عنوان: عوامل رفع قساوت
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

بحث اين بود كه قساوت قلب چيز بدى است انصافا و اگر انسان قساوت داشته باشد گناه براى او يك امر عادى مى‏شود و گناه براى يك كسى يك امر عادى بشود خيلى مصيبت است از هر درد سرطانى درد خورده‏اى معلوم است بالاتر است و قساوت انسان را به همين جاها مى‏رساند بعد حرف آمد به اينجا كه اين قساوت را چه جورى مى‏شود رفع كرد و عرض كردم كه با اجتناب از گناه قساوت را مى‏شود رفع كرد توبه واقعى پشيمان از گذشته تصميم اينكه ديگر نكند به عبارت ديگر تقوى موجب رفع قساوت اين ايه شريفه «ان تجتنبواكبائر ما تنهون عنه نكفِّر عنكم سيّئاتكم» نساء31 را بعضى همين جور معنى كردند كه توبه از گناه اجتناب از محرمات اين دو كار مى‏كند يكى نامه عمل را «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسناتُ» فرقان 80 نامه عمل را نابود مى‏كند اما پرونده سياه را و به جاى او پرونده درخشان مى‏آورد كه «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» يكى هم دل را دلى كه در روز قيامت نامه عمل واقعى است «كل انسان الزمنه و طائرهُ فى عنقه» اسراء 13 آن دل را پاك مى‏كند و قساوت دل را توبه واقعى از بين مى‏برد اگر شك هم در آيه شريفه داشته باشيم كه اينجور معنا بكنيم اما روايت فراوانى روايت صحيح‏السند ظاهر الدلالة كه امام صادق(ع) مى‏گويد اگر گناه شد ولو صغيره نقطه سياهى در دل پيدا مى‏شود اگر توبه كرد آن نقطه سياه زائل مى‏شود و اما اگر توبه نكرد آن گناه دوم آمد آن نقطه سياه دو برابر مى‏شود گناه سوم سه برابر مى‏شود اگر توبه نيامد و گناه بعد گناه كم‏كم سياهى تمام دل را مى‏گيرد ديگر آنوقت است كه «فلن يفلح ابدا» اين يعنى ديگر توبه كردن اين كار مشكلى مى‏شود ديگر اصلاً موفق به توبه نمى‏شود ديگر اصلاً توجه پيدا نمى‏كند كه توبه كند كه «ثم كان عاقبت الذين اساء السوعا عن كذبوا آيات‏الله» مرادم اين است كه اين روايت‏ها هم به ما همين را مى‏گويد كه ما قساوت را بواسطه تقوى قساوت را بواسطه توبه واقعى عذرخواهى از خدا تضرع و زارى مى‏توانيم رفع بكنيم اين يك معنا امر دومى كه هفته گذشته درباره‏اش صحبت كردم گفتم كه از نظر روايت از نظر تجربه خوردن حرام براى دل خيلى ضرر دارد يعنى موجب قساوت قلب است و ممكن است يك غذاى حرام خيلى كارهاى زشتى برآن مترتب بشود مى‏گفتم كه شبهه‏ناك آن هم چنين است براى اينكه شبهه‏ناكش اگر حرام تكليفى نباشد حرام وضعى هست آن حرمت واقعى آن اثر وضعى اين از بين نمى‏رود و چيزهاى كه موجب قساوت قلب است خوردن حرام و خوردن شبهه‏ناك است اما اين خوردن شبهه‏ناك را مى‏گفتم كه به واسطه اجتناب از بعضى از شبهات قساوت را رفع بكنيم يعنى حالا كه مجبوريم شبهات را مرتكب بشويم براى اينكه اگر بخواهيم اجتناب از شبهات بكنيم نمى‏شود زندگى مختل مى‏شود زندگى حرج و مرج لازم مى‏آيد ديگر بايد دست از همه كار كشيده بشود پس لااقل آنجا كه مى‏شود تا آن موجب بشود آن قساوتى كه به واسطه غذاى حرام غذاى شبهه‏ناك آمده از بين برود كه مى‏گفتم حالا در خوردن آشاميدن نمى‏شود اما در گفتن كه مى‏شود همين طورى كه در روايات ما آمده در كلمات اصحاب آمده راجع به دِما راجع به خروج راجع به اموال بايد احتياط كرد انسان در گفتارش محتاط باشد اين را بگويم نمى‏شود اين ديگر بى‏خود است مسلم مى‏شود نه حرجى پيش مى‏آيد نه اُسرى پيش مى‏آيد و انسان بگويد به اندازه كه ضرورت دارد بقول سعدى دو چيز تيره عقل است لب فروبستن به وقت گفتن، گفتن به وقت خاموش چه داعى داريم اينكه در مجالس دور را از همه بگيريم و بشويم متكلم وحده بقول طلبه‏ها حالا بگذاريد ديگران حرف بزنند يا ما گوش بدهيم يا ندهيم چه داعى داريم كه چيزهاى كه موجب احتياج ما نيست ببينيم من نمى‏گويم چنين مى‏گويم بزرگان اگر يك فضولى، فضول‏العيش اسمش را مى‏گذارند مالا يُعنى برايش جلو مى‏آمد اين تصميم مى‏گرفت آن روز را روزه بگيرد نگاه اينطرف و آنطرف كردن گفتن مالا يعنى نه نتيجه دنيا داشته باشد نه نتيجه آخرت چه داعى داريم اين گفتن‏ها براى خاطر اينكه نمى‏توانيم از خوردن و آشاميدن مشتبه اجتناب كنيم لااقل از گفتنى‏هايى كه ضرورت ندارد از ديدنيهاى كه ضرورت ندارد از شنيدنى‏هايى كه ضرورت ندارد از اينها اجتناب بكنيم خود اينها موجب قساوت قلب است «اياك و فضول العين انهُ يغرص الهوى» يغرص الهوى يعنى چه آدم هى نگاه بكند اينطرف و آنطرف دو چشم به انسان دادند كه جلوى پايش را ببيند و برود اما حالا توى راه هى اينطرف نگاه كن به آن نگاه كن كم‏كم نگاه از دستش گرفته بشود نگاه آلوده بشود مى‏شود تا اين اندازه كه يا شنيدن‏ها اين خيلى‏ها الان اينجورى شدند كه دو ساعت سه ساعت پاى اين تلويزيون مى‏نشينند و يك ذره نتيجه ندارد اگر حرام نباشد اگر فيلم‏هاى شهوت‏انگيز نباشد چرا بعضى‏ها در گفتن كه معركه مى‏كنند هى مى‏گويد توى خانه باشد مى‏گويد توى كوچه باشد مى‏گويد اينها ما لا يعنى است و فشار قبر دارد در روايت مى‏خوانيم كه پيغمبر اكرم يك جوانى را شايد هم شهيد شده بود در قبر گذاشتند روى لحد را خود پيغمبر اكرم شركت كردند و روى لحد را پوشاندند مادرش آمد و گفت كه ديگر گريه برايت نمى‏كنم براى اينكه بدست پيغمبر اكبر بخواب رفتى مى‏دانيم جايت بهشت است وقتى مادرش رفت پيغمبر اكرم فرمودند قبر چنان فشارى بهش داد كه استخوان‏هايش درهم شكسته شد اين فشار قبر يك چيز مسلمى است در اسلام گفتن يا رسول‏الله آدم خوبى بود گفتند بله بشهتى هم هست آدم خوبى بود اما اين مالا يعنى داشت يعنى حرفهايى كه نه نتيجه دنيا داشت نه نتيجه آخرت زياد مى‏زد و همه داريم يك بزرگى مى‏رفت نگاهش افتاد به يك قصرى از يك كودكى پرسيد كه اين قصر مال چه كسى است مثلاً مال فلانى بعد كه از اين كودك رد شد عقلش يا اخلاقش گفت كه خوب اين سؤال براى تو چه فايده‏اى داشت تصميم گرفت براى كفاره گناهش يك ماه روزه بگيرد هستند ديگر راستى مى‏بيند اينها موجب قساوت قلب است بعد درباره‏اش صحبت مى‏كنم پرگوى، پرخورى، پُر ديدن، پر شنيدن، پُر خوابيدن اينها همه موجب قساوت قلب است اينها همه مالا يعنى است اگر انسان راستى به پنج شش ساعت خواب اداره بشود براى چى هشت ساعت بخوابد مخصوصا طلبه گوش را دادند ما استفاده علمى بكنيم يعنى اينها آلات براى نفس است كه نفس ما بواسطه علم استكمال پيدا بكند «النفس فى وحدة كل قوى» چشم را دادند براى اينكه ما كمال پيدا بكنيم زبان را دادند براى اينكه ما كمال پيدا بكنيم يا كمال بدهيم ما در مالا يعنى صرفش بكنيم اين موجب قساوت قلب است بله اين هم بايد توجه كنيم علماى علم اخلاق گفتند از روايات هم استفاده مى‏شود اينكه اگر راستى اجتناب كند مالا يعنى نداشته باشد. آنوقت آن قساوتها كه برايش پيدا شده آن قساوتها رفع مى‏شود اين همين بحث هفته گذشته است اينكه بواسطه شبهات تحريميه براى ما قساوت پيدا مى‏شود حالا ولو كل شى‏ءٍ لك حلال، كل شى‏ءٍ طاهر و امثال اينها جارى بكنيم و از بين ببريم حرمت كليفى‏اش را چاره‏اى هم نداريم بايد اين اصول باشد بايد بواسطه اين اصول اين مشتبهات حلال بشود اما بايد توجه داشته باشيم اثر وضعيش جاى نمى‏رود و بايد اين آثار وضعى را با يك حيله‏اى، حيله اخلاقى اين آثار را رفعش بكنيم و از جمله همين كه گفتم آنجا كه مى‏شود احتياط كرد احتياط بكنيم و اين در روايات ما زياد سفارش شده كه اخوك دينك فحتد لدينك آنجا كه مى‏شود احتياط كرد بايد احتياط بكنيم و راجع به خوردنها و آشاميدنها راجع به زوائدش عسو و حرج نيست آن كسانيكه راستى مى‏خواهند خودسازى كنند حالا يك كسى نمى‏خواهد خودسازى كند فرق مى‏كند و اما اگر كسى مى‏خواهد خودسازى بكند كمال پيدا بكند علماى علم اخلاق زياد سفارش كردند مرحوم محقق همدانى اين جمله را زياد به شاگردهايشان مى‏گفتند «اياك ثم اياك ثم اياك و توقل ثم مشهيات» من سفارش مى‏كنم من سفارش مى‏كنم من سفارش مى‏كنم از اينكه آنچه احتياج نداريد كه به آن مى‏گويند مشتهيات به او مى‏گويد تنقلات از اينها اجتناب بكنيم خوب بسيارى از اينها به اندازه ضرورت غذا مى‏خورند اما ديگر حالها تنقلى داشته باشند مشتهيات نفس داشته باشند خوب نه نمى‏شود كه همين جور انسان حركت بكند نمى‏شود كه همين جور انسان تزكيه نفس بكند حالا اين را هم من نمى‏توانيم به شما سفارش بدهم براى اينكه معلوم نيست كه اين حرف مرا بشنويد كه از تنقلات از مشتهيات ما پرهيز بكنيم قطعا اين موجب اينكه قساوت را از بين ببرد قطعا هست علماى علم اخلاق رويش پافشارى دارند مثل مرحوم آقاى بهارى مرحوم آقاى محقق همدانى نه شاگردهايشان پافشارى دارند علماى علم اخلاق ما به ما پافشارى داشتند خودشان هم چنين بودند و راستى مؤثر است اما حالا گفتنش براى شماها قدرى سخت باشد اما گفتن اينكه بهتان بگويم كم بگو به اندازه بگو سفارش كنم به اندازه نگاه بكن من يك دفعه به شما مى‏گفتم خاطره شيرين براى من، مرحوم آيت‏الله اشنى خيلى علاقه به من داشت و من هم يك علاقه خاصى به ايشان داشتم و استادم هم بود و معمولاً هم اگر يك درس با هم نداشتيم بايد هفته‏اى يك مرتبه دو مرتبه من خدمت ايشان برسم حالا يا من مى‏رفتم يا ايشان مى‏آمدند مرادم اين جا است يك وقتى رفتم خدمت ايشان گفتند كه من ديروز توى چهارسوق تو را ديدم از پشت سر اما صدا كردم براى اينكه ترسيدم كار داشته باشى مزاحمت بشوم تا اينجاها اظهار لطفشان اما اينكه نيش اخلاقيشان را زدند و خاطره شيرين است براى من فرمودند نشانى هم آن كه توى مغازه‏ها نگاه مى‏كردى از اين دكان به آن دكان اين حرف است آقا اين نيش اخلاقى است همين‏ها است كه كم‏كم انسان را مى‏برد توى نگاههاى آلوده شيطان از كم شروع مى‏كند اما به كم قانع نيست يك قاعده كلى نفس اماره از كم شروع مى‏كند اما به كم قانع نيست كى قانع مى‏شود وقتى دين از بين برود «ثم كان عاقبت الذين اساء السوء و كذبوا بآيات الله آنوقت قانع مى‏شود شيطان درون، شيطان برون شيطانهاى استكبارى همه و همه چنين هستند از كم شروع مى‏كنند اما به كم قانع نيستند از اين شروع مى‏كند كه به قول آقاى اشنى از اين دكان به آن دكان اين نگاهها چه فايده‏اى دارد از اين ادم به آن آدم از آن آدم به آن آدم ناگهان به يك زن ناگهان شهوت‏آميز چه داعى داريد توى مجالس معمولاً غيبت مى‏شود شركت در اين مجالس براى چى مرحوم آقاى اراكى توى هيچ مراسمى شركت نمى‏كردند و مى‏گفتند مرحوم آقاى اراكى يك علاقه خاصى به من داشتند و معمولاً هم اينجور بود بعد نماز دنبال ايشان مى‏رفتيم چون منزل ما به منزل ايشان خيلى نزديك بود و ايشان يك درد دلهاى با من داشتند و يكى از اين درد دلها همين بود هيچ كجا نمى‏روم براى اينكه جلسه‏اى كه غيبت در او نشود چرا بايد اين جور باشد آنوقت حالا همين گفتن‏ها ناگهان دروغ از كار در مى‏آيد همين گفتن ناگهان تعريف از خود مى‏آيد جلو همين گفتن ناگهان تهمت مى‏آيد غيبت مى‏آيد شايعه پراكنى مى‏آيد اينها گناهش كه خيلى بزرگ است دل را پاره پاره مى‏كند بقول امام صادق(ع) حالا اينها هيچ كدام هم نه اين حرف زدنهاى ما صد نودش مالا يُعنى است همه شماها كه اينجا نشستيد همين است كم پيدا مى‏شود كه به اندازه احتياج بگويد مابقى را ذخيره كند علماى علم اخلاق گفتند كه اين نفس ما نظير يك حوض آب است كه منافذ دارد و منافذش چشم است و گوش است و زبان اين قواى پنج‏گانه گفتن كه چه جور اگر آن منفذ را بازش كردى آب مى‏رود اين حرفهاى ما اگر علمى نباشد نفس را ضعيف مى‏كند كه ما اسمش را مى‏گذاريم قساوت قلب اين گفتار و كردار ما اين منافذ براى نفس است براى روح است براى عقل است روح و عقل را ضعيف مى‏كند مگر علمى باشد يعنى اين علمى هم اينجور مى‏شود كه آن منافذ موجب مى‏شود آب توى حوض برود ما اگر بتوانيم بواسطه منافذ يعنى چشم و گوش اينها بتوانيم آب را توى حوض ببريم خيلى خوب است روح قوى مى‏شود نفس قوى شود ديگر شيطان درون و برون نمى‏تواند بر او مسلط شود و اما اگر بواسطه گفتار و كردار و شنيدنها آب را بيرون بكنيم يعنى مالا يُعنى‏ها يعنى نفس ضعيف مى‏شود يعنى موجب قساوت قلب مى‏شود يعنى مى‏تواند ديگر شهوت جنسى خيلى آسان بر اين حكومت بكند مى‏تواند يكى از غرائض خيلى آسان بر اين حكومت بكند و ما بايد قوى كنيم روح را قلب را فطرت را قلب را اينها بايد قوى بشود الا كلى حال من از شما تقاضا دارم به اندازه‏اى كه مى‏شود از شبهات پرهيز كنيد ولو آنجا كه كل شى‏ءٍ طاهر داريم كل شى‏ءٍ لك حلال داريم تا موجب عسر و حرج نشود تا موجب عُسر نشود تا موجب اختلال نظام برايتان نشود پرهيز كنيد و اين پرهيزها موجب مى‏شود مثل توبه از گناه كه قساوت قلب ما از بين برود بواسطه آن شبهات واقعى يعنى حرام خوردنها نجس خوردنهاى واقعى كه قلب را سياه كرده است از بين برود توسل به قرآن و عترت هم خوب مى‏تواند اين قساوت را از بين ببرد مثلاً كلمه بسم‏الله الرحمن الرحيم در وقت خوردن غذا حسابى مى‏تواند كار كنا يعنى جاى مثلاً كل شى‏ءٍ لك حلال، كل شى‏ءٍ طاهر جارى كردى حالا مى‏خواهيد بخوريد شبهه است نمى‏دانيد وضعش چى است با گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم رفع شبهه كنيد اين رفع اثر وضعى است يعنى بسم الله مى‏تواند اثر وضعى را رافع باشد نه دافع بلشذ رفعش بكند اصلاً اثر وضعى را بردارد مى‏تواند هم به تجربه اثبات شده هم علماى علم اخلاق رويش خيلى پافشارى دارند در آداب غذاخوردن هم هر لقمه‏اى كه بر مى‏داريم اول بسم اللّه وقتى كه پايين رفت الحمدلله براى همين است كه اين ذكراللّه مخصوصا قرآن بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم الحمدلله الرب العالمين براى رفع كدورات رفع قساوت‏ها خيلى خوب است خيلى مؤثر است روايت هم داريم راوى مى‏گويد من رفتم خدمت امام صادق(ع) آقا داشتند غذا مى‏خوردند به من تعارف كردند من گفتم مثلاً آقا اين غذا براى من ضرر دارد مثلاً من زخم معده دارم ناراحتى سوء هاضمه داشته اين غذا براى من ضرر دارد حضرت فرمودند بيا بنشين با بسم‏اللّه الرحمن الرحيم بخور ديگر ضرر برايت ندارد مى‏گويد كه آمد خدمت امام صادق(ع) غذا را با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم خوردم و ضررى هم ديگر در آن غذا نديدم و نمى‏دانم ديگر تا چه اندازه درست باشد واقعيت است حالا بر فرض هم اين تاريخ درست نباشد اما مسلم است اگر عقيده باشد خيلى كارها مى‏كند البته بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم ى كه از دل پا شود و از عقيده پا بشود نه بخواهد امتحان بكند مسلم نمى‏شود اگر دل ناپاك باشد اگر عقيده خيلى قوى نباشد راجع به قرآن نمى‏شود در فتح ايران يك جمله تاريخى نقل مى‏كنند من از نظر روايات و قرآن و اخلاق قبول دارم حالا ولو تاريخ هم درست نباشد اما اصل قضيه درست است اينكه در جلسه‏اى آن نماينده‏هاى اسلام با آن نماينده‏هاى ايران جلسه‏اى برگزار كردند و توى آن حرفها مسلمانها گفتند كه اين قرآن ما مى‏تواند آثار وضعى را هم رفع بكند اينها دو آمد دستشان خيلى خوشحال شدند و رفتند يك مقدار سهم مهلك آوردند گفتند اينها را  شما با بسم الله بخوريد و رئيس لشكر اسلام آن سم مهلك را ريخت كف دستش و يك بسم‏الله و ريخت در دهنش با يك مقدار آب رفت پايين همان وقت بايد بميرد اما هيچ چيزى نشد مسلم است از نظر اخلاق مسلم است از نظر روايات ما مسلم است از نظر تجربه مسلم است از نظر علماى علم اخلاق از نظر علم كه خيلى چيز دارند اما معلوم است عقيده مى‏خواهد مى‏گويند كه يك معلمى به بچه‏ها گفت كه روايت داريم اگر كسى بسم اللّه‏ بگويد روى آب مى‏تواند راه برود اين بچه خيلى خوشحال شد براى اينكه مى‏ديد كه اين اگر بتواند روى آب راه برود باده بيست قدم زود مى‏رسد به منزل اما حالا چون پل نيست بايد يك كيلومتر برود و برگردد و اين از مكتب كه آمد بيرون گفت بسم اللّه‏ و رفت آنطرف بهش گفتند خوب زود آمدى گفت قضيه اين است با بسم اللّه‏ آدم اينطرف و روز اول دوم ماه اول دوم بالاخره يك روزى اين معلم مهمان شد منزل اين شاگرد اين بچه از روز آب آمد دنبال اين معلم، معلم آمد سرآب كه رسيد معلم راه را كج كرد كه از پل برود؟ اين شاگرد گفت آقا بفرماييد بسم اللّه‏ گفت كجا گفت شما به من گفتيد اگر بسم اللّه‏ بگويى روى آب مى‏شود راه بروى من هر روز با بسم اللّه‏ روى آب راه مى‏روم گفت نه بابا بيا برويم اين عقيده‏اى كه تو دارى من ندارم اگر عقيده باشد اگر عقيده به اين آيه شريفه باشد كه قرآن مى‏فرمايد كه قرآن شفا است شفاء و رحمته براى كى براى مؤمنين «و ننزل من القرآن شفاء و رحمته للمؤمنين» اما «وليد لظالمين الا خسارا» اين آيه همه همين جورها مى‏گويد اگر راستى عقيده باشد با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم خيلى كارها مى‏شود كرد اين آسمان را به هم مى‏شود دوخت اما عقيده مى‏خواهد اينهايى كه مى‏گويند طى‏الارض دارند مى‏گويند يكى از طى‏الارض هاشان راه‏هاى دارد يكى از اين راههايش گفتن همين بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم مى‏توانند به يك چشم به هم زدن از اينجا بروند كربلا و رفتند و مى‏روند ماها عقب هستيم خيلى ولى الا كل حال آن اندازه‏اى كه الان مى‏خواهم به شما بگويم اين كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم با الحمدللّه‏ رب العالمين مى‏شود قساوت غذا را آن اثر وضعى غذا را از بين برد و من از همه تقاضا دارم در لقمه‏هاتان حتما يك بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم يك الحمدلله رب العالمين داشته باشيد يك بسم اللّه‏ اول يك الحمدللّه‏ آخر و اين وظيفه هم هست قطع نظر از درس اخلاقى وظيفه فقهى است وظيفه فقهى است وظيفه فقهى اين است كه هم به نام خدا «اقرء بسم ربك الذى خلق» با نام خدا همه كار را شروع كنيم من جمله غذا خوردن را به نام خدا همه چيز را ختم كنيد حتى غذا خوردن را.

و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد.