عنوان: سير و سلوك
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ماه مبارك رمضان ما در مسجد حكيم بحث سير و سلوك بود حركت به سوى خدا «يا ايها الانسان انك كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» و اين بحث دو سه جور بحث دارد همه ان هم مشكل است يكى بحث عمومى كه امسال در مسجد حكيم داشتم و آن هفت منزلى كه در سير و سلوك است دو تا از آن هفت منزل را توانستيم بحث بكنيم و 5 تا از آن منازل باقى ماند و جلسه هم جلسه عمومى بود در سطح عمومى كه البته بايد قرآنى باشد روايى باشد بايد دقى، فلسفى، عرفانى باشد و من خيال مى‏كنم اگر اين بحث را از امروز شروع بكنم و ديگر هرچه عمر داريم. اين بحث كشش دارد راجع به اين بحث سير و سلوك راجع به بحث حركت به سوى خدا صحبت كنيم خوب باشد مخصوصا اينكه شماها معمولا اين بحثها را نديديد و حتى حالش را هم نداريد وقتش را هم نداريد كه توى مسجد حكيم شركت كنيد تا اينكه توى راديو بشنويد معمولا شماها اينجورى هستيد. لذا گيرتان بيندازيم توى اين جلسه مختصر و يك مقدارى در اين بحث سير و سلوكى كه اهم بحثهاست براى ما طلبه‏ها صحبت كنم خوب باشد از قرآن از آيات فراوانى استفاده مى‏شود كه ما آمده‏ايم در اين دنيا براى حركت استكمالى براى اينكه برسيم به خدا قرآن مى‏فرمايد: كه همه عالم را براى تو خلق كردم اما تو را براى خودم «الم تروا انّ اللّه‏ سخرلكم ما فى السموات و ما فى الارض و اسبغ عليكم نعمة ظاهرة و باطنه» عالم وجود مال تو، براى تو، علت غايى تو، اما تو چى «واصطنعتك لنفسى» تو را خلق كردم براى خودم كه در آن حركت استكمالى به قول قرآن به مقام لقاء برسى «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» كلمه لقاء 21 مرتبه در قرآن آمده است مفسرين معمولا معنا كردند «الى لقاء رحمتك» مجاز گرفتند، مجاز در كلمه، مجاز در اسناء حقيت ادعاييه، اما به قول بزرگان من جمله آقاى ملكى در اين مراقبات مى‏فرمايند: آخر چه وجهى دارد چرا لقاء را معنا نمى‏كنيد چرا اين اصرار خدا را تأويل مى‏كنيد و على كل حال اين «واصطنعتك لنفسى» را ما بايد در نظر داشته باشيم كه ما آمديم در اين دنيا براى اينكه برسيم به مقام لقاء كه حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمودند اين منازل هفتگانه همه مقدمه است به مقام لقاء برسيم اين مقدمه است براى ذى المقدمه، ذى المقدمه چيزى ديگرى است و آن حركت سير من الحق فى الحق كه به قول ايشان مى‏فرمودند اصلا اين انسان توقف در آن ممنوع است در وقتى هم كه بميرد اگر توى راه باشد اگربه مقام لقاء رسيده باشد تازه اول كار است كه مرحوم ديلمى در آخر ارشاد يك روايت نقل مى‏كند روايت ارشاديه اين روايت ارشاديه خيلى مفصل است در وسط اين روايت مى‏فرمايد خدا در معراج به پيغمبر گفتند يا رسول اللّه‏ در بهشت يك افرادى هستند اينها واله و حيرانند در ذات من، بطورى كه بهشت، نعمتهاى بهشت من جمله حورالعين شكايت مى‏كنند از اين كه خدايا اين نعمتها را خلق كردى براى اين و اين بى اعتناست به ما خطاب مى‏شود كه لذت اين حرف زدن با من، حرف زدن من باتو، «وجوهٌ يومئذ ناضرة الى ربها ناظره» لذتش اين است بعد خطاب مى‏شود من به اين بنده‏ها نظر دارم در هر نظرى سعه وجودى ملك اينها را زياد مى‏كنم يعنى در بهشت هم توقف ممنوع است و استكمال در آنجا ديگر چون موانع نيست يك دقيقه‏اش ميليونها سال سير در اين دنياست چون موانع نيست ديگر، خيلى بالاست نظير معراج پيغمبر اكرم است كه همه جا رفتند در روايات دارد كه بعد كه برگشتند حلقه در هنوز تكان مى‏خورد يك حركت آن جورى كه همه جا رفتند عالم وجود را آن هم با تفصيل گشتند لذا در اينجا روى حركت ما موانع است وقتيكه عالم آخرت باشد اين موانع رفع است وقتى موانع رفع باشد، بقول خداوند متعال هر نظرى كه خدا به اينها بكند سعه وجودى براى اينها پيدا مى‏شود و اين حركت تا ابد به قول عوام تا خدا خدايى مى‏كند گاهى خدا يك نامه مى‏نويسد به شما، نمى‏دانم چه جورى مى‏نويسد چى هست، چه جورى هست از باب تشبيه است اما مضمون نامه اين است «من الحى الذى لايموت الى الحى الذى لايموت» چقدر مزه دارد بنابراين اين انسان كه به اين دنيا آمد براى حركت است البته با رنج به قول قرآن، اما هر قدمى از باب مثال، قدم كه معنا ندارد هر قدمى كه بردارد از دنيا و آنچه كه در دنياست ارزشش بيشتر است از همين جهت هم در اين منازل هفت گانه كه بزرگان گفتند اگر بتواند از منزل اول به منزل دوم برسد همان را سعادت دنيا، سعادت آخرت دارد يعنى انسان به مقام يقظه برسد حالا ولو به منازل ديگر هم نرسد همين منزل يقظه و توجه ديگر كار خودش را مى‏كند سعادت دنيا هم سعادت آخرت البته هرچه پول بدهد آش مى‏خورد على كل حالٍ اگر از ما بپرسند اين انسان براى چه به اين دنيا آمده قرآن مى‏گويد براى حركت استكمالى، حركت استكمالى چيست؟ مقدماتش، منتها سيرش خداست «انّا للّه‏ و انّا اليه راجعون» كه اين «انّا للّه‏» را هم معمولا مفسرين معنا كردند كه «انّا للّه‏» يعنى ما از خدا هستيم، اما اين يك بحث فوق العاده عرفانى دارد كه شيخ الرئيس در آخر اشارات اشاره‏اى دارد و يك قصيده مفصلى هم دارد به نام قصيده عينيه. من طلبه سال دوم، سوم خارج بودم از اصفهان هم زن گرفتم دختر حاج شيخ مرتضى مظاهرى خدا رحمتش كند يك عالم زاهدى بود يك مجتهد زاهدى بود در اين قضايا خيلى وارد بود اين مثل اينكه مى‏خواست من را امتحال كند دختر به من بدهد لذا يك وقتى از قم آمده بودم ايشان به من گفتند اين قصيده عينيه شيخ الرئيس را شما مى‏توانيد براى من ترجمه‏اى تفسيرى بكنيد يانه؟ و من خيلى خوشحال شدم و 40، 50 سال قبل اين قصيده عينيه شيخ الرئيس را من يك جزوه مفصلى نوشتم دادم به ايشان متأسفانه اين جزوه را من الان ندارم اى كاش داشتم، يك اختلافى هست بين فلاسفه بين عرفا اينكه انسان در ازل بوده يانه كه آن كسانى كه قائل به عالم ذر هستند مى‏گويند بله اين انسان در ازل بوده «بل ارواح جنود مجرده» بوده در ازل بوده و پروردگار عالم اين ارواح در ازل را آورده در اين دنيا در اين جسم ما براى استكمال اين «انا للّه‏» است آن وقت «انّاللّه‏ و انّااليه راجعون» يعنى چه؟ يعنى اگر حرف شنو باشد اگر فراموش نكرده باشد عالم ذر را اگر بر طبق عالم ذر بر آن تعهدى كه با خدا كرده بعمل بكند مى‏رسد به مقام لقاء مى‏رسد به مقام فناء وقتى به مقام لقاء رسيد حركت استكمالى و اين روح آن به آن رو به كمال است الى الابد است لذا اين انسان هم الى الابد است هم الى الازل است و خلق شده در ابد يا در ازل و بالاخره عمر مى‏كند الى ازل، حديث عينيه شيخ الرئيس اين را مى‏گويد «انّاللّه‏ و انّااليه راجعون» را اينجور معنا مى‏كند لذا اگر بپرسيم براى چه آمديم مى‏گوييم كه آمديم مخلوق خدا بوديم «الست بربكم قالوا بلى» ولى خيلى‏ها متأسفانه فراموش مى‏كنند وقتى بيايند كه در سوره يس اشاره مى‏كند «الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لاتعبدوا شيطان انه لكم عدوٌ مبين» مگر در ازل با هم معاهده نكرديم شيطان پرست نشويم بيايى توى اين دنيا براى حركت استكمالى، بيا يك ضعيف بودى قوى بشوى، قوى، اقوى بشوى، اقوى توى آن حركت هى مرتب مقول تشكيكى و اين مقول تشكيكى كه فلاسفه دارند ديگر همين است روشنايى يك لامپ است دو تا بشود، دو تا پنج تا بشود، الى الابد اين حركت تشكيكى، اين حركت استكمالى براى او باشد، خوب حرفى است و عرض كردم مرحوم شيخ الرئيس يك قصيده عينيه روى آن دارد كه اصلا ما عالم ذر همين كه علامه مجلسى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» در بحار ادعاى ضرورت مى‏كند مى‏گويد حتما ما قبلا بوده‏ايم بله مرحوم صدرالمتألهين كه فلسفه و عرفان و مشهور را به يكديگر كرد، يك بحث ديگر دارد كه اين انسان جسمانيت الحدوث روحانيت البقاء است كه اين حالا مربوط به بحث ما نيست ما هم قبولش نداريم اما حرف شيخ الرئيس خيلى حرف خوبى است، با قرآن سازگار دارد علامه مجلسى مى‏فرمايد روايت به نحو تواتر دارد بعد هم مى‏فرمايد از ضرورت اسلام است اينكه ما در ازل بوده‏ايم در اين دنيا مى‏آييم براى اينكه تا ابد حركت استكمالى داشته باشيم حالا علامه مجلسى اينجور نمى‏فرمايند اما همين مرادش است تا ابد ما حركت استكمالى داشته باشيم اين جمله اميرالمومنين «رحم اللّه‏ امرا عرف من اين فى اين الى اين» چه حرف خوبى است مخصوصا براى ما طلبه‏ها كه مى‏خواهيم يك قدرى در روايات با دقت فكر بكنيم پس اگر از ما بپرسند هدف از عالم خلقت چيست؟ مى‏گوييم قرآن مى‏گويد انسان. هدف از عالم خلقت انسان چيست؟ مى‏گوييم قرآن مى‏گويد رسيدن به خدا، يعنى اصلا خلق شده براى خدا «واصطنعتك لنفسى» عالم وجود له، خودش للّه‏ تبارك و تعالى خيلى مقام است انصافا انسان تصورش را بكند، نشاط عجيبى برايش پيدا مى‏شود اين انسان چقدر مقام دارد و حيف كه ما قدر خودمان را نمى‏دانيم و چون قدر خودمان را نمى‏دانيم ديگر شبهات، گله‏ها تخيل‏ها، خطورات، وسوسه‏ها براى ما خيلى خيلى است، كم كم مى‏رسد به آنجا گله از خدا و اين «علّم آدم الاسماء كلّها» را اين انسان مسجود ملائكه «فسجد الملائكه كلهم اجمعون الا ابليس» خيلى مقام است يعنى انسان اين معراج پيغمبر اكرم يك الگوست يك اشاره است و الا پيغمبر اكرم كه احتياج به معراج ندارد اگريك توجه مى‏كرد عالم وجود در مقابل پيغمبر اكرم ذره‏اى، قطره‏اى از دريا بود، مى‏خواهد بگويد كه اين انسان مى‏تواند برسد به:

گفت جبرئيل بيا اندر پيم              گفت: رو رو من حريف تو نيم

«فسجد الملائكه كلهم اجمعون الا ابليس» بعد هم براى همين كه دشمنى با اين انسان كرد با آن مقامش سقوط كرد، گفت گم شو، تشر زد به خدا چندين تشر زده، حالا كه اينجور شد به عزت و جلالت همه آنها را گمراه مى‏كنم مگر متوجه‏ها را، «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» و گمراهى اين نيست كه ما را وادار كند گناه بكنيم اينكه حالا يك چيز عمومى است نه بالاتر از اينكه ما مثل كرم ابريشم در اين دنيا بتنيم اصلا توجه به اينكه براى چى آمديم، چه كار بايد بكنيم كجا بايد برويم نداشته باشيم اين بالاترين بلاست، روايت هم داريم حضرت موسى مى‏رفتند مناجات يك كسى رسيد گفت به اين خدايت بگو، چقدر گناه بكنم عذابم نكنى وقتى مى‏خواست برگردد خطاب شد چرا نمى‏گويى، گفت خدايا خجالت مى‏كشم مى‏دانى چه گفت، گفت به او بگو، بلاترين بلا را به تو دادم متوجه نيستى، آيا از مناجات من، تو لذتى مى‏برى؟ همين كه از رابطه من، تو لذت نمى‏برى رابطه تو با من قطع است اين بالاترين عذاب است براى تو، خيلى حرف خوبى هم هست ديگر وقتى انسان توجه بكند ببيند، راستى بلا كه اين نيست آدم فقير باشد، آدم دردمند باشد، آدم شهرت اجتماعى نداشته باشد، نه بالاترين اين است كه انسان دل نداشته باشد، خب اين انسان آمده توى اين دنيا براى چى؟ قلب المومن عرش الرحمن، حالا اين را از بين ببرد اين بالاترين مصيبت نيست اميرالمومنين عليه‏السلام در نهج البلاغه مى‏فرمايد:«المومن اعظم حرمة من الكعبة» در جاى ديگر يا همانجا مى‏فرمايد:«المومن اعظم درجة من الملك المقرب» از جبرئيل بالاتر است از جبرئيل اعظم درجة از حمله عرش اعظم حرمة. حالا اين اعظم حرمة را سلبش بكنيم به چى؟ توجه به اين دنيا، اين دنيا دلش را برده باشد دل نداشته باشد، دل نداشه باشد وقتى دل نداشت، ديگر جاى خدا را از دست داده ديگر. آن عظمت و مقام را از دست داده، خب اين بالاترين بلاست ما طلبه‏ها راجع به اين حرفها خيلى بايد فكر بكنيم متأسفانه گرفتاريهايمان نمى‏گذارد و عمرمان هم صرف همين گرفتاريها مى‏شود، بعضى اوقات راستى آدم مقدسى است راستى آدم متقى است اما بلا دارد بلا اينكه فكر اينجور چيزها را نمى‏كند، دو نفر اهل دل داشتند از اول شب تا به سحر حرفهاى خوب خوب مى‏زدند، سحر به آن طرف يك كدامشان گفت كه بَه چه جلسه خوبى بود آن يكى گفت نه بَه چه جلسه بدى بود يك مقدار من حرف زدم تو خوشت بيايد، يك مقدار تو حرف زدى من خوشم بيايد، اينها خيلى حرف است انسان راستى بايد برسد به اينجا «الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و من فيها» ما براى اين خلق شديم انسان بايد برسد به اينجا، امام حسين عليه‏السلام روايات امام حسين انصافا مثل خودش يك لطافت خاصى دارد مى‏گويد «انّ الدنيا و ما فيها عند احدٍ من اولياءاللّه‏ ليس الا كفى الظل» دنيا پيش اهل خدا، پيش اولياء خدا ارزشش مثل سايه ديوار سايه ديوار چقدر ارزش دارد دنيا و آنچه در دنياست پيش اولياء خدا اينقدر ارزش دارد چرا؟ براى اينكه دنيا پيش اهل دنيا هرچه ارزش داشته باشد اما انسان اين دنيا را، تمام دنيا را بگيرد خدا را بدهد، عرش خدا را بدهد، بى اعتنايى خدا را بگيرد خيلى لازم نيست كه ما بگوييم غضب خدا، را نه، براى شما طلبه‏ها غضب خدا نيست اما بى اعتنايى، من يادم نمى‏رود يك خاطره‏اى دارم از خودم. آميرزا على آقاى شيرازى (اين مرد بزرگ كه در نهج البلاغه تخصصى داشت كه مرحوم آقاى مطهرى عاشق ايشان بودند) مرد عجيبى بود من آن موقع مدرسه حجتيه بودم ايشان آمده بودند و همان اتاق كه من بالا بودم ايشان اتاق پايين چند روزى مانده بود و يك شبى همه رفقا آنجا بودند شعر و شاعرى شروع شد ايشان ذوق شعر هم داشت ذوقش خيلى بالا بود، آن مرد بزرگ آن شعر گفت، آن شعر گفت و دير شد ايشان ساعت 9 مى‏خوابيد نشد ساعت 10 و 11 خوابيد شيطان هم كار كرد نماز شب ايشان از بين رفت يك وقت گلدسته‏هاى حرم ايشان را بيدار كرد از اول روز، از اول صبح تا شب گريه مى‏كرد يك دسته‏اى از فضلا رفته بودند ديدن ايشان، ديدند خيلى گريه مى‏كند خيلى ناراحت است، صاحب حجره گفت نماز شب ايشان از بين رفته، يكى از
فضلاى خوب كه شوخى هم مى‏كرد گفت آقا حالا يك شب، ما يك عمر نماز شب نمى‏خوانيم شما هم يك شب نخوان، مى‏خواست يعنى ايشان بخندد، خيلى تعجب كرد گفت مگر مى‏شود طلبه نماز شب نخواند، بعد فرمودند من در تمام عمرم نماز شبم تعطيل نشده، حالا يك چيزى من مى‏گويم يك چيزى شما مى‏شنويد راجع به اين افراد. قهر خدا يك قهر عجيبى است الان ايشان از من سوال مى‏كرد گناه مراتب دارد يانه؟ گفتيم بله، به قول حاجى سبزوارى «مراتب التوب كمراتب التقى من حرمةٍ او حلٍ او غير لقاء» گناه پيغمبر اكرم از گناه ما خيلى بالاست گناه چيست؟ غير لقاء. در اين عالم خبرهاست، غوغاهاست ما كَريم، ما دل نداريم، اين غوغاها سرمان نمى‏شود اين غوغاها را نمى‏شنويم و الا در اين عالم غوغاهاست الان من دارم مى‏گويم شما داريد مى‏شنود اما «ما من شى‏ءٍ الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم» عالم وجود در و ديوار اينجا مى‏گويد اللّه‏ اكبر، لااله الااللّه‏، سبحان اللّه‏ اگر حرفهاى ما خوب باشد با ما هم صدا هم مى‏شود «يا جبال اوبى معه و الطير» اينها قرآن است ديگر، ما خلق شديم براى اينها به اين مى‏گويند حركت استكمالى، اين آيه اين را مى‏گويد «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» بله قرآن مى‏گويد حركت پررنج، مفتى كسى چيزى به كسى نمى‏دهند اين را يقين داشته باشيد، آدم يك عمر تنبلى بعد بخواهد مرجع تقليد بشود، نمى‏شود ديگر بله چون خودش به جايى نرسيده حسادت پدرش را در مى‏آورد و الا مفتى به هيچ كس، هيچ چيزى نمى‏دهند، كار مى‏خواهد تا برسيم به مقام لقاء به مقام فناء خوشا به حال آن كسانى كه توى همين دنيا در دل شب مقام لقاء دارند مقام فناء دارند خوشا به حال اينها. خدايا به حق اولياءت آن كسانى كه به جايى رسيدند خدايا اين گونه مطالب را، باور كردن اين گونه مطالب را به همه ما عنايت بفرما.

و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.