اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
ما درباره وجوب تزكيه بود آن وجوبى كه عقلاً از اوجب واجبات است و قرآن هم با يك
تأكيد خاص به خود آن را امضا كرده است با 11 تا قسم بعد از 11 تا قسم با 5 و 6 تا
تأكيد «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» يك مقدار درباره اين صحبت كردم. بحث
امروز بحث دقيقى است و احتمالش هم كمر شكن است چه رسد اينكه از نظر عرفان اسلامى
از نظر قرآن از نظر روايات اهل بيت عليهمالسلاممطلب خيلى واضح است مرحوم
صدرالمتألهين در اسفار در تناسخ كه بعضى الان هم هستند «اين احضار و روحىها،
احضار ارواح خيلى از آنها قائل به تناسخ هستند تناسخىها مىگويند انسان وقتى مُرد
روحش منتقل مىشود به بدن ديگرى اگر اين آدم بدى باشد منتقل مىشود به يك آدم بدى
كه بايد تا آن آقا زنده است بايد مصيبت بكشد و عذابش به آن آقا انتقال مىيابد. مثلاً
احضار ارواحىها (دروغ است) رضاپهلوى را احضار كردند گفته من يك حمال هستم فعلاً
توى آمريكا، مىگويند روح اين آدم بد منتقل مىشود در بدن يك آدمى كه بايد زجر
بكشد و اگر يك آدم خوبى است وقتى كه مرد روحش در يك بدن منتقل مىشود كه خوش و
خرّم زندگى مىكند واقعا دليلى هم ندارد اما مرحوم صدرالمتألهين در اسفار يك بحث
مفصلى دارند و ايشان مىفرمايند كه خب اولاً برگشت فعل به قوه محال است و بعد هم
قرآن مىفرمايد: «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون» هم دليل فلسفى مىآورند هم
دليل قرآنى مىآورند كه اين تناسخ غلط است اما بعد يك تتمه عرفانى دارند كه به قول
خودشان از قرآن و روايات اهل بيت گرفته شده است و آن اين است كه مىگويند يك تناسخ
لطيفى هست و اينكه اعمال انسان تأثير مىگذارد روى روح انسان و بواسطه آن اعمال آن
روح تبديل مىشود، آدم ظالم بواسطه ظلمهايش به صورت سگى درمىآيد. آدم عياش به
صورت ميمونى در مىآيد آدم مثلاً مال مردم خور، مال پرست، پول پرست به صورت روباهى در مىآيد متكبر به صورت مورچهاى در
مىآيد. لذا صدرالمتألهين مىگويد اين تناسخ هست و عرفان به ما مىگويد هست اما
عمده قرآن است و روايات اهل بيت، بعد هم يك روايتى نقل مىكند و مىگويد روايت از
امام صادق عليهالسلاماست. امام صادق مىفرمايد: بعضىها محشور مىشوند در روز
قيامت اينها «اقبح من الكلب و الخنزير» و به عبارت ديگر اگر كسى صفات رذيلهاى
داشته باشد يا اعمال بدى داشته باشد آن اعمال بد در آن صفات رذيله هويت انسانيت اين
را به هويت ديگرى مبدل مىكند. در اين باره قرآن خيلى پافشارى دارد، مثلاً قرآن
مىفرمايد كه در روز قيامت شانس هر كسى به گردنش است و به او مىگويند «اقرأ كتابك
كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا» و اين معنايش اين است كه در روز قيامت پروردگار عالم
سريع الحساب است يك معنايش هم اين است در قرآن 2، 3 جا يا بيشتر آمده «ان اللّه
سريع الحساب» اين سريع الحساب را بعضى معنا كردند كه خدا قدرت دارد به يك آن حساب
همه را برسد اما يك معناى دقيقترش اين است كه در روز قيامت چون هويتها همه معلوم
است چه كسى بهشتى است چه كسى جهنمى هويتش مىگويد خدا سريع الحساب است يك آن حساب
همه را مىرسد يك آن يك لحظه، يك نگاه معلوم است اين بهشتى است يا جهنمى. «يوم
تبلى السرائر» خب معنايش اين است ديگر آن واقعيتها رو مىافتد «يوم تبلوا كل نفس
ما اسلفت» آنچه هست رو مىافتد اگر انسان كامل است «هاؤم اقرؤا كتابيه» كتابيه در
اينجا يعنى ببينيد من چه نورانيتى چه هويت انسانيتى. اگر هم هويت حيوانى ديگر از شرمندگى
مىخواهد توى زمين برود اما نمىشود، كه در روايات دارد كه به اندازهاى عرق
مىكند كه عرق سر تا پايش را مىگيرد يك آياتى هست در قرآن معمولاً مفسرين اين
آيات را فحش معنا كردند مثل «اولئك كالانعام بل هم اضل» گفتند خدا فحش داده «يا
مثله كمثل الكب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» گفتند خدا مثل زده و در حقيقت
فحش داده به آن كسى كه نظير يك كلب درندگى دارد. خدا گفته «ما استعمال مىكنيم» يك
كسى كه خيلى درندگى داشته باشد مىگوييم مثل سگ مىمانى، گفتند قرآن اينجور فحش
داده مثل اينكه اگر اينجور بگوييم كه اينها اخبار نيست نه انشاء «مثله كمثل الكلب
ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» يعنى بابا چشم بصيرت پيدا كن مىبينى اين سگ است
در روزى كه چشمها تيزبين مىشود خودش را به صورت سگ مىبيند ديگران هم او را به
صورت سگ مىبيند «اولئك كالانعام بل هم اضل» اين اخبار است يعنى آنهايى كه چشم
بصيرت دارند مىبيند اين آدم بى شعور اين آدم لجوج و يكدنده به صورت الاغ است در
روزى كه چشمها خيره مىشود چشمها تيزبين مىشود، خودش را به صورت الاغ ببيند
ديگران هم او را به صورت الاغ مىبيند و ظاهرا خوب است نگوييم قرآن فحش داده.
بگوييم قرآن اخبار مىكند براى اينكه ما بترسيم جبران كنيم خدا اخبار مىكند و در
آن تجسم عملى كه خارج از هويت است قرآن همين را مىگويد من تحذير مىكنم اين اخبار
است «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودُ لو ان بينها و
بينه امدا بعيدا و يحذركم اللّه نفسه و اللّه رؤف بالعباد» خدا خيلى رأفت دارد مىترساند
چى؟ اينكه در روز قيامت هر چه كرديم حاضر است آن افراد خوب «هاؤم قرؤا كتابيه»اش بلند است آن كسانيكه
اعمالشان بد است «تودُ لو ان بينها و بينه امدا بعيدا» مىگويد اى كاش بين من و
اين اعمال من فاصله بود تا بين مشرق و مغرب. من اين رسوايى را الان نداشتم قرآن
مىگويد قبل از آنكه كاشكى كاشكى بيايد اينها را بكش، كه بواسطه توبه اعمال
اينجورى مىشود نابود مىشود «يبدل اللّه سيئاتهم حسنات» مرحوم آيت اللّه العظمى
آقاى كمپانى مىگويد: نه چيزى كه وجود پيدا كرد ديگر معدوم نمىشود اما اينجاها لئان
مىشود فاصله مىشود بين اين آقا و اعمال بدش. اگر توبه فاصله مىاندازد لعان است.
ولى استاد بزرگوار ما حضرت امام مىگفتند كه نه آقاى كمپانى اشتباه كردند براى
اينكه «يبدل اللّه سيئاتهم حسنات» لعان نيست معنايش اين است كه نابودى است آن
اعمال بدنابود مىشود اعمال خوب درخشنده كه همان ثواب توبه باشد جلو مىآيد، در
كتابش آن نامه عمل نابود مىشود يك نامه عمل درخشانى كه صفحه اولش حسنه است، توبه است
برايش جلو مىآيد و على كل حال نظير اين ايه در قرآن زياد است و آن تجسم عمل را
مىگويد كه نظر به هويت ندارد اما آن بحث امروز ما راجع به هويتهاست اين روايت را
همه شما شنيديد شايد هم روى منبرهايتان خوانديد كه راوى مىگويد: خدمت امام صادق
عليهالسلام در طواف بوديم طوافمان تمام شده بود در مطاف بوديم من به امام صادق
گفتم: يابن رسول اللّه امسال چقدر حاجى هست خوشحال بودم مطاف پر بود حضرت
نمىدانم بنا كه نبوده آنجا بنا شده« حالا چرايش را نمىدانم» كه به اين يك
چيزهايى بفهماند گفتند كه «ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج» سر و صدا زياد است اما
حاجى كم است مىگويد نفهميدم. فرمود: نگاه كن از درز انگشتهايش نگاه كردم ديدم بله
توى مطاف حيوانها زياد است موش، بقر و پلنگ و فرمود: زياد است نهنگ است مار است، كه
در روايات داريم آدمهاى متكبر منيّت دار به صورت مورچه و مورچه بزرگ كه مردم اين مورچه بزرگ را پايمال
مىكنند به قول صدرالمتألهين تا ببينيم اعمال چيست، تا ببينيم صفات رذيله چيست به
تناسب آن صفات رذيله نفس صورت بندى مىشود متصور به آن صورت مىشود. حتى به مثال،
مثال خيلى من جهت قريب است كه تقريب به
ذهن مىكند اما من جهات بعيد است نظير يك پارچه مشكى مىشود، ولى اين جاها بالاتر
از ينهاست كه هويت ما رنگ بگيرد هويت ما به قول قرآن تبديل مىشود به قول
صدرالمتألهين هويت ما تناسخى مىشود آنهايى كه چشم بصيرت دارند، صدرالمتألهين هم
اينجا من ديدم دو نفر دارند غيبت مىكنند آتش از دهان اين دو نفر بيرون مىآيد مثل
آتشى كه از تنور بيرون بيايد. قرآن مىفرمايد: «لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم
أياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه» راستى دارد گوشت مرده مىخورد، اما خود خيال مىكند
غذاست خدا رحمت كند آقا سيد مؤمن شيرازى را تازه مرده از رفقاى خيلى خوب مرحوم
آقاى دستغيب بود، هر دوى آنها از نظر عرفان بالا بودند از نظر اينكه راستى اهل دل
بودند راستى بالا بودند با هم رفيق بودند اين آقا سيد مؤمن گفته بود من دلم هواى
امام زمان را كرد، مثل اينكه تشرف هم داشته مىگويد براى اينكه امام زمان بيايد من
اعتصاب غذا كردم اما اعتصاب غذايم نه همين جورى روزه مىگرفتم و موقع افطار چيزى
نمىخوردم، يك قطره آب مىخوردم كه روزه اتصالى نشود تا دو سه روز، اعتصاب غذا
كردم آقا بيايد روز سوم موقع افطار يك غذا برايم آوردند و گفتند آقا گفتند نمىخواهد
اعتصاب غذا بكنى يك كارى بكن خودم بيايم، گفتند كه من دستور دارم تو راببرم مشهد
آنجا خدمت آقا برسى، مىگويد خيلى خوشحال شدم افطار كرديم و با اين آقا رفتيم مثل
اينكه طى الارض هم پيدا كرده بودند مىگويد رفتيم قدمگاه آنجا براى تطهير و وضو و
اينها ايستاديم. خويش و قومهاى ما از مشهد برگشته بودند آنجا منزل كرده بودند
مىخواستند شام بخورند آن آقا به من گفت كه يك سرى به خويش و قومت بزن. به اين شيرازيها،
مىگويد گفتم بله. مىگويد وقتى رفتم ديدم سفره غذا پهن است و به چشم خودشان پلو و
چلو و خيلى بالا. اما من كه نگاه مىكنم مىبينم كه پر از لجن است، عذره، نجاست
دارد از لبهاى اينها مىچكد غذا را دارند مىخورند و من تعجب كردم، اين غذا اين
قدر كثيف اين قدر نجس، اينها دارند مىخورند بعد كه خداحافظى كردم آمدم، آمدم پيش
آن آقا و آن آقا گفت، با اين غذاها كه مىخورى مىخواهى خدمت امام زمان برسى، خب
معلوم است نمىشود، وقتى كه غذا حرام باشد ديگر نجس است ديگر لجن است و بعد هم آقا
سيد مؤمن مىگويد من رفتم مشهد، آقا لطف كردند و خدمت آقا رسيدم آن كسانى كه چشم
دارند البته اين را هم توجه داشته باشيد كه آن كسانى كه چشم بصيرت دارد اينجور
نيست كه همه وقت اين چشم بصيرت باشد. نه، اصلاً اگر بخواهد با چشم بصيرت به مردم
نگاه بكند حرام است آن كشف و شهوديها آنهايى كه چشم بصيرت دارند، دارند. اما
استعمال ندارد بله، گاهى مثل قضيه اين آسيد مؤمن و امثال اينها لازم مىدانند
استعمال هم داشته باشد و الااستعمال از آن نمىشود مثل علم غيب امام است امام
عليهالسلام علم غيب دارد «اما لو شائوا علموا» به حسب ظاهر مثل ما اما اگر بخواهد
بر طارم اعلى نشيند كشف و شهوديها همين جور هستند اگر بخواهند اگر صلاح باشد آن
وقت چشم بصيرت دارند و الا همان كسانى هم كه چشم بصيرت دارند مثل ائمه طاهرين مثل
پيغمبر اكرم كه هميشه زنهايشان را به صورت سگ و به صورت روباه كه نمىديدند به
صورت آدم مىديدند اما اگر مىخواستند با درز انگشتان خيلى چيزها ديده مىشد و توى
همين دنيا آن كسانى كه زبانشان نيش دارد آنها عقرب هستند اما يك چشم مىخواهد اين
عقربيت را ببيند روز قيامت اين عقربيت رو مىافتد «و كشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم
حديد» آن كسانى كه تهمت مىزنند غيبت مىكنند، اينها همه، همه به صورت سگى هستند
اگر اين سگيت را از بين نبرند در روز قيامت رو مىافتد آن وقت اين تجسم عمل از نظر
عمل دو معنا دارد يك معنا اينكه اعمالش صورت بندى مىشود به تناسب يكى اعمالش اثر
مىگذارد روى هويتش هويتش را با آن تناسب عمل هويت درست مىشود به قول صدرالمتألهين
يك دفعه اينجورى مىشود كه «يوم ندعوا كل اناس بامامهم» اين سگ مىآيد يك سگهاى
كوچكى كه اعمالش اطرافش است اينجورى توى صف محشر (پناه بر خدا) آن وقت «تود لا ان
بينها و بينه امدا بعيدا» اگر يك در هزار هم احتمال بدهيم چنين است كه پيش
صدرالمتألهين يعنى عرفان اسلامى از نظر روايات ما تواتر معنوى از نظر قرآن بيش از
100 آيه، اما ما اگر 1 درصد هم احتمال بدهيم چنين باشد ديگر گناه نمىكنيم ديگر
مىشويم معصوم تالى تلو معصوم، معصوم به معناى اينكه ديگر گناه نمىكنيم. خب راستى اگر يقين بكنم اين حرفها را باور بكنم،
باور بكنيم. مسلّم حاضريم كه يك شب با يك سگ زندگى كنيم خدا رحمت كند آميرزا على
آقا شيرازى را توى همين مدرسه (اتاقش روبروست) آقاى مطهرى توى كتابش هم نوشته كه
اين آميرزا على آقا مثل باران گريه مىكرد از اولياءاللّه بود راستى از اولياءاللّه
بود من تماس حسابى با ايشان داشتم خيلى بالا بود از علماى نمره اول اصفهان بود اما
روضه خوانى مىكرد منبر مىرفت براى اينكه نوكر امام حسين باشد مثل باران در ميان
درس گريه مىكرد. من نبودم آقاى مطهرى نقل مىكنند. مىگفتند من ديشب خواب
ديدم مردم من را گذاشتند توى قبر، ناگهان
سگ سفيدى آمد مىخواست با من باشد، به من گفتند اين بد اخلاقيات تو است در حالى كه
آميرزا على آقا كه گناه نمىكرد تهمت نمىزد، مثل شما طلبهها غيبت نمىكرد. شما
طلبهها هم كه غيبت كم مىكنيد تهمت خيلى مىزنيد، اينها كه نبوده. مثلاً بعضى
اوقات من با ميرزا على آقا حرف مىزدم يك مقدار حرف دوم و سوم را مىزدم ايشان
عصبانى مىشدند و يك داد كوچكى مىزد نه اينكه كسى بدش بيايد نه، گناه بود اما
همين گفته بود يك سگ سفيدى آمد مىخواهد با من باشد گفتم چه كار كنم يادم آمد كه
من روضه خوان امام حسين هستم. توسل پيدا كردم به امام حسين، امام حسين آمد سگ را
عقب زد. سگ رفت دنبال كارش، من را توى قبر گذاشتند روى قبر را پوشاندند. بابا از
اين حرفها به راحتى نگذريد اينها مسلم است اينها خواب نيست خواب آميرزا على شيرازى
نه. حاج ميرزا على آقا شيرازى اينها برايش دو دو تا چهار تا بود آن كسانى كه وارد
عرفان اسلامى هستند نظير حكمت متعاليه صدرالمتألهين نظيركتابهاى حاجى سبزوارى نظير
حرفهاى استاد عزيز ما، علامه طباطبايى اينها خيلى امر واضح است براى همه ما و
احتمالش انسان را از پاى در مىآورد كمر شكن است و ما براى رفع صفات رذيله اگر
هيچى نداشتيم جز اين احتمال نه يقين، بس بود اينكه بايد خودسازى كنيم بايد اين درخت
رذالت را كند درخت فضيلت به جاى آن غرس كرد، بارور كرد، شجره طيبه «تؤتى اكلها حين
باذن ربها و الا مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة» خدايا چه حرفهاى خوبى، تكان دهندهاى
تو را به حق قرآن قسمت مىدهيم كه منشأ آنجاست همه از آنجا هستند خدايا حال توجه
حال تنبيه به همه ما عنايت بفرما.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.