عنوان: امر به معروف و نهى از منكر
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

چون كه اين هفته و هفته آينده ديگر مربوط است به ماه مبارك رمضان و مربوط به تبليغ ما است با اجازه شما يك مقدارى درباره تبليغ مان با هم صحبت كنيم و اگر خدا عمر بدهد توفيق بدهد اين بحث ناقصمان را انشاءاللّه بعد از ماه مبارك رمضان تمام مى‏كنيم بحث تبليغ اولاً بايد توجه داشته باشيم كه از جهاتى مخصوصا در زمان فعلى واجب است از يك جهت امر به معروف و نهى از منكر است و امر به معروف و نهى از منكر ولو اين كه در فروع دين ما در مرتبه هفتم و هشتم گذاشته شده است اما از قرآن و روايات به خوبى استفاده مى‏كنيم كه مهمتر از همه اجزاء فروع دين است. و معلوم هم است چون كه نماز، روزه، خمس، زكات، جهاد،تولى و تبرى، وابسته به امر به معروف ونهى از منكر است اگر امر به معروف در ملتى نباشد همه ارزشهاى آن ملت نابود مى‏شود از بين مى‏رود و دليلش هم همين است كه آقايان مبلغ متفرق در بلاد مى‏شود در هر دهى در هر شهرى تبليغ بيشتر و امر به معروف و نهر از منكر بييشتر آنجا از نظر دينى آبادتر است حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» يك جمله شيرينى داشته‏اند كه مى‏فرمودند به تجربه براى من اثبات شده است. و من وقتى كه ايشان اين جمله را گفتند بعدا تكرار مى‏كردم بعضى اوقات خودمن هم يك بررسى در اين مدت كردم به تجربه براى من اثبات شده است ايشان مى‏فرمودند به تجربه براى من اثبات شده است هر دهى هر شهرى هر استانى اگر ذاتا مردمان نجيبى متقيد به ظواهر شرع داشته باشد وقتى ريشه يابى بكنيم مى‏بينيم در آن ده يك عالمى بوده است يا يك عالمى هست به عكس آن هم مى‏فرمودند هر دهى هر شهرى كه اگر ذاتا مردمان نااهلى نانجيبى داشته باشند مردمان لاابالى باشند وقتى ريشه يابى كنيم مى‏بينيم كه در آنجا عالم نبوده است در آنجا مبلغ نبوده است يا اگر بوده است عالم نفوذ نداشته است عالم بد بوده است مردم را فرار داده است از روحانيت يا چنين عالمى قبلاً بوده است يا در زمان فعلى بوده است و راستى اين فرمايش حضرت امام خيلى خيلى فرمايش متينى است به تجربه اثبات شده است چنين است به تجربه خود من مى‏توانم مثلاً در همين ايران بيش از صد مورد براى شما بگويم كه هر دهى امر به معروف و نهى از منكر كرده است آنها نجيبند آنها متقيد به ظواهر شرع هستند دارالمومنين است و هر كجا اين امر به معروف و نهى از منكر نبوده است يا بد بوده است اينها ذاتا تقيد به ظواهر ندارند لا ابالى هستند لذا امر به معروف و نهى از منكر اين پايه است گفتم ولو اين كه هفتم و هشتم فروع دين است بايد اول قرار بدهيم اول از همه چيز كه بنيه است پايه است براى اسلام امر به معروف و نهى از منكر است كه اين امر به معروف و نهى از منكر هم يك نظارت عمومى هم بايد بكنند يك نظارت خصوصى يعنى روحانيت «ولتكن منكم يدعون الى الخير» اين مصداقش الان ما طلبه‏ها هستيم يا «فلولا نفر من كل فرقةٍ منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون» اين وعده خدا هم هست لعلهم يحذرون خدا دوست دارد و متحقق مى‏شود اين مصداق كاملش الان ما هستيم لذا هم آيه نفر هم آيه آن نظارت هست آمرين بالمعروف والناهين عن المنكر الان مصداق كامل ما طلبه‏ها هستيم يعنى علاوه بر آن امر به معروف و نهى از منكر عمومى ما طلبه‏ها «ولتكن منكم امة» اما طلبه‏ها «فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة» داريم لذا از اين جهت امر به معروف و نهى از منكر براى ما واجب است لازم است و ديگر حتى مى‏دانيد رسيده به آنجا كه حسين عليه‏السلام هم در آن خطبه هايشان هم همين را مى‏گويند كه «انى لم اخرج اشرا و لا بطرا ولا مفسدا بل اخرج للآمر بالمعروف و نهى عن المنكر» از اين جهت تبليغ براى ما واجب است تبليغ براى ما لازم است از يكجهت ديگر هم باز لازم است و واجب است براى خاطر اين كه اصلاً پيامبرها كه روحانيت به جاى آنها است قرآن مى‏گويد كه كارشان همين است «الذين يبلغون رسالات اللّه‏ و يخشونه و لا يخشون احدا الا اللّه‏» اصل كار ما اين است درس بخوان آيه نفر هم همين است درس بخوان براى اين كه انذار بشود براى اين كه آنچه داريم به ديگران بدهيم از يك جهت هم وضع فعلى بد وضعى است يعنى انسان وقتى كه برود در اجتماع برود در اين محله‏ها دراين روزنامه مى‏بيند كه اسلام در مخاطره است به اندازه‏اى كه ديگر با كمال شهامت در روزنامه‏ها كه از پول ملت در مجله‏ها كه از پول ملت تأمين مى‏شود در ميان شيعه مى‏گويند كه قوانين 1400 سال قبل به درد جامعه مدنى نمى‏خورد با كمال شهامت آن هم از آن جوال به آن جوال از آن جوال به آن جوال يعنى به يك روزنامه اكتفا نمى‏شود روزنامه‏ها مجله‏ها سمينارها جلسه‏هابا كمال شهامت ديشب در روزنامه در روزنامه زن ديدم كه منكر خاتميت شده است از يك عمامه به سرى از يك عمامه به سر نكبتى نفهم ديگر نمى‏فهمد كه مى‏گويد كه حضرت حوا نمى‏دانم حضرت مريم اينها پيغمبر بودند مى‏خواهد كه زنها را پيغمبرش مى‏كند مى‏گويند اينها پيغمبر بودند حالا آنها هيچ يك بحث تاريخى يك بحث اعتقادى اما اين مى‏گويد حضرت زهرا پيغمبر بوده است يعنى آيه شريفه كه مى‏فرمايد «خاتم الانبياء» است مى‏گويد كه نه «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى» مى‏گويد كه  حضرت زهرا نينه بوده است براى اين كه هم مصحف داسته است اين كتابش بوده است هم جبرئيل برايش نازل مى‏شده يعنى وضع الان ما رسيده به اينجا كه موسيقى يك هنر شده است تنبك و داريه يا موسيقى‏هاى غربى موسيقى‏هاى سنتى به قول اينها موسيقى‏هاى حلال شده است داريه و تنبك حلال شده است اين وضع است و ضع ما رسيده الان به اينجا كه حجاب فكل يك ارزش شده است و اين وضع الان در همين اصفهان دارالمومنين است كه حضرت امام بارها راجع به همين اصفهان مى‏گفتند كه مردم نجيبى دارد مردم متقيد به ظواهر شرع دارد مى‏فرمودند براى اين كه علماى بزرگى در اصفهان بوده است الان هست همين دارالمومنين كه بارها مقام معظم رهبرى راجع به اصفهان همان چيزى كه ايشان راجع به من نوشتند بيشترش راجع به تعريف اصفهانيها بود آن هم چه تعريفها راستى هم اصفهان دارالمومنين است راستى دارالمومنين بوده است راستى اصفهان از نظر تقيد به ظواهر شرع از نظر زيركى از نظر زرنگى در كار اينها ممتاز است ديگر همين اصفهان الان خيلى وضع نكبت بار دارد يعنى الان در دنبال رودخانه همان كارهايى كه غربى‏ها مى‏كنند اينها مى‏كنند حالا بعضى هايش را نمى‏خواهيم بگوييم الان درس اخلاق است نمى‏شود گفت اما اين رقص دسته جمعى يك چيز خيلى آسانى شده است مشهورى شده است و دسته جمعى يعنى دخترها و پسرها، همين ناژوان چرخ سوارى و نمى‏دانم فكل رقص دسته جمعى زن و مرد و دختر همديگر را بغل گرفتن و اين‏ها يك چيز خيلى عادى شده است، خيلى عادى و اين وضعى كه الان جلو آمده است اينها مى‏طلبد امر به معروف و نهى از منكر ما را يعنى راستى مثلاً الان اينها را بعضى از شما مى‏دانيد خوب بلد هستيد الان وضع رسيده به اينجا در اين مجله‏ها در اين روزنامه‏ها سر تا پاى اسلام رابه آن اشكال دارد مثلاً با كمال صراحت مى‏گويد وحى يك تجربه تاريخى حالا يعنى چه اين اول قلمبه و سلنبه است بعد قلمبه و سلنبه را معنا مى‏كند مى‏گويد كه پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم چون كه در حجاز زندگى مى‏كردچشمهاى زنها مشكى بود موهاى آنها هم سياه بود لذا در قرآن حورالعين آمده است اما اگر اين پيغمبر در غرب بود چشم آبى و موى بور جاى حورالعين مى‏آمد و حى يك تجربه تاريخى است يك قدرى مانده است به جلوتر مى‏گويد كه قرآن يك كتاب تاريخى است هم محرف است هم ناقص است بنابراين قابل عمل نيست هم محرف است هم ناقص اما محرف است روايات مى‏گويد اصلاً تحريف شده است هم ناقص است براى اين اگر پيغمبر 30 سال هم مى‏ماند مدام آيه نازل مى‏شد پس ناقص است يك قدرى مى‏رود جلوتر مى‏گويد اين تشيع مثل تسنن مى‏ماند هم، حق دارد هم باطل بعد مى‏گويد كه اين كارى به تشيع و تسنن هم ندارد اسلام و نصارى و يهوديها هم، حق دارند هم باطل و كسى بخواهد ادعا بكند اسلام صد در صد حق است يا نصاريت صد در صد باطل است اين حقانيت است هم حق است هم باطل در آخر كار مى‏گويد اين ولايت فقيه خرافت است نه آيه دارد نه روايت دارد نه دليل هفده صفحه مجله يك چنين چيزى مى‏نويسد آن مجله تعطيل نمى‏شود. آن آقا هم گرفته نمى‏شود مرتد است ديگر اسم ارتداد بياورى هو مى‏كنند چه هو كردنى يك چماق حسابى هم الان هست كه اين حرفها بايد زده نشود براى اينكه كه راديو اسرائيل هم مى‏گويد خودشان مى‏دهند به راديو اسرائيل مى‏گويند بگو يعنى راديو اسرائيل مى‏گويد گاهى اينها منتشر مى‏كنند ايناها منتشرمى كنند راديو اسرائيل مى‏گويد آن وقت مى‏گويند نه هيچ چيز نگو هيچ چيز نگو راديو اسرائيل دارد جلوى ما را مى‏گيرد راديو اسرائيل عليه ما صحبت مى‏كند و امثال اينها و اين نمونه‏اى از خروار است اين ارزشها اينها اصلاً اسلام به ارزشهايش است تشيع به اين ارزشها به اين تقدسها و تقدسها يكى پس از ديگرى دارد ضربه مى‏خورد جدى ضربه مى‏خورد بچه بازى نيست جدى دارد ضربه مى‏خورد چه كسى بايد جلويش را بگيرد ما طلبه‏ها جدى بايد حالا برخورد نه اما امر به معروف و نهى از منكر كه ديگر آرى الان اين كه زمان پهلوى بشود جلوى ما را بگيرند عمامه ما را بردارند بگويند ديگر منبر نرويد ولى بالاخره امر به معروف و نهى از منكر كه ديگر حالا برخورد نيست بايد بگوييم اينها را بايد در ميان مردم بگوييم و اگر نگوييم مسئوليت دارد در ماه مبارك رمضان اينها بايد گفته شود كه ارزشها يكى پس از ديگرى دارد زير پا مى‏رود ما بياييم دست از تعصبها دست از جاه گرائيها دست از فردگرائيها دست از تابع چه كسى هستم از نظر نمى‏دانم حزبى اين‏ها برودند كنار اسلام است  خدا حاضر است امام حسين عليه‏السلام فداى اسلام عزيز بشود ديگر كسى مهمتر در اسلام از حسين عليه‏السلامداريم حسين عزيز حاضر است ان اللّه‏ شاء عن يراك قتيلا نه خدا حاضر است كه عيال اللّه‏ شود براى چه؟ براى اسلام عزيز حاضر است «ان اللّه شاء ان يراهن صبايا» خدا حاضر است براى اسلام عزيز دو ثلث مردم از بين بروند بله حاضر است اين جهاد براى همين است ديگر جهاد همين است وقتى چنين باشد ديگر نمى‏شود ساكت ماند بايد بگوييم اسلام در مخاطره است يعنى در روزنامه  ما در مجله ما اصول در مخاطره است حالا يكدفعه فروع نمى‏دانم يك دفعه ولايت فقيه، نظام در مخاطره مى‏شود براى اين كه نظام بدون ولايت فقيه يعنى هيچ چيز يعنى پوچ نظام منهاى ولايت فقيه كه ديگر نظام نيست يعنى هيچ نظام جمهورى اسلامى متوقف بر ولايت فقيه است از نظر قانون اساسى از نظر دين از نظر آن ادله‏اى كه ما داريم حالا يك دفعه نظام و نمى‏دانم ولايت فقيه اينها هيچ اما يكدفعه مى‏گويند اسلام اصول يعنى راستى يك طلبه در قم اينها بايد خون گريه كرد طلبه در قم مقاله بدهد به يك روزنامه، روزنامه‏اى كه منتشر مى‏شود هر روز در آن روزنامه نوشته باشد كه حضرت زهرا پيغمبر است و چرا اين را مى‏گويد براى اين كه بگويد زنها مى‏توانند قاضى بشوند مى‏توانند رهبر بشوند زنها مى‏توانند اين اجماع كه هست اين اجماع زنها مى‏توانند دخالت در همه كارها بكنند براى خاطر اين آن وقت بگوييم زن پيغمبر بوده است ابالحسن اشعرى بگويد حوا پيغمبر بوده است ببينيد كار به كجا رسيده است اين شده است مبانى دليل چه چيزى كه زن پيغمبر بوده است ابالحسن اشعرى نمى‏دانم ابالحسن اشعرى خيال نمى‏كنم گفته باشد حالا گفته باشد حالا شايد يك احتمال داده باشد اما ديگر ابالحسن اشعرى راجع به حضرت زهرا نگفته است اين طلبه از ابالحسن اشعرى بدتر اين را گفته است كه مصحف و آمدن جبرئيل پس حضرت زهرا عليهاالسلام پيغمبر بوده است امر به معروف و نهى از منكر وضع خيلى واجب لازم اهم از همه چيز واجب‏تر و بايد آشنا اين جمله حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» حالا اين را بعد انشاء اللّه‏ هفته يا هفته ديگر درباره‏اش صحبت مى‏كنم كه زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد است چه حرف خوبى است زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در تبليغ ما كه مى‏خواهيم بگوييم بايد آشناى به زمان آشناى به مكان بايد آشناى به حرفها بايد وارد باشيم در اين چيزها كه مى‏گذرد زمان پهلوى هر چه مى‏شد به نام ظلم بود و اتفاقا ترقى هم خيلى عالى بود آن وقتى كه در حسنيه‏ها را مى‏بستند در مسجدها را هم بستند عمامه را هم از سر آخوندها برداشتند آخوند يك درجه شده ده درجه خيلى ترقى كرد آخوند مى‏خواست روحانيت را نابود بكند اما به جاى اينكه روحانيت نابود بشود خيلى بالا رفت مى‏خواست اسلام را بكوبد اسلام را نابود بكند اما چون ظلم بود به نام ظلم بود به نام غصب بود و ماها در آن زمان هم حرفمان بيشتر تأثير داشت هم كار مى‏كرديم ولو اين كه عمامه ما را پاره پاره مى‏كردند همان عمامه پاره پاره كردن براى ما خيلى خوب بود اما حالا غير از زمان پهلوى است به نام اسلام فكل ارزش است يعنى در روزنامه، راديو، تلوزيون هم همين است در بيت مقام معظم رهبرى گفتم كه آقا اين تلويزيون فيلهاى شهوت‏انگيز دارد اين تلويزيون فيلمهاى مفسده‏انگيز دارد اين تلويزيون فيلمهاى شهوت‏انگيز دارد اين حرام است ايشان فرمودند بله راديو هم همينطور است بعد ايشان به من فرمودند كه خودتان بگوييد به مراجع بگوييد من هم مى‏گويم من هم گفتم بايد بگويم بيشتر مى‏گويم بعد مراد من اين اهميت دادنش است سه چهار روز بعد مسئولين رفته بودند خدمت مقام معظم رهبرى مقام معظم رهبرى فرموده بودند كه آقاى مظاهرى از دست شما گله دارد بايد برويد اصفهان ايشان را راضى كنيد كه عده‏اى از ايشان آمدند پيش من و به ايشان گفتم كه آقا تلويزيون حرام در آن است فيلمهايش شهوت‏انگيز است حرام است زنهاى سر برهنه دارد حرام است اين اشاعه فحشا است اين تلويزيون موسيقيهاى شهوت‏انگيز دارد حرام است راديو غناهاى شهوت‏انگيز دارد موسيقيهاى شهوت‏انگيز دارد حرام است بايد دست برداريد مربوط به رهبرى است نمى‏شود گناهش مضاعف است براى اين كه هم رهبرى را مى‏كوبد هم اسلام را از بين مى‏بريد هم كار حرام مى‏كنيد حالا رفتند اصلاح بكنند يك كمى هم فرق كرده است اما اين كه طرز اصلاح نيست راديو و تلويزيون هم همين طور است جامعه ما خراب است راديو و تلويزيون هم خراب است و به نام اسلام يعنى الان تلويزيون يعنى اسلام است اين‏ها را بارها اين رفقا در تاكسى نشستند اين موسيقيها زده ميشود به او مى‏گويند نكن مى‏گويد مال خودتان است ما مى‏گوييم اين عكسها در روزنامه‏ها چرا اين عكسهاى زننده شهوت‏انگيز در روزنامه چرا؟ مى‏گويد كه همين‏ها است كه در تلويزيون هم هست راست مى‏گويد يعنى همه‏اش كه نبايد بگوييم تلويزيون بايد بگويم تلويزيون و روزنامه و مجلات و هر چه كه اشاعه فحشا دار «ان الذين تحبون ان تشيع الفاحشه فلهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخره» اگر گرفتار هستيم يكى از گرفتاريها همين است نبايد اقتصاد ما الان رسيده باشد به اينجا كه نزديك است آبرويمان به طور كلى از بين برود نبايد به اينجا رسيده باشيم گناه مى‏كنيم گناه در ما هم سوء استفاده مى‏شود اينها خيلى زنگ خطر است آتش كه گرفت تر و خشك مى‏سوزد ديگر وقتى آتش آمد نظام و رهبرى آخوند و فكلى و بى‏دين و بادين و همه نابود مى‏شويم همه نابود مى‏شويم حضرت زيد با 120 هزار لشكر مجهز قيام كرد در وقتى هم قيام كرد كه بنى اميه رو به اضمحلال بودند يعنى خيلى شده بودند قطعى بود كه حضرت زيد مى‏برد از آن طرف مجاز هم بود يعنى از امام صادق عليه‏السلام اجازه هم گرفته بوداين جور نبود كه غصبا باشد آمد شب كه فردايش تلاقى لشكرين بود تلاقى عسكرين بود يعنى مى‏خواستند حمله بكنند راوى مى‏گويد من در خدمت حضرت زيد بلند شد براى نماز شب رفتند براى تطهير براى وضو ناگهان يك صحنه‏اى ديدند و آن صحنه اين بود كه صداى ساز و آواز در لشكر شنيدند به جاى نماز شبشان جلسه موسيقى داشتند جلسه‏اى كه ساز و آواز بود مى‏گويد ديدم حضرت زيد بنا كرد مثل باران گريه كند اشك مى‏ريخت در مقابل پاى آقا بعد رو كرد به من گفت «هذا القوم لن يفلح ابدا» اين پيروز نمى‏شود لشكرى كه در آن موسيقى باشد آن پيروز نمى‏شود اتفاقا فردا همين جور شد ديگر فردا تلاقى لشكر شد تير اول امد به پيشانى خود حضرت زيد حضرت زيد افتاد روى خاك لشكر فرار كرد بالاخره شكست خورد از يك لشكر ضعيف يعنى لشكر بنى اميه ضعيف بود يك لشكر ضعيف بزدلى 120 هزار نفر زمين خورد ديگر آن پيروز شد كفر پيروز شد چرا؟ هذا القوم لن يفلح ابدا نمى‏شود آقا در جمهورى اسلامى موسيقى ارزش شده باشد موسيقى سنتى اسمش را موسيقى سنتى يعنى داريه و تنبك اين حلال باشد اين‏ها در روايات است چهل تا روايت مرحوم صاحب وسائل در جلد 12 وسائل روايت دارد راجع به داريه و تنبك به مطلق موسيقى راجع به مطلق غنا 40 راويت را ما زير پا بگذاريم موسيقى سنتى داريه و تنبك در دانشگاه پريروز يك جمله‏اى براى من آورده بودند رئيس دانشگاه را خواستم نوشته است كه دانشگاه يعنى تضارب افكار يعنى آنجا كه بايد دين ترويج بشود اين همه داد و فرياد هم مقام معظم رهبرى و حضرت امام كه مرتب مى‏گفتند دانشگاه بايد اسلامى باشد سؤال كرده بود كه آقا ابزار موسيقى را اجازه بدهيد در دانشگاه ما حمل بكنيم زيرش نوشته بود كه حمل بكنيم اينها گفته مى‏شود چه هيچ چيز يعنى در خوابگاهها موسيقى به جاى درس خواندن نى بزنند به جاى درس خواندن ويلن بزنند بردن ويلن در دانشگاه اينها به خدا گريه دارد اينها نمى‏فهمند دارند چه كار مى‏كنند خيال مى‏كنند حالا عليه مثلاً آخوند صحبت بكنند عليه آخوند چيز بگويند اين برد دارد با آخوند در افتادن ور افتلدن است ديگر هميشه اين جور بوده است پهلوى انگليسها نتواستند ديگر مگر مى‏شود با آخوندها در افتاد ما آخوندها ريشه مى‏كنيم يعنى خدا مى‏كند ما آخوندها قرآن داريم چهل تا روايت كه نمى‏شود بازى كرد حالا ديگر راستى الان وضع فعلى خيلى وضع بدى است همه ما نگران هستيم همه نگران هستند راجع به اين اقتصادى كه الان هست همه بايد با هم جمع بشوند اين اقصاد را درست بكنند همه بايد جمع بشوند اين تورم را درست بكنند اين كه وضعش نشد اين تورم و اين گرانى و اين بى كارى و اين بى زنى جوانها و اين اقتصاد فلج شده الان اينها را بايد بدانيد همه شما الان 60 درصد كارخانه‏هاى اصفهان تعطيل شده است آقا شما خيال مى‏كنيد اين ساده است كارخانه تعطيل شدن كارخانه مواد ندارد اما انبارهايش پر است هيچ كس نمى‏خورد مى‏خواهد حقوق اين كارگرها را بدهد ندارد خودش فرار مى‏كند خودش فرار مى‏كند كارخانه مى‏ماند اين كارگرها مى‏شوند تعطيل حالا هر كارگرى اقلاً هفت هشت ده نفر را بايد اداره بكند دو هزار كارگر اقلاً هفت هشت ده هزار نفر فقير مى‏شود خدا نكند يك ملتى گرسته بشود پدر همه را در مى‏آورد يعنى اين كارخانه چى ناگهان يك اعتصاب بكنند اعتصاب كارگرى بچه بازى است 60 درصد كارخانه الان تعطيل است ما بقى اش هم در شرف تعطيلى است مى‏دانيد از كجا سرچشمه مى‏گيرد من عقيده دارم قرآن فرموده است در آيات فراوان روايات فرموده است اين كه گناه وقتى در جامعه‏اى مخصوصا گناه علنى اشاعه فحشاء «لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخره» همه‏اش اين نيست كه در روايات مى‏خوانيم قرآن هم مى‏گويد در قرآن در سوره يس مى‏گويد كه معناى اين كه خدا شما را نابود مى‏كند كه معنايش اين نيست كه لشكر مى‏فرستند نه لشكر خدا مشت خدا تازيانه خدا صدا ندارد اما مى‏سوزاند نابود مى‏كند مسجدها بايد سنگر باشد مسجد بايد پر باشد روحانيت بايد فوق العاده مهم باشد و الا اگر مسجدها خلوت شد اگر كار برسد به آنجا كه در مسجدها گناه شد در خيابانها اشاعه فحشا شد ما هم ساكت مانديم بايد بگوييم بايد اول با تلطف با مهربانى يا بنّى همان كه در قرآن در سوره لقمان آمده است «واذ قال لقمان لابنه وهو يعظه يا بنّى لا تشرك باللّه‏ ان الشرك لظلم عظيم» ما بايد تبليغمان را بكنيم با تلطف با مهربانى با استدلال و قطعا تأثير دارد اصلاً دين، دين تشيع پا بر جا بخاطر تبليغ ما است يك چيز ديگرى كه هيچ نمى‏تواند منكرش باشد همين است كه ما طلبه‏ها خيلى كار كرديم كار مى‏كنيم اين تبليغ ما مخصوصا مبلغ در بلاد مى‏شويم خيلى كار مى‏كنيم و اين را سبك بگيريم بايد سنگين بگيريم تبليغمان مؤثر است خيلى مؤثر است اما معلوم است ديگر بايد اين آيه شريفه در مد نظر باشد و اين «الذين يبلغون رسالات اللّه‏ يخشونه و لا يخشون احدا الا اللّه‏» جلوى زبانمان را هيچ كس نگيرد جز خدا جلوى گفتارمان را هيچ كس نگيرد جز خدا راستى بگوييم آن چه دين است آنچه واقعيت است بدون گفتن بدون جناح بنديها بدون حب و رياستها اصلاً چپ و راستى‏ها نمى‏دانم يعنى چه بدون طرفداريها آنچه كه هست كه تبليغ ما هم بايد روى قرآن روى روايات اهل بيت و امثال اينها باشد نمى‏خواستم اين جورى صحبت بكنم خودش آمد ديگر بيايد بايد بگوييم حالا هفته آيند هم انشاءاللّه‏ يك مقدارى درباره شرايط تبليغ صحبت مى‏كنم على كل حال براى همه ما در وضع فعلى واجب است لازم است تبليغ بكنيم هر كسى در مسجدش يا رفتن در دهى دفتن در هر شهرى و اين كه صدمات را به خود بخرد براى خاطر دين خدا براى خاطر تشيع براى خاطر اين نظامى كه همه ما مسئوليم مخصوصا ششصد هزار جوانهايمان يا شهيد يا اسير يا معلول 600 هزارشان اينها هر كدامشان به دنيا ارزش داشتند اينها كه معلول هستند من شبهاى چهارشنبه مى‏روم پيش اين معلولين در اين خانه‏ها و راستى مى‏بينم چه روحيه‏اى من از ايشان جدا روح مى‏گيرم مى‏روم من به آنها دلدارى بدهم آنها به من دلدارى مى‏دهند چه چيزهايى يكى از همين‏ها چند وقت قبل به من مى‏گفت كه آقا آتش زغال را بگذارند كف دستت بگذار ببين چقدر مى‏سوزد من پاهايم اين جورى مى‏سوزد اما هيچ از اين نظر حرف ندارم مى‏دانيد در چه چيز حرف دارم آن آتش زغال روى دلم است اين وضع فعلى خيابانها اينها يك آه بكشند پدر همه در مى‏آيد يك كسى كه هيچ ندار جز يك سر و حرف زدن قطع نخاعى است آن وقت به من مى‏گويد اين درد من است اين هيچ است براى خاطر خدا است در جنگ است بايد باشد آن كه دلم مى‏سوزد اين است وضع خيابانها اين آتش زغال شده است روى دل من ششصد هزار اين جورى داشتيم اين خانواده‏هاى شهدا آتش زغال روى دلشان دارد مى‏سوزد براى جوانش براى شوهرش زن با چهار تا بچه برايش مانده است شوهرش شهيد شده است اينها را همه ما بايد ببينيم براى چه شهيد شد ديگر براى چه شهيد شد آنها شهيد شدند براى اينكه اسلام باقى بماند ديگر ما هم بايد اين نظام را اين ولايت فقيه را اين ارزشهاى نظام را ارزشهاى تشيع را تا سر حد جان حفظ بكنيم حالا شهيد شديم كه الحمد للّه‏ حالا به شهادت و اينها نمى‏خواهد حالا فعلاً به زبان بگوييم انشاءاللّه‏ هم تأثير بكند در مردم هم تأثير بكند در مسئولين در ما هم تأثير بكند در اين روزنامه‏هاى نكبتى شان راستى روزنامه‏ها اين است از اين جوال به آن جوال از آن جوال به آن جوال اين آمده بود رئيس اين روزنامه يا روزنامه آمده بود پيش من گفتم آخر اين چه روز نامه هايى استكه همه‏اش تكرار اگر آن خط است همه‏اش تكرار اگر اين خط است همه‏اش تكرار است اين كه روزنامه نشد روزنامه بايد پر محتوا باشد بايد فرهنگ مردم را بالا ببرد بالا چهارتا مطلب از راديو انگليس و بى بى سى گرفتن و راديو آمريكا و آوردن در روزنامه اين كه روزنامه نشد چهار تا حرفهاى بچه گانه مقاله اين كه پيغمبر خاتم الانبياء نيست كه روزنامه نشد اين كه نكبت است آن از روزى ملت، ملت شام شب ندارد ما مرتب روزنامه زياد مى‏كنيم آن هم با اين گرانى‏ها خيال مى‏كنيد يك روزنامه چقدر خرجش است نمى‏دانم كدامش را بگوييم كجايش را بگويم . خدايا تو مى‏دانى ما داريم مى‏سوزيم تو را به حق سوزش زينب قسمت مى‏دهيم يك نظر لطفى به اين نظام مقدس به اين تشيع به اين اسلام عزيز بفرما.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد