اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.
بحث
جلسه قبل رسيد به قساوت دل و همين طور كه اگر مواظبت از اين دل بشود جاى خدا
مىشود جاى نور خدا مىشود جاى الهامات غيبى مىشود جاى درك قيوميت حق مىشود و
بالاخره عرش الرحمن مىشود همين طور اگر قساوت پيدا بكند ديگر تمام امتيازها كه
گفتيم از آن گرفته مىشود كه مىشود مصيبتى بالاتر از اين نمىشود پيدا كرد يك روايتى
علامه مجلسى رضواناللّهتعالىعليه نقل مىكنند براى قساوت قلب اما آن مرتبه
نازلهاش نه مرتبه بالايش و آن روايت اين است كه حضرت موسى مناجات مىرفتند
يكبىحيايى يك پُر ويى گفت سلام منرا به خدا برسان و بهش بگو من چقدر مخالفت كنم
اما تو كيفر نكنى تو عذاب نكنى من كه خيلى گناه مىكنم تو چرا عذابم نمىكنى حضرت
موسى بعد از اينكه مناجاتشان تمام شد مىخواستند برگردند خطاب شد چرا پيغام
بندهام را نمىدهى گفت خدايا خجالت مىكشم خودت مىدانى چه گفت خطاب شد بهش بگو
بالاترين بلاها را بهت دادم اينجا مراد است توجه ندارى خطاب شد كه آيا تو از
مناجات با من لذت مىبرى و همين كه از مناجات با من لذّت نمىبرى اين بالاترين بلا
است توجه ندارى و راستى هم اين است انسان خواب مقدم باشد برايش بر نماز شب انسان
در مدت عمرش هنوز دو ركعت نماز با حضور قلب نخوانده باشد همه شماها كه اينجا نشستيد
مِن جمله خودم چنين است دو ركعت نماز اول تا آخر خود را در محضر خدا بيابيم
نخوانديم تا حالا ما از خواندن قرآن راستى لذت مىبريم يك بزرگى شما را دعوت بكند
با چه ورعى خوابت نمىبرد فردا مىخواهم بروم پيش ايشان و اين جلسه اگر بيست دقيقه
باشد يك ساعت طول بكشد هر چه بنشينى مىگويى بنا بود بيست دقيقه باشد يك ساعت طول
كشيد من نگفتم ايشان گفتند، هى مىگويد كه چه كسى را ملاقات كرد يك بنده خدا را
چون مقام عبوديت داشته شما دوستش داشتيد قرآن يعنى كلام خدا اين هم يعنى كلام نازل
خدا دارد با زبان ما با ما حرف مىزند ديگر حالش را نداريم قرآن بخوانيم توى ماه
رمضان به زور براى اينكه ماه رمضان است يك جزء قرآن بخوانيم دعا راز و نياز با خدا
اين دعاى كميل از امتيازهاى اميرالمؤمنين(ع) است يك افتخار است براى شيعه بقول
حضرت امام اين مدلولها دليل بر اينكه كميلها، عرفهها اينها مال امام حسين و
اميرالمؤمنين است كى مىتواند دعاى عرفه بگويد كى مىتواند دعاى كميل، زيارت جامعه
بگويد با اين همه مضمون، دعا كلام ساعد است يعنى من دارم با خدا حرف مىزنم خدا هم
توجه دارد اما توى وسط دعا كميل خسته مىشويم مىگرديم توى مفاتيح دعا هم اگر بخواهيم
بخوانيم براى خاطر كلام ساعد نمىخوانيم مىخوانيم براى اينكه خدا به دنيامان برسد
مىگرديم توى مفاتيح يك دعايى كه مختصر باشد او را پيدا كنيم همه اينها از كجا
سرچشمه مىگيرد از اينكه از رابطه با خدا لذت نمىبريم و در اين روايت مىگويد كه
بالاترين بلا هم همين است كه انسان از رابطه با خدا از كلام ساعدش از كلام نازلش
از آن معاشقه و مكالمه يعنى نماز نتواند لذت ببرد و تازه اين اول مرتبه قساوت است
يعنى وقت دل قصى شد اول مرتبهاش اين است كه ما ديگر با رابطه با خدا سروكار
نداريم الا به اندازه وجوب رفع تكليف و اگر سروكار هم داشته باشيم خسته مىشوى و
راستى خيلى مصيبت است پيدا بشود يك طلبه كه در ماه يك ختم قرآن نخواند اين ديگر
نمىشود گفت طلبه و از اين بطلهها مثل من زياد است يعنى چه طور مىشود يك طلبه در
روز يك جزء قرآن نخواند در ماه يك ختم قرآن نخواند در حالى كه نيم ساعت كه بيشتر طول
نمىكشد بايد ريشهيابى كنيم از كجا سرچشمه مىگيرد معمولاً نمازهايمان حالا ما از
حضور قلبش گذشتيم معمولاً نمازها بىادبى است نه تعقيب دارد نه مستحبات دارد
بدبختى اينكه مردم اينرا يك امتياز مىدانند هر كدام شما نمازتان زودتر نمام بشود
مستحبات نداشته باشد در ميان مردم محبوبتر هستيد نمازتان شلوغتر است و خود ما
حالا كارى به مردم نداريم خود طلبهها حضور قلب نيست تعقيب نيست مستحبات توى نماز
نيست و بقول يك اهل دلى آن نمازى كه درش مستحبات نباشد مثل غذاى است كه نمك نداشته
باشد خوب غذا است آدم را سير مىكند اما درد ناعلاجى مىخورد از كجا سرچشمه مىگيرد
يعنى اين ننگها اين عيبها بقول پروردگار عالم اين بلاه از قساوت تازه اين مرتبه
اول قساوت است «انه ليغان على قلبى فااقول استغفرالله سبعين مره»كه بعد دربارهاش
صحبت مىكنم اين سروكار داشتن با ماديات سروكار داشتن با مالا يُعنىها سروكار
داشتن با مردم اين زنگار دل براى انسان پيدا مىشود اما آنكه الان مىخواهم عرض
بكنم ما از نظر عرفان اسلامى از نظر اين روايتى كه خواندم از نظر يك واقعيت كه
فطرت همهمان مىتواند درك بكند اگر كسى از كلام خدا از دعا و راز و نياز با خدا
از نماز مخصوصا نماز توى دل شب از خلوت با خدا اين لذت نبرد اين معلوم است كه مريض
است مرض هم خيلى سخت است اما خود توجه ندارد و همه اين مرض را داريم براى اينكه در
صدد رفش نبوديم و بالاترين امراض هم هست مرتبه دوم از قساوت كه خيلى بدتر از اين
است البته اينرا هم در بر دارد مقوله به تشكيك است اين مرتبه دوم مرتبه اول را در
بر دارد مثل نور مىبيند نور صد شمعى پنجاه شمعى را در بر دارد اما معلوم است اين
مرتبه دوم خيلى برتر از اين مرتبه اول است و آن است كه انسان سنگ دل مىشود تنگ
نظر مىشود تنگ نظر براى چى براى دنيا نه در آنجا ممكن است خيلى گشاد باز باشد
براى قبول حق براى زير بار رفتن واقعيتها و قرآن مىفرمايد اين مرتبه دومش است
«ثمَّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهىَ كالحجارة او اشدَّ و قسوةً انَّ من الحجارة من
لما يتفجَّروا منه النهار و انَّ منها لما يَشَّقَّقُ فيخرج منه الماء و انَّ منها
لما يهبط من خشيهالله»(بقره74) بعضى اوقات دل از سنگ سختتر است براى اينكه از سنگ
نفعى بعضى اوقات بار بر آن است شكافته مىشود نهر از او جارى مىشود شكافته مىشود
لااقل چشمه از او جارى مىشود بعضى از سنگها خشيهالله آنها را ذره، ذره مىكند
اينرا ديگر نمىفهميم يعنى چه اما دل مىرسد به آنجا خشيه كه نيست كه آنرا آب بكند
براى مردم هم نفعى ندارد، ندارد و بالاخره سنگ دل است كه خود اين مراتب دارد بعضى
اوقات مرتبهاش مىرسد به آنجا كه در ذيل اين ايه و امثال اين ايات مىگويد كه بنى
اسرائيل بيش از صد نفر پيغمبر را كشتند پيغمبرهاى تبليغى و صبحى رفتند سر كارشان مثل
اينكه اصلاً چيزى واقع نشده است اين ظاهرا اين پيامبرهاى بنى اسرائيل كه روايت
مىگويد كه ماها افضل هستيم «علما امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل» اينها انبياء
تبليغى بودند دين حضرت موسى را تبليغ مىكردند و مثل ما طلبهها الا اينكه ما
طلبهها بايد درس بخوانيم تا ملا بشويم بتوانيم تبليغ بكنيم آنها با الهامشان با
علم لدنى علم ما را داشتند و كار ما را مىكردند اين ظاهرا يك شب يك مدرسه را قتل
عام كردند و صبحى رفتند دنبال كارشان مثل اينكه چيزى واقع نشده است انسان سنگ دل
مىشود به اندازهايكه ديگر خودخور مىشود صد در صد خودمحور مىشود صد در صد
خودخواه مىشود صد در صد در حاليكه اگر دل داشته باشد ديگر خودخواهى خود محورى
ديگر خودپسندى اينها نيست به عكس است ديگه ديگر گرا است ديگر محور است ديگر خواه است
نمىدانم تا چه اندازه درست است اما بعضى ادعا كردند كه ما حاضر هستيم تمام غمهاى
عالم مال ما باشد و مردم همه شاد باشند و راستى هستند ادعا نيست راستى هستند ادعا
مىكنند من دلم مىخواهد كه تمام حساب و كتابها روز قيامت مال من باشد مردم راحت
باشند من مىخواهم تمام مردم بهشتى بشوند به جاى آنها من جهنمى بشوم حالا اينها
خيلى اشبح به ادعا است اما آنكه هست آنكه بايد باشد آنكه به نحو تواتر روايت رويش
داريم اينكه ما بايد همين طور كه بفكر زن و بچهمان هستيم به فكر مردم هم باشيم به
همان اندازه كه به فكر آبرويمان هستيم به فكر آبروى مردم باشيم به همان اندازه كه
به فكر خوشى خودمان هستيم به فكر مردم باشيم اين جمله «ما يكرهُ لنفسه ما يكرهُ
لغير» يا «ما يحب لنفسه ما يحب لغير» اين بيش از پنجاه روايت مرحوم كلينى در اصول
كافى دارد بيش از پنجاه روايت علامت مؤمن اين است هر چه براى خود مىپسنديم براى
ديگران بپسنديم هر چه براى خود نمىپسنديم براى ديگران هم نخواهيم جدى چنين باشد
نه در نه گفتن اين را آنوقت مىگويند قساوت قلب ندارد و برود بالا برود بالا برسد
به آن مقامهايى كه پيغمبر اكرم ائمه طاهرين اصحاب آنها داشتند ولى اگر اينها موقوف
در ميان همه حتى ما طلبهها هست كه خودمان زن و بچهمان، شخصيتمان همه چيز مقدم بر
ديگران اين علامت قساوت است اين مصداق «ثمَّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارةِ
او اشدُّ قسوه» سنگ مفيد براى جامعه است و بسيارى از مردم قلبشان رسيده به آنجا كه
اصلاً ابدا مفيد براى جامعه كه نيستند نيستند بلكه هميشه آتش را مىكشند روى ظرف
خودش هميشه به فكر خود به فكر ديگران اصلاً ابدا نه از نظر قبول حق آنهم آن جورى
مىشود اگر قساوت آمد اگر انسان راستى سنگ دل و تنگ نظر شد ديگر نمىتواند زير بار
حرف برود نمىشود حق را مىبيند مىداند البته نمىيابد حق را مىبيند حق را
مىداند اما زير بار نه «اللّهُم ان كان هذا هو الحقَّ من عندك فالمطر علينا
حجارةً من اليهما او ئتنا بعذاب عليم»(انفال 32) يعنى مىرسد راستى به اينجا
مفسرين نوشتهاند كه حالا شايد از باب مصداق است قبلاً آيه نازل شده بوده است
اينكه آمد در مقابل پيغمبر در روز عيد غدير گفت اين كار از خودت بود يا از خدا گفت
اگر از خودت بود قبول ندارم اگر از خدا بود نمىتوانم ببينم از خدا بخواه يك سنگى بيايد
منرا نابود بكند كه گفت خيلى خوب برو تا بياد و از مردم جدا شد رفت عذاب آمد
نابودش كرد آيه «سأل ساءلٌ بعذاب واقع»(معارج 1) نازل شد اما بالاخره مىدانيم اين
ترسيمى كه قرآن برداشته از جامعه مىدانيم كه يك افرادى هستند كه اصلاً مثل اينكه
خلق شده براى توجيه حق و واقعيت زير پا گذاشتن حق و واقعيت شما خيال مىكنيد
انبياء همهشان من جمله پيغمبر خاتم اوصياء همهشان مِن جمله ائمه طاهرين عليهم
السلام اتمام حجت نكردند «ليهم من هلك عن بينه و يحيى من حى بينه» روز عاشورا به
تمام معنا اتمام حجت بود حتى در مقاتل مىنويسند كه در آخر كار كه حتى على اصغرش
را داده بود خودش آمد با عمامه آمد با لباس آمد مىگويند لباس پيغمبر بوده با شتر آمد
و با اراده تكوينى آمد ساكت كرد حتى زنگها را از كار انداخت بوسيله اراده تكوينى
با ولايت آنوقت تبليغ كرد دفعه اولش گفت كه مدم همه منرا مىشناسيد كه چقدر محبوب
پيش پيغمبر اكرم بودم براى چى منرا مىكشيد چرا همچنين مىكنيد دست برداريد ولايت
را برداشت شروع كردند هو بكنند بنا كردند جسارت بكنند هوا گرم است اينقدر حرف نزن
دو دفعه ولايت تكوينى دو دفعه خفشان كرد زنگها را از كار انداخت دو دفعه شروع كرد
صحبت كردن نصيحت كرد اى مردم براى دنيا كه حسين نمىكشند بدبخت مىشويد بيچاره مىكنيد
بيچاره مىشويد ولايت تكوينى را برداشت بدتر كردند دفعه سوم دو دفعه خفشان كرد
صداى امام حسين به همه رمسيد برايشان روضه خواند كه حالا گوش به حرف من نمىدهيد
زن و بچه من چه كار كردند اينها تشنه هستند چرا آب بهشان نمىدهيد وقتى ولايت
تكوينى را برداشت مالك ابن يوسع آمد جلو اول شماتت كرد بعد هم سنگ به پيشانى امام
حسين(ع) زد و پيشانى آقا شكست وقتى برگشت پيش زينب(س) مظلومه زينب(س) گفتند برادر
جان مگر نگفتى گفند چرا گفتم اما سياه دل هستند (استحفظى عليهم الشيطان فاانساهم
ذكرالله ملعت بطونهم من الحرام» شكمها پُر است قساوت است نمىگذارد. اگر آدم قساوت
پيدا كرد ديگر تنگ نظر مىشود «فمن يردالله ان يهديهُ يشرح صدرهُ الاسلام و من يرد
ان يضلَّه يجعل صدرهُ ضيِّقا حرجا كأنَّما يَصَّعَّدُ من السَّماء كذلك يجعل الله
الرجس على الَّذين لا يؤمنون»(انعام 125) كه قرآن اينرا پليد حسابش مىكند و
مىگويد كه چه جور مىخواهد برود به آسمان نمىشود نمىتواند اين هم بخواهد حق را
بپذيرد ديگر نمىشود ديگر زير بار حق نمىتواند برود اين هم مرتبه دومش مرتبه سوم
ديگر بالاتر از اينها است ديگر حجابى، آن قساوت حجابى بين او و خدا است وقتى حجاب
آمد چى ديگر تكذيب دين تكذيب خدا، تكذيب قرآن شما هيچ فكر كرديد كه چه جور مىشود يك
دفعه انسان براى خاطر هيچ چيز جسارت به قرآن بكند اين سه چهار ساله جسارت به قرآن
خيلى شد ما هم ساكت بوديم همه ما ساكت بوديم چرا از كجا پيدا شد چه جور رسيد به
اينجا كه از پول مردم خرج كنند و توى روزنامههاى مردم بنويسند ائمه طاهرين،
پيغمبر اكرم مال زمان عربها بوده ديگر هيچ چيز قرآن براى باديهنشين بوده الان
هيچى گفتگوى تمدنها آمده قرآن ديگر هيچ چيز همه ما ساكت مانديم و آنها بگويند و
راستى چه جور مىشود آنها بگويند چه جور مىشود مىدانى چه جور مىشود «اذا تتلى
عليه ءايتنا قال اساطير الاوَّلين كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ
إِنَّهُمْ عن ربِّهم يومئذٍ لمحجوبون» وقتى گناه وقتى پردهها بين او و خدا آمد
وقتى كدورتها وقتى قصاوتها آمد ديگر قرآن را مىگويد افسانه قرآن مىگويد نگو
افسانه قرآن كه افسانه نيست قرآن نور است تو كورى قرآن نور است پس چرا مىگويى
«كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» چرا ما ساكت هستيم مرتبه اول قساوت را داريم
بى تفاوت هستيم ديگر بىتفاوتى از كجا پيدا مىشود يكى از رياستش مىترسد يكى از
پولش مىترسد يكى از جانش مىترسد يكى از آبرويش مىترسد آن رذل و بدتر از هر
اراذل و اوباش هم تو صحنه مىگويد از كجا سرچشمه مىگيرد «ثم كان عاقبة الّذين السؤا
السَّواى أن كذَّبوا بايات اللّه»(روم 10) در اثر گناه قساوت دل پيدا مىشود وقتى
قساوت دل پيدا شد تكذيب قرآن و پيغمبر و تمام معنويات و همه واقعيتها و ديگران هم
ساكت از اثر قساوت اين مرتبه آخرش است لذا مرتبه اول قساوت اين است از معنويات لذت
نمىبرد دومش اين است تنگ نظر است ديگر نمىتواند معنويات را ببيند بيابد بپذيرد و
مرتبه سومش زير پِل همه چيز مىزند لذا اگر قرآن مىگويد واى بر اين دل تعجب
نكنيد. «فمن شرح اللّه صدرهُ للاسلام فهو على نورٍ من ربِّه فويلٌ للقاسيةٍ قلوبهم
من ذكر اللّه»(زمر22) واى به سياه دل واى قصى به آن دلى كه قساوت داشته باشد راستى
واى به آن دلى كه از نماز شب لذت نبرد عزيزان من يك افرادى هستند يك حرفهايى دارند
كه ما نمىفهميم اما بدانيد هستند حضرت امام رضوانالله تعالى عليه از مرحوم آقاى
شاه آبادى نقل مىكرد مىگفت آقاى شاه آبادى بعضى اوقات كه مىرفتند در آن مقام خلصشان
مىگفتند واى، بدا، اف بر آن كسى كه در دل شب پا بشود خدا توفيق پا شدن راهش بدهد
و خدا را قسم بدهد به اسماء و صفاتش يعنى ائمه طاهرين و آن وقت از خدا دنيا بخواهد
اف بر اين اينها را ما نمىفهميم يعنى چه اما راستى هستند كه ديگر آنوقتى كه رابطه
با خدا محكم شد پشت پا زدن به همه چيز به همه كس جز خدا خدايا به حق اين افراد
قسمت مىدهيم اين حالات را ولو كمرنگ اين توجهها را ولو كمرنگ به همه ما عنايت
بفرما.
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد.