اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
اين
بحث غرور به عقيده من بحث خوبى است و اگر دو، سه جلسه دربارهاش صحبت كردم ظاهرا
جا داشت و اگر هم دنبال كنيم ظاهرا جا دارد اولاً توجه داشته باشيد كه غرور غير
تكبر است غير عجب است و لو اينكه از يك خانواده است و گاهى باهم اشتباه
مىشود اما از نظر علماى علم اخلاق تعريف تكبر،
تعريف عجب غير تعريف غرور است و اگر
بگوييم تكبروعجب ازآنجا سرچشمه مىگيرد، از آنجا سرچشمه مىگيرد ومعناى غرور يعنى
فريب يعنى گول. قرآن شيطان را غرور
مىگويد يعنى گول بزن و اين غير تكبر است گاهى انسان گول مىخورد به واسطه علمش،
خيال مىكند اين علم دارد از خودش و چون كه اين تخيل رامى كند برايش غرور پيدا
مىشود ممكن است، اين غرور موجب شود تكبر پيدا بشود يا عجب پيدا شود خودپسندى، عمل
پسندى، اما اگر بگوييم غرور پايه خيلى از رذائل است من جمله تكبر و عجب. آقاى
متمول گول مىخورد به واسطه پولش، آقاى كه پستى دارد گول رياستش را مىخورد و چون گول
خورد به رياستش خيلى كارهاى بد مىكند ظلم مىكند خودبرترى مىكند آن غرور، آن گول
خوردگى باعث مىشود كه خيلى رذائل از او سرچشمه مىگيرد و انصافا اين غرور
يعنى گول خوردن، يعنى گول زدن، يك صفتى
است كه همه مان داريم كم پيدا مىشود راجع
به تكبر در رو ايات داريم «آخر ما يخرج من قلوب الصديق حب الجاه» ممكن است انسان
متقى باشد عالم باشد طى كرده باشد راه را. اما هنوز ريشههاى جاهطلبى در عمق جانش
باشد و لو اين خودش هم نفهمد اين مسئله عجب اين جورى است ممكن است انسان به
مقامهاى بالايى رسيده باشد اما يكدفعه كه صحنه مىآيد جلو رفوزه مىشود نمىخواهم
از اين حرفها بزنم اما شما كتابهاى مربوط به ما را، كتابهاى علمى رامطالعه كنيد
مىببنيد كه يكدفعه مثلاً حرف خودش رامى خواهد اثبات كند بدون اينكه ديگران را
تخريب بكند حرف خودش را اثبات مىكند گاهى مىخواهد حرف خودش را اثبات كند تعريض
مىكند مؤدبانه به ديگران و ديگران را رد مىكند حرف خودش اثبات شد اما گاهى نه از
اينها بالاتر است مىخواهد حرف خودش را اثبات كند فحش مىدهد به ديگران تا حرف
خودش رااثبات بكند «و توهم بعض من لا علم له بعض من لا فضل له» نمىدانم «و توهم
فاضلٌ، تخيل لا وجه له» «هذا كلام لم يقل به عوام فضلاً عن الخواص» از اين حرفها
خب تو مباحثههاى ما اين حرفها زياد است خود همين غرور است و اگر هم ديگر بگوييد
تكبر هم بوده، توهين هم هست يعنى آن غرور موجب شده توهين كند آن غرور موجب شده خود
برتر باشد آن غرور موجب شده خودپسند وعجب باشد عمل پسند باشد ديگر ناگهان مىبينيم
بواسطه يك جمله يك مطلب كه مىخواسته اثبات كند سه چهار تا گناه بار او شده، سه چهار تا رذيله گل
كرده طغيان كرده يكدفعه به شما مىگفتم مرحوم حاج آخوند يك مرد وارستهاى بوده با
مرحوم حاج شيخ عباس قمى اينها خيلى باهم رفيق بودند خيلى. اين مرحوم حاج آخوند پدر
مرحوم آقاى راشد است اين گفته بود من رفتم، دكتر آن وقتها حكيم بودو شلوغ بود و يك
جا نشستم تا نوبتم بشود آن آقاى دكتر مىخواست كه مرا جلو بيندازد نوبت ديگران را
به من بدهد به او گفتم نه اينها نوبت دارند، نوبت اينها مقدم است حق ندارم بيايم
تو نوبت اينها، گفت نشسته بودم منتظر، يك پيرزن دهاتى آمد دكتر، و آن دكتر خيلى
مؤدب باحوصله آن زن گفت آقاى حكيم آن نسخه شما را خوردم خوب نشدم اين معلوم شده
بود نسخهاى كه به او داده بود به جاى
اينكه ببرد دوابگيرد همين نسخه را تو قورى جوشانده بود آب نسخه را خورده بود خوب
نشده بود خب ديگر دكتر عصبانى شده بود ديگر اينجاها نتوانسته بود حلم بكند گفته
بود كه حيف نان كه شوهرت به تو بدهد بخورى، خب ديگران هم خنديده بودند بعد نسخه را
نوشته بود مؤدب گفته بود خواهرم من كه نگفتم نسخه را ببر بجوشان برو اين نسخه را
بده مغازه دوا فروشى، دوا به تو مىدهد دوا را برو بجوشان خوب مىشوى آنوقت بيا.
مرحوم حاج آخوند گفته بود همه رفته بودند من باقى ماندم و دكتر و به او گفتم
مىدانى چه شد! گفت: نه گفتم نمىدانى چه شد. سه چهار تا گناه كبيره از تو سر زد
يكى چرا آن خانم را مسخره كردى خب اينكه نمىخواست خلاف رأى تو رفتار بكند حالا
نفهمى كرد نمىدانست، چرا مسخرهاش كردى؟ يكى توهين كردى و هر كه توهين به يك شيعه
بكند گناه، جنگ با خداست «من اهان وليا فقد بارزنى بالمحاربه» امام صادق مىفرمايند ولى يعنى شيعه
و گناه سوم اينكه تو يك چيزى گفتى كه مردم خنديدند. آن خندههاى مردم توهين به اين
بود گناهش گردن تو. و بعضى اوقات ما طلبهها يك جمله مىگوييم و به قول حضرت امام
گاهى مىشنويم و «ذنب بلا يغفر» يك تهمت مىزنيم نمىتوانيم اين تهمت را ديگر
جبران كنيم مىشود «ذنب بلا يغفر» خب خيلى از شماها دور هم مىنشينيد مرجع تراشى
مىكنيد آن مرجع را خراب مىكنيد آن مرجع را عالم مىكنيد او را اعلم مىكنيد
همهاش را هم شما دروغ مىگوييد براى اينكه شماها وارد اين حرفها نيستيد. خب همه
اينها «ذنب بلا يغفر» به قول حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» من هيچ فراموش نمىكنم
يكدفعه يك خاطره شيرين و تلخى است براى ما. يكدفعه در مسجد سلماسى حضرت امام درس
مىگفت نفس ايشان به شماره افتاده بود گفتند نيامدم درس بگويم آمدم يك نصيحت به
شما بگويم و يك نصيحت حسابى از قول ميرزاى شيرازى بزرگ كه ما طلبهها، هم بايد علم
داشته باشيم هم بايد تقوى داشته باشيم اگر علم نداريم تدين داشته باشيم، واگر نه
عقل داشته باشيم و حضرت امام خيلىكم جسارت عمومى مىكردند ولى آنوقت گفتند من به
شما مىگويم اگر علم نداريد اگر دين نداريد عقل داشته باشيد. نخواهيد حوزه چهل ساله
را به هم بزنيد براى اين حوزه خيلى زحمت كشيده شده. حالا چه شده بود، يكى از
اطرافيان خدا رحمتش كند آدم خوبى بود خيلى هم خدمت به حضرت امام كرد. يكى از
اطرافيان يك غيبت كرده بود پشت سر يك مرجع تقليد مىخواسته حضرت امام را بلند بكند
او را خراب كرده و آن مرجع تقليد به گوشش رسيده، به حضرت امام گفته بود حضرت امام
نتوانست درس بگويد نتوانست درس بگويد. بعد هم يك تب مالتى داشت سه روز عوت كرد سه روز
درس تعطيل شد نتوانست درس بيايد. لذا حضرت امام بعضى اوقات مىگفتند ما گاهى
ندانستهگى يك جمله مىگوييم «ذنب بلا يغفر» مىشود يك تهمت مىزنيم «ذنب بلا
يغفر»است نه بعضى اوقات غيبتها فرق مىكند مثلاً دو تا رفيق پشت سر هم غيبت
مىكنند اما يكدفعه پشت يك مرجع تقليد غيبت بكند، ابهت مرجع تقليد را بياورد پايين
يكدفعه رو منبر يك توهين به حضرت امام بكند يك نيش بزند اينها همه «ذنب بلا يغفر
است» مگر مىشود اين گناه آمرزيده شود و بعضى اوقات واجب مىداند دنبال حضرت امام
جسارت بكند. يعنى كارش مىرسد به اينجا. قرآن همين را متعرض است كه آقا، غرور گاهى
انسان را به اينجا مىرساند «قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى
الحياهالدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» مىفرمايد ورشكستهترين افراد را
نشانتان بدهم؟ ور شكستهترين افراد آن است كه يك كار بد مىكند، خيال مىكند كار
خوب كرده. من دلم مىخواهد بگويم خداوند رحمتش بكند شايد هم همين جورها باشد اين
جرداق نصرانى من خيال نمىكنم اميرالمومنين گذاشته باشد بدون تشيع از دنيا رفته
باشد من اطمينان دارم اميرالمومنين عليهالسلام شيعهاش كرده حالا يا شيعه بوده
اظهار نمىكرده يا راستى بعد شيعه شده خيلى اين كتاب الامام على صوت العدالة
انسانيه خيلى كتاب خوبى است انصافا آن هم از يك نصرانى. ايشان راجع به همين حرفها
مىگويد گاهى انسان مىسد به اينجا ولى خدا را در خانه خدا قربة الى اللّه
مىكشد. اگر برويم تو حرفهاى خودمان در كارهاى خودمان بعضى اوقات مىبينيم اينجورى
است پشت سر ولى خدا قربة الى اللّه شخصيتش را مىكوبد حرف جرداق نصرانى خيلى حرف خوبى
است توى مسجد روى منبر، منبر كه بچه بازى نيست ما بچه بازيش كرديم من هيچ فراموش
نمىكنم هرچه به حضرت امام مىگفتيم كه منبر برو، مىگفت نه من كه صدايم مىرسد.
روى زمين هم مىنشست تو همين مسجد سلماسى پر مىشد لذا ما يك منبر براى حضرت امام
درست كرديم بدون اجازه ايشان پولش را خودمان
داديم و منبر را گذاشتيم همان جا كه حضرت امام مىنشستند درس مىگفتند حضرت امام
منبر را نديدند. وارد مسجد كه شدند صاف آمدند تا آنجا كه مىخواستند بنشينند تا
ديدند منبر هست خوب ايشان مؤدب بودند رفتند منبر. وقتى رفتند منبر گريه كردند
فرمودند، ما كجا منبر كجا فرمودند: مرحوم نائينى «رضوان اللّه تعالى عليه» وقتى
منبر رفتند گريه كردند گفتند: اينجا جاى پيغمر است اينجا جاى امام زمان است جاى
ائمه اطهار است و من مىخواهم جاى پيغمبر و ائمه طاهرين بنشينم خب بعضى اوقات
بعضىها روى منبر جسارت به اولياء اللّه مىكنند جسارت به نظام جمهورى اسلامى
مىكنند آن هم قربة الى اللّه همان كه جرداق مىگويد ولى خدا را در مسجد خدا قربة
الى اللّه مىكشد پشت سر ولى خدا روى منبر قربة الى اللّه حرف مىزند اينها همه
از غرور سر چشمه مىگيرد. آن وقت خيال نكنيد كه ساده مى شود. نه قرآن مىگويد اين
غرور كمكم مىرسد به اينجا در روز قيامت غرور بازى در مىآورد «يوم يبعثهم اللّه
جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى الا انهم هم الكاذبون»
مىفرمايد: در روز قيامت بعضىها، اين مغرورها در مقابل خدا ايستادگى مىكنند
مىگويند خدا به عزتت قسم به خودت قسم من جهنمى نيستم، من بهشتى هستم تو مىخواهى
مرا جهنم ببرى ظلم مىكنى «فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على كل شى»
مىگويند ما بهشتى هستيم. قرآن مىگويد ببين چقدر دروغ مىگويد چقدر جهل مركب است
چقدر غرور دارد كه ديگر حالا در مقابل ما هم آره. اگر انسان مغرور به يك چيزى شد
اين وامصيبتا مىشود. اما معمولاً هم بايد بدانيم اين غرور جهل مركب است. حالا راستى
آنها كه علم دارند حسابى علم دارند؟ مثل شيخ انصاريها، صاحب جواهرها، خب علم آنها
در مقابل علم ائمه طاهرين قطره از درياست خودشان هم مىدانند ديگر ما كه علم هم
نداريم و اين علم را حالا كسى داده اگر بگويد از خودم همان قضيه قارون گفت «اوتيته
على علم عندى» من اين مال را خودم با علم پيدا كردم. اين قرآن كه اين اوتيته على
علم عندى را آورده يعنى انسان بايد مواطب باشد يكدفعه بواسطه علمش توهين به ديگرى
نكند و مخصوصا توهين به استاد، توهين به بزرگان. در اصفهان مرحوم آقا سيد على نجف
آبادى از مراجع بزرگ بوده و انصافا خيلى خوب بوده، مراجع هم خيلى احترامش را داشتند.
اين آمد اصفهان و كمكم روضه خوان شد به قول يكى از مراجع گفته بود كى روضه خوان
است، روضه خوان شد از منبر به آن منبر تو خانهها بالاخره اجرش را پيدا نكردند
اينجا مرادم هست اين مىخواسته برود مكه طلبهها مىآمدند از آن حلاليت مىطلبيدند
آن از شاگرد، استاد از شاگرد اما يك نفر، آن كسيكه براى من نقل كرد گفت مرحوم آقا
سيد نجف آبادى اشك از چشمهايش آمد بيرون گفت اين را نمىبخشمش براى اينكه توهين به
من كرده، تهمت به من زده، هميشه پشت سر من تهمت مىزند، غيبت نهها، غيبتش هم اينجور
است براى اينكه اين غيبتهاى ما صدى نود تهمت است اينها را بايد توجه داشته باشيم.
غيبت بايد يك نقصى داشته باشد ما همان نقص را بگوييم اگر نقصى نداشته باشد ما اين
را انگى بكنيم تهمت مىشود. لذا مرحوم آقا سيد على نجف آبادى چرا نبخشيد؟ اما خب
بعضى اوقات هم نمىشود بخشيد. نمىشود و بعضى اوقات اينجورى است ديگر. يكى از بزرگان
ديروز به من مىگفت كه يك كسى آمده به من مىگفت غيبت پشت سرت كردم، گفتم راضى هستم
گفت پشت سرت تهمت زدم. گفتم نه من نمىتوانم تهمت را راضى شوم خب اينها از كم
ظرفيتى است بايد راضى بشويد ولى حالا يكدفعه مثل آقا سيد على نجف آبادى خب
نمىتواند راضى شود. نمىتواند بعضى بزرگان هم هستند مرحوم آقاى حجت «رضوان اللّه
تعالى عليه» او راستى از بزرگان است خيلى هم سعه صدر دارد اينها را مىگويم براى
خاطر اينكه برويد در خودتان، در حرفهاتون، در شنيدههاتون، درگفتنهاتون اينها
يكدفعه به جاهاى بد بد نرسد. مىگفت مرحوم آقاى خوانسارى كه هر دو شان راستى خيلى
بالا بودند حوزه مرهون همين سه نفر، مرحوم آقاى صدر و مرحوم آقاى خوانسارى و مرحوم
آقاى حجت است. مىگفت كه مرحوم آقاى خوانسارى آمد ديدن آقاى حجت، آقاى حجت وضعشان
بد بود دم مرگ بودند گفت آقا چون شما مرجع بوديد مردم پشت سر شما حرف زدند از همه
آنها راضى شويد. گفت راضى شدم وقتى كه زمينه درست شد آقاى خوانسارى گفت آقا تقاضا
دارم تهمت هم به شما زدند. براى اينكه به ما مراجع تهمت هم مىزنند از آنها راضى
شو. گفت يك فكرى كرد و گفت نمىتوانم نمىتوانم خب راستى نمىتوانم بگوييد هم
تقصير است. اما همين آقايى كه مرحوم آقا سيد على نجف آبادى گفته بود از دستش راضى
نيستم به يك فلاكتى افتاد همه جمع شديم براى اينكه او را نجات بدهيم نشد و به يك
فلاكت عجيبى از دنيا رفت. يكدفعه اينجورى مىشود يك تهمت مىزنى به يك فلاكتى خود
و بچهها. نسل و نسل بعد. يك آتشى مىافروزى همه را مىسوزانى. از اينكه زبانتون
ول است، گوش شما ول است، چشمت ول است از كجا سر چشمه گرفته، از غرور. اصلاً اين
عمامه غرور مىآورد علم نداردها، مىداند هم كه علم ندارد اما غفلت دارد همين غرور
چهار تا شاهى پيدا مىكند يك غرور مالى و همه ما داريم. بياييم تو بن بستها نمره
خوب نمىتوانيم بياوريم نمىتوانيم اينكه حضرت امام مىگويند: چهل سال بايد خون جگر
خورده بشود تا انسان درخت رذالت را از دل بكند درست است ديگر. ملا شدن مشكل است.
به قول حاج شيخ آدم شدن محال است مگر مىشود انسان اين درخت رذالت را از دل بكنيم
ما. تكبر نه، عجب نه، خوديت و منيت نه، كه پايه اينهاست نه، كه ريشهاش را كنديم
نه، وقتى مىرسيم تو مباحثههامون تو نوشتههامون تو حرفهامون. مىخواهد اظهار
منيت بكند ديگران را خراب مىكند بعد هم مىگويد اينها كه غيبت نيست تو كتابها هم
نوشتند آنها غيبت نيست شما اگر اين استاد را خراب كنيد آن استاد را خراب كنيد آن
استاد را خراب كنيد براى اينكه استاد خودت را بلند بكنيد طورى نيست اينها ننگ نيست
اينها فضل است اين رفع فضل غيبت نيست اين حرفها نيست اينها همه شيطان است اينها
همه غرور است و بايد مواظب زبانمان باشيم از غرور سرچشمه مى گيرد مواظب چشم مان،
مواظب گوش مان ديگر حالا مواظب دلمان. اين خطورات كه يكى پس از ديگرى مىآيد تو
دل، دل را خراب مىكند دل را سياه مىكند وقتى دل سياه شد اين غرور اينجامون خراب،
اگر خداى نكرده ملكه بشود ديگر روز قيامت هم در مقابل خدا عرض اندام مىكند در جلسه
ما هستند حتما يك افرادى كه مىدانند چه خبرهاست الان تو دانشگاهها. اين اساتيد
دانشگاه خيلى از آنها آقا علنا جسارت به پيغمبر اكرم مىكند. در اين مجالس پياده
نظامهاى آمريكا، در اين جلساتى كه تو دانشگاهها مىگيرند علنا جسارت نه به نظام
براى اينكه مىخواهند نظام را خراب كنند مىروند بالاتر. خيلى صريح خاتميت را زير
پا مىگذارد خاتميت يعنى چه؟ اصل دين اسلام براى عربها بوده ماها خيلى برتر از دين
اسلامميم. اينها از كجا سر چشمه مى گيرد. چهار تا اصطلاح كه اصلاً اسلام، اگر به او بگويند با سين است
يا صاد. اصلاً بلد نيست چى هست چه رسد بخواهد احكام را ياد بگيرد اما همين براى
چهار تا اصطلاح براى يك مدرك، اين مدرك گرايى كه الآن تو دانشگاهها هست كم كم
مىخواهد تو طلبهها هم بيايد اين ديگر وامصيبتاه. اين مدرك گرايى غرور مىآورد
وقتى غرور آورد ديگر كم كم، شيطان از كم شروع مىكند به كم قانع نيست ديگر مىرسد
به آنجا كه سر كلاس وقتى دور دستش آمد وقتى كه ديد شاگردها به او توجه مىكنند
ديگر آنچه در دل دارد مىگويد «كل يعمل على شاكلته» ناگهان زير پل همه چيز حتى
پيغمبر اكرم، ائمه طاهرين. از غرور سرچشمه مىگيرد ما داريم آنها دارند براى خاطر
اينكه علم اخلاق مشكل ترين علمهاست مخصوصا از نظر اينكه علم را به كار بيندازيم
همه ما علم اخلاق نداريم. مرحوم آقا سيد عبدالهادى شيرازى خيلى بالا بوده فرموده بودند
در زمان ما سى تا درس اخلاق تو نجف بود حالا يكى از آنها نيست حالا كه نجف آن
مصيبت بزرگ برايش به وجود آمده الان جاى علم اخلاق در قم هم خالى است پنجاه و چهار
هزار درس، اما درس اخلاقش كم است مخصوصا اخلاق عملى ديگر چه رسد اصفهان و مشهد و
جاى ديگر. خب نمىشود كه همين جورى آدم نخوانده ملا بشود كار نكرده به نتيجه برسد
خب نمىشود كه شما از خوبها هستيد ديگر. شما كدامتان در علم اخلاق كار مىكنيد
يعنى درصدد اينكه درخت رذالت را از دل بكنيد درخت فضيلت را به جاى آن غرس كنيد
بارور كنيد از ميوه آن استفاده كنيد كدامتان، هيچ كدام از شمانيستيد و اين نمىشود
و اين نمىشود و على كل حال اين غرور پايه خيلى از گناهان است پايه خيلى از رذائل
است و در ميان همه ما هست و بايد برايش فكرى بكنيم خداوند توفيق اينكه ما بتوانيم
درخت رذالت را لااقل از دل بكنيم به همه ما عنايت بفرمايد.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد