عنوان: ماه مبارك رمضان
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

ماه مبارك رمضان براى خودسازى بالاترين معلم اخلاق است و انسان متوجه مى‏تواند در روز عيد فطر از خدا عيدى بگيرد وآن هم خود خدا«الصوم لى و انا اُجزى به» روزه مربوط به من است و جزايش خود من است يعنى در اين ماه مبارك رمضان انسان دل را آيينه كند براى تجلى حق، پروردگار عالم تجلى مى‏كند در آن دل، دل او مى‏شود عرش خدا «لايسعنى ارضى و لاسمائى ولكن يسعنى قلب عبدى المومن» ديگر اگر راستى چنين شد همه چيز دارد، كسى كه خدا را دارد، همه چيز دارد، كسى هم كه خدا را ندارد، ولو دنيا و آنچه كه در دنياست مال او باشد به غير از وزر و وبال چيزى ندارد حتى علمش، اگر راستى انسان خدا را نداشته باشد «العلم حجاب الاكبر» ديگر اين علم فرقى مى‏كند «علم دانشگاهى يا طلبه گى» و همان علم موجب جهنمش مى‏شود اگر راستى خدا را داشته باشد به قول قرآن مى‏فرمايد:«صبغة الله و من احسن من اللّه‏ صبغة» رنگ خدا چه رنگ خوبى، ديگر همه كارهايش ديگر خودش، دلش رنگ خدا دارد ديگر وقتى رنگ خدا آمد همان است كه امام حسين در دعاى عرفه مى‏گويد همه چيز دارد ديگر اصلاً اگر انسان به اينجاها رسيد تظاهر و ريا و سمعه و اينها ديگر اصلا نمى‏فهمد يعنى چه. در ميان مردم حسابى كارش را انجام مى‏دهد كه اگر معمولاً مردم انجام دهند مى‏گويند رياست سمعه است اما اين اصلاً توجه به اين حرفها ندارد براى اينكه اصلا چيزى در اين عالم نمى‏بيند جز خدا و وقتى چنين شد ديگر معمولاً گناه براى اين معنا پيدا نمى‏كند ديگر ناخودآگاه گناه نمى‏كند، ديگر به طور ناخود آگاه مقام تسليم و رضا برايش پيدا مى‏شود بعضى اوقات بعضيها را ديدم در همين ماه مبارك رمضان راه صد ساله را مى‏پيمايد بعضى اوقات هم به طور ناخودآگاه مى‏شود، يعنى آن منازل  هفت گانه از يقظه، به توبه، از توبه به تقوى، از تقوى به تخليه از تخليه به تحليه، از تحليه به تجليه، از تجليه به فناء، به لقاء. به قول قرآن 21 جا لقاء ديگر راستى در همين ماه مبارك رمضان به طور ناخودآگاه رفته مثل برق رفته روز عيد، عيدى مى‏گيرد(چى) خب چيزى نمى‏خواهد جز خدا، به طور ناخودآگاه چيزى نمى‏خواهد جز خدا نمى‏خواهد هم درسش دهند، نمى‏خواهد هم توجه به او بدهند، فطرتش خداياب است فطرتش خدا جوست در ماه رمضان اين خدايابى، خداجويى مى‏شود، خدا جويى خدايابى مى‏شود راستى مى‏يابد خدا را ديگر مى‏رسد به آنجا، به قول حضرت امام همه جا محضر خداست، خودش درمحضر خداست، ادب حضور را مراعات مى‏كند ديگر خدا را بيشتر از همه چيز دوست دارد ديگر مى‏رسد به آنجا كه «تتجافا جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون» ديگر شبش رابطه نه آن نماز شب ما، گاهى صفت جمال خدا، گاهى صفت جلال خدا، بر دل او حكمفرما مى‏شود يعنى مى‏يابد، نه مى داند، مى‏يابد روزش هم  خدمت به خلق خدا به هر اندازه در وسعش است، «و ممّا رزقناهم ينفقون» بعد قرآن مى‏فرمايد: «فلا تعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون» نمى‏دانى چه لذتى توى دل شب دارد نمى‏دانى چه لذتى روى انفاق دارد قرآن مى‏گويد اينها ديگر يدرك و لايوصف است. اگر مى‏خواهيد با او برويد بايد به او برسيد گفتنيها زياد است ما مى‏توانيم مثل من ببافم و شما هم بشنويد، اما يابيدنيها، كم است ولى اين را درك مى‏كنيم كه اگر كسى خدا را داشته باشد، همه چيز دارد، چه زندگى پرلذتى زندگى منهاى غم و غصه، منهاى اضطراب خاطر، منهاى نگرانى، يك دل پر از سكونت، آرام «الا انّ اولياء اللّه‏ لاخوف عليهم و لاهم يحزنون» اولياء خدا را آنهايى كه يابيدند خدا را در ماه مبارك رمضان، خود خدا را از خدا عيدى گرفتند اينها از گذشته غم و غصه ندارند از آينده ترس ندارند چرا، خدا را دارند، كسى كه خدا را دارد ديگر از چى بترسد كسى كه خدا را دارد ديگر از چى غم و غصه بخورد، و مى‏شود در ماه مبارك رمضان انسان به اينجاها برسد و اين از «الصوم لى و انا اُجزى به» را فراموش نكيند يك كارى بكنيد از پرودگار عالم در عيد فطر راستى عيدى بگيريد، همت بلند دار. بله ديگر هر كسى به قدر همتش يك كسى مثلاً رفع گرفتاريهايش را عيدى مى‏گيرد و يك كسى دنيا را عيدى مى‏گيرد يك كسى آخرت را و بهشت را، يكى هم خود خدا را عيدى مى‏گيرد ديگر به قول عوام چون كه صد آمد نود هم پيش ماست وقتى كه خدا آمد ديگر همه چيز درست مى‏شود البته روزه هم خب اين مشكل است يك دفعه روزه همين روزه‏اى كه فقها مى‏گويند مفطرات را خب اين آسان است اين چيزى نيست، اما روزه‏اى كه در روايات آمده علماى علم اخلاق مى‏گويند در روايات صحيح السند، ظاهر الدلاله داريم اگر كسى گناهى بكند روزه‏اش باطل است، غيبت، تهمت، نمامى و سخن چينى، روايت صحيح السند داريم، لذا فقها روى روايت ديگر، يا روى شهرت گفتند اين باطل است يعنى گرودى پوچ، گردوى بى مغز، گردوى پوچ، مى‏شود اما باطل به معنا اينكه مثل آب خوردن باشد روزه باطل باشد قضا داشته باشد كفاره داشته باشد، نه اينجور نيست اما در اين كه گردوى پوچ است حرفى در اين باره نيست و مشكل است انسان بتواند يك ماه گناه نكند. «الورع من محارم اللّه‏ من افضل الاعمال» همين جمعه آخر شعبان بوده در نماز جمعه يك خطبه پيغمبر اكرم اختصاص دارند به روزه و فضيلت روز اميرالمومنين براى اينكه به ما بگويند پا شدند گفتند: «ما افضل الاعمال فى هذا الشهر» حضرت فرمودند: «الورع من محارم اللّه‏» مسلم انسان براى خدا يك ماه گناه نكند به خيلى جاها مى‏رسد اما اهل دل بيش از اينها مى‏خواهند بگويند نه ديگر علاوه بر اينكه گناه نمى‏كنيم ظاهر كه روزه است دل هم بايد
روزه باشد، ديگر غير از خدا و فكر خدا در دل نيايد خطورات نداشته باشد وسوسه‏ها نداشته باشد وسوسه‏ها (يعنى خطورات) خدا باشد و امثال اينها خب اين ديگر در سر حد محال است مثل همان آدم شدن كه در سر حد محال است انسان رسيدن به اينجا كه بتواند يك ماه روزه بگيرد و علاوه بر اينكه اجتناب از گناه دارد دل هم روزه باشد اين از روزه اخص الخواص به آن مى‏گويند روزه اخص الخواص اين هم مطلب دوم، مطلب اول ما اين شد عزيزان من و شما جوان هستيد خيلى كار مى توانيد بكنيد نه ديگر پيرها هم مى‏توانند بكنند، اين بهانه است اما جوانها بهتر مى‏تواند عيدى بگيرند خود خدا را در روز عيد فطر كه همه چيز در بر دارد، مطلب دوم در اين ماه مبارك رمضان به هر اندازه كه مى‏شود مثل حضور قلب است كه در روايات داريم كه اگر كسى از اول نماز تا آخر نماز حضور قلب داشته باشد خب اين نماز مقبول اين را كه نمى‏توانيم من خيال نمى‏كنم يك كسى پيدا بشود اينجورى، اين همين است كه حضرت امام با آن مقامش «حضرت امام خيلى مقام دارند» خيلى شماها نمى‏شناسيد العياذ بالله بعضى از اصفهانيها تكفيرش مى‏كنند خيلى مقام دارد تالى تلو عصمت است چهل سال دست امام روى سر من بوده و من يك گناه صغيره از ايشان نديدم خيلى بالاست ايشان با كمال صراحت مى‏گويند در مدت عمرم دو ركعت نماز نخواندم يعنى آن نمازى كه از اول نماز تا آخر نماز بيابد در محضر خداست، ادب حضور مراعات شود، اين روزه اخص الخواص هم همين است انسان بتواند لااقل روز وسوسه‏ها نداشته باشد دل با خدا باشد، جاى خدا باشد تقدس دل را راستى مراعات بكند اين دل مقدس است «انه كان ظلوما جهولاً» همين را مى‏خواهد بگويد من يقين دارم آيه امانت مربوط به همين است «اناعرضنا الامانة على السماوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و حمله الانسان انه كان ظلوما جهولاً» هر كسى چيزى گفته و من مى‏گويم اين امانت «قلب المؤمن عرش الرحمن» اين عرش اللّه‏ را خدا امانت گذاشته پيش او، امّا «انه كان ظلوما جهولاً» اين خيلى ظالم به ما است يا به خودش، ظالم به اين امانت، خيلى ظالم است، دلى كه جاى خداست يك جنگل شده يك باغ وحش شده خب معلوم است خيلى ظالم است خيلى هم جاهل است يعنى قدر اين دل را نمى‏داند، نمى‏شناسد كه اين دل چيست به كجا مى‏تواند برسد، به چه مقامى مى‏تواند آدم را برساند و برسد به مقام لقاء و به قول حضرت امام تازه اول كار است همه اينها مقدمه بوده برسد به سير من الحق فى الحق خيلى بالاست لذا «انه كان ظلوما جهولاً» همين معنا را مى‏دهد، ما خيلى ظلم به دلمان به خودمان به خدا، ظلم مى‏كنيم، ديگر خيلى هم جاهل هستيم هم به خودمان هم به دلمان،هم به خدا، اين ظلوما جهولاً صيغه مبالغه هم هست، مشكل است اما خيلى لذت بخش است اصلاً به دنيا آمده‏ايم براى همين، مقصود همين است مقصود تويى تو. هدف از خلقت همين است هدف از عالم ذر اگر غير از همين باشد اصلاً با واجب الوجوبى درست در نمى‏آيد، با قاعده عدل درست در نمى‏آيد كه ما بوديم قبلاً در ازل بوديم «الست بربكم قالوا بلى» را هم در ازل گفتيم اين معلوم مى‏شود يك نحو ارتباط هم با خدا بوده حالا آن روح آمد توى آن دنيا در اين بدن اين بدن شد براق ما شديم راكب، او شد مركب بايد عروج كنيم مثل پيغمبر اكرم كه عروج كرد رسيد به قاب قوسين او ادنى، خب اين مال او. اما تالى تلو او هم بايد حركت كنيم برسيم به خدا «فدنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى» حالا او ادنى ما با اينها خيلى فاصله اما، مى‏شود انسان حركت بكند با براق كه اين جسمش است تند هم برود از برق هم بيشتر برسد به يكجا كه عيدى بگيرد از خدا، خود خدا، مسئله سوم كه ديروز در فقه به آن اشاره مى‏كردم و از همه شما تقاضا دارم اين كتابهاى اخلاقى را اين روايات اخلاقى را خيلى مطالعه كنيد هم براى خودتان هم براى ديگران، در منبرهايتان خيلى روايت بخوانيد حالا ولو كتاب كافى «الكافى كافٍ لشيعتنا» راستى خوب كتابى است اين اصول كافى يعنى كارخانه انسان سازى، خب اين يك جلدش مربوط به اخلاق است و اين جلدى كه مربوط به اخلاق است بايد مثل موم در دست ما باشد براى مردم بخوانيم براى خودمان بخوانيم، اما ور ور نه، راستى دقت، عمل، پيغمبر اكرم رسمشان بود تدريس قرآن مى‏كردند اما تدريسشان اين بود كه آنها سواد الفبا هم نداشتند ولى خب عرب فصيح و بليغ بودند جاذبه داشت يادشان مى‏دادند، حتى قرآن كه دست ماست با اين قرائت، پيغمبر اكرم يادشان مى‏دادند و اينها مى‏شدند حافظ قرآن، بعد پيغمبر اكرم مى‏فرمودند: برويد عمل كنيد وقتى عمل كرديد بياييد تا درس دوم را به شما بدهم و تا عمل نمى‏كردند پيغمبر اكرم درس دوم را براى آنها نمى‏گفتند: ما خوب است اين روايات را براى خودمان بخوانيم، راستى عامل به اين روايات بشويم، بعد هم بدهيم دست مردم مسابقه با مردم بگذاريد از مردم بخواهيم اين روايات را عمل بكنند اين روايات اخلاقى راستى آدم مى‏سازد، و ديروز گفتم اين وسائل جلد 11 راجع به جهاد با نفس، جهاد عدوش كم است يك ربع هم نيست يك خمس هم نيست اما مابقى جلد 11 همه همه جهاد با نفس است و اين روايتها به ما مى‏گويد واجب‏تر از روزه خودسازى است واجب‏تر از نماز خودسازى است واجب تر از همه فروع دين خودسازى است واجبى از اين واجب‏تر نداريم ترك اين واجب حرام است از هر حرمتى بالاتر است خب حرمت غيبت خيلى بالاست انصافا از آن بالاتر انسان خودسازى، نكند، خودش را ول كند، اگر انسان خودش را ول كند به جاى بد بدى مى‏رسد، ناگهان مى‏رسد به آنجا كه جهل مركب در همين دنيا خودش را بهتر از اميرالمومنين مى‏داند به قول آن آقا ولى خدا را در مسجد خدا قربة الى اللّه‏ مى‏كشد مى‏رسد به آنجا قرآن مى‏گويد در روز قيامت بنا مى‏كند با خدا محاجه كند و نسبت ظلم به خدا مى‏دهد «يوم يبعثهم اللّه‏ جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى‏ء الا انهم هم الكاذبون» ببين كه دنيا با آنها چه كرده اينكه خودسازى نكرده اين صفات رذيله در كمون ذات رسوخ در دل كرده مى‏رسد به اينجا در روز قيامت پرونده را مى‏بيند مى‏گويد خدايا اين پرونده مال من نيست اثبات مى‏شود مال اوست مى‏گويد خدايا اين ملائكه آدمهاى بيخودى بودند دروغ نوشتند اينها با من دشمن بودند همه  آنها دروغ است پروردگار عالم مى‏گويد من شاهد هستم «كفى باللّه‏ شهيدا» مى‏گويد خدايا تو هم بيخود مى‏گويى بعد قسم مى‏خورد مى‏گويد خدايا به خودت قسم دروغ مى‏گويى من آدم خوبى هستم من را جهنم ببرى ظلم مى‏كنى، و ما همه و مخصوصا ما طلبه‏ها چرا. ما طلبه‏ها خودمان را ول كرديم حسد چيست، اگر به كار انداختيم به كجا مى‏رسيم چه جورى بايد اين صفت رذيله را كند پس بنابراين بعد از آن كه فهميديم بايد اين حسد را ريشه كن كنيم معمولاً توى وادى نيستيم اصلاً تو وادى نيستيم و دليلش هم اين است الان درس اخلاق توى حوزه نيست حالا اگر هم به زور يك چيزى به اين برو بچه‏ها بگويند يك چيز رسمى ،اخلاق علمى اسمش را مى‏گذارند، اخلاق عملى معمولاً نيست و خلوت‏ترين درسها مى‏شود علم اخلاق، راستى اينها كار دارد تكبر چيست چه ضايعاتى دارد حالا مى‏خواهيم رفعش بكنيم چه جور بايد رفعش بكنيم، حالا اين را فهميديم شناخت وظيفه بايد به وظيفه عمل كنيم. يك جمله حضرت امام دارند كه يك خاطره شيرينى براى من است، وقتى حضرت امام آمدند قم، كه قم بمانند نشد، يكى از مصائب بزرگ براى حضرت امام همين بود كه مى‏خواستند قم بمانند، نشد، آن وقت مى‏آمدند يك دسته‏اى از شركت نفت آمدند براى بيعت، تجديد بيعت، آن وقت سخنگويشان خيلى عالى حرف زد، گفت كه نيامديم بگوييم از انقلاب چه مى‏خواهيم، آمديم بگوييم، انقلاب از ما چه مى‏خواهد، اگر زنده است خدا طول عمر به او بدهد،خدا توفيق به او بدهد، اگر مرده است خدا رحمتش بكند. خيلى حضرت امام خوشش آمد جمله خيلى شيرينى است، حضرت امام با يك تبمسى رفتند صحبت كردند خلاصه صحبت اين بود فرمودند: انقلاب از شما يك چيز مى‏خواهد، شناخت وظيفه، عمل كردن به وظيفه، اگر مسئولين ما، اگر روحانيت اگر مردم به اين يك جمله حضرت امام عمل مى‏كردند خب الان اين نظام كه درخشنده است خيلى بيش از اينها، هزار برابر اين رفته بود جلو، ديگر ما فساد اخلاقى هم نداشتيم به جاى فساد اخلاقى، صلاح اخلاقى در جامعه ما حكمفرما بود حالا آنكه الان من به شما مى‏گويم تقاضا دارم توى اين ماه رمضان بالاتر از خواندن قرآن است بالاتر از نماز شب است، بالاتر از همه چيز است يك ساعت، دو ساعت، وقت بدهيد كه ياد بگيريد بعد از ماه مبارك رمضان همين باشد، يك ساعت خودسازى، تهذيب نفس، هم عملاً هم علما، علما فقط باشد نمى‏شود عالم بى عمل، جايش دوزخ است، عمل فقط باشد نمى‏شود كجراهى است، مى‏رسد به آنجا كه با تقدس خشكش على مى‏كشد آن هم نمى‏شود اما همين فرمايش حضرت امام هم بداند هم عمل بكند وظيفه شناختن عمل به وظيفه، و عزيزان من، همه و همه، در ماه مبارك رمضان به مردم هم خيلى بگوييد اين خودسازى اوجب واجبات است ما طلبه‏ها اهمال روى آن داريم، همه ما اوجب واجبات را رها كرديم به چيزهاى ديگر رسيديم بنابراين حرف سوم من هم به شما عزيزان اين است كه در ماه مبارك رمضان مطالعه اخلاقى خيلى داشته باشيد، گفتار اخلاقى براى مردم خيلى داشته باشيد، و بنا بگذاريد جلد دوم اصول كافى را از اول تا آخر من بايد بخوانم اما تمرينى، يا اين جلد 11 وسائل را من بايد بخوانم اما تمرينى، فردا از خود پس بگيرم، نه با زنم بنشينم، مباحثه بكنم فردا بگوييم ديروز چى شده آن بگويد يا او بپرسد ديروز چى شد، شما بگوييد، خانم و آقا خودسازى، اميدوارم اين حرف من پذيرفته شود و بدانيد ما خيلى كوتاه آمديم و اين كوتاهى‏ها خيلى مفاسد بر آن بار است. خدا را قسمش مى‏دهم به حق آقا امام زمان اين سه مطلبى كه من گفتم براى ما در ماه مبارك رمضان تحقق پيدا كند انشاءاللّه‏.

و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.