اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
اين
بحث كه چهارشنبه جلو آمد من خيال مىكنم بحث ارزندهاى است و يك مقدار هم بايد
بيشتر درباره آن كار بكنيم كار عملى كار اعتقادى و كار اخلاقى و اين بحث امتحانها
ابتلاءها بحث فوق العاده مهمى است از نظر اخلاق در آن دو سه جلسه عرض كردم كه ما
از نظر تجربه و تاريخ از نظر روايات اهل بيت
عليهمالسلام دو امتحان داريم سنت خدا هم هست «فلن تجد لسنت اللّه تبديلاً
و لن تجد لسنت اللّه تحويلاً» قابل چون و چرا هم نيست قابل چانه زدن هم نيست خدايا
من را امتحان نكن نه قابل چانه زدن است نه قابل چون و چرا و حتما اين دو تا امتحان
هست بله اگر كسى بتواند نمره بياورد بالاترين چيزهايى كه موجب كمال است اين دو تا
امتحان است از نظر كمال هم خيلى مفيد است و اين دو تا امتحان براى پيامبرها هم هست
بلكه از بحثهاى سابق فهميديم كه هر كسى فراخور حالش اين دو تا امتحان را دارد و
هر كه در اين بزم مقربتر است امتحانش مشكلتر است اين شعر خوب است
هر كه در اين بزم مقربتر است
جام بلا بيشترش مىدهند
امّا اين را اين شاعر بايد گفته باشد جام بلايش هم مشكلتر
است امتحان اول، امتحان پيمودن راه از يقظه برود توبه از توبه برود تقوى از تقوى
برود
تخليه از تخليه برود تحليه برود تجليه برود لقاء و فنا اين هفت شعر عشق را بپيمايد
تازه اول راه است به قول حضرت امام (ره) اينها مقدمه است ذى المقدمه سير من الحق
فى الحق آن سير غير متناهى اگر برود آن سيرى كه خطاب به او بشود در روايات به آن
مىگويند نامه خطاب به او بشود «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» آن
سير اين امتحان اول كه همه پيامبرها اين امتحان را داشتند حتى پيامبر اكرم خود
پيغمبر اكرم مىدانيد كه «خلق نبينا خلق كه لا فرق بينه و بين اللّه الا به ميم
امكان لا فرق بينه و بين اللّه الا انه احد و ان نبيه احمد» در حالى كه خلق اين
جورى امّا اين امتحان اول را داشت سى الى چهل سال رياضت در غار حرا اين همين
امتحان مهندس از سنگ معدن است كه اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مىفرمايد من يك بچه
كوچكى بودم و مىدانيد از همان روزى كه اميرالمؤمنين به دنيا آمد و از خانه خدا
بيرون آمدند پيغمبر اكرم منتظر بودند كه اميرالمؤمنين با مادرش از خانه خدا بيرون
بيايد بچه را بگيرند و همان وقت بنابر آنچه تاريخ سنى مىنويسد چشمش را باز كرد و
سلام كرد قد افلح المؤمنون را خواند و پيغمبر اكرم بچه را گرفتند از همان وقت
اميرالمؤمنين در دامن پيغمبر اكرم تربيت شد ديگر هيچ كس در تربيت اميرالمؤمنين
دخالتى نداشت حتى در غذا، در شستشو همه كار مال پيغمبر اكرم بود و اين جمله
مىفرمايد من مثل بچه دنبال مادرش اين جورى دنبال پيغمبر اكرم مىدويدم از همان
وقت ديگر جاى من و پيغمبر اكرم كوه حرا بود وهمان وقتها هم اميرالمؤمنين در نهج
البلاغه مىفرمايند كه پيغمبر اكرم به من مىفرمودند كه «انك ترى ما ارى و انك
تسمع ما اسمع» همان وقت سر و كار با جبرئيل بود سر و كار با قرآن بود قبل از بعثت،
بعثت كه يك چيز تشريفاتى است يك چيز ظاهرى است امّا اين رياضت در كوه حرا اين بود بايد
باشد حال نمىدانم اسمش را چى بگذاريم استكمال كه بعضى از بزرگان مىگويند كه خوب
بله استكمال است سير من الحق فى الحق حالا استكمال هر چه امّا الان تو بحث ما
اينكه براى شخص پيغمبر اكرم هم همين استكمال بود و براى هر پيغمبرى حضرت موسى وقتى
جوان رشيدى شده بود لياقت پيغمبرى را داشت از همان وقتى كه به دنيا نيامده بود حرف
مىزد با مادرش و همان وقت كه در خانه فرعون بزرگ شد كه آن هم يك امتحان بود قرآن
مىگويد زير دست شعيب ده سال شاگردى كرد زير دست حضرت شعيب شبانى كرد و وقتى اين امتحان
درست شد البته اينها نمره بيست مىآورند. آن امتحان بنابر آنچه در روايات داريم
آمد در بيابان امتحان دوم جلو آمد يعنى امتحان معلم از شاگرد. برف مىباريد هوا
سرد بود زنش درد زائيدن گرفت گوسفندها متفرق شدند يعنى وقتى بنا باشد امتحان باشد
هر كسى به هر جور حسابى كه اسمش را مىگذارند امتحان فشار اين امتحان فشار را كه
روانشناسها گفتند امتحان سختى است آدم مىبيندوقتى مىخواهند چيزى به كسى بدهند
اين امتحان مىآيد جلو كه حضرت موسى يك آتش ديد و اينجا هم انصافا نمره خوبى آورده
امّا اينها را بايد مواظب باشيم كه مثل حضرت موسى باز نمره بيست نياورد سخت هم است
اينها كه بچه بازى نيست به خانمش گفت صبر كن تا من بروم آتش بياورم رسيد «فلما
جاءها نودى ان بورك من فى النار و من حولها» يعنى زنش رسيد به مقام عين اليقين
خودش هم رسيد به مقام حق اليقين آن از دور مىديد و آن هم از راه عبادى وارد مىشد
امّا مثل اينكه هنوز به فكر زن كه اين چطور مىشود خطاب شد «فاخلع نعليك» اين
«فاخلع نعليك» يعنى نمره بيست نه، چرا حالا ديگه به فكر زن يعنى موسى درستش
مىكنيم ديگر حالا «فاخلع نعليك» يعنى به قول امام صادق عليهالسلام حالا ديگه فكر زن را از سرت ببر
بيرون ديگه اينجا وادى مبارك است اينجا وادى عين اليقين نه، حق اليقين است مقام
اينكه يعنى تو مىيابى يعنى شهود مرادم اينجاست ده سال آن امتحان اول امتحان يك مهندس
از سنگ معدن امتحان خدا براى اينكه ولى خودش حضرت موسى را آن نبوت بالقوه را
بالفعل كند اينها دركش يك قدرى مشكل است امّا گفتنش در اين جمله در اين جلسه هم
معنى ندارد آن نبوت بالقوه را بالفعل كند ده سال بايد اين صدمهها را اين زجرها
توى بيابان زير دست حضرت شعيب نوكرى، حالا نوكرى كردن براى حضرت شعيب افتخار است
كه على كل حال بعدش هم امتحان هم دوم بيايد جلو وقتى امتحان دوم جلو بيايد آن وقت
به او بگويند مبارك تو باد «فلما جاءها نودى ان بورك من فى النار من حولها» مبارك
باد بر خانمت مبارك باد بر تو خوب نمره آوردى امّا در حالى كه مباركت باد آنهم با زبان
خدا به او گفته مىشود ولى باز هم به او خطاب مىشود «فاخلع نعليك انّك بالواد
المقدس طوى» نمره بيست نياورد
امّا بالاخره خيلى مشكل است امّا سنت خدا عزيزان من «بى رنج گنج ميسر نمىشود».
اگر آدم بخواهد ملا بشود حتى با توسل نمىشود آدم با توسل و غيره ملا بشود يك
طلبهاى گفته بود من حال درس خواندن نداشتم رفتم بست نشستم در حرم ابوالفضل عليهالسلام دو سه روز و هى مىگفتم آقا من را
ملا كن يك شب كشف حالا او مىگويد كشف، كشف باشد يا خواب نمىدانم يك شب حضرت
ابوالفضل با دو سه نفر آمدند با غضب حضرت ابوالفضل گفتند اين را ببنديد به تازيانه
و يك چوب و فلك حسابى بكنيد گفت هى بنا كردم التماس كردم كه من كارى نكردم حضرت ابوالفضل
فرمودند طلبه بايد خوب درس بخواند و خوب هم تقوى داشته باشد تا يك ملا بشود توسل
كن من را ملا كن فقه و اصول كه با توسل نمىشود كار مىخواهد بايد كار كرد «بى رنج
گنج ميسر نمىشود» تقوى هم همين كه بالاتر از درس خواندن است آدم مواظب زبانش،
چشمش، گوشش و شكمش نباشد و بخواهد از يقظه برود توبه از توبه برود تقوى معلوم است
كه نمىشود ملكه تقوى كه همين جور نمىشود من نمىگويم كه استثنا نيست امّا استثنا
را كه نمىشود رويش حساب كنيد بله گاهى، گاهى اين مرحوم كربلا كاظم اراكى را من
ديده بودم اين آقا يك پيرمرد روشن ضمير بى سوادى بود امّا نور قرآن را مىديد
علاوه بر نور قرآن عجيب قرآن را حفظ بود جلو عقب حتى اگر بعضى اشكال در قرآن
داشتند از او سؤال مىكردند اين استثنا است رويش حساب نكنيد روى استثناها نبايد
حساب كنيد اگر به ما دادند كه دادند اگر ندادند كه هيچ آنكه سنت اللّه است «بى
رنج گنج ميسر نمىشود» تا انسان نپيمايد راه را به جايى نمىرسد طى الارضىها هم
بايد اين راه را بپيمايد چه برسد غير طى الارضىها بايد زحمت كشيد آمديم اينجا
براى اينكه برسيم به مقام لقاء امّا بايد بدانيم راه هست منزل هم دارد هر منزلى
پيمودنش خيلى مرد مىخواهد خيلى حتى ملا شدن به قول حاج شيخ مشكل امّا آدم شدن
محال راستى هم در سر حد محال است انسان از مقام تخليه بگذرد نگذرد يك صفت رذيله بس
است كار خودش را بكند حسادت اين ريشهكن نشود معلوم است چطور مىشود اين بعضى
اوقات حوصله هم دارد يعنى صفات رذيله مثل شيطان مىماند استكبار جهانى هم همين طور
است اين شيطانهاى جنى هم همين طور است بيست سال سى سال خرج مىكنند براى يك آن كه
ضربه خودشان را بزنند اين شيطان همين طور است اين صفات رذيله بعضى اوقات آتش زير
خاكستر است صبر مىكند صبر مىكند تا پير بشود امّا اين پير آنكه مىخواسته نشده
حسادت گل مىكند ناگهان دينش را از دست مىدهد خدا نكند آدم حسود باشد مرحوم آيت اللّه
العظمى گلپايگانى مىگفتند كه يك پيرى داشتيم اهل علم دم مرگ بود من رفتم بالاى
سرش اينجا حسادت گل مىكند آقاى گلپايگانى مىفرمودند آدم خوبى بود گريه مىكردند
برايش مىفرمودند كه دم مرگ رفتم چشمش را باز كرد خيره شد توى چشمهاى من و گفت حاج
سيد محمد رضا اين خدا چقدر ظالم است گفتم چرا گفت من و تو با هم سر درس حاج شيخ
مىرفتيم با هم بزرگ شديم اگر بهتر از تو نبودم كمتر از تو هم نبودم چرا بايد تو
اين شهرت را پيدا بكنى و من خانه نشين بشوم تمام شد تمام شد ديگر حضرت امام (ره)
به من مىگفتند: يك رفيقى داشتم خيلى خوب بود اين دم مرگش بود من رفتم بالاى سرش
خيره شد تو چشمها ى من و گفت حاج سيد روح اللّه اين خدا خيلى ظالم است گفتم چرا
گفت مىخواهد بين من و بچه هايم بين من و خانهام مىخواهد مفارقت بيندازد ممكن
است اين صفت رذيله آتش زير خاكستر باشد آدم دست هم روى خاكسترها بگذارد نسوزاند
امّا توى جاهاى حساس كار خودش را بكند ديگه آن وقت توى امتحانها رفوزه مىشود بايد
كار كرد «بى رنج گنج ميسر نمىشود» با بى تفاوتى يك دفعه ضررها جلو مىآيد ضررها
راستى ممكن است هفتاد سال هشتاد سال جماعتى و مريدى و امّا توى بزنگاه رفوزه بشود
كه معمولاً هم اين جور مىشود كه يكى از آن صفات رذيله گل بكند و امتحانها كه از
قرآن از روايات برداشت مىشود و امتحانهايى كه از ما هست غير امتحانهايى هست كه
براى عموم مردم است به ما خيلى سخت مىگيرند بايد هم همين طور باشد يعنى مىدانيد
اين بچهها كلاس اول و دوم و سوم همه اينها نمره هايشان بيست است براى اينكه
درسشان آسان است و خيلى هم سخت به ايشان نمىگيرند براى اينكه توى راه بيفتند امّا
حالا اين مىخواهد امتحان ديپلم بدهد و امتحان رياضى هم بدهد غير از ان امتحان اول
و دوم و سوم است به اين سخت مىگيرند هر كسى به جورى به شما كه امتحان عموم مردم
نيست و اگر ما كار نكنيم رفوزه مىشويم مرحوم كلينى «رحمة اللّه عليه» يك روايتى
نقل مىكنند كه راستى اين روايت كمر شكن است براى ما مىفرمايد كه يكى از اولياء
خدا وارد شهرى شد قبل از آنكه وارد شهر بشود ديد كه يك عالم زاهد عابدى اين زير
هوار آوار آمده رويش و مرده مورچهها سرش را خوردهاند يعنى مرده اين جورى آمد توى
شهر ديد يك ظالمى مرده و يك تشييع جنازه حسابى ازش كردهاند خيلى تعجب كرد آن ظالم
مشهور آن تشييع جنازه اين عابد
مشهور اينجور آنوقت بهش گفتند كه همه كارها حساب دارد امّا اين چرا جوابش اين است
چند روز پيش اين عالم رفت پيش اين ظالم و يك حاجت خواست رفت زير پرچم ظلم، آنهم با
كمال تواضع با كمال احترام حاجت اين عالم را برآورده كرد يك كيفر دارد اين عالم
چرا غير خدا آنهم چرا زير پرچم لم خيلى كيفر دارد و كيفرش اين جور است كه در عالم
برزخ نمىخواهند بدهند سخت نمىخواهند باشد برايش در قيامت نمىخواهند بدهد در
دنيا مىدهد و توى اين دنيا اين مرگ اين جورى آن ظالم هم معنى دارد عالم برزخش بايد جهنم باشد قيامت بايد جهنم
باشد «ان اللّه لا يضيع اجرا المحسنين» اين عمل خيرش جزا داده بشود جزايش همين
تشييع جنازه اين جورى و امثال اين چيزهايى كه براى ظالمها هست مرادم اينجاست كه
ببينيد يك عالم زاهد هفتاد سال غوطهور به قال الصادق و قال الباقر امّا ناگهان
توى امتحان رفوزه مىشود به جاى اينكه بگويد خدا، مىگويد مريد و مشكل است انسان
نگويد مريد چه كسى مىتواند امّا بايد باشد به جاى اينكه بگو خدا عملاً يك كارى مىكند
مريد خوشش بيايد يعنى ربا، تظاهر و حالا اگر راستى يك دفعه العياذ باللّه به اينجاها
برسد عاقبتش هم مشكل مىشود مرحوم شهيد در منيه كتاب خوبى است من تقاضا از شماها
دارم اين منيه را خيلى مطالعه كنيد خيلى كتاب خوبى است علاوه بر اينكه كتابهاى
اخلاقى بايد خوب باشد اتكاء به روايات و قرآن داشته باشد علاوه بر اينكه بايد صاحب
كتاب معلم اخلاق باشد صاحب كتاب مهذب باشد مرحوم شهيد دوم خيلى مهذب است راه را طى
كرده است و اين منيه يك روايتى نقل مىكند كه يك عالمى را مىآورند صف محشر
بهشمىگويند چه كاره بودى مىگويد من يك عمر قال الباقر و قال الصادق ريشم را سفيد
كردم در اسلام خطاب مىشود بله يك عمر قال الباقر و قال الصادق براى اين بود كه به
تو بگويند بَه، بارك اللّه عجب رواياتى چقدر خوب بود، چقدر عالى توانست مسئله را
حل بكند براى اين بود آنجا هم كه نمىشود بگويى نه يا بله «هنا لك تبلوا كل نفس ما
اسلفت» هر چه هست به رو خطاب مىشود اين را به رو، روى آتش جهنم بيندازيد و اين دو
امتحان است مهندس از سنگ معدنى ما آمديم اينجا براى اينكه اين راه پر رنج را «انك
كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» اين راه پر رنج را بپيماييم و اين امتحان براى همه
بوده حتى براى شخص رسول گرامى دومى هم براى همه بوده امتحان معلم از شاگرد البته
امتحان معلم از شاگرد در اينجا به قول اول سوره عنكبوت نه اينها خدا بداند براى
اينكه خودت بدانى خود انسان بفهمد چند مَرده حلاج است «احسب الناس ان يتركوا ان
يقولوا امنّا و هم لا يفتون» نه، و لقد فتنا، پس دعا كنيم خدايا اين دو امتحان
نباشد نه اين نمىشود، دعا كنيم كه ما كار نكنيم و از امتحان خوب در بياييم اينهم
خوب نيست چى معقول است؛ همت از ما توفيق از خدا البته توسل اهل بيت عليهمالسلام و
واسطه فيض مىخواهد همت از ما كار، توجه، دعا، راز و نياز و توسل به اهل بيت
عليهمالسلام كه خدايا در امتحانها ما اقلاً رفوزه نباشيم خيلى توقع بيجاست آدم
بگويد نمره بيست مىخواهم خدايا رفوزه نشويم كم كم برويم جلو نمره چهارده، پانزده،
شانزده بياوريم خدايا اگر من نمره شانزده بياورم شكرت را به جا مىآورم مخصوصا در
وقتى كه تو امتحان يك نمره خوبى آورديم بسيار شكر كنيم نماز شكر بخوانيم اقلاً
هزار مرتبه الحمدللّه بخوانيم اينها هم بالاخره همت از ما توفيق از خدا لطف از
حضرت ولى عصر اين سه بار بايد با هم توأم بشود تا ما به جايى برسيم. ان شاء
اللّه.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد