اعوذ بااللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى
دوازدهم
از گناهان كبيره كه بسيار آثار سوء دارد بايد چند جلسهاى دربارهاش صحبت بكنم
عداوت و اختلاف است، بين دو نفر عداوت باشد اختلاف باشد در يك جامعهاى جناح بندى
باشد او، او را رد كند يك جاى موجب اختلاف باشد يك شخصى موجب عداوت واختلاف باشد
گناه خيلى بزرگ است و يك جملهاى است نمىدانم روايت است يا بعضى از بزرگان گفتهاند
از قرآن از روايات اهل بيت گرفته است «بنى الاسلام على كلمتين كلمة توحيد و
التوحيد الكلمه» اسلام دو پايه دارد يكى وحدت «كل يدٌ على ما سوهم» همه با هم
برادر همه اعضاى يك بدن همه خير خواه يكديگر و بالاخره اصلاً ابدا كدورتى د رملت
اسلامى در جامعه اسلامى در خانواده اسلامى بين دو نفر نباشد اسلام به اندازهاى به
اين اهميت داده است كه در روايات مستفيضه مرحوم كلينى (رضواناللّه تعالى عليه)
بابى منعقد مىكند و در آن باب چند روايت هست اينكه اگر يك كدورتى آمد قهر و تهر
ممنوع حالا اگر با هم قهر كردند رفع اختلاف نكردند بد است اما تا سه روز طورى
نيست، طورى نيست به اين معنا كه بعدش تكان دهنده است اما اگر روز چهارم اين اختلاف
باقى ماند اين قهر و تهر باقى ماند هر دو شان از ربقه اسلام بيرون رفتند اينها
ديگر هيچكدام مسلمان واقعى نيستند واگر هم بدى بكند بداخلاقى بكند تا سه روز بعداز
سه روز ديگر نمىشود فتوا هم رويش است روايت هم رويش است اينكه باد و بق قهر و تهر
بقول روايت هجرت مسلمانى از مسلمان اين ممنوع است بايد رفع اختلاف بشود خودشان
بنشينند رفع اختلاف بكنند اگر مراجعه به بزرگترها بكنند بزرگترها بنشينند رفع
اختلاف بكنند همين جور استخوان در زخم حال سه روز استخوان در زخم است بد است اما
از روز سوم به بعد ديگر خرج من ربقه اسلام و اين با اين وضعى كه ما داريم من سراغ
دارم دو تا برادر تا آخر عمر با هم قهر هستند براى هيچ ديگر حالا ديگر توى زنها كه
بين خارسو و مادر شوهر وامصيبتها من سراغ دارم كه توى اهل علم دو نفر با هيچ چيز
يك عمر با هم قهر هستند رفت و آمد ندارند مقدس هم هستند غيبت نمىكنند اما اين از
غيبت بدتر است همهاش غيبت نيست كه ما بگوييم غيبت حرام است نه سراغ داريم توى اهل
علم بعضىها غيبت نمىكنند تهمت نمىزنند و راستى مقيد به ظواهر شرع هستند اما با
رفيقش يك كدورت بيخودى تا آخر عمر قهر است هرچه هم التماس مىكنند فايدهاى ندارد
معلوم است اين از ربقه اسلام بيرون است تفاوت نمىكند من يك وقت بررسى مىكردم اين
بررسى را شما بكنيد ببينيد هست يا نه شايد بررسى من ناقص باشد اما آنوقتها كه قم
بودم و مىتوانستم يك بررسى كردم توى قرآن و روايات اهل بيت مىبينم هرچه گناهش
خيلى بزرگ است بر مىگردد اينكه موجب اختلاف است مثل غيبت گناهش خيلى بزرگ است
«الغيبة ادام كلاب اهل النار» آنهايكه عادت به غيبت كردهاند اين روايت هم از امام
حسين عليهالسلام هم از امام سجاد
عليهالسلام است آنهاى كه عادت به غيبت دارند به صورت سگ وارد جهنم مىشوند نان
خورش آنها آن غيبتهاى است كه توى دنيا كردند تجسم عمل «الغيبة ادام كلاب اهل
النار» نمام و سخن چين «اشدّ من القتل» قرآن است ديگر «الفتنة اشدّ من القتل» خيلى
گناه بزرگ است و همين جا يادم آمد ببينيد چقدر عالى در مىآيد اگر عمل بكنيم يك
كسى آمد پيش مرحوم حاج شيخ مؤسس حوزه علميه قم يك نمام و سخن چينى كرد اين نمام و
سخن چينها مىخواهند معمولاً خودشان را خوب كنند پيش آن كسانيكه با او صحبت
مىكنند لذا مرحوم حاج شيخ وقتيكه ديد نمامى كرد پشت سر يك كسى فرمودند نمىدانم
او گفته است يا اصالة الصحه مىگويد نگفته است اما تو نمام و سخن چينى فاسق هستى
«ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا» حرف تو را حتما قبول نمىكنم براى اينكه فاسق هستى
آنهم نمىدانم گفته است يا نه اصالة الصحه مىگويد كه نگفته است چقدر شيرين است
چقدر عالى است چه نهى از منكر خوبى معمولاً ماها اگر يك كسى يك بد جنسى بيايد
بگويد فلانى پشت سر تو اين جور گفته است پاداش هم به او مىدهيم خيره مىشويم توجه
پيدا مىكنيم بقول عوام دو چشم داريم دو چشم هم قرض مىكنيم دو گوش داريم دو گوش
هم قرض مىكنيم كه باقى اش را بگو همين حرام است گناهش خيلى بزرگ است غيبت كردن
غيبت شنيدن هر دو مثل هم حرام است اتفق عليه الاصحاب مرحوم شيخ انصارى در مكاسب
ادعاى اجماع مىكنند روايت هم داريم نمامى كردن و نمامى شنيدن هر دو اشد من القتل
است اتفق عليه الاصحاب همه اصحاب فرمودند فقط نمام و سخن چين كه گناهش بزرگ نيست
آنهم كه مىشنود ترتيب اثر مىدهد آنهم همين طور گناهش بزرگ است «ويلٌ لكل همزة
لمزه» و گناهش از غيبت بالاتر است براى اينكه آن پشت سر است آزرده خاطر نمىكند
صاحب را اما لمزه صاحب را آزرده خاطر مىكند زبان انسان نيش داشته باشد و همچنين
تمام اين گناهانى كه اينقدر گناه بارش است وقتى ريشه يابى بكنيم مىبينيم اين گناه
براى اين است كه نفاق بين مسلمانها مىاندازد دو مسلمان را با يكديگر بد مىكند به
عكسش من بررسى كردم هر چيزى كه خيلى ثواب دارد ثواب محير العقول است وقتيكه ريشه
يابى بكنبم مىبينيم براى اين است كه الفت بين مسلمانها ايجاد مىكند مثلاً پانصد
روايت به بالا مرحوم كلينى در جلد دوم اصول كافى براى انفاقات دارد دل يك مسلمان
را خوش كند حاجتى از يك مسلمان بر آورد يك بى زنى را زن بدهد يك بى خانهاى را
خانه دار كند پانصد روايت كه اسمش را مىگذاريم قانون مواسات ثواب به اندازهاى
است كه انسان راستى نمىتواند عرض بكند مثلاً ابان ابن تغلب كه يكى از مراجع بزرگ
است كه امام صاق عليهالسلام ميگويند دوست
ميدارم مثل تو فتوا بدهى از مراجع است خيلى بالا است امام صادق عليهالسلام هم خيلى دوستش دارد ميگويد من خدمت
امام عليهالسلامصادق طواف مىكرديم دور
اول را كه زديم يك كسى من را صدا زد اعتنا نكردم دور دوم صدا كرد دور سوم صدا كرد
امام صادق عليهالسلام روكردند به من گفتند اين با تو است گفتم بله گفتند اين شيعه
است گفتم بله گفتندچرانمى روى ببينى چخ كار دارد گفتم آقا طواف اينهم در خدمت شما
فرمودند نه طواف را رها كن روى اين خصوصيات بايد فكر كرد راستى طواف را رها كن
مىگويد طواف را رها كردم رفتم حاجتى داشت و دنبالش راه افتادم حاجتش را بر آوردم
و خودم آمدم طواف كردم رفتم خدمت امام صادق
عليهالسلام فرمودند كه طواف را كردى گفتم بله گفتند كه او چه كار داشت
گفتم كه حاجتى داشت و حاجتى داشت و حاجت او را بر آوردم حضرت فرمودند كه اگر حاجتى
از مسلمانى بر آورى نه تنها افضل از طواف است نه تنها افضل از حج است افضل از عمره
است افضل از بيست حج و عمره مقبول و مبرور است روايت صحيح سند هم هست يكى دو تا هم
نيست بيش از چهل پنجاه تا روايت است براى چى اينها ثواب دارد ثواب استحقاقى نيست
به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام (رضواناللّه تعالى عليه) اينها ثواب براى اين
است دانه بريزند كبوتر بگيرند براى اينكه مردم ترغيب بشوند به خدمت به خلق خدا
ثوابها مال اين است و الا يك حاجت بر آوردن كه اينقدر استحقاق ندارد تفضل بر اين
معنا براى ترغيب براى تحريص حالا ترغيب كنيم تحريص كنيم خدمت به خلق خدا براى چه
براى وحدت با هم باشيم با هم دلخورى نداشته باشيم سوء نيت نداشته باشيم بدى من بدى
شما و بدى شما بدى من باشد و نگذريد از اين نكتهها بدانيد كه اين خدمت به خلق خدا
براى خاطر وحدت اين وحدت خيلى اهميت دارد از همين جهت هم روايت داريم كه اگر كسى
بين دو نفر را آشتى بدهد به جاى نمام و سخن چينى دلخورى رفع بكند با هم بشوند رفيق
نه تنها ثواب حج عمره رضايت امام زمان (عج) ائمه طاهرين رضايت پيغمبر اكرم رضايت
خدا در آن است خدا از انسان راضى مىشود و اين بالاتر از بيست حج و عمره مقبول است
خدا از يك كسى راضى باشد پيغمبر اكرم ائمه طاهرين از يك كسى راضى باشند اهميت به
اين بدهيد نگذاريد بين دو نفر قهر و تهر باشد نگذاريد بين دو برادر كدورت باشد و
عمر هم خيلى كم مىكند چنانچه خدمت به خلق خدا ايجاد وحدت در ميان مردم عمر را پر
بركت مىكند عمر را مبارك مىكند عاقبت به خيرى مىآورد موجب مىشود از آن عمرش
خيلى استفاده بشود نمىدانم شما در قضيه مسجد ضرار فكرش را كرديد كه قرآن چى
مىگويد منافقين به عنوان اينكه پيرمردها از آن سر محله بيايند توى مسجد
رسولاللّهنماز بخوانند برايشان مشكل است يك مسجد مىسازيم اما آنها تقابلى مسجد
در مقابل مسجد ايجاد اختلاف مسجدمان حسنيهمان اين بازىهاى حيدرى و نعمتى كه الان
همه جا هست من جمله در اصفهان بدتر از همه جا است اين حيدرى نعمتى در عبادت هم هست
اين كسوت بازىها توى عبادات هم هست توى سينه زدن هم هست اينها براى اختلاف
انداختن بين مسلمانها البته معلوم هم مىشود هم از قرآن معلوم مىشود كه اين روم،
ايران يعنى استكبار جهانى آنوقت پياده نظام داشت در مدينه پياده نظامها اين كا
رها را مىكردند كه اينها خنجراز پشت مىزنند بدتر از استكبار جهانى هستند هميشه،
اينها مسجد را ساختند بدون اينكه به پيغمبر بگويند مسجد تميزى هم ساختند براى
اينكه دل ربا باشد آمدند پيش پيغمبر اكرم كه آقا ما اين مسجد را ساختيم براى پير
مردها براى پيره زنها براى اينكه اينها صبحها نمىتوانند بيايند نماز شما، شما
بايد افتتاح كنيد تا بركت داشته باشد پيغمبر اكرم مىدانستند چى به كجا است لذا
گفتند حالا كه موقع جنگ است مىروم جنگ و مىآيم افتتاح مىكنم نگفتند افتتاح
مىكنم گفتند مىروم جنگ و مىآيم جنگ تبوك بود رفتند جنگ و برگشتند اينها آمدند
استقبال حال يا توى جبهه هم بودند آنجا آمدند گفتند يا رسولاللّه قبل از آنكه
بروى مسجد بيا اين مسجد را افتتاح كن جبرئيل آمد با هفت هشت آيه خيلى داغ «والذّين
اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المومنين و ارصادا لمن حارباللّه لاتقم
فيه ابدا لمسجد اسس على تقوا حق ان تقوم فيه» چهار تا صفت براى اين مسجد موجب اختلاف
آورده است يكى ضرار، ضربه به وحدت مىزند كفر گناه در سر حد كفر است اختلاف است كه
همه چيز را به هم مىزند تفريق بين مسلمانها تفرقه بين مسلمانها كمين گاه دشمن جاى
كه موجب اختلاف است بعد لا تقم فيه اين ديگر در قرآن نيامده است مرحوم طبرسى
ديگران هم نقل كردند از سنىها مرحوم طبرسى در مجمع مىفرمايد كه پيغمبر اكرم
مأمور شدند بروند اين مسجد را خراب كنند جايش هم مزبله كنند و پيغمبر اكرم رفتند
مسجد را خراب كردند خيلى داغ است خيلى بايد مواظب باشيم كه هر چه به سر ما آمد از
تفرقه است اگر راستى اگر مسلمانها الان همه باهم يك باشند مكه براى همين است قرآن شريف
اصرار روى اين دارد كه اين مكه قيام الناس است همه بايد در مكه در منى بعد از
اعمال بنشينند با هم وحدتشان را درست كنند با هم بنشينند سيايتشان را بگويند
سياستشان را درست كنند راستى اگر همه مسلمانها اگر همه با هم يكى بودند يك ماهه
آمريكا را فلج مىكردند يعنى همه شان شيرهاى نفت را ببندند دنيا فلج خواهد شد اما
وقتى كه اين جور است كه مىبينيد راستى اگر اين جمهورى اسلامى اختلاف در او نبود
اين جناح بندىها نبود جناح بندىها در او است و اينقدر از اش مىترسند ديگر خوشا
وقتيكه جناح بندى نباشدهمه با هم يكى باشند ببينيد چى ازش در مىآيد هر ضربهاى
اين بيست و پنج ساله خورديم دراثر اين اختلاف بود هر ضربهاى كه طلبهها خوردند در
اثر اختلاف بود روحانيت اگر وحدت داشت خيلى كار مىكرد با يك امرش دنيا را تكان
مىداد در جمهورى اسلامى يك وحدتى پيدا شد و استكبار جهانى را دماغش را به خاك
ماليد ما آخوندها اگر باهم وحدت داشتيم دنيا را تكان مىداديم همه مىشدند تابع ما
وقتى يك بازو داشتيم خيلى كار مىشد بكنيم واختلاف، اختلاف، اختلاف، واى به اين
اختلاف كه چه مصائبى را جلو مىآورد و متأسفانه اين رفاقت توى خانهها كم پيدا
مىشود توى روحانيت ومدارس كم پيدا مىشود توى اجتماع كم پيدا مىشود و وقتى هم
توى تاريخ برويم اگر اميرالمومنين خانه نشين شد اختلاف خانه نشين كرد اگر هم آن
جنگ پنج ساله كه كمر اميرالمومنين را شكست در خطبه مىخوانيم در نهج البلاغه كه
اميرالمومنين بلند بلند گريه مىكرد در اثر اختلاف، عداوت گناهش خيلى بزرگ است
بزرگ و قرآن هم مىفرمايد اگر دشمن بر سر شما مسلط شد در اثر اختلاف است قرآن
مىفرمايد كه اين فرعون سياست مدار بود اول اختلاف انداخت بعد از آنكه اختلاف
انداخت مسلط شد «ان فرعون علا فى الارض» چرا «وجعل اهلها شيعا» حالا كه «جعل اهلها
شيعا»چه شد «يذبح ابنائهم و يستحى نسائهم ان فى ذلك لبلاءٌ مبين»اين «يذبح ابنائهم
و يستحى نسائهم» معمولاً معنا كردند بچه سر مىبريدند دخترها را مىگذاشتند براى
كلفتى اما مرحوم طبرسى (گويا روايت را هم نقل ميكند) اما مرحوم طبرسى مىگويد «يذبح
ابنائهم و يستحى نسائهم»كه يك معناى ديگر هم دارد اينكه غيرت را از مردها مىگرفت
حيا را از زنها مىگرفت معلوم است وقتيكه مردها شدند بىغيرت زنها شدند بى عفت اين
مفاسد اخلاقى فعلاً پيدا مىشود حالا قآن مىفرمايد اين «ان فى ذلك لبلاء مبين»
اين بلاى خيلى آشكار خيلى بزرگ كه «يذبح ابنائهم و يستحى نسائهم» مىفرمايد اين در
اثر اين است كه توانست تفرقه بيندازد «جعل اهلها شيعا»اگر آن تفرقه را نينداخته
بود اصلاًنمى توانست ادعاى خداى بكند اختلاف انداخت ديگر تا اختلاف انداخت همه كار
مىشود كرد و قرآن با اين نكته مىفرمايد اگر استكبار جهانى اگر ظلم بر سر شما
مسلط شد در اثر اختلاف خودتان است وقتى اختلاف انداختى دشمن بر سر شما مسلط مىشود
استكبار جهانى ظالم مسلط بر سر انسان ميشود به هر اندازه مىشود از شما تقاضا دارم
چيزهاى كه موجب اختلاف مىشود نداشته باشيد مثل غيبت، نمام و سخن چينى، تهمت،
شايعه پراكنى حالا شماها الحمدلله منزه هستيد غيبت نمىكنيد، تهمت نمىزنيد اما
شايعه پراكنى زياد مىكنيد يعنى چيزى كه نمىدانيد براى ديگران نقل مىكنيد چيزى
كه نمىدانيد هم مىشنويد هم قبول مىكنيد و بعد هم براى ديگران نقل مىكنيد اينها
گناهش خيلى بزرگ است «قتل الخراصون الذين فى غمرتهم ساهون» مرگ بر شايعه پخش كن نه
شايعه اختراع كن دشمن شايعه را اختراع مىكند به زبان دوست پخش مىكند قرآن
مىفرمايد مرگ بر اينكه گلوى او بلندگو براى دشمن باشد من تقاضا دارم به هر اندازه
مىشود وحدت بين مسلمانها ايجاد كنيد وحدت در روحانيت ايجاد بكنيد منبر هايتان
موجب اختلاف نشود و منبرهاى شما موجب اتحاد بشود و اصلاً در صدد اين باشيد در
شبانه روز براى وحدت ولو كوچك يك كارى بكنيد.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.