را درست بکنید، آن کبیره هیچ وقت حرام نمیشود بلکه فقط
آن صغیره حرام شود به عنوانام الزوجه هیچ وقت پیدا نمیشود برای این که آن وقتی
که زوجه را شیر میداد محرم بشود، آن وقتی که بعد از پانزده مرتبه شیر میدهد آن
صغیره زوجه نیست، بنت است، لذاام البنت است، نهام الزوجه. این خلاصۀ حرف است
استاد بزرگوار
ما حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند که قاعده اقتضا میکند صغیره
حرام باشد، کبیرتین حرام نباشد الا این که نص داریم به این که صغیره و کبیره اول
حرام است کبیره دوم حرام نیست نص جلو ما را میگیرد به عبارت دیگر روایت آمده
قاعده را به هم زده. قاعده اقتضا میکند که کبیرتین هیچکدام حرام نباشد. وجهی برای
حرمت ندارند الا به قاعده مشتق ک ماانقضی عند المبدأ و اگربه قاعده مشتق گفتیم
هردو کبیرتین را قاعده اقتضا میکند که حرام باشند اما یکی حلال، یکی حرام، این
دیگر هیچ وجه ندارد.
چنانچه یک حرف
دیگر هم هست که مرحوم علامه و فخر المحققین گفتهاند و این حرفشان از عجایب است!
میگویند: کبیرتین باید مدخول بها بانشد و اگر مدخول بها نباشند کبیرتین هیچکدام
حرام نمیشوند و اگر مدخول بها نباشند، کبیرتین هیچکدام حرام نمیشوند .این دیگر
چیست؟ این را از کجا دربیاوریم؟ صاحب وسائل یک جمله دارد؛ میفرمایند که سیأتی در
این که باید مدخول بها باشد ؛ و اما ما هرچه میگردیم این سیأتی مرحوم صاحب وسائل
را نمیتوانیم پیدا کنیم! یک مردی میخواهیم در مجلسی که این سیأتی مرحوم صاحب
وسائل را پیدا کند. مثل علامه و مثل فخر المحققین همین جوری یک چیز غریب و عجیب
بگویند، بدون نص بدون قاعده نمیشود ولی علی کل حال اینها میگویند که باید مدخول
بها باشد.
حالا این روایت ها را بخوانیم ببینیم که چه باید
کرد. دو تا روایت داریم که میفرمایند آن صغیره محرم میشود نکاحش باطل است اما
کبیرتین نکاحضان باطل نمیشود و درست است لذا اینجور میشود که این سه تا زنی که
آن مرد داشته دو تا کبیره بوده، یکی صغیره ؛ و آن دو تا کبیره، آن صغیره را شیرش
دادهاند، آن دو تا کبیره به زنیت باقی میمانند، آن صغیره از زنیت بیرون میرود
دو روایت موافق با قاعده داریم.
صفحه 302 جلد
چهاردهم وسائل باب 10 روایت اول محمد بن علی بن الحسین باسناده عن العلاء عن محمد
بن مسلم عن ابی جعفر علیهالسّلام (روایت صحیح السند است و سندش خیلی خوب است) .
قال: «لو ان
رجلا تزوج جاریه رضیعه فارضعتها امراته فسد النکاح» اگر یک صغیرهای باشد که
کبیرهای که زنش هست شیرش بدهد. «فسد النکاح» یعنی رضیعه از نکاح بیرون میآید.
روایت دوم، و
بالاسناده عن الحلبی و عبدالله بن سنان (مثل روایت صحیح السند است) عن ابی عبدالله
علیه السلام فی رجل تزوج جاریه صغیره فارضعتها امراته وام ولد قال: تحرم علیه.
این رضیعه
تحرم علیه و همه حرف روایت اول و دوم رفته روی این صغیره که فرمودند «فسد النکاح»
و فرمودهاند که «تحرم علیه». و اما راجع به آن کبیره اصلاً ساکت است قبلاً زنش
بوده حالا هم زنش است.
این روایت 1 و
2.
«لو ان رجلا
تزوج جاریه رضیعه، آن وقت فسد النکاح.»
روایت 14 میگوید
هر دو.
«محمد بن
یعقوب عن علی بن محمد عن صالح بن ابی حماد عن علی به مهزیار عن ابی جعفر علیهالسّلام»
.
مشهور این که
روایت ضعیفه است به خاطر صالح بن ابی حماد میگویند مجهول است لذا صاحب جواهر میگوید
روایت ضعیف است استا بزرگوار ما حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) هم میگفتند که
روایت ضعیف است الا این که میگفتند روایت مطابق با قاعده است. ضعف السند را
اینجور درستش کردهاند الااین که مرحوم نجاشی راجع به صالح بن ابی حماد میگوید
که ابن ولید و صدوق و این نوح توثیقش کردهاند ؛ یعنی از اسناد نوادر الحکمه است،
این سه (ابن ولید و صدوق و ابن نوح) بیست و چهار نفر را از نوادر الحکمه بیرون
کردهاند. و مابقی کتاب را توثیق کردهاند (ابن ولید استاد مرحوم شیخ صدوق و ابن
نوح است. ابن نوح از همشاگردیهای شیخ صدوق است الا این که آن فقیه است و این
رجالی؛ و ابن نوح کتاب در رجال دارد.) لذا خود مرحوم نجاشی میفرمایند صالح بن ابی
حماد را ابن ولید و صدوق و ابن نوح(سه تا از بزرگان) توثیقش کردهاند بنابر روایت
از نظر ما صحیحه است.
«قال: قیل له
ان رجلا تزوج جاریه رضیعه فارضعتها امراته
ثم ارضعتها امراه له اخری ». (حسابی روی بحث ما دارد حرف میزند! سه تا زن
داشته و دو تا زن کبیره داشته، یک زن صغیره گرفته آن صغیره را اولی شیرش داده
دوباره دومی هم شیرش داد ) «حرمت علی الجاریه و امرأتا» این روایت گفت هر سه حرام
است «فقال ابو جعفر» (یک کسی به حضرت ابی جعفر – امام باقر- این جور گفت که معلوم
میشود ابن شبرمه این را گفته بوده، این آمد برای امام باقر سلام الله علیه نقل
کرد «فقال ابوجعفر اخطا ابن شبرمه. تحرم علیه الجاریه و امراته التی ارضعتها »
اولا فاما الاخیره فلم تحرم علیه لانها ارضعت ابنته) حضرت مثلام الزوجه درست
کردهاند گفتند آن صغیره و آن کبیره هردو حرام میشود صغیره، برای این که بنت
است، کبیره برای خاطر این کهام الزوجه است و اما کبیره بعدیام البنت که طوری
نیست مادر بچه که نکاحش حرام نیست و با او همبستر شدن مانعی ندارد که مساله مشتق
وضع شده برای اعم از من تلبس و ما انقضی حضرت فرمودهاند، نه این قبلاً زوجه
بوده، حالا نسبت است و اگر دختر کسی را شیر بدهد طوری نیست و این دختر این را شیر
داده و دختر را شیر بده اشکال ندارد پس این که به اعتبار ماانقضی عند المبدأ
بخواهیم بگوییمام الزوجه، است حضرت در این روایت فرمودهاند نه و اما امام باقر
علیه السلام درست کردند که این دختر برای کبیره اول هم نسبت است همام الزوجه است
برایش حرام است مثل این که امام باقر فرمودند: آن واحد هم زوج است هم نسبت است.
حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) همین را میفرمود – میگفتند: نص به ما میگوید
هم زوج و هم نسبت است. خلاف قاعده است ما نمیتوانیم درستش بکنیم اما معصوم فرمودهاند
ما هم چشم میگوییم.
آقای بروجردی
میفرمودند که صغیره آن واحد هم نسبتاست هم زوج است.
روایت امام باقر
علیهالسّلام را میخواستند این جور درستش بکند. حضرت امام (رضوان الله تعالی
علیه) میگفتند نه، نمیشود که بگوییم هیچ وقت جمع نمیشود بین زوجیت و بنتیت.
یک وقتی زوج
باشد، نسبت نباشد، یک وقیت نسبت باشد، زوج نباشد اینها فرضش میشود. اما یک وقتی
هم زوج باشد، هم نسبت باشد تا کبیره حرام باشد، هیچ وقت نمیتوانیم پیدا کینم، ولی
روایت گفته، میگوییم، چشم. روایت از نظر سند درست است از نظر دلالت هم خیلی خوب
است یعنی مو زیر درز روایت نمیرود نه سنداً نه دلالتاً.
اما بحث مشتق
را خرابش میکند و از ادلهای که میگوید مشتق وضع شده از برای من تلبس، وضع شده
از برای ماانقضی عند المبدأ این روایت است. خیلی هم خوب است.
و صلی الله علی محمد و آل محمد