اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مي¬خواستم كه يك روايت ديگري را در اين جلسه عنوان كنم اما اين مسئله
خلوص خيلي مسئله مهمي است مخصوصاً براي ما طلبه¬ها ما طلبه¬ها بايد حكومت بر دلها
پيدا كنيم تا بتوانيم كار بكنيم و الا اگر حكومت بر دلها نباشد ولو اينكه از نظر
فصاحت و بلاغت خوب منبر برود ما طلبه بايد حكومت بر دلها داشته باشيم و الا اگر مثلاً
راجع به منبر فصاحت و بلاغت ما خيلي خوب باشد خوب بتوانيم يك منبر يك ساعت تحويل
جامعه بدهيم و اما آن رنگ را نداشته باشد يعني خلوص سبقت الله مثل باران روي سنگ
است باران بايد روي خاك باشد نفوذ كند در خاك تا حاصلخيز بشود حرفهای ما هم بايد
نفوذ كند توي دل تا حاصلخيز شود تا تلاطم دروني در مردم پيدا شود لذا مي¬بينيم كه
بعضي از بزرگان با يك جمله يك تلاطم عجيبي در فاسق در فاجر پيدا مي¬كنند و این را
من زياد ديدم كه با يك جمله از يك كسي كه راستي به مقام خلوص رسيده است نه آن مقام
مخلَص همان مخلِص به اين مقام رسيده يك جمله¬اش يك كسي كه هزار¬ها گناه دارد اما
عوض مي¬شود راه 100 ساله را مي¬پيمايد.
مي¬گويند مرحوم محقق همداني از حرم مطهر امام حسين عليه السلام
بيرون آمد يك داشي فاسق و فاجري كه همه از او مي-ترسيدند توي حرم بود توي صحن مطهر
بود برايش جا باز میکردند راه به او مي¬دادند نمي¬دانم اين چه كرده بود قطعاً يک جذبه¬اي
بايد باشد تا آن جذبه این را زیرورو بكند قبلاً چه كرده بود نمیدانم اما اينجا را
مي¬دانم كه مرحوم محقق همداني اين سلام نكرد به او گفتند ماسمك اسمت چيست گفت من
را نمي¬شناسي من عبد فرارم فرمود افررت من الله او رسوله؟ از كي فرار كردي؟ از خدا؟
از پيغمبر؟ خب اين يك جمله اما از مرحوم محقق همداني آخوند ملاحسين، اين معلم
اخلاق آنكه مي¬گويند بيش از 100 نفر معلم اخلاق تحويل جامعه داده از اين. اين همان
جا بنا كرد اين جمله را تكرار كند افررت من الله او رسوله؟ برگشت خانه¬شان افررت
من الله او رسوله دق كرد مرد اينجا مرادم است مرحوم محقق همداني آمدند درس گفتند
يكي از اولياء الله از دنيا رفته بيائيد برويم تشييع جنازه مرحوم آخوند درس را
تعطيل كرد با شاگردها آمدند آنجا شاگردها تعجب كردند خيال كردند مرحوم آخوند
اشتباه كرده خانه را بعد بالاخره فهميدند نه، از اولياء الله شده و خانمش گفته بود
نمي¬دانم چه شد؟ اما مثل مار به خود مي¬پيچيد و هي مي¬گفت افررت من الله او رسوله
يك جمله است اما از مرحوم محقق همداني بعضي اوقات يك ساعت از ماست هيچ تأثير ندارد
به قول قرآن مثل باران روي سنگ است فرقش همین جا او خلوص دارد ماها آن خلوصي كه
بايد داشته باشيم نداريم نمي¬گويم اعمال باطل است نه، مخصوصاً همين كساني كه براي
پول منبر مي¬روند وقتي مي¬نشيند روي منبر دارد حرف مي¬زند ديگر خداست ديگر اين
باطل نيست ديگر اين داعي بر داعي مرتبه اول خلوص را دارد اما آن خلوصي كه عبد فرار
بسازد آن خلوصي كه راستي اين منبر را پر بركت بكند غير از اين خلوص¬ها هيچ چيزي،
هيچ كسي در دل نباشد جز خدا عمر هم خيلي پر بركت مي¬شود. مقام معظم رهبري به من
مي¬گفتند كه من قم بودم ايشان مي¬گفتند به اندازه¬اي من عاشق قم بودم و تنفر از
مشهد كه مثلش را در مدت عمرم پيدا نكرده بودم تنفر از مشهد و علاقه به قم
مي¬فرمودند پدرم كور شد نوشتند به من كه بايد بيائي مشهد و كسي ديگر نمي¬تواند
پرستاري من را بكند تو بايد بيائي پرستاري من را بكني آقای خامنه اي مي¬گفتند كه
من خيلي ناراحت شدم به اندازه¬اي كه يك شبانه روز ديگر نتوانستم چيز بخورم خواب
بروم، چه بكنم؟ علاقه به قم¬ام تنفر از مشهد¬ام امر بابا؟ مي¬گفتند بالاخره گفتم
مشورت كنم مرحوم آيت الله آقاي آقا شيخ تقي آملي خود معلم اخلاق بود، خيلي بالا
بود انصافاً من خدمت ايشان رسيده بودم همین که بر منظومه حكمت حاشيه دارد كتاب
خوبي است انصافاً و تقريرات مرحوم نائيني را هم نوشته صلاه خيلي خوب نوشته اما پسر
ايشان بنام آقا ضياء اين هم اهل دل بوده نمي¬دانم الان ايشان هست يا نه؟ مقام معظم
رهبري مي¬گفتند من با اين خيلي رفيق بودم از قم رفتم تهران رفتم پيش ايشان قضيه را
گفتم كه بابايم مي¬خواهد كه من بروم مشهد خودم مي¬خواهم بمانم قم براي درس خواندن
علاقه به قم دارم و مشهد هم يك نفرت حسابي دارم اينجا ايشان يك مقدار فكر كردند
بعد گفتند كه آن خدايي كه آنچه تو مي¬خواهي در قم به تو مي¬تواند بدهد همان را در
مشهد مي¬تواند بدهد ايشان فرمودند من همان جا زير و رو شدم يك محبت عجيبي به مشهد
پيدا كردم كه ايشان مي¬گفتند اين محبت الان هم هست و آن علاقه به قم¬ام هم از بين
رفت و رفتم چند سالي انصافاً آقاي خامنه¬اي خيلي خدمت به بابا كردند و بابا چند تا
پسر داشت و همه خوب بودند همه¬شان خدمت كار اين بابا بودند اما به قول ايشان عصاي
دست اين بابا كه از علماي بزرگ مشهد هم بود من آن وقتها كه طلبه بودم هر وقت
مي¬رفتم مشهد نماز مي¬رفتم پشت سر ايشان خيلي بالا بود عصاي دست ايشان خب انصافاً
آنچه همه¬مان مي¬خواهيم به مقام معظم رهبري داده شد بدون اينكه قدمي براي اين كار
بردارد از كساني كه خدا درجاتشان عالي است عالي¬تر استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي
روي منبر بعضي اوقات مي¬فرمودند در مدت عمرم قدمي براي اين مرجعيت برنداشتم آنچه
بوده است آنچه هست خودش آمده مقام معظم رهبري این جوری است آنچه آمده آنچه هست
آنچه بوده است خودش آمده چرا؟ يك جمله از آقا ضياء يك كار از آقاي خامنه¬اي رسانده
عمر را پر بركت انصافاً عمر آقاي خامنه¬اي خيلي پر بركت است خيلي، هم از نظر رهبري
دشمن و دوست نمي¬تواند درباره ايشان صحبت بكند همه قبول دارند كه جا پاي حضرت امام
هم از نظر حوزه تا حال نشده ما ياد نداريم كه يك كسي این جوری طلبه-داري حوزه داري
مواظبت از همه مخصوصاً به تناسب از مدرسين از مرحومين از پيرمردها و بالاخره الان
ايشان از نظر حوزه¬داري مقدم بر همه حتي بر سابقين حتي بر حضرت امام، حضرت امام (رض)
نداشتند و این جور پول دادن¬ها هم نبود در حالی که ماها هر چه داريم از حضرت امام
است هر كه هر چه دارد در اين نظام از حضرت امام است اما بالاخره الان مقام معظم
رهبري خيلي عمرش پر بركت است و من سراغ دارم بعضي اوقات ده حسابي اداره مي-كند
مي¬گردند این طرف و آن طرف يك دهي كه محروم است حسابي ايشان اداره مي¬كند به
اندازه¬اي هم اداره مي¬كند اداره كردنش از مردم عادي كه مثلاً ماهي 500 – 400
تومان بالاتر حقوق دارند آنها بهتر اداره مي¬شوند هم از نظر غذا و هم از نظر مسكن
و هم از نظر لباس و اینها همه همه يك كار براي خدا قم را رها كردن مشهد را گرفتن
براي خدمت كردن به بابا هيچ چيزي هيچ كس در نظر نبود جز خدا اگر مي¬خواهيد عمرتان
هم پر بركت باشد بايد خلوص داشته باشيد بايد محراب شما بايد منبر شما گفتم ما العیاذ
بالله حالا در ميان شما كه نيست ما مريد داري بكنيم و بخواهيم از راه مريد داري و
مريد جمع كردن و اینها نمي¬شود نه نمي¬شود راه منحرف است هر قدمي كه برداريم چند
قدم عقب مي¬افتيم از اين راه¬ها نمي¬شود چه راهي مي¬شود؟ تقوا چه راهي مي¬شود؟
خلوص چه راهي مي¬شود؟ آنكه اول آيه بر پيغمبر يا رسول الله اقراء بسم ربك براي خدا
يك نفره قد علم مي¬كند براي خدا خب ديگر پيغمبر عظیمالشأن خيلي كار كرده انصافاً خيلي
كار كرده بعد تا آخر وقتي كه برويم توي تاريخ بعضي اوقات میبینیم كه راستي يك
جمله چه كار مي-كند.
ابي بصير مي¬گويد كه من آمدم يك همسايه¬اي داشتم خيلي بد بود خيلي
اذيت به من مي¬كرد مجالسش، خانه¬اش پر از مجالس موسيقي و مطربي و ساز و آواز
مي¬گويد من مي¬خواستم بروم مكه آمد ديدنم وقتي كه مي¬خواست برود به او گفتم صبر
بكن همه رفتند من شدم و اين آقاي فاسق و فاجر به او گفتم آقا نكن اين كار عاقبت
ندارد خانه¬ات شده مطرب گاه خانه¬ات شده فسق گاه يك نگاهي به من كرد مثل اينكه
همان يك جمله عوضش كرد گفت كه ابي بصير انه رجل مبتلا و انت معاف گفت نمي¬داني من
مبتلا شدم دست از اين ابتلا برداشتن كار مشكلي است خدا نكند يك كسي عادت به گناه
كند يك جرقه¬ الهي مي¬خواهد اين عادت را از بين ببرد خود به خود مشكل است خيلي مثل
ماشين توي سرازيري است كه ترمزش ببرد خيلي مشكل است ابي بصير مي¬گويد خيلي برايش
ناراحت شدم اين جمله انت رجل معاف و انت مبتلا مي¬گويد خيلي ناراحتم كرد آمدم خدمت
امام صادق در مدينه بعد از آنكه مكه¬ام را بجا آوردم مثل اينكه اثر روي دل ابي
بصير گذاشته بود چون که حرف ابي بصير هم اثر روي دل آن فاسق و فاجر گذاشته بود هر
دوتايشان هم خلوص بود هم آن فاسق و فاجر خلوص بود هم حرف ابي بصير خلوص بود
مي¬گويد آمدم خدمت امام صادق يادم بود به ايشان عرض كردم ايشان يك جمله ديگر نان
را پختند فرمودند به او بگو اگر دست از گناه برداري من شفيع مي¬شوم بهشت بروي
مي¬گويد من خيلي خوشحال شدم آمدم اين آقا آمد ديدنم گفتم صبر كن به او گفتم آقا
امام صادق سلام به تو رساند تا اين جمله را به او گفتم برافروخته يك تلاطم گفتم
آقا فرمودند اگر دست از گناهت برداري من شفيع مي¬شوم بهشت بروي مي¬گويد ناگهان يك تلاطم
دروني و رفت مدتي طول نكشيد فرستاد دنبالم رفتم ديدم دم مرگ است چشمهایش هم است
دارد جان مي¬كند گفت من نشستم بالاي سرش چشمها را باز كرد گفت ابي بصير آقا امام
صادق به وعده¬شان وفا كرد مهیا هستم جان بدهم بهشت بروم راه صد ساله را اين آقا
پيمود چه؟ خلوص، خلوص ابي بصير، خلوص همين آقا، خلوص امام صادق اینها این جوری
مي¬كند راه صد ساله را انسان مي¬تواند با يك جمله بپيمايد و نظير اینها زياد است.
روز اول به شما گفتم حضرت امام (رض) كه خود خيلي خلوص داشتند آن
خلوصشان موجب مي¬شد خيلي تقيد به ظواهر شرع داشتند ايشان وقتي كه وارد قم شدند يك
منزل در خيابان بهار براي ايشان اجاره كرده بودند و ايشان رفتند توي اين خانه،
خانه خوبي بود هم نزديك بود هم بزرگ بود براي رفت و آمد مردم و هم بيرون و اندروني
خوب خانه¬اي بود يك شياد بد جنسي به ايشان گفته بود كه آقا اين خانه وقف است يعني
باز هم اشكال نداشت حالا اگر وقف است ما اجاره مي¬دهيم ايشان شب همه را جمع كرد
گفت من در اين خانه نمي¬مانم حالا خود امام مي¬توانست اعمال حكومت كند بگويد خب
وقف باشد يا نباشد توليتش هم مال من و چه اشكال دارد همهاش هم درست است اگر اعمال
ولايت میکردند همه¬اش هم هم درست بود من در اين خانه نمي¬مانم هر چه اصرار كردند
من در اين خانه نمي¬مانم و اگر عوض كرديد، كرديد و الا فردا مي¬روم منزل دخترم
آنجا مهمان به عنوان ديگر قهر مي¬كنم كه آقاي يزدي مجبور شدند خانه¬شان را دادند
به ايشان و خودشان رفتند يك جاي ديگر اجاره نشيني بعد ايشان مجبور شدند رفتند
تهران يك خانه براي ايشان درست كردند خيلي معمولي بود اما ظاهرش خيلي زننده بود
سنگ و امثال اینها ايشان اول نمیدانستند بعد فهميدند فرمودند من در اين خانه
نمي¬مانم خانه نمره سوم نمره چهارم در تهران بود من در اين خانه نمي¬مانم بالاخره این
طرف و آن طرف منزل جماراني را پيدا كردند حسينيه مال او بود منزل هم مال او و در
اختيار ايشان گذاشت احمد آقا مي¬گفت وقتي ايشان حسينيه را ديدند كه حاضر نشدند اين
حسينيه بالاخره گچ كاري شود همان گل كاري¬اش دنيا را تكان داد اين حسينيه و احمد
آقا مي¬گفت حسينيه را ديدند اتاقها را ديدند يك خانه خيلي كوچكي بود ديگر و 2 تا
اتاق آن طرف بود 2 تا اتاق این طرف بود براي همه چيز مرادم اينجاست مي¬گفت چاي را
گذاشتم در مقابل ايشان فرمودند احمد راحت شدم به چه خانه خوبي به چه حسينيه خوبي
معلوم است اين بايد دنيا را بگيرد توي همين خانه بود ديگر وزير خارجه شوروي نه
روسيه الان شوروي آن زمان وزير خارجه پيغام آورده بود براي ايشان نشست خدمت ايشان
گنگ شد دنيا را تكان مي¬داد، گنگ شد نتوانست بالاخره حرف بزند ابهت حضرت امام این
را گرفته چرا؟ خلوص من 40 سال دست عنايت حضرت امام روي سرم بود يك ذره¬اي العياذ
بالله تظاهر چيزي كه غير خالص باشد من از ايشان نديدم و آنچه ما ديديم از ايشان و
تا سر حد عشق عاشق ايشان بوديم يك خلوص ايشان بود لذا سالي 3 – 2 مرتبه ايشان يك
وقتي پيدا مي¬كردند يك فرصتي اين آيه را میخواندند به چه آيه خوبي قل انما اعظكم
بواحده ان تقوموا لله مثني فرادا يا رسول الله بگو تنها موعظه من خلوص است چه در
كارهاي فردي چه در كارهاي اجتماعي قرآن كه تنها معجزه¬اش اين نيست قرآن كتاب اخلاق
است اما اين معلوم مي¬شود خلوص، هم همه متوقف بر اين خلوص است هم اين خلوص مقدم بر
همه فضايل است ديگر حضرت امام میسازد ديگر مقام معظم رهبري مي¬سازد ديگر وقتي
برويم توي مراجع، مراجع هم همه، آدم وقتي تاريخ را مطالعه كند راجع به مراجع میبینیم
راستي آنچه اینها را بلند مرتبه كرده خلوص است هيچ چيزي، هيچ كسي در نظرشان نبوده
جز خدا مي¬شد شيخ انصاري.
من تقاضا از شما دارم چون در اين باره ديگر حرف نمي¬زنم برويم سر
يك روايت ديگري انشاء الله در جلسه بعد از همه¬تان تقاضا داريم اين كلمه خلوص كه
قرآن به آن مي¬گويد سبقت الله رنگ خدا به اعمالتان اولاً اما بالاتر از اين به
قلبتان به دلتان ثانیاً، بالاتر از اين به خودتان تا بشويد عبدالله تا بشويد
عبدالهي كه رسالت¬ها از اين عبدالله پيدا مي¬شود وقتي خلوص بخورد به خودش من اخلص
لله اربعين يوما اين خلوص به خودش خالص شود جرت ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه.
خدايا كلمه كلمه مقدسي است تو را به حق آن كساني كه داراي اين كلمه
مقدس¬اند اين كلمه مقدس را به اعمال ما به دل ما به خود ما عنايت بفرما.
وصلي
الله علي محمد و آل محمد.