اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
فرع دوم که در
باب نهی در عبادات بود که دیروز یک مقداری دربارهاش صحبت کردم این که آیا این
مساله اصولی است یا نه؟ و اگر مساله اصولی است از مباحث الفاظ است یا از مباحث
عقلیه؟ که اگر از مباحث عقلیه باشد استطراداً این جا آمده، و اگر از مباحث الفاظ
باشد درست این جا آمده، راجع به آن مساله اجتماع امر و نهی، مسالهی نهی در
عبادات، و مسالهی عام و خاص، مسالهی مطلق و مقید از اهم مسائل اصول است، قبلاش
هم باز مساله امر، مسالهی نهی، امر به شیئی مقتضی نهی از ضد و امثال اینها از
مسائل مهم در اصول است، و ما دیروز متعرض شدیم مسالهی اصولی آن است که در فقه به
درد ما بخورد قواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه، مایقع فی طریق الاستنباط،
هو الحجه فی الفقه، آن چیزی که ابزار در فقه است این اصل در فقه است، این که مسائل
اصول را مساله اصول میگوییم یعین پایه در فقه، مبانی تصدیقیه در فقه، و دیروز
گفتم: که یک قدری فکر کنید ببینید که آیا مسالهای در اصول داریم که مسالهی
اصولی نباشد و این جا استطراداً آمده باشد یا نه؟ و من بررسی کردم چیزی پیدا نکردم
که مثلاً در فرائد شیخ بزرگوار، در کفایه مرحوم آخوند یک مساله باشد که این مساله
در فقه به درد ما نخورد، از این جهت میگفتم: همه این مسائل، ابزار در فقه است و
مسالهی اصولی است،
علی کل حالٍ
این بحث اول بود، بحث دوم:که بحث امروز است این است آیا از مباحث الفاظ است یا از
مباحث عقلیه؟ حتی مرحوم آخوند بعضی اوقات در این باره ها خیلی حرف میزنند که این
بحث چه بحثی است، بحث عقلی است؟ بحث لفظی است؟ مخصوصاً مرحوم آخوند در حجیت خبر
واحد چندین صفحه در این باره صحبت میکنند، که آیا این بحث لفظی است یا بحث عقلی؟
قبل از آن که بگوییم: این بحث نهی در عبادات لفظی است، و به جا و درست آمده قبل از
این یک جملهای عرض کنم ببینید میپسندید یا نه؟ و آن این است که همه علوم من
جمله علم اصول، مسائل ولو مصادیق برای یک مساله کل است که موضوع علم است،اما خود
مسائل ربط علی و معلولی ندارد، ربط تناسبی دارد، و معنای آن این است که این بحث را
کردیم متناسب است این بحث هم بکنیم تناسب عرفی دارد، مثلاً بحث نهی را کردیم، بحث
اجتماع امر و نهی هم تناسب دارد دیگر بحث نهی در عبادات هم تناسب دارد حالا میخواهد
از مباحث عقلی باشد میخواهد از مباحث لفظی باشد باید تناسب با نهی داشته باشد
حسابی تناسب با نهی دارد در باب اوامر بحث امر را مطرح کردیم آن وقت امر را منقسم
کردیم به چهار قسم خب تناسب دارد، بعد امر به شیئ مقتضی نهی از ضد باز تناسب دارد،
امر به امر، امر است یا نه؟ تناسب دارد این امر متعلق به چیست؟ نهی متعلق به چیست؟
تناسب دارد بیایید در بحث عقلی هم همینطور است، در مباحث عقلیه بحث از حجت است خب
شیخ بزرگوار اول بحث عقل را کردند دیگر خواه ناخواه باید بحث علم اجمالی هم بکند،
تناسب دارد خب دیگر باید بروند در بحث امارات بحث خبر واحد بکنند، بحث اجماع
بکنند، بحث شهرت بکنند، بحث دلیل انسداد بکنند، وقتی که یقین نشد و مظنه هم نشد
نوبت میرسد به شک باید بحث از اصول عملیه بکنند، دیگر وقتی که مباحث مان تمام شد
دیگر لازم است بحث تعادل و تراجیح بکنند، آخر کار هم بحث اجتهاد و تقلید، تمام این
مسائل ربط به هم دارد، تناسب دارد، و نمیخواهیم حالا ما درست بکنیم. این بحث عقلی
است یا بحث لفظی؟ الان همین بحث نهی در عبادات موجب فساد است اگر کسی هم بگوید:
بحث عقلی است، اما جای آن همین جا است که الان بحث شده است، وقَعَ فی محله برای
اینکه بحث نهی را کردیم بحث نهی دو تا مساله مهم دارد، یکی اجتماع امر و نهی یک
لفظی باشد به جا است که همین جا بحث بشود تناسب این است که همین جا باشد چنان چه
مثلاً اگر این نهی در عبادات موجب فساد بعضی گفته اند: بحث عقلی را ببریم در فرائد
خب هر کجا که ذکر بکنیم تناسب ندارد. در بحث عقلی در بحث اماره، در بحث اصول هیچ
جا تناسب ندارد، بهترین جاها این که بحث نهی را کردیم بحث اجتماع امر و نهی را هم
بکنیم حالا اجتماع امر و نهی بحث عقلی باشد یا لفظی باشد یعنی دلالتی باشد یا عقل
ما حکم بکند، جای آن همین جا است، از همین جهت من عقیده دارم اینکه این کفایه
مرحوم آخوند مثلاً کلیهی این مسائل که از خودشان نیست، از بزرگان گرفتند، یعنی
یداً بیَد رسیده به ما، تمام این مسائل وقع فی محله، حالا ولو این که بعضی از
مسائل عقلی است در مباحث الفاظ آوردند، بعضی از مباحث الفاظ است، در مباحث عقلی
بردند اما به تناسب وقع فی محله جای آن همین جا است، بحث اجتماع امر و نهی در
عبادت جای آن همین جا است، هر کجا برود بی جا است، اگر بپسندید حرف مرا دیگر این
بحث های در اصول سالبه به انتفاء موضوع میشود، تناسب آن این جا است چون بحث نهی
کردیم، بحث اجتماع امر و نهی کردیم، بعد از آن هم باید بحث نهی در عبادات بکنیم، و
اگر ببریم جای دیگر یعنی در مباحث عقلی بخواهیم در باب مثلاً یقین، یقین اجمالی جا
ندارد، در بحث امارات جا ندارد، در بحث اصول عملیه جا ندارد، و هر کجا که بحثاش
را بکنیم بی تناسب است، این جا تناسب دارد علی آن جا تناسب ندارد اصلاً جمع اصول
با تناسب ها است، و مرحوم مظفر این بحث که این جا تناسب داشته بردند در باب مستقلی
قرار دادند: که اصلاً در اصول نه قُدماء و نه متأخّرین متعرض نشدند، و برای خودش
یک بابی باز کردهاند به نام باب لوازم، باب تلازم ها، این خلاصه حرف است، خب اگر
این عرض مرا بپسندید دیگر ما بحث بکنیم که این از مباحث لفظ است؟ یا مباحث عقل
دیگر مساله سالبه به انتفاء موضوع میشود برای این که ما در مباحث فقهی مان در
مباحث اصول مان نه در هر علمی مسائلی که پهلوی هم گذاشتیم بحث تناسب ها است، نه
بحث تلازم ها و مراعات تناسب شده است، در همه علوم و من جمله در علم اصول هم
مراعات تناسب شده مراعات تناسب از اولی که وارد میشویم یعنی بحث وضع تا آخر خارج
میشویم بحث اجتهاد و تقلید میبینیم تناسب ها مراعات شده است، و ما هم همین را میخواهیم،
بنابراین بحث اجتماع امر و نهی، بحث نهی در عبادات میخواهد از مباحث لفظی باشد میخواهد
از مباحث عقلی باشد وقع فی محله که در باب نواهی باشد، این یک حرف، حالا اگر کسی
حرف مرا نپسندد که نگفته اند: این حرف الان از من است و شما میشنوید باید حساب
بکنید. ببینید درست است یا نه؟ حتالا اگرحرف من نه، باید حساب بکنیم این بحث نهی
در عبادات موجب فساد است این راستی بحث لفظی است باید برود در مباحث عقلیای یا
این جا درست آمده، میگوییم: این جا درست آمده چرا؟ برای این که مباحث الفاظ بحث
از دلالات است، و بحث از ظهوردت، یک قاعده کلی داشته باشید از اول وضع تا آخر مطلق
و مقید، مجمل و مبین باشد باید بحث دلالت باشد، یا بحث ظهور عرفی به این میگوییم:
مباحث الفاظ چرا مباحث الفاظ میگوییم؟ برای این که دلالات مربوط به الفاظ است،
دلالت مطابقی، دلالت تضمنی، دلالت التزامی، و استاد بزرگوار ما حضرت امام میفرمودند
دلالات التزامی مربوط به لفظ نیست، اما بالاخره اگر یادتان باشد سابقاً قبول
نکردیم، مسلم وابسته به لفظ است، به این معنا که اگر این لفظ نباشد این دلالت عقلی
را ما نمیتوانیم درست بکنیم، فرق بین دلالت عقلی و دلالت لفظی این است که اگر آن
عقل ما احتیاج به لفظ داشته باشد که آن میگوییم: امر عقلی غیر مستقل یعنی محتاج
به لفظ است، به آن میگوییم: دلالت التزامی به معنی الخاص و به معنی العام و اما
یک دفعه احتیاج به لفظ نیست، مثل مباحث عقلی که مرحوم شیخ بحث کردند، مثل بحث
اماره، خبر واحد حجت است یا نه؟ خب این بحث لفظی نیست، این بحث سیره عقلا است، و
سیره عقلاء بر این است که خبر واحد حجت است، ما هم تابع عقلاء هستیم برای این که
شارع مقدس ردعی از او نکرده بلکه امضاء کرده است، و اما بحث دلالت مطابقی باشد یا
تضمنی باشد، یا التزامی باشد، وابسته به لفظ است، خب وقتی وابسته به لفظ شد میشود
بحث لفظی، چنان چه ظهور امر ظهور در وجوب دارد خب یک دفعه مثل ما میگوییم: ظهور
در وجوب دارد بالوضع، که سابقاً صحبت کردیم، خب این میشود بحث مطابقی، گاهی هم میگویید:
این لفظ ظهور دارد عرفاً، عرف از این لفظ وجوب میفهمد که اگر یادتان باشد استاد
بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: که وقتی امر بکند این امر
گریبان گیر ما میشود میگویند: جواب بده، که ما به ایشان میگفتیم:جواب بده برای
چه؟ میگفتیم: وضع است غیر از وضع نمیشود باشد، حالا اگر ما این گونه بحث بکنیم
که این ظهور دارد در وجوب، ظهور دارد در حرمت، ظهور یعنی چه؟ یعنی عرف از این لفظ
این را میفهمد خب این دلالت مطابقی نیست، این دلالت تضمنی نیست، این دلالت
التزامی نیست، این فهم عرف است، اما فهم عرف که آمده روی لفظ، مثل این که مثلاً
عقل ما گاهی مستقلاً حکم میکند مثلاً خدا عادل است، از مستقلات عقلی، اما یک دفعه
هم عقل حکم میکند، عقلاء حکم میکنند، اما حکم شان روی لفظ است، میشود ظهور،
اسمش را میگذاریم ظهور خب اگر دلالت باشد مربوط به لفظ است، اگر ظهور هم باشد
مربوط به لفظ است، وقتی چنین شد نهی در عبادات موجب فساد است از مباحث لفظیه است
چرا؟ برای این که یک دفعه شما میگویید: که این دلالت است چنان چه بعضی گفته اند:
نهی عن الشئی اقتضا دارد به دلالت مطابقی، بعضی گفتند: تضمنی، بعضی گفتند: التزامی
این که امر به ترک باشد چون امر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام، گفتند: همین طور که
در امر به شیئی میگوییم، در نهی عن الشیئی هم میگوییم، گاهی هم این طوری نمیگوید:
دلالت، امر به شیئی مقتضی نهی از ضد را قبول ندارد، نهی عن الشیئی موجب امر به ترک
باشد آن هم قبول ندارد اما میگوید: وقتی لفظ را بدهند به عرف. از او ارشاد فسادی
میفهمد، تعبد نمیفهمد خوب با آن میشود لفظ یعنی لفظ را بده به عرف، عرف میگوید:
که این ارشاد الی الفساد است، به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام این جاها بعضی
اوقات میفرمودند: که معنایش این است که نیاور که نمیشود، نیاور که فایدهای
ندارد، وقتی که میگویند: دَعِ الصلاه ایام اقرائک عرف میگوید: معنایش این است که
به زن میگوید: خودت را صدمه نزن که فایده ندارد، نماز هم بخوانی فایدهای ندارد
خب این ارشاد است، ارشاد الی الفساد، اما این ارشاد الی الفساد را چه کسی میفهمد؟
عرف یعنی به جای این که تعبد بفهمد ارشاد میفهمد از این جهت شما این نهی از شیئی
موجب فساد است اگراز باب ظهور بیاید جلو که ما میآییم بحث لفظ است، اگر هم از باب
دلالت بیایید جلو بحث لفظ است و بحث عقل نیست، بحث عقل آن جا است که احتیاج به لفظ
نداشته باشد، به قول اهل منطق پایبند به الفاظ نباشیم، اگر پایبند به الفاظ شدیم
یک عاریتی بیش نباشد، ولی در نهی در عبادات موجب فساد است روی لفظ میآییم، میگوییم:
این لفظ مولی که گفته است، نکن اگر این بکند فاسد است، حالا ظهور باشد، یا دلالت
التزامی،
فتلخص مما
ذکرنا این که بحث اجتماع امر و نهی از مباحث الفاظ است درست واقع شده بحث نهی در
عبادات هم باز از مباحث الفاظ است، درست واقع شده چنان چه از وضع وقتی شروع کنیم
بیاییم تا این جا میبینیم همه درست است، از مباحث الفاظ است، یک جا پیدا کنیم که
از مباحث الفاظ نباشد ظاهراً درست نیست، و این که ما بخواهیم هُو بکنیم و بگوییم:که
نمیدانم این بحث عقلی بوده و استطراداً این جا آمده و این ها علی الظاهر از بحث
بعد شروع کنید تا مجمل و مبین یک بحث نمیشود وابسته به لفظ نباشد همه ابحاث از
باب دلالات لفظیه و ظهور لفظی است، به عبارت دیگر همه این ها که در کفایه در جلد
اول آمده از مباحث الفاظ است، اگر حرف مرا بپسندید که اصلاً این بحث ها سالبه به
انتفاء موضوع است، اگر هم حرف مرا نپسندید باز کلیه این مباحث از مباحث الفاظ است،
ظاهراً یک بحث نداریم از جلد اول کفایه تا آخر که این بحث از مباحث الفاظ نباشد،
یعنی مربوط به ظهورها و مربوط به دلالات نباشد، این ادعای من ولی باز هم روی آن
فکر کنید شاید من اشتباه کرده باشم، اگر چیزی پیدا کردید فردا بگویید تا استفاده
بکنیم،
وصل الله علی محمد و آل محمد.