عنوان: سير و سلوك
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

ميلاد پربركت امام هشتم على بن موسى الرضا عليه‏السلام را به همه شما تبريك مى‏گويم و از طرف همه شما اين ميلاد بزرگ را اين عيد بزرگ رابه ساحت مقدس حضرت ولى عصر«عج» تبريك مى‏گويم و از طرف شما از حضرت زهرا مى‏خواهم نظر لطفى به جلسه عنايت بكند و با لطف حضرت زهرا با عيدى گرفتن از ايشان از جلسه بيرون برويم، از ستادى كه اين شرينى را پخش كردند اين جلسه را گرفتند من هم به عنوان روضه خوانش به عنوان سخنرانش، چند كلمه‏اى صحبت مى‏كنم و اميدوارم كه روزهاى چهارشنبه كه بحث ما اخلاق بود اين بحثمان هم رنگ اخلاقى هم بگيرد، اين روايت شريف، «كلمة لااله الا اللّه‏ حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» يك روايت متواترى است و آن روايت از آن وقتى كه حضرت فرمودند تا الان تواترش، تواتر لفظى هم هست تواتر اجمالى، تواتر معنوى نيست، تواتر لفظى است، كه همين الفاظ را حضرت فرمودند و بيش از هزار نفر آنجا نوشتند، و بعد هم با همين تواتر به ما رسيده است ذيلش هم ديگر تواتر لفظى دارد كه حضرت وقتى روايت را گفتند براى تهيأ، سر را بردند در هودج كه مردم ايشان را نبيند يك مقدارى صبر كردند، احساسات بيشتر تحريك شد بعد حضرت دوباره سر را بيرون آودند، فرمودند كه «بشرطها و انا من شروطها» يعنى توحيد توام با  ولايت. اين ذيل را مرحوم صدوق در عيون اخبار باز از حضرت رضا روايت نقل مى‏كند كه حضرت فرمودند:«كلمة الولاية» آنجا كلمة لااله الااللّه‏ است اينجا ولايت است «كلمة ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل فى حصنى امن من عذابى» اين روايت صحيح السند است آن‏كه در عيوان اخبار نقل شده روايت صحيح السند است «ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» اما تواتر ندارد، تواتر لفظى اش را آن روايت اول درست مى‏كند مى‏توانيم بگوييم هر دو روايت تواتر اجمالى دارد از نظر سند آل العال است من در قم در يك جلسه سخنرانى راجع به اين لااله الا اللّه‏ آن ذيلش صحبت كردم يك كتابى اين منتشر شد در همان صحبت دهگانه و من خلاصه‏اى از ان صحبت دهگانه را خدمت شما عرض مى‏كنم و معناى لااله الااللّه‏ يك اختلافى هست شايد هم اختلاف نباشد بيان مصداق باشد كه اين لااله الااللّه‏ يعنى چه؟ بسيارى از بزرگان گفتند كه توحيد ذاتى را مى‏خواهد بگويد يعنى خدايى در اين عالم هستى نيست مگر «اللّه‏» آن كسى كه مستجمع جميع صفات كمالات است كه ما مى‏گوييم خدا. عرب مى‏گويد «اللّه‏». «اللّه‏ علم على الاصح» بزرگان اين را گفتند، بعضى از بزرگان كه مشهور هم هست شهرتش از آن معناى اول بيشتر است گفتند اين توحيد، توحيد عبادى را مى‏خواهد بگويد، نه توحيد ذاتى را «كلمة لااله الا اللّه‏» يعنى معبودى در اين جهان نيست جز خدا، ديگر هر معبودى بت باشد هوى و هوس باشد شيطان باشد، بايد سركوب باشد و پيغمبر اكرم نقل هم مى‏كنند كه مى‏فرمود«به عربها مى‏فرمود «قولوا لااله الااللّه‏ تفلحوا» همين مرادشان بود يعنى معبودى نيست جز او. لذا مى‏گويند لااله الااللّه‏ توحيد عبادى را مى‏خواهد بگويد بعضى از اهل دقت از عرفا مثل صدرالمتألهين و امثال اينها مى‏گويند نه، مراد لااله الااللّه توحيد افعالى است، آنكه همه ما توى آن لنگ هستيم به قول قرآن «و ما كان اكثرهم باللّه‏ الا و هم مشركون» يعنى موثرى در اين جهان نيست جز خدا، خب اين توحيد ذاتى، توحيد عبادى، توحيد افعالى، معلوم است شما عزيزان مى‏توانيد جمع بكنيد، بين همه «استعمال شى‏ء در اكثر از معنى» هم نمى‏شود  آن اله را يك معناى عامى از آن ارائه كنيد، اله يعنى مؤثر اله يعنى معبود، اله يعنى خدا پس اينكه پيغمبر اكرم گفته‏اند يعنى شعار اسلامى، يعنى لااله الااللّه
يعنى هم توحيد ذاتى، هم توحيد عبادى، هم توحيد افعالى، ظاهرا كه اينجور بگوييم، آنهايى كه گفتند توحيد عبادى من باب جرى است، بيان مصداق است، آن‏ها يى كه گفتند توحيد افعالى من باب جرى، من باب مصداق است، آنهايى هم كه گفتند توحيد ذاتى، آن هم همينطور، من باب جرى است، من باب مصداق است و همينجور كه قرآن شريف هر روايتى بر طبقش داشته باشيم از باب جرى و قرآن قالب است براى معانى عامه است اين شعار هم بايد چنين باشد بايد هم اينجور باشد براى اينكه شعارش، آن هم بالاترين شعارها، پرچم اسلام است و مبدأ اسلام است بايد يك معانى عامى داشته باشيم و آن معانى عام هم توحيد ذاتى است، هم توحيد افعالى، هم توحيد عبادى، بلكه يك اضافه هم بكنيد، بگويم توحيد صفاتى را هم مى‏گيرد، توحيد صفاتى دو تا معنا دارد يك معنايش اين است كه فضيلتى در اين جهان نيست جز از خدا، يك معناى ديگرش هم اين است آن صفات عين ذات خداست، اين لوازم كه اسمش را مى‏گذاريم توحيد صفاتى، اين را هم اراده بكنيد بگوييد «لااله الا اللّه‏» هم توحيد ذاتى را مى‏گيرد هم توحيد صفاتى به اين دو معنا، هم توحيد عبادى، هم توحيد افعالى، اين راجع به توحيد، ذيل روايت را هم كه مى‏فرمايد: «انا من شروطها» يا آن روايتى كه صدوق نقل مى‏كند «ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» اين هم بگوييم همان روايت ثقلين است كه بيش از هزار مرتبه در فرصتها پيغمبر اكرم فرمودند: قرآن، عترت، عترت و قرآن، اگر فقط قرآن باشد قرآنش خوب است اما آنكه فقط قرآن دستش است ضلالت است اگر هم فقط ولايت باشد ولايت خوب است، آن‏كه فقط بدستش است ضلالت است ما «ان تمسكتم بهما» كه اين در روايات آمده در اين هزار مورد خب پيغمبر اكرم مقيد بودند كه «انى تارك فيم الثقلين كتاب اللّه‏ و عترتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا» دو تا آن وقت هدايت است و معلوم هم هست اسلام منهاى ولايت هيچ است نه ناقص است قرآن مى‏فرمايد:«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته» هيچ كارى نكردى آن آيه مى‏فرمايد:«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى» ناقص را كامل درست مى‏كند اما آن آيه تبليغ مى‏فرمايد: كه اسلام منهاى ولايت هيچ است حالا بفرماييديا هيچى يا ناقص است باز هم هيچ است «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» خب تا اينجاها درست است چيزى كه بايد توجه به آن داشته باشيم اين است كه اين تمسك خب دو سه قسم است قسمت اول عقيده است كه خب مسلم اين عقيده بايد باشد، توحيد ذاتى، توحيد افعالى، توحيد عبادى بلكه توحيد صفاتى، چنانچه اين شيعه عقيده بايدبه اين داشته باشد كه اسلام منهاى ولايت ناقص است ياهيچ است خب اين الحمدللّه‏ همه ما داريم خب بايد خيلى دعا كنيم به آن كسانى كه قرآن عترت، عترت قرآن، يكى به دست راست يكى به دست چپ ما داده‏اند، دعا هم بكنيم انشاءاللّه‏ بتوانيم ببريم نه خودمان، اولادمان، شيعه گرى را در وضع فعلى با اين تهاجم فرهنگى كه جلو آمده، بردنش «يعنى بچه هايمان» بچه هايمان خيلى مشكل است و من تقاضا دارم امروز، هميشه يكى از دعاهايتان اين باشد، اين نسل آينده بتواند اين حديث عترت را دارا باشد يعنى مابتوانيم اين امانتى را كه به ما دادند بدهيم به نسل ديگر الحمدللّه‏ داريم، حرف دوم شعار است شعار لااله الااللّه‏ شعار ولايت، اين هم الحمدللّه‏ در ايران هست، خيلى بايد شكر بكنيم مثل غرب نيست كه مأذنه نداشته باشد، آن كليساهاى آن چنانى هم لااله الااللّه‏ نداشته باشد بلكه، با كمال صراحت تثليث داشته باشيم مثل مكه هم نيست با آن عظمتش «اشهد ان على اميرالمؤمنين» نداشته باشد خب معلوم است اين خيلى نقص است. و فقط ايران است كه هم شعار لااله الااللّه‏، اشهد ان لااله الااللّه‏ و هم شعار «اشهد ان على ولى اللّه‏» دارد خيلى بايد شكر بكنيم اين سوگواريها، اين جشنها خيلى ارزنده است دهه محرم خيلى ارزنده است چنانچه مثل هيجده ذى الحجة خيلى ارزندگى دارد اسمائى كه در ميان ماست و مى‏خواهند از ما بگيرند، گرفته‏اند هم، خيلى كم شده است اسم على، فاطمه، مهدى، رضا، خب از زمان قديم بسنجيم تا حالا خيلى كم شده است رفتن تو اسماء غربى، بعضيها هم كه ديگر مى‏پرستند اباء اجدادشان را، رفتند توى اسم زرتشتيها، اگر هم مقدس باشد خيلى اسم دخترش را مى‏گذارد مريم. ولى اين شعار خيلى ارزنده است و اين بايد حفظ بشود و من از همه شما تقاضا دارم خيلى روى اين تبليغ بكنيد، مردم اسم بچه هايشان را بگذارند، زهرا، مهدى حسن، حسين، على اينها دِمده هم نشده، اينها يك نانجيبى مى‏خواهد كه انسان دست از آن بردارد، يا غذاى حرام مى‏خواهد يا تبليغهاى غربى مى‏خواهد تا انسان دست بردارد و الا هيچ كدام دِمده هم نيست، خيلى بايد روى آن تبليغ بكنيم، چنانچه مثلا اين سياهپوشى كه الان الحمدللّه‏ در جمهورى اسلامى «آن وقتها اينجورى نبود» در ميان زنها بود در ميان مردها كمتر بود الحمدللّه‏ جوانهايمان همه در دهه محرم سياهپوش هستند و حتى مثلا اگر يادتان باشد دو سه سال قبل عيد نوروز مصادف شد با محرم، ديگر عيد را فدا كردند حتى همان گوتورى، موتورى ،ديگر عيد را فدا كردند براى امام حسين عليه‏السلام واينها خيلى ارزنده است اين را هم الحمدللّه‏ ما داريم خيلى بايد شكر بكنيم چه كسى على را به ما داد؟ اگر ما هر روز بيش از هزار بار بگوييم الحمدللّه‏ رب العاملين، قطره‏اى از درياى اين نعمت را مسلم ادا نكرديم و شما عزيزان خيلى بايد تبليغ روى اين شعارها بكنيد اين راهم الحمدللّه‏ داريم اين شعار را هم به ما دادند، على را به ما دادند، آباء و اجداد ما دادند و آنكه خيلى مؤثر هم بوده علما، الحمدللّه‏ «از زمان امام صادق» افتخار ما طلبه‏ها اين است از زمان امام صادق تا به الان ماطلبه‏ها تشيع را تا به اينجا آورديم اگر هم يك فرصتى پيدا كرديم ديگر حسابى مثل زمان صفويه كه از صفويه هم از اين جهت تشكر مى‏كنيم شيعه گرى را آوردند، علما هم اين طرف آن طرف، از جبل عامل، از كوفه، از عراق، از حله، از سائر بلاد، اطراف صفويه جمع شدند براى حفظ تشيع، براى اينكه اين تشيع را ريشه دار بكنند، ديگر آن اواخر علامه مجلسى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» بود كه انصافا علامه مجلسى، نه به اصفهان به دنياى تشيع خيلى حق دارد اين هم قسم دوم. لذا از نظر عقيده كمبود نداريم، البته زنگ خطر مى‏زنم، آينده كمبود دارد، اين امانت را بايد بدهيم دست آينده، روى آن خيلى بايد كار كنند،حتى بچه‏هاى خودمان، از نظر شعار كمبود نداريم، خوب است، الحمدللّه‏ خوب است در دنيا نمره اول است هيچ جا نيست به غير ايران، اما از يك نظر همه كوتاه هستيم، و آن چيست؟ تمسك عملى به اهل بيت، توحيد افعالى، توحيد عبادى ما از نظر عمل بايد تابع شيطان نباشيم و الا قرآن مى‏گويد هر كه تابع شيطان است شرك است «الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لاتعبدوا الشيطان انه لكم عدوٌ مبين»، «افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله اللّه‏ على علم» خب اين توحيد افعالى است ديگر از نظر عمل لنگ هستيم يكى تابع هوى و هوسى است، يكى تابع صفات رذيله است يكى تابع شيطان است، بالاخره گناه و اين با آن ولايت عملى نمى‏سازد، لذا من بارها گفتم ما شيعه‏ها، از نظر عقيده، نمره اول هستيم، از نظر شعر نمره اول هستيم، مخصوصا ايران، از نظر عمل لنگيم و اين تطابق، قلب، لسان، عمل مى‏شود يك شيعه حسابى، وقتى اين شد ديگر مسلم است بدالبداهه است، معناى هر دو روايت خوب معلوم مى‏شود، «كلمة لااله الااللّه‏» حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» ديگر نه حسابى هست نه كتابى، ديگر نه حتى شيطانى هست نه نفس اماره‏اى ديگر فقط خدا، حصن خدا يعنى چه؟ دو تا آيه معنا مى‏كند «و كان حقا علينا نصر المؤمنين»، «و كان حق عينا ننجى المؤمنين» قرآن مى‏گويد مؤمن به ماحق دراد حتما حق دارد كمكش مى‏كنم، مؤمن به ما حق دارد حتما حق دارد، كه چى؟ در بن بستها به فريادش برسيم، اين قرآن است ديگر، در حصن خداييم، در حصن ولايت هستيم، يعنى هر كجا بن بستى پيدا شد، هر كجا احتياج به كمك پيدا شد واجب است به قاعده لطف براى خدا براى اميرالمؤمنين كه دست ما را بگيرد، الحمدللّه‏ شما خوب هستيد، بايد خوبتر بشويد، الحمدللّه‏ ايران خوب است، بايد خوبتر بشود و اين عقيده و شعار عمل هم ضميمه بشود، يك روايت از امام هادى داريم، امام هادى  عليه‏السلام هم همين را گفتند: راوى مى‏گويد رفتم تو زندان خدمت امام هادى كه زندان تاريكى، زندان با شكنجه‏اى بود، قبرى هم در مقابل امام هادى كنده بودند، امام هادى را بترسانند، مى‏گويد امام هادى نماز مى‏خوانند، نمازشان تمام شد، خوشحال شدند، من رفته بودم ديدنشان، وقتى كه مى‏خواستم مرخص بشوم گفتند به من حق پيدا كردى، بگذار يك روايت برايت بگويم، روايت از رسول گرامى فرمودند وروايت هم اين است فرمودند: ايمان يعنى عقيده و زبان و عمل، سه مرتبه دارد، اگر عمل نباشد ايمان ناقصى است اگر شعار نباشد ايمان ناقصى است، اگر هم عقيده نباشد كه اصلا پوچ است و اگر بخواهيم ايمان، تشيع اميرالمومنين باشد، تشيع «ولايت على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» باشدبايد سه تا مرتبه داشته باشد مرتبه اعتقاد مرتبه زبان و شعار و مرتبه عمل. اميدوارم حضرت زهرا يك نظر لطفى به جلسه كرده باشند و باعيدى گرفتن از حضرت زهرا از جلسه بيرون برويم، و خدا را قسم مى‏دهم به حق حضرت زهرا امروز يك نظر لطفى به عالم تشيع مخصوصا به ما عنايت بفرمايد انشاءاللّه‏.

و صلى اللّه‏ على محمد وآل محمد.