اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
اين دو جلسه قبل ما درباره يك امر مهمى بود در اخلاق و آن اينكه ما بايد غرور
نداشته باشيم و شيطان غرور ما را تابع خودش نكند و پروردگار عالم اسم شيطان را در
آيات فراوانى غرور گذاشته است كه اين آدم غرور هم گول مىزند خودش هم به واسطه
سمتى كه داشت گول خورد و هر كسى هم مغرور باشد غرور او را گول بزند اين تابع شيطان
است «يا ايهاالناس انّ وعداللّه حق فلاتغرنكم الحياة الدنيا و لايغرنكم باللّه
الغرور» و اين غرور در اهل علم زياد هست و بايد پناه به خدا برد از اينكه يك دفعه
عمل ما، مريدهاى ما،علم ما شهرت ما، ما را گول نزند. يك بحث راجع به اين است كه
انسان بايد به واسطه اعمالش گول نخورد و اينكه خدا ارحم الراحمين است گول نخورد و
يك حرف هم كه جلسه قبل دربارهاش صحبت كردم اين كه غرور علمى او را نگيرد اگر ما
يك توجه مختصرى بكنيم اين علمهاى ما علم نيست حجت است به قول حضرت امام
مىفرمودند: كه تنور گرم باشد براى اينكه تشيع به واسطه همين روحانيت تا اينجا
آمده و اينكه امام صادق عليهالسلام خوب بود يك رساله بنويسند بدهند دست مردم
مىگفتند نكردند اين كار را براى اينكه با همين ان قلت، قلت ما اين تشكيل حوزههاى
ما، تشيع را تا اينجا آورديم اما راستى اين علم ما علم است در جلسه قبل صحبت كردم
كه آن آقا از دنيا مىرود آن آقا چقدر ان قلت قلت به او دارد آن كتاب مىنويسد آن چقدر ان قلت قلت به او دارد
خودما چقدر تغيير فتوا داريم و على كل حال يك مشت ان قلت قلت اين ديگر غرور ندارد
سفاهت مىخواهد انسان به واسطه اينجور چيزها غرور پيدا بكند حالا چيزى كه توجه به
آن خيلى خوب است كه بعضى اوقات علم هم ندارد اما مغرور است حالا غرور چى؟ حالا اين
غرور كاذبى است عمامهاش، شهرتش و امثال اينها او رامغرور مىكند ديگر اين خطرش
خيلى است يك كسى علم نداشته باشد اما مغرور به علم، مغرور به عمامهاش، مغرور به
مسجد و منبر، شهرتش بشود اين خيلى خطر دارد و من تقاضا دارم از همه شما درباره اين
غرور خيلى مطالعه داشته باشيد من بعضى اوقات ديدم كه اين آقا سواد ندارد اما
مىنشيند با همه مراجع مىجنگد حرفش را مقدم بر همه بزرگان مىداند و همين حرفش
راتحميل بر مريدها مىكند و ناگهان مىبينيم كه همين آقا چه بدعتها، چه حرفها در
ميان مردم آورده معمولاً اين كسانيكه بدعت گذاشتهاند، دين آوردند اينها يك آدمهاى بيسوادى بودند اما مردم
اطرافشان را گرفتند از مردم گول خوردند و كم كم كار رسيد به آنجا كه ادعا خدايى
كردند اين ميرزا على محمد بهايى، خب يك طلبه بوده از شاگردهاى سيدكاظم رشتى بوده و
همين آقا كه اول ادعاى تشرف مىكرده و بعد نيابت خاص كم كم ادعاى خدايى كرد. در
همين اصفهان خب خيلى هم دنبالش را گرفتند اگر علماى اصفهان تكفيرش نكرده بودند بيرونش
نكرده بودند در اصفهان سر و صدايى درست كرده بود. و وقتى انسان يك قدرى ريشه يابى
بكند مىبيند غرور اين آقا را گرفت كار رسيد به اينجا. من زياد ديدهام كه يك
افراد بىسوادى يك حرفهايى مىزنند اين حرفها كم كم خودشان هم باورشان مىشود اين
قضيه ملا نصرالدين كه يك مثال است اين مثالها را ما نبايد كم بگيريم، آمد دروغ گفت
كه دامنه كوه آش قسمت مىكنند، همه رفتند خودش هم رفت، بعد گفت: كه من ديدم دسته
دسته مىروند باور كردم كه نكند آش قسمت مىكنند اين را من ديدهام در طلبهها، كه
مىداند بيسواد است اما وقتى كه حرفش را پذيرفتند و چند تا مريد پيدا كردمى گويد نكند
راست بگويد و اين غرور را مىرساند كمكم ادعاها مىكنند. در همين اصفهان كه زنهاى
بيسوادى كه اصلاً سواد ندارند اما چون زنها دورش را گرفتند اول چيزى نمىگفت به
عنوان يك زن سيد به عنوان اداره كردن جلسه اما كمكم رسيد به آنجا كه ادعا كرد
امام زمان مىآيد خانه ما. هر هفته مىآيد من خدمتشان مىرسم. بعد هم گفت امام
زمان مرا صيغه كرده و من زن امام زمان هستم سببش هم همين بود اين زنها دستش را
مىبوسيدند سينه را مىبوسيدند، مىگفتند: سينه تو بوى امام زمان مىدهد. كمكم
خودش هم باورش شد. و الان هم تو مردها هم تو زنها اينها هست يعنى غرور اينها را
گرفته از كجا از مردم. حضرت امام بعضى اوفات ما را نصيحت مىكردند و مىگفتند: يك
دعا كه نفرين است درباره خودتان بكنيد و آنكه خدايا اگر بناست من شهرت پيدا كنم
اما تقوا نداشته باشم شهرت پيدا كنم اما علم نداشته باشم هرچه زودتر من جوان مرگ
بشوم شايد حضرت امام آن را از صحيفه سجاديه گرفتند در صحيفه سجاديه هم هست امام
سجاد مىفرمايند: «اللهم ان كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك سريعا» خدايا اگر
بناست عمر من چراگاه شيطان باشد هر چه زودتر بميرم خيلى دعاى خوبى است و حضرت امام
راجع به شهرت كاذب مىگفتند امام سجاد راجع به بى تقوايى مىفرمايند و راستى بعضى اوقات
ديديم كه مثلاً آخوند يك دهى شده اين دهاتيها حسابى مريدش شدهاند كم كم اين آقا
رفته بالا مراجع را قبول ندارد علما را قبول ندارد از خودش چيز داره؟ اين از
كجاپيدا شده غرورى كه مردم به او دادند و اين رواياتى كه ما داريم يكى از ضررهاى
مهم براى انسان اين است يك عدهاى پشت سرش راه بيفتد اين صداى كفشها انسان را به
جاهاى بدى مىبرد حرف خوبى است انصافا از مريد مغرور نشويد از عمامه مغرور نشويد
اگر يكدفعه منبرتان گرفت مغرور نشويد اگر يكدفعه محرابتان گرفت مغرور نشويد اينها
همهاش غرور است، يعنى شيطان آمده جلو غرور را براى شما آورده و بدانيد حد يقف
ندارد و بدانيد حد يقف ندارد. حد يقف به اين معنا كه از اولش خيلى ساده است شيطان
از كم شروع مىكند به كم قانع نيست يكدفعه مىشود همين آدم بى سواد يك عنوانى هم
درست مىكند يك عنوان شيرين، اما دشمن همه مراجع اين صوفىها، خوب براى خاطر همين
كه يك عده اطرافشان را گرفتند خوب خيلى ادعاها
دارند خيلى بدعتها دارند و ما طلبهها همين طور من اسم نمىآورم نمىشود بياورم
اما در خودتان وقتى كه سواد نباشد اما شهرت باشد منبرش بگيرد محرابش بگيرد اگر
متقى نباشد به جاهاى بد بدى مىرسد و غرور انسان را غرور علمى، اما اين ديگر شبه
علم است گاهى غرور علم دارد خب اگر مغرور به علم باشد به جاهاى بدى مىرسد بعضى
اوقات مىبينيم كه يك بزرگى راستى بزرگ بوده تكفيرش كردند تكفير كردنش هم براى
خاطر همين بود كه اين غرور علمىاش موجب شده بود روى منبر تو كتابها، عليه آن
بزرگان، عليه قدما، عليه شيخ انصارى حرفهاى عجيب وغريب مىزد شيخ انصارى ريشش رادر
مركب زده و ماليده تو كتاب. مىخواسته اين جورى رد شيخ انصارى بكند بعضى اوقات آدم
راستى عالم است عالم به اين معنا اصطلاحات را خوب بلداست خوب دستش است آن غرور
موجب مىشود مقابل همه قد علم بكند اما جسارت بكند و اين جسارتها متأسفانه تو
كلمات بعضى از بزرگان هم هست يعنى بعضى از بزرگان هم قلمشان ادب ندارد زبانشان ادب
ندارد و به جاى اينكه مؤدبانه حرف را رد بكند بى ادبانه حرف راردمى كند خب از غرور
سرچشمه گرفته است ديگر غرور علمى، اما ديگر يك وقت مىرسد به آنجا ديگر علم هم
ندارد عمامهاش، شهرتش، مسجدش، منبرش، شبيه العلم «كسراب بقيعه» اين موجب غرور اين
آقا مىشود و اين خيلى ضرر داد اين بدعتها، دين درست كردنها همه و همه از اينجا
سرچشمه مىگيرد و چون جلسه، جلسه اهل علم است بگويم بعضى از چيزها را خدا درجاتشان
عالى است عالىتر گرداند حضرت امام مىفرمودند كه هر چه هست زير اين عمامه هاست ايشان
مىفرمودند خب درست است براى اينكه شيخ انصارى زير اين عمامه است شيخ طوسى زير اين
عمامه است. ميرزا على محمد بهايى هم زير اين عمامه است و هر چه هست زير اين عمامه
هاست اگر غرور نباشد خب شيخ طوسى، شيخ انصارى و مروجين اسلام. اما اگر غرور آمد
لذا حضرت امام مىگفتند وقتى تو تاريخ نگاه بكنيم مىبينيم هر دين از زير اين
عمامهها پيدا شده دينهاى خرافى اول يك شهرتى پيدا كرده بعد غرورش و مريدها بعدها
كم كم رسيده به آنجا كه ناگهان كتاب نوشته ركن رابع شده از خواص امام زمان شده
بعدهم خدا شده به قول حضرت امام، هرچه هست زير اين عمامه هاست اما گاهى غرور
مىآيد در اين عمامهها و راستى من نمىتوانم هضم كنم چه جورى مىشود يك معمم كه
مىگويد من سرباز امام زمان هستم بنشيند در حجره، از صبح تا ظهر غيبت بكند آن هم
حالا غيبت پشت سر يك آدم معمولى گناهش بزرگ است اما يكدفعه غيبت پشت سر بزرگان، هر
كس را مىآورند جلو يك انگ رويش بزند يك غيبت رويش بكند. حجره امام زمان شده جاى زنا
دادن، زنا كردن از زنا بالاتر غيبت از زنا بالاتر است. جاى تهمت زدن، جاى مسخره
كردن كتابها، مسخره كردن علما، مسخره كردن مراجع، مسخره كردن نظام، مسخره كردن
حضرت امام و امثال اينها، خب اينها فراوان هست و اينها وقتى كه ريشه يابى كنيم
مىبينيم از غرور سرچشمه گرفته يكى از چيزهايى كه ما را بى سوادميكند زير بار
ديگران نمىرويم يك مقدار شهرت پيدا مىكنيم ديگر درس نميرويم زير بار درس رفتن،
زير بار مباحثه كردن نمىرويم خب اينها از غرور سرچشمه مىگيرد و به عبارت ديگر بى
سواد مىشود از غرور، بى دين مىشود از غرور، مردم رابى دين مىكند از غرور، ابهت
روحانيت را از دل مردم مىبرد از غرور و شما هفت، هشت تامثل اين كه من گفتم
مىتوانيد درست كنيد از غرور، غرور علمى. البته غرور علمى اسمش است و الا علم كه
ندارد كه بگوييم غرور علمى، همان شيطان از راه عمامه جلو آمده شيطان از راه عنوان جلو
آمده، شيطان از راه منبر جلو آمده، خب ما ديدهايم آقا اصلاً سواد ندارداما حالا
منبرش گرفته حالاكه منبر گرفته مىبينيم كه خيلى توهين مىكند خيلى ادعامى كند و
بالاخره خيلى از خود درآورى درست مىكند الآن اين وضعى كه جلو آمده، در غير اهل
علم اينها كه الآن جسارت به خدا، پيامبر و ائمه طاهرين مىكند خب اينها علم كه
ندارد اينها الفباى فلسفه را هم بلد نيست اما خوب چون كه حالا يك مدرك فلسفه گرفته
مغرور شده حالا كه مغرور شده كارش به كجا رسيده، اينكه تصرف بكند در دين تصرف بكند
در رساله مراجع، رساله مراجع را خرافت بداند كم كم برسدبه آنجا كه اصلاً تصرف در
دين بكند به قول حضرت امام در كشف اسرار، كتاب خوبى است كشف اسرار. كشف الاسرار را
خيلى مطالعه كنيد كتاب روز است انصافا در حاليكه چهل، پنجاه سال قبل نوشته شده
الآن كتال روز است ايشان بعضى اوقات مىگفتند تصرف كردن كسروى در دين، در
روحانيت مثل تصرف كردن جامه دار حمامى در
وزارت كشور. ما الآن مىبينيم كه تصرف در روحانيت، در دين مىشود از افرادى كه يك مدركى دارند آن مدرك آنها را رسانده به آنجا كه
تصرف در قرآن مىكند و فكر خودش را تحميل بر قرآن مىكند فكر خودش را تحميل بر
روايات اهل بيت مىكند فكر خودش راتحميل برگفته مراجع و رسالههاى مراجع مىكند و اينها
همه از كجا سرچشمه گرفته؟ از غرور، خيلى صفت بدى است از تكبر بدتر اين غرور است از
بخل بدتر غرور است از خوديت و منيت بدتر، غرور است و شيطان براى اينكه ما را به
جهنم بكشاند آلت خوبى دارد «يا ايها الناس ان وعداللّه حق فلاتغرنكم الحياة
الدنيا» اين حيات دنيا فقط پول نيست بله متمول است مغرور مىشود اول غرورش اين است
ديگر زير بار نمىرود به مسجد برود زياد اينها ديده شده است در صف اول بوده حسابى
با مردم بوده روضه مىرفته است سينه مىزده، اما حالا يك خانه پيدا كرده و يك
مقدار كاسبىاش گرفته، اول كارى كه مى كند ديگر زير بار نمىرود در آن محله باشد
كمكم اول كارى كه مىشود، مسجد را رها مىكند ديگر روضه را رها مىكند زير بار نمىرود
برود در مردم درون صف پيش فقرا بنشيند و كمكم مىرسد به آنجا كه اصلاً روحانيت را
قبول ندارد شيطان از كم شروع مىكند به كم قانع نيست پول، او را گول مىزند شهرت،
او را گول مىزند. من يك روايت اما نمىدانم روايت است يا نه اما خيلى چيز خوبى
است مىفرمايد «العلم ثلاثة اشيا من دخل فى شبر الاول تكبر و من دخل فى شبر الثانى
تواضع و من دخل فى شبر الثالث يعلم انه لا يعلم شيأ» خيلى حرف خوبى است. انصافا كه
ادبيت آدم را متكبر مىكند زير بار نرو، مغرور، اگر راستى وارد صحنه دوم نشود مثل
شيخ انصارى مثل بزرگان در آن شبر اول بماند همين غرور است درس، او را مغرور مىكند
عمامه، او را مغرور مىكند شهرت، او را مغرور مىكند منبر، او را مغرور مىكند مخصوصا
اگر منبرش يا محرابش بگيرد و اين يك مصيبت هم هست بيسواد، اما منبرش بگيرد
بيسواد،اما مسجدش بگيرد العياذ باللّه ديگر اگر غير متقى هم باشد كه ديگر
وامصيبتا وامصيبتا. حالا يك مقدار بياييم پايينتر شايد تو جلسه ما باشد از او
مسئله مىپرسند خب مىدانيد شماها مسئله بلد نيستيد يعنى صدى نود شما مسئله بلد
نيستيد ديگر، و مسأله ياد گرفتن رساله مىخواهد زير بار رساله خواندن نمىرويد براى
مردم هم مسأله بگوييد زير بار نمىرويد يعنى شماها كه اينجا نشستيد زير بار
نمىرويد براى مردم مسأله بگوييد حالا يك دفعه به عنوانتان برنخورد اما تو عمومى
مسأله نمىگوييد مسأله هم بلد نيستيد حالا از شما يك مسأله سؤال مىكند بلد نيستيد
مىگويد مسأله اختلافى است خدا رحمت كند يكى از مراجع بزرگ اصفهان، وعده داشته بود
برزان، خب آن وقتها رفتن به برزان مشكل بوده. رفته بوده آن آقا با هفت هشت نفر
همراه و يك سور حسابى داده بود بعد اين سه تا مسأله داشته است صاحب آن خانه، ميزبان.
مسأله اول را پرسيده بود اين آقا گفته نمىدانم مسأله دوم را پرسيده گفته نمىدانم
مسأله سوم را پرسيده گفته نمىدانم. گفته اين غذايى كه خوردى حرامت باشد براى
اينكه من هر چه از تو پرسيدم گفتى نمىدانم. آقا سيد محمد باقر درچهاى وقتى چيزى را نمى دانست بلند مىگفت نمىدانم تا مردم بشنوند و اما اگر
مىدانسته آهسته مىگفته جورى كه همان كسى كه سؤال مىكرده بشنود اين نمىدانم
خيلى چيز خوبى است كداممان زير سؤال مىرويم تو مسجدمان روى منبرمان مسأله از ما
مى پرسيدند خب نمىدانيم بعضى اوقات از خود درآورى يك چيزهاى مىگوييم كه بدعت است
گناهش بزرگ است آدم نداند و بگويد خب خيلى گناه بزرگ است و ما داريم همين شما
عزيزان كه از خوبها هستيد مقدس. نمىدانم، عالم و خوب بخواهيم خوبها را نشان بدهيم
شما، اما همين شما مسأله از ما مىپرسند نمىدانمش را خيلى مشكل است بگوييم
بالاخره سر آقا را مىكوبيد به طاق، مسأله اختلافى است ديگر و زير بار مسئله گفتن
هم هيچ داممان نمىرويم اصلاً مسأله گفتن
شأن اين آقا نيست اينها همه غرور است نظيرش زياد است يك قدرى روش فكر بكنيد ببينيد
يكدفعه سر تاپا غرور نباشد و همهاش، اسمش را مىگذاريم غرور علمى مردم دو قسمند
يكى اين دانشگاهيها كه اينها غرور علميشان مىرسد به آنجائيكه تصرف در دين مىكنند
خيلى خطرناك است الآن در اين جمهورى اسلامى يكى از مصائب بزرگى كه جلو آمده از
مسأله صدام بدتر همين است كه اين رفتن دانشگاه و مدرك گرفتن و اينها، اينها تصرف
در دين مىكنند كه اهل علم هم ماها ندانسته تصرف در دين مىكنيم خيلى خطرناك است
اما مريدهاى ما، يعنى مردم، بازاريها. زير اين طاقيها، اينها غرور مالى دارند و
اين غرور مالى بازاريها مخصوصا اگر نو كيسه هم باشد و اين غرور علمى دانشگاهيها را
و ما را.پدر همه مان را درآورده اگر مساجد خلوت است از اينجا سرچشمه گرفته اگر پامنبرها
خلوت است از اينجا سرچشمه گرفته اگر وحدت حوزه و دانشگاه به هم خورده از اينجا
سرچشمه گرفته و بالاخره يك قدرى بالاتر، اگر دين اختراعى داريم از اينجا سرچشمه
گرفته اگر الان از نظر فرهنگى، تهاجم فرهنگى
و آمريكا توانسته استفاده بكند بواسطه همين دانشگاهيهاست تصرف در دين از اينجا سر
چشمه گفته و من خيال مىكنم بحث اين دو سه هفته، اگر يك مقدار رويش فكر بكنيم بحث
خيلى ارزندهاى باشد و مواظب باشيد يكدفعه شيطان بواسطه غرور علمى يكدفعه شما را نكشاند در صحنه شيطنت كه اگر كشاند ديگر
حد يقف ندارد، حد يقف ندارد به جاهاى بد بدى مىرسد و بايد پناه به خدا برد چه
بسيار من ديدم عالم است متقى است آخوند بود منبرى حسابى در تبريز بود و رونقى داشت
رونقى داشت و آن سوادى كه بايد داشته باشد نداشت كتاب عليه تشيع نوشته در آنجا به
همه چهارده معصوم مخصوصا به امام صادق عليهالسلامخيلى جسارت كرده و ادعا پيغمبرى
كرد اين اواخر اينها كه كشتندش، واجب القتل بود ديگر. براى خاطر اينكه ادعا
پيغمبرى كرده خب اين آقا كه مىگويند من كه سابقهاش را نمى دانم اين طور كه به من
گفتند آدم مقدسى، منبرهاى خوبى و شهرت خوبى چرا چنين شد وقتى شيطان انسان را بكشاند
در صحنه از كم شروع مىكند به كم قانع نيست ناگهان ادعاى پيغمبرى مىكند در همين
اصفهان، تو زنها هست تو مردها هم هست
الحمدللّه شما خيلى سراغ نداريد چه چيزهايى مىگذرد ولى مواظب خودتان خيلى باشيد
مواظب خودتان باشيد به واسطه غرور يكدفعه شيطان شما را گول نزند .
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.