عنوان: اجتماع امر و نهی
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو.ا قولی.

مساله اجتماع امر و نهی یک مساله‌ی خیلی مشکلی است. از همین جهت هم مرحوم آخوند در کفایه فوق العاده دنبال می‌کند بحث را در حالی که به قول خود ایشان امتناعی یک قول مشهوری است. بعضی ها ادعا اجماع کرده‌اند‌ این که در باب اجتماع امر و نهی قوم امتناعی شدند نه مجوّزی و مرحوم آخوند هم که امتناعی هستند و تا این جا آمدیم این که مرحوم آخوند چهارده مقدمه تشکیل می‌دهند برای این که این امتناع را درستش بکنند و قطع نظر از آن ده مقدمه عمده این چهار مقدمه است که درباره‌اش‌ صحبت کردم و ایشان چهار مقدمه را که تشکیل می‌دهند نتیجه می‌گیرند و ما می‌گفتیم چهار مقدمه مرحوم آخوند خوب. اما این نتیجه که ایشان می‌گیرند ندارد چهار مقدمه‌ی ایشان این بود که 1- بین تکالیف خمسه تضاد است گفتیم خیلی خوب. با آن توجیهی که کردیم تکلیف متعلق به خارج است گفتیم خیلی خوب با آن توجیهی که گردن مرحوم آخوند گذاشتیم گفتند تعدد وجه معنون را متعدد نمی‌کند گفتیم آری گفتند که موجود یک ماهیت بیشتر ندارد مابقی عناوین است این مصدوق علیه است نه مصداق گفتیم آری اما نتیجه این چهار مقدمه این باشد که اجتماع امر و نهی جایز نیست گفتیم این چهار مقدمه این نتیجه را نمی‌دهد آن مجوّزی که نمی‌خواهد بگوید معنون در خارج متعدد است عمده همین مقدمه‌ی سوم ایشان است مجوّزی که نمی‌خواهد بگوید امر و نهی متعلق به یک چیز است تا بگوید تضاد است نمی‌شود در دو موضوع است مجوّزی که نمی‌خواهد بگوید که اوامر و نواهی روی ماهیت به عنوان خارج است خب مسلم به عنوان خارج است و بالاخره این خارج یک ماهیت بیشتر ندارد عناوین متعدد دارد یک امر وحدانی است اما امر آمده روی یک عنوان نهی آمده روی یک عنوان این دو عنوان در خارج یک مصداق دارد و این بحث ما است گفته صل و لاتغصب امر آمده روی عنوان صلاه نهی هم آمده روی عنوان غصب حالا این به سوء اختیار این دو تا عنوان را تو خارج در یک معنون آورد نماز خواند در خانه‌ی غصبی این بحث است لذا چهار مقدمه مرحوم آخوند درست مثل خودشان دقیق اما چه ربطی به بحث ما دارد و وقتی که این معنون در خارج که یک امر وحدانی است یک ماهیت هم به قول ایشان ندارد اما عناوین و وجوه مختلفه دارد این تعدد امر و نهی و متعلق امر و نهی آن یکی صلاه است آن یکی غصب است حالا این نماز باطل است یا نه؟ بخواهیم بگوییم نهی در عبادت است نهی در عبادت آن است که امر و نهی به یک عنوان متعلق بشود این به دو عنوان است بخواهیم بگوییم کثرت معنون است نه ما نمی‌گوییم کثرت معنون است وحدت معنون است بخواهیم بگوییم یکی مصداق است یکی مصدوق علیه قبول می‌کنید باشد اما بالاخره امر آمده روی یک عنوان نهی آمده روی یک عنوان یکی مصداق یکی مصدوق علیه تو خارج این طوری شده نماز در غصب مثل نماز تو مسجد که بعد هم درباره‌اش‌ صحبت می‌کنیم مجوّزی یک حرف هایش همین است آقا نماز در مسجد را چی می‌گویید؟ مگر آن اجتماع امر و نهی می‌گوییم و دیروز می‌گفتم که این معنون وحدانی موجه به جهتین من جهه محبوب من جهه مبغوض خیلی تو خارج هست فراوان حتی دیروز می‌گفتم ما نمی‌توانیم یک جایی پیدا بکنیم که این جور نباشد شما غذا را می‌خورید و این غذا برایتان مزه دارد اما دل درد هم برایتان می‌آوزد زخم معده دارید حالا این غذا که این می‌خورد و می‌داند دل درد هم دارد من جهه محبوب‌اش‌ است عذا لذیذ است این هم گرسنه از جهتی هم مبغوضش هست یک دل درد هم باید روی آن بکشد و اصلاً شما یک چیز پیدا کن که این طور نباشد معمولا این جهات این گونه است که جهات روی موجه روی امر خارجی تعددش نمی‌کند اما موجه به جهاتی هر جهتی‌اش‌ یک محبوبیت دارد یک مبغوضیت دارد بعضی اوقات این طوری می‌شود که وجوب است مستحب است مکروه است و حرام است سه چهار جا در شیء واحد جمع می‌شود من جهه حرام است حرام عقلی عقلائی من جهه واجب است برای این که نخورد می‌میرد من جهه مستحب است برای خاطر این که غذایی است که مستحب است من جهه حرام است برای این که بخورد دل درد می‌گیرد مال مردم را دارد می‌خورد خب این ها با هم جمع می‌شود دیگر حالا این که الان مال مردم را می‌خورد می‌داند هم مال مردم است می‌داند حرام است هندوانه را می‌خورد برای خاطر این که به قول آن آقا برای خنکی‌اش‌ می‌خوریم نه برای حرمتش برای خنکی‌اش‌ می‌خوریم نه برای حرمتش یعنی شیء واحد موجه به جهتین است هم حرام دارد هم مستحب دارد و به قول آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه از ابدع بدیهیات است اجتماع امر و نهی عندالعرف حرف خوبی است انصافا دیگر ثواب و عقابش هم همین است لذا به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی کتکش را بخورد پول اجاره‌اش‌ با هم بگیرد عقلا این طوری هستند بخواهد اجاره‌اش‌ را ندهد می‌گویند چرا اجاره‌اش‌ را نمی‌دهی؟ کتکش را می‌زنند چرا مخالفت تو را کرده رفته تو خانه آمد تفریحش را کرد نماز هم آن جا خواند حالا نماز آمده غصب هم آمده برای این که تو تا عنوان متحقق در خارج شده حالا ما بگوییم که نمازش باطل است چرا؟ وجه می‌خواهد بگوئی نماز باطل است مثلا برای این که مبعد نمی‌تواند مقرب بشود بعد درباره‌اش‌ صبت می‌کنیم بحث ما این است که این اجتماع امر و نهی نیست این اجتماع ضدین نیست این اجتماع نقضین نیست خب نمازش را خواند راستی نماز خوانده است دیگر غصبش هم کرد تو خانه غصبی نماز خواند خب از جهت این که نماز خوانده ثواب دارد از جهت این که غصب کرده گناه دارد اجتماع امر و نهی در شیء واحد استاد بزرگوار ما مرحوم آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه بعد از آن که حرف مرحوم آخوند را رد می‌کردند و می‌فرمودند که اجتماع امر و نهی از ابدع بدیهیات است عرفا و آن مثال خیاطت در خانه غصبی را مثال می‌زدند بعد می‌فرمودند اما هذا کله فی التوصلیات اما در تعبدیات نمی‌شود چرا نمی‌شود؟ نه از بابی که مرحوم آخوند می‌گویند می‌فرمودند از باب این که مبعد نمی‌تواند مقرب بشود و این نماز در غصب مبعد است. این وصف غصبی رویش آمده و این بعید از ساحت مقدس مولی است و ما بخواهیم این مبعد را مقربش بکنیم این یک نحو اجتماع نقیضین است اجتماع ضدین است چیزی که مبعد است چه طور می‌تواند مقرب بشود لذا ایشان از این جهت در باب اجتماع امر و نهی در تبعدیات می‌گفتند نماز باطل است چرا؟ برای این که این نماز بعد از ساحت قرب الهی دارد این آقا مبعد است از ساحت قرب الهی و در نماز باید نزدیک به خدا بشود نه دور از خدا بود خب مرحوم آخوند در ضمن صحبت شان بعد این مبعد نمی‌تواند مقرب بشود دارند اما نه به این طوری که این شاگرد بزرگوارشان آقای بروجردی می‌فرمودند ولی هست قبلاً بوده این حرف ولی باز ما ایراد داریم به استاد بزرگوارمان آقای بروجردی و آن این است که بله مبعد است اما چرا مبعد است من جهه الغصب، حالا چه مانعی دارد که مقرب باشد من جهه الصلاه من جهه مبعد من جهه مقرب، همان مثال خود آقای بروجردی که در توصلیات مثال می‌زدند خب این به غلامش گفته خانه نرو و این قبا هم به قول ایشان بدوز تا من بیایم موقعی که ایشان آمد دیدند قبا را دوخته اما تو خانه غصبی است خب وقتی چنین باشد این پیش مولی مبغوض است از چه جهت؟ تو خانه رفته اما پیش مولی محبوب است از چه جهت؟ قبا را دوخته تعبدی‌اش‌ هم همین را می‌گوییم: این دارد تو آب غصبی شنا می‌کند خب حالا یک قصد قربت هم می‌کند یک غسل هم می‌کند، این غسلش دیگر زائد بر غصب نیست یک وقتی زائد بر غصب می‌شود ممکن است کسی آن جا حرف بزند ولی این اگر غسل هم نمی‌کرد تو این آب بود دست و پا می‌زد حالا این دست و پا زدنش یک دفعه همین طوری است یک دفعه یک نیت غسل هم می‌کند آقای داماد می‌گفتند حتی پیش صاحب آب هم این محبوب است می‌گوید این که دارد تو آب ما شنا می‌کند حالا اقلا بگذار غسلش هم بکند، این اقلا بگذار غسلش هم بکند این یعنی محبوب است دیگر لذا این قصد قربت می‌کند زیاد هم هست در میان مردم قصد قربت می‌کند چون نماز می‌خواند اما می‌لرزد برای این که دارد غصب می‌کند راستی هم آن کسانی که مقید باشند این طوری هستند دیگر که دارد می‌لرزد ناراحت است، تو خانه مولی است فرض کنید آن جا که به سوء اختیار نباشد خب وقتی به سوء اختیار نشد تو خانه غصبی زندانش کردند خب به او می‌گویند این جا غصبی است ناراحت است اما می‌گوید که اقا مجبورم می‌دانم غصب است می‌دانم مبغوض مولی است اما مجبورم نماز قربه الی الله نماز می‌خواند در حالی که می‌داند تو غصب است مبغوض هم هست اما چون که مجبور است کتک ندارد توجه دارد به مبغوضیت اما چون که چاره‌ای‌ ندارد خودش را مقصر نمی‌داند ولی بالاخره غصب است بالاخره مبغوض است مبغوضیتش که از بین نمی‌رود الان آن جا که چاره ندارد گناه ندارد مثل کسی است که مجبورا شراب بخورد خب این مبغوض است مبغوض مولی است اما مولی دندان سرجگر می‌گذارد می‌گوید طوری نیست از همین جهت هم قاعده اهم و مهم می‌گوید اهم مقدم بر مهم است نه این که راستی وقتی اهم و مهم شد از مبغوضیت بیفتد از درد ناعلاجی می‌گوید شراب را بخور اما حالا که دارد شراب می‌خورد خب معمولا مبغوض است مولی می‌داند این یک مفسده تامه ملزمه دارد به جا می‌آورد اما چاره‌ای‌ ندارد برای این که نخورد می‌میرد آن نخورد می‌میرد می‌گوید بخور اصلاً قرآن ببینید راجع به غیبت مظلوم می‌تواند داد بزند اما می‌فرماید این سوء است لایحب الله الجهر بسوء من القول الا من ظلم آن جائی که تجویز غیبت است بالاخره دل را سیاه می‌کند آن جا تجویز غیبت است مفاسد می‌آید اما از آن طرف هم حرمت کتک خوردن نیست چرا نیست؟ به قاعده اهم و مهم بنابراین آن کسی که می‌تواند از خانه غصبی بیرون بیاید و این نیامد خب گناه است کتک هم دارد اما حالا به جای این که تفریح بکند نماز می‌خواند خب مسلم مولی خوشش می‌آید از این جهت می‌گوید اقلا اگر این چهار پنج نفر نشسته بودند به جای این یکی رفت انگورها را کند یکی یک کار دیگر کرد یکی نماز خواند مسلم این ها مثل هم نیست نزد مولی حالا این آقا تو خانه غصب است می‌تواند هم بیرون برود اما بیرون نرفت نماز خواند خب به قول آقای بروجردی بقول مجوّزی ها من جهه این مقرب است من جهه مبعد است خب از آن جهتی که مقرب است می‌گوید قربه الی الله از آن جهتی هم که مبعد است یا بی تفاوت است یا می‌لرزد چرا نمی‌توانیم قصد قربت بکنیم؟ من جهه مقرب نمی‌تواند باشد که آقای بروجردی می‌فرمایند این مبعد است لاغیر، در توصلی‌اش‌ نمی‌گویند می‌گویند هم مبعد است هم مقرب تو تعبدی‌اش‌ می‌گویند این مبعد است لاغیر نمی‌تواند قصد قربت بکند برمی گردد فرمایش ایشان به این می‌گوییم چرا نتواند قصد قربت بکند این یک امر عرفی است یک امری است که وجدانی است مسلم است من جهه نماز می‌توانم بگویم قربه الی الله و همانجا که می‌توانم بگویم قربه الی الله کتک هم می‌خورد کتک خوردن چرا؟ چون غصب کردم اگر هم مجبور باشم دیگر آن کتک ندارد مبغوضیت هست مفسده تامه‌ی ملزمه هست ولی کتک ندارد بنابراین که ما بگوییم مبعد است لاغیر ظاهراً مبعد است من جهه مقرب است من جهه و از آن جهت که مقرب است قصد قربت می‌کند و این امر عرفی را ما بخواهیم تخصیصش بزنیم اصلاً تخصیص بردار نیست که بگوییم در توصلیات مبعد است من جهه مقرب است در تعبدیات مبعد لاغیر خب این را نمی‌شود گفت تخصیص عقلی است یعنی حکم عقل را بخواهیم تخصیص بدهیم نمی‌شود ما من عام الا و قد خص و خود این ما من عام الا و قد خص عام است تخصیصش چی؟ کلیات عقلی تخصیص بردار نیست دو دو چهار الا این جا نمی‌شود گفت این هم همین طور است دیگر اگر عقلاء به قول آقای بروجردی می‌گویند من جهه مبعد من جهه مقرب دیگر نمی‌توانند بگویند در تبعدیات من جهه مبعد من جهه لامقرب بلکه کلها مبعد خب چرا کلها مبعد؟ نهی در عبادت که نشد فقط می‌توانند بگویند این قصد قربت نمی‌تواند بکند می‌گوییم نه در میان مردم زیاد از این قصد قربت ها هست می‌داند نمازش باطل است اما قصد قربت می‌کند همین ها که می‌روند مکه می‌دانند اگر خمس ندهند حجشان مشکل دارد اما قصد قربت می‌کنند و نمازهاشان هم همین طور این عموم مردم می‌دانند نمازشان باطل است یک توجیه هم درست می‌کند می‌گوید که خدا قبول می‌کند هیچی قصد قربت می‌کند حسابی به قول آقای بروجردی راجع به وسواسی می‌گفتند بگوید نماز باطل به جا می‌آوردم قربه الی الله این جاهل هم همین را نماز باطل به جا می‌آوردم قربه الی الله است برای این که وقت صرفش می‌کند خیلی جاها واقع می‌شود که در حالی که مبعد است اما قصد قربت هم متمشی می‌شود خیلی جاها و علی کل حال حرف عقلی ما این است که این من جهه مبعد است من جهه مقرب است فرق بین تعبدی توصلی نیست می‌ماند در قصد قربتش این قصد قربت روی من جهه مبعد نمی‌کند از آن جهت که مقرب است قربه الی الله هم نماز را می‌خواند نماز در غصب می‌خواند قربه الی الله خب مامور به ساقط می‌شود یک کتک هم روی آن است کتک هم این که چرا در خانه غصبی خواندی؟ چرا غصب کردی این خلاصه حرف است حالا یک حرف هم مرحوم نائینی و شاگردهاشان من جمله مرحوم آقای خوئی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین دارند این هم فردا ببینیم مرحوم آقای نائینی به مرحوم آقای خوئی چه می‌فرمایند.

و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.