اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی
جلسه قبل راجع به خلوص یک
مقداری صحبت کردم چیزی که باید توجه داشته باشیم این کلمه خلوص برای همه لازم است
و برای ما لازمتر است ما باید این کلمه خلوص در زندگی ما حکمفرما باشد برای خاطر
اینکه کارهای ما عبادی است و چون عبادی است باید این کار ما رنگ خدا بخورد بخواهد
درس بخواند باید خلوص داشته باشد میخواهد مدرس شود باید خلوص داشته باشد بخواهد
منبری باشد باید خلوص داشته باشد بخواهد مرجع تقلید و رهبری باشد باید خلوص داشته
باشد و اگر این خلوص نباشد کار ما حسابی لنگ است ممکن است مثلاً یک کاسب یک عمر
کسب حلال بکند اما خلوص نداشته باشد برای اینکه زندگی او بچرخد اصلاً فکر قربه الی
الله به ذهن او نمیآید (الکاد علی العیاله
کالمجاهد فی سبیل الله)در ذهن او نیامده است و
میخواهد زندگی بچرخد حتی ریاکاری هم انجام دهد برای خاطر زن و شهوت و بچه و
بالاخره برای آبرو و تظاهر هم میکنند نمازش را که اگر ریا آورد هم باطل است و هم
در حد کفر است روزه و حج او، اگر برای خاطر خدا نیاورد باطل است گناه در حد کفر
است عموم مردم اینطوری هستند اما ما چطور هستیم؟
ما نباید اینطور باشیم همه اعمال ما عبادی است توسلی
نیست وقتی همه اعمال ما عبادی باشد این رنگ باید باشد کمکم رنگ به عمل، کم کم به
دل بشود دل از آن خدا شود و کمکم هم خودش از آن خدا شود اما حالا الان بحث ما راجع
به اعمال ما است این اعمال ما باید قربه الی الله باشد اگر قربه الی الله نشود
به غیر از سیاهی به غیر از قساوت چیزی ندارد (اول العلم معرفت الجبار آخرالعلم تفویض الامر الیه) با این جمله اول شرح مسئله ما باید زندگی کنیم تا بمیریم روزی (الحسن لکل احد حسن و منک احسن لمکانک منا) چه روایت خوبی است (والقبیح لکل
احد قبیح و منک اقبح لمکانک منا) تقاضا دارم یک
مقدار روی این حرفها فکر کنید بار ما سنگین است مثل ما در عالم اسلام کسی پیدا میشود
نبی تبلیغی یا مقدمات فراهم کردن برای نبی تبلیغی ما از انبیاء باشیم علما امتی
کانبیاء بنی¬اسرائیل آن روایت علماء امتی افضل من انبیاء بنیاسرائیل شما خیلی
افضل از انبیاء بنیاسرائیل هستید آنهایی که مبلغ ادیان اولوالعزم بودند شما خیلی
افضل هستید قطعاً یک مرجع تقلید افضل است از آن نبی تبلیغی که در یک دهی در یک
شهری تبلیغ دین حضرت موسی یا حضرت عیسی را میکرد صاحب آن هم این است که آنها با
یک الهام با یک علم لدنی فیالجمله در یک چهار چوبی شروع میکرد اما یک مرجع تقلید
70 سال شبانه روز باید خون جگر بخورد تا یک رساله بنویسد
لذا بعضیها گفتند آقا ما
انبیاء امتی افضل نداریم چطور میشود یک کسی افضل از انبیاء شود؟ بگویید روایت هم
نداشتیم میگفتیم علماء امتی کانبیاء بنیاسرائیل که حضرت امام میگویند این تواتر
دارد تواتر هم نداشت استفاده نداشت اصلاً روایت نداشت میگفتیم یک طلبه که 2 بال
داشته باشد یکی بال تلاش و کوشش در درسش و یکی بال تقوا ملکه تقوا در دلش معلوم
است این باید کم کم به آنجا برسد بعضی اوقات میبینیم که یک مرجع تقلید یک منبری
خوب یک درس عالی در حوزهها خیلی کار میکند حالا یا اقلاً یک مرجع تقلید را با
انبیاء تبلیغ دین حضرت عیسی، حضرت ابراهیم میکردند بسنجیم این اگر پیامبر است
خلوص میخواهد (ما اسئلکم علیه من اجر) این اجر اینجا که پول نیست و این را قرآن مقید است از قول انبیاء
نقل بکند اگر هم میفرماید للموده فی القربی در آیه دیگر میفرمایند که ما (سئلتکم من اجر فهو لکم) این هم از
آن من نیست از آن شما است اجر نه یعنی پول و پاداش و توقع آفرین و اینها نه پس
چند؟
خدا صبغه الله (و من احسن من الله صبغه) رنگ
خدا چه رنگ خوبی است روایتی که خواندم اینطوری است که این رنگ گاهی به عمل میخورد
که عمل برای خدا است لازم و واجب است همه در عبادات داشته باشند اگر هم میخواهند
ثواب داشته باشند همه حتی در توسلات داشته باشند این رنگ رنگ خدا به عمل بخورد
معلوم است عمل را چندین هزار برابر میکند معلوم است یک نورانیت خاصی به او میدهد
اما یک مقدار بیشتر که این حتماً باید برای ما طلبهها باشد این خلوص به دل بخورد
یعنی هیچ کسی هیچ چیزی جز خدا در دل نباشد بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین معلوم
است این دل نورانی است اقیار از این دل میرود و دیگر معلوم است صاحب خانه میآید
و وقتی صاحب خانه آمد دیگر چیزی هیچ کسی جز خدا در دل نیست که این را به آن مقام
لقا تجلی، فنا میگویند و اینها باید باشد اما آنکه روایت آن را آن هفته خواندم
مهمتر از این 2 است من اخلص لله یعنی نه فقط خودش بلکه عمل و دل خودش برای خدا
باشد یعنی بنده خدا باشد یعنی بنده هوی و هوس، بنده صفات رذیله، بنده شیطان درون، بنده
شیطان برون نباشد بنده خدا باشد جداً هم اگر بنده خدا باشد (جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه) (ان تتقوا الله یجعل لکم
فرقانا) حسابی تمیز خیر و شر میشود حسابی راه را
از بیراه تمیز میدهد و این خیلی مهم است.
ما بعضی اوقات خیلی در همین میرویم
که این راه را برویم یا نرویم این گفتن درست است یا درست نیست این قناعت درست است
یا درست نیست ما اصلاً در همین مشکل داریم همه علمها را هم برای همین میخوانیم و
این روایت میگوید اگر به این مقام برسد جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه ان
تتقوا الله یجعل لکم فرقانا بین حق و باطل تمیز است خوشا به حال اینها دیگر وقتی
بین حق و باطل تمیز داد اگر او را ذره ذره کنند دست از حقش برنخواهد داشت به اینجا
میرسد این طلبههای زمان صدر اسلام اینها وقتی طلبه بودند برای خرج و مخارج آنها
که سهم امام نبود وجوهات هم نبود کار آخوندی هم نبود باید کار کند لذا مثلاً زراره
شش ماه کوفه میآمد بزازی میکرد یک چیزی جمع میکرد به عنوان حج به مکه می¬آمد به
عنوان زیارت پیامبر به مدینه میآمد نصف شب به آن طرف خدمت امام صادق میآمدند
امام صادق به او تا وقت نماز شب، تا وقت نماز صبح توجه داشتند یک دفتر در آن شش
ماه جمع کرده بود وقتی که جداً بین حق و باطل تمیز بدهد درک کند طلبگی را بیابد اینطور
میشود در آن شش ماه یک دفتر درست کرده بود سؤال سؤال سؤال از امام صادق سؤال میکرد
امام جواب میدادند بعضی اوقات ساکت میماندند یا اینکه جواب تقیهای میدادند
زراره میگفت یابن رسول الله وظیفه من سؤال کردن است وظیفه شما هر چه بگویید چشم
اگر سکوت است چشم اگر هم تقیه است چشم و یک دفترچه درست میکرد از مدینه بیرون میرفت
آدم چه وقت میتواند اینطور باشد؟ مخصوصاً که هیچ استفادهای به غیر از شکنجه
نداشته باشد اگر میفهمیدند زراره به مکه و مدینه مغازه و خودش را آتش میزدند.
ابن ابی عمیر یک تاجر در کوفه
بود او هم همین طور است این خدمت امام صادق، موسی بن جعفر میآمد و این آقا بیش از
هفت هزار روایت از اینها دارد
خوب مال این آقا را مصادره
کردند به اندازهای که وقتی از زندان بیرون آمد هیچ چیز نداشت علاوه بر اینکه مال
او را مصادره کردند او را به 7 سال زندان محکوم کردند به 21 هزار تازیانه در این 7
سال او را محکوم کردند برای تفریح خودشان عصرها مردم را جمع میکردند وسط مردم
تازیانه میزدند تا از حال برود دوباره او را به زندان میبردند تا سرحال بیاید
دوباره تازیانه بخورد 7 سال 21 هزار تازیانه خورد بعد هم که بیرون آمد هیچ چیز
نداشت به اندازهای که از یک نفر طلبکار بود او خانه خود را فروخت پولش را آورد به
او گفت تو که پول نداشتی از کجا آوردی؟ گفت خانه خود را فروختم گفت یک شاهی آن را
قبول نمیکنم در حالی که محتاج به یک درهم هستم اما قبول نمیکنم برای خاطر اینکه
مولا موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند خانه مستثنی از دین است برای پول که درس
نمیخواند پول نبود برای ریاست که روایت یاد نمیگرفت ریاست نبود زندان بود شکنجه
بود پس برای چه؟ برای خدا میشود ابن ابی عمیر و خزینه ما طلبهها ابن ابی عمیر و
زراره و ابی بصیر میشود که اینها 400 کتاب نوشتند اصول الربع مئه از کجا سرچشمه
میگیرد؟ فقط همین است خلوص اگر این کلمه بیابد انسان حاضر است همه چیز را تقبل
کند.
استاد ما آقای بروجردی دیگر این
اواخر خسته شده بودند بعضی اوقات زودتر میآمدند یک مقدار با ما حرف بزنند آهی میکشیدند
بعضی اوقات میگفتند ما در بروجرد که بودیم یک چیزهایی میشنیدیم اما حالا دیگر
خبری نیست بعضی اوقات میگفتند این سهم امام را که به من میدهند میگفتند یک شاهی
آن را نه خود من نه زن و بچهام استفاده نمیکنیم من صراف شدم از این دست میگیرم
به شما طلبهها میدهم فرق آن در این است که صراف یک چیز میگیرد من پول را به شما
میدهم آن وقت شما به من فحش میدهید.
مرحوم آیت الله مدیثهای پسر
ایشان به خاطر پول یک طلبه را در نماز سر بریدند فقط وقتی آمد که برود نگاهی به
جنازه کرد گفت که با علی آمدم بدون علی میروم اما فردا درس آمد درباره مرحوم سید
میگویند که چون استفتائات را ایشان جواب میداد شاید هم برای این بود که نامههایی
که فحش دارد را کسی نخواند حتی کاتب این نامههای فحش را در یک دستمال جمع میکرد
بعد از مدتی خودش تنها سر فرات می¬آمد اینها را پاره پاره میکرد و میریخت که
احدی جز فحش دهنده و فحش گیرنده نفهمد از کجا پیدا میشود؟ جداً خیلی روح میخواهد
روح¬الله شود وقتی خبر مرگ مصطفی را بدهند انا لله و انا الیه راجعون مرگ مصطفی
یکی از الطاف خفیه خدا است اینها ریاضت میخواهد و به آنجا برسد که این مصائب را
الطاف خفیه خدا بداند وقتی بچه خود را روی آب ببیند بگوید خدا به ما عیدی داده است
همه اینها به همه برمیگردد اگر انسان بتواند خلوص داشته باشد به آنجا میرسد
زینب میگوید ما رئیت الا جمیلا اینها که العیاذ بالله دروغ و اغراق نیست جدی است
لذا ما طلبهها باید خلوص در عمل داشته باشیم هیچ چیز هیچ کسی غیر از خدا در عمل
ما وجود نداشته باشد ایاک نعبد
ما خود بنده خدا باشیم اگر
بنده خدا شد به آنجا میرسد اشرف از انبیاء میدانید که مقام عبودیت بالاتر از
مقام رسالت است اول عبودیت پیدا میشود و بعد مقام رسالت پیدا میشود یا توأم با
یکدیگر مثل پیامبر اکرم اینها لذا در تشهد اول شهادت به عبودیت بعد هم شهادت به
رسالت این مقام عبودیت از کجا پیدا میشود؟ از خلوص پیدا می¬شود اگر قرآن میفرماید
من اصلاً موعظه ندارم تنها موعظه من همین است بدانید که خیلی مهم است (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا، انما اعظکم ان تقوموا لله مثنی و
فرادا ثم تتفکروا) طلبه درس بخواند اما قبل از
آن تنها موعظه من اینکه هیچ چیزی هیچ کس چه در کارهای فردی و چه کارهای اجتماعی
غیر از خدا نباشد قل انما اعظکم بواحده در حالی که میدانید قرآن سر تا پا موعظه
است اصلاً به قول حضرت امام آیهای نداریم که یک اخلاق نداشته باشد مسلم است حالا
اگر فرمایش حضرت امام هم سنگین باشد برای ما و قبول کنیم اما نصف بیشتر قرآن تاریخ
است قرآن که میخواهد تاریخ بگوید میخواهد اخلاق بگوید و آن نصف دیگر هم حتماً دو
ثلث از آن اخلاق است یک ثلث اعتقادات و یک ثلث احکام است لذا قرآن 600 قانون بیشتر
ندارد دیگر مابقی میگوید اخلاق شما خوب باشد همه چیز درست میشود این 600 قانون
هم مرتب اضافه میشود.
اگر راستی مدینه فاضله باشد
دیگر کسی احتیاج به قانون ندارد این که میبینید الان 8 میلیون پرونده در ایران در
جمهوری اسلامی است برای رذالت افراد است بالاخره این قرآن با این همه موعظه میفرماید
انما اعظکم بواحده من یک حرف با همه دارم ان تقوموا لله مثنی و فرادا برای خدا، به
نام خدا به غیر از خدا چیزی در میان نباشد اقرا بسم ربک همان که عرض کردم به ما
یاد دادند اول العلم معرفت الجبار آخر العلم تفویض الامر الیه وقتی تفویض امر الیه
شد دیگر میشود کار کرد نمیشود دلیل آن هم 400 کتاب از طلبههای صدر اسلام و اینها
بدون ذرهای منفعت با ترس و لرز با خوردن تازیانه با مصادره اموال با قتل عمومی
اما بالاخره 400 کتاب برای ما فقط از همین جا سرچشمه میگیرد خلوص خلوص خلوص به
قول قرآن میفرماید چه رنگ خوبی است.
خدایا به حق خودت این رنگ خلوص ولا
ضعیف به اعمال ما، به خود ما، به دل ما عنایت بفرما.
وصلی الله علی
محمد و آل محمد