عنوان: مسئله عاقله
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

مسئله اولی که در باب عاقله است این است که آیا عاقله پدر و پسر را می‌گیرد یا نه ؟ مختص به عموها و پسر عموهاست نوه عموهاست ؟به عبارت دیگر خویشان پدری مسلم اما خود پدر آیا از عاقله است یا نه ؟ هم چنین پسر اگر پسری سهواً یک کسی را کشته باشد آیا در دیه خطایی پدر باید دیه او را بدهد یا نه عمویش باید بدهند ؟ هم چنین اگر پدری یک کسی را خطاءًً کشته باشد پسر او باید دیه بدهد یا نه عموها باید بدهند و پسر نه؟

    مشهور در میان اصحاب گفته‌اند که نه پدر نباید بدهد پسر هم نباید بدهد بلکه مختص به خویشان پدراست پدر را نمی‌گیرد و پسر را هم نمی‌گیرد . و فرموده‌‌‌‌‌اند که کلمه عصبه یعنی خویشان پدری غیراز پدر وغیر از پسر این دلیل آن‌هاست

 مرحوم محقق در شرایع می‌فرماید که پسر را می‌گیرد و پدر را هم می‌گیرد آن‌ها هم دو تا دلیل دارند.

 مرحوم محقق در شرایع می‌فرماید که خب این اقرب است از عموها وچون اقرب است پس همین‌طور که عمو را می‌گیرد پدر و پسر را هم می‌گیرد.

     دلیل دوم می‌فرمایند که عصبه یعنی محیط و چون خویشان احاطه دارند بر این قاتل خب معلوم است پدر وپسر احاطه آنها بیشتر است پس بنابراین پدر را می‌گیرد و پسر را هم می‌گیرد این دلیل طرفینی است هیچ کدام به ساحت مقدس فقه نمی‌خورد به ساحت مقدس مرحوم محقق این‌ها یک استحسانهایی است که در فقه شیعه این استحسانها جا ندارد یک کسی بگوید عصبه خویشان پدری غیر از پدر و غیر پسر چرا؟ معمولا  ًلغت معنا کرده است لغت که نگفته غیر پسر و غیر پدر لغت گفته عصبه یعنی خویشان پدری از مردها نه زن‌ها لذا اگر مثلاً لغت گفته بود آن وقت بحث می‌کردیم آیا این لغت حجت است یا نه؟ و ما لغتی ندیدیم نگفته‌اند که گفته باشد عصبه پدر نه پسر نه این دلیل آنها ،

 دلیل مرحوم محقق هم معلوم است درست نیست برای این که بله پدر اقرب است اما حرف دراین است که آیا این پدر دیه باید بدهد یا نه ؟ به قاعده الاقرب فالاقرب که ما نمی‌توانیم درست بکنیم برای این که اصلاً دیه مربوط به الاقرب فالاقرب نیست ، ارث است که اولی الارحام بعضهم اولی ببعض اقربیت مربوط به ارث است این جا یک تعبد است ما نمی‌دانیم ، عمو را می‌گیرد مسلم ، پسر و پدر را می‌گیرد یا نه ؟ قاعده الاقرب فالاقرب نمی‌شود که این جا بیاید یا مثلاً از نظر لغت به معنا احاطه است خب حالا آن لغت اما اصطلاح ما چه ؟ این اصطلاح که آمده احاطه نمی‌تواند برای ما کار بکند ما باید ببینیم دلیل هست یا نه ؟ حالا لغت هم به معنا احاطه باشد اما ما نمی‌دانیم این احاطه پدر را می‌گیرد یا نه ؟ تمسک به اطلاق که نمی‌توانیم بکنیم بگوییم لغت اطلاق دارد اطلاق مربوط به اصول است و مربوط به فقه وعلی کل حال حرف مرحوم محقق دوتا استحسان است چنانچه قول مشهور هم که گفته‌اند می‌گیرد آن هم یک استحسان است نه این دلیل دارد نه آن دلیل دارد، لذا اگر ما باشیم واصل خب اصل اقتضا می‌کند که پدر و پسر لازم نیست بدهند اقل و اکثر است دیگر ، می‌دانیم که عموها باید بدهند نمی‌‌دانیم پدر باید این دیه را بدهد یا نه ؟ رفع ما لا یعلمون وما این اصل را رها کنیم و برویم سر لغت و اطلاق لغت و سر استحسانها وخب اصل می‌گوید نه اما تعجب از مرحوم محقق است این که یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم که می‌گوید پدر و پسر نباید بدهند واین روایت در باب عتق است خب بحث ما در باب قصاص ودیات و عاقله و صاحب وسائل این روایت را باید این جا آورده باشد یعنی تکرار که در وسائل زیاد است شاید یک روایت را ایشان بعضی اوقات به تناسب‌ها ده جا نقل می‌کند واین جا هم باید نقل کرده باشند همچنین کتب اربعه ، کتب اربعه هم تکرار دارد دیگر به تناسب باید  در چندین جا نقل شده و این روایت فقط در باب عتق نقل شده درکتب اربعه مرحوم وسائل هم در کتب اربعه از همان جا روایت را نقل کرده‌اند اما دیگر به تناسب که باید در باب عاقله در باب دیات آمده باشد نیامده شاید برای همین باشد و الا روایت هم صحیح السند است هم ظاهر الدلاله روایتش را بخوانم به خوبی دلالت دارد این که پدر و پسر نه و عاقله مختص به غیر پدر غیر پسر می‌شود ،

روایت 1 از باب 39 ابواب عتق جلد 16 وسائل روایت ابی مریم است روایت صحیحه است عن ابی جعفر علیه السلام قضی امیرالمومنین علیه السلام علی امرأه اعتقت رجلا واشترطت ولائهم ولها ابن فالحق علی علیه السلام ولائه بعصبتها الذین یعقلون عنه دون ولدها حسابی می‌فرماید که عاقله این ولای جریمه را باید بدهند عصبه غیر از ولد است این پسر دارد، این پسرش نه اما عموها آری، دلالتش خیلی خوب است، علی امرأه اعتقت رجلا و اشتر طت ولائه آزادش کرد و گفت که دیگر چیزهایی که در می‌آورد پولهایی که پیدا می‌شود مال من، ولها ابن و حالا این زن مرده این ولاء مال کیست؟ که از جمله عاقله می‌گویند ولاء است که معتق و مثل همین‌جا ولا، جریمه که آن‌‌ها اصلاً بحث ما نیست اما حالا در این‌جا ولای عتق است آزادش کرد و ولایش را برای خودش گذاشت حالا مرد این ولاء به کی می‌رسد؟ ولها ابن فالحق علی علیه السلام ولائه بعصبتها، عصبه کیست؟ الذین یعقلون عنه آیا پسر و پدر را می‌‌گیرد؟ نه، دون ولدها عاقله دون ولد است بنابر این عمو ها و عموزاده‌ها همین جور که در فقه ما آمده این‌ها عصبه‌اند و این‌ها قتل خطایی و در عتق و در ولای جریمه که آن دوتا اصلاً بحث ما نیست فعلاً چون سالبه به انتفاء موضوع است آن که مربوط به بحث ماست این است که ولاء را امیرالمومنین علیه السلام، این که فرض فرموده‌اند امام باقر سلام‌الله‌علیه قضیه را یقینی گرفته‌اند گفته‌اند که به عاقله می‌رسد نه  به پسرش یعنی پسرش که عاقله نیست به عاقله می‌‌رسد عاقله کیست؟ همان که گفته شده  در فقه ما، عاقله یعنی خویشان پدری و این خویشان پدری ولد را نمی‌گیرد یعنی اصلاً مفروغ عنه گرفته‌اند امام باقر سلام الله علیه که ولد را نمی‌گیرد خوب است دیگر، دلالتش خیلی خوب است بنابراین همین که مشهور شده پیش اصحاب این که پدر و پسرنه ومعمولاً اصلاً عرف هم این جوری است خویشان را به پدر و پسر نمی‌گویند ، خویشان پدر و پسر به قول مرحوم محقق ادنی است. حضرت فرمودند که به پسرش نمیرسد برای این که این پسر داشت آمده بودند پیش امیرالمومنین نزاعشان این بود که این  ولاءمال پسر برای این که ارث مال پسر است و نزدیک‌ترین افراد هم به این زنی است که مرده، حضرت فرمودند این نزدیکتر‌ هست پسرش است ارث این زن هم به این می‌رسد اما عاقله نیست ولاء به او نمی‌رسد خیلی خوب است دلالتش دیگر ،

 حرفدیگری که دیروز در باره‌اش من‌جمله صحبت کردیم این است که این عاقله مختص به قتل خطایی است و اما قتل عمد و شبه عمد و این‌ها را نمی‌گیرد بلکه روایت داریم بعد هم درباره‌اش صحبت می‌کنیم اگر قتل خطایی ببینه قائم نشود ، اقرارمی‌کند من آدم کشته ام  گفته‌اند دیه مال خودش است آن جا می‌گوییم که بینه باشد اما اگر اقرار بکند یا صلح ومصالحه کند قبل از انکه به این جاها برسد آمده صلح ومصالحه کرده به مثلاً 500 دینار گفتند این هم عاقله نباید بدهد خودش باید بدهد برای این که صلح ومصالحه شده اگر شبه عمد باشد ، ندانستگی پشت ماشین نشست تصادف کرد گفته‌اند نه ، اگرعمد باشد گفته‌اند نه حالا روایات فراوانی داریم از جمله روایت 1 و2 از باب 3 ابواب عاقله که در هردو روایت هم یک جور است هر دو روایت هم صحیح السند است حضرت فرمودند لا تضمن العاقله عمداً ولا اقراراً ولا صلحاً که بحث بر می‌گردد به این که اصلاً عاقله یک چیز شاذی است تحمیل است دیروز می‌گفتم تعبد است همین شاذش هم تعبد است نمی‌دانیم چه جوری است ، چرا؟ ولی علی کل حال اطرافش خیلی زده شده ، برمی‌گردد به خطای محض وآن جاها که صلح و  مصالحه‌ای نباشد وآن جا که  عمدی وشبه عمدنباشدآنجاکه اقرار نکرده باشد ولی حالا آن که الان مسئله دوم ماست این است که عمد واقرار وامثال این‌ها را نمی‌گیرد مختص به بینه است اگر بینه شهادت بدهد که این تصادف کرده خطاءً مال عاقله والا اگر بینه نه واثبات بشود از راه دیگر باید خود این قاتل دیه بدهد

مسئله دیگری که این هم مسئله خوبی است فرموده‌اند فقیر نه اگر عصبه مثلاً عموها فقیر هستند نوبت می‌رسد به پسر عموها و مثلاً یکی از عموها فقیر است یک کدامش غیر فقیر است گفته‌اند آن غیر فقیر غنی آن باید بدهد نه آن فقیر دلیلی برای مسئله ذکر نکرده ‌اند اما مسئله یک شهرت به سزایی روی آن است برای این که اگر ما باشیم وقطع نظر از این شهرت خب می‌گوییم که همه باید بدهند حالا این فقیر ندارد بالاخره بدهکار است این بدهکار یش را یا حاکم شرع می‌گویدبرو کاسبی کن بده یا این که اگر راستی نشود از بیت‌المال باید بدهد اما همه‌اش گردن عموی دیگر، نمی‌شود گفت دیگر که منتقل می‌شود یعنی اگر دوتا عمو باشند یکی فقیر یکی غنی همه‌اش را غنی باید بدهد نه فقیر این یک تحمیل است اگر بگوییم هر دو باید بدهند آن که ندارد المفلس فی‌امان‌الله خب نصفش را او بدهد آن نصف را هم بیت‌المال بدهد بنابراین قول مشهور که همه‌اش را گردن یکی از عموها می‌اندازد درست نیست اگر شهرتی در کار باشد وآن شهرت هم کاشف از روایتی باشد خیلی خوب والا اگر بخواهیم با قاعده بیاییم جلو باید بگوییم که هردو عموها باید بدهند خب یک کدام دارند نصفش را می‌دهد یک کدام ندارد می‌گویند برو کاسبی کن بیا بده ، نمی‌تواند بیت‌المال می‌دهد و اما این که همه‌اش مال این عموی تک چون غنی است دلیل می‌خواهد دلیل نداریم ، دوتا عمو هستند قتل خطایی واقع شده این دوتا عمو باید بدهند خب یک کدام فقیرند حالا همه‌اش را آن باید بدهد چرا؟ این ندارد دلیل براین نیست که آن بدهد مثل دین است دیگر ، بنابراین دلیل  ندارد مسلم است این که اگر ما باشیم وقاعده باید بگوییم که این دوتا عمو باید بدهند نمی‌تواند بدهد بیت‌المال بدهد نمی‌تواند بدهد باز مدیون است نمی‌تواند بدهد بیت‌المال هم نه ان آقایی که می‌خواهد بگیرد 500 دینار می‌گیرد و 500 دینارش را نمی‌گیرد ، اما 1000 دینار بگیرد از آن که غنی است نمی‌شود گفت ، این خلاصه حرف است

 مسئله بعدی گفته‌اند این الاقرب فالاقرب باید این را بدهند یعنی تا  عموها هستند عمو ، اگر عمو نیست نوبت می‌رسد به پسر عمو گفته‌اند مثل قاعده ارث است اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض مثلاً عمو دارد عموزاده دارد گفته‌اند عموها باید بدهند به قول ایشان برادر دارد عمو دارد گفته‌اند برادر باید بدهد الاقرب فالاقرب چرا؟ دلیل ندارند برای این که اگر ما گفتیم عصبه این دیگر قاعده الاقرب فالا قرب یک دلیل می‌خواهد که ما بگوییم مثل قانون ارث است و تا عموها هستند نوبت به عموزاده‌ها نمی‌رسد آن که در روایات آمده باید خویش قومهای پدری ، خارج شده زن ، چنانچه خویش وقومهای مادری هم دلیل داشتیم خارج شده ، می‌شود خویش وقومهای پدری ، این خویش وقومهای پدری برادر را می‌گیرد عمو زاده را هم می‌گیرد حالا ما بخواهیم بگوییم برادر بدهد نه عمو ، عمو بدهد نه عموزاده دلیل ندارد ، قاعده الاقرب فالاقرب هم نمی‌شود این جاها بیاید برای این که قیاس است اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض مربوط به ارث است وما ارث را بخواهیم ببریم در یک امر تعبدی وبگوییم تا عمو هست نوبت به عموزاده‌ها نمی‌رسد ظاهراًوجهی ندارد عجب این است تمسک کرده‌اند به آن دوتا روایتی که دیروز خواندیم اگر یادتان باشد دوتا روایت داشتیم راجع به قتل عمد که یک کسی کسی را کشته است و فرار کرده یا یک کسی کسی را کشته و مرده حضرت فرمودند از مالش باید بدهند اگر نه ورثه باید بدهند الاقرب فالاقرب والابیت‌المال باید بدهد گفته ‌اند ببین در این جا آمده الاقرب فالاقرب پس مسئله ما هم الاقرب فالاقرب خب نباید  این جورچیزها را بفرمایند دیگر تمسک به همین تعبد بکنند این خیلی بهتر از این حرفهاست که ما بیاییم یک قیاس درست کنیم از آن قیاسهای کله گنده بگوییم در قتل عمد اگر کسی نتوانند ازاو بگیرند از مالش باید بدهند و الا ورثه باید بدهد و الا بیت‌المال بگوییم خب پس آن جا که ورثه باید بدهند الاقرب فالاقرب این جا هم باید خویش و قومها بدهند الاقرب فالاقرب خب یک قیاس حسابی است دیگر،

  بالاخره این دوتا روایتی که به آن تمسک شده است گقتم اول بحث به مقام شامخ شیعه نمی‌خورد وما در فقه شیعه خب خیلی مدرک داریم که نوبت به این حرفها نرسد دیگر، بله اگر شکی بشود اگر نتوانیم اطلاق گیری بشود آن وقت حرف خوب است ، اصل، برادر باید بدهد نمی‌دانیم آیا غیر برادر هم برایش واجب است یا نه ؟ بگویید رفع مالا یعلمون آن خوب است واما قاعده الاقرب فالاقربی که در آن روایت آمده این را که نمی‌شود گفت، بنابراین این قول مشهور که فرموده‌اند الافرب فالاقرب تا بردادر هست به عمو نمی ‌رسد تا عمو هست نوبت به عموزاده نمی‌رسد اصل با این هست یعنی این جور است اصل اقتضا می‌کند اما غیر اصل بخواهیم تمسک کنیم به این دوتا روایتی که تمسک به آن کرده‌اند ظاهراً وجهی ندارد . این هم راجع به قاعده الاقرب فالا قرب.

  هشتم چیزی که در مسئله است گفته ‌اند این دیه مختص به قتل است اما جراحات را نمی‌گیرد بنابراین اگر کسی دست کسی را سهواً قطع کرده باشد گفته‌اند از مال خودش بایدبدهد و عصبه بدهکار این‌ها نیستند، خب اگر ما باشیم و عدم دلیل خوب است نمی‌دانیم آیا این عاقله که یک امر تعبدی است آیا این امر تعبدی مربوط به قتل است یا اعم از قتل و جراحات ؟ خب رفع مالایعلمون می‌گوید مختص به قتل است قدر متیقن می‌گوید مختص به قتل است لذا جراحات را نمی‌گیرد اگر ما باشیم ودلیل این جور باید بگوییم اما تمسک شده به دوتا روایت ،این روایت‌ها را بخوانیم ببینیم که شما می‌توانید معنا کنید تا از شما استفاده کنیم یا نه ؟

موثقه ابی مریم روایت صحیح السند است روایت 1 و 2 از باب عاقله: قال قضی امیرالمومنین علیه السلام ان لا یحمل علی العاقله الا الموضحه و قال مادون السمحاق اجر الطبیب سوی الدیه اما در روایت‌ها آمده سواء الدیه حالا چه جوری معنا کنیم ؟ در یک روایت دیگر قضی هم ندارد تا کسی اشکال بکند که  قضاوت است و امر شخصی  درآن روایت دارد که قضی امیرالمومنین علیه السلام روایت دوم این است که لا یحمل العاقله الا الموضحه وقال مادون السمحاق اجرالطبیب یعنی موضحه را به بالا باید عاقله بدهند اما پایین‌تر را مادون السمحاق اجرالطبیب یعنی هرچه خرج ومخارج کرده عاقله بدهد ؟این سواء الدیه مرحوم صاحب جواهر معنا می‌کنند که این دیه را نه اما اجرالطبیب را آری مادون السمحاق اجر طبیب را بدهند اما حالا دیه را کی بدهد ؟ آن کسی که دست را قطع کرده قاعده در اجر طبیب اگر یادتان باشد سابقاً صحبت کردیم گفتیم مشهور درمیان اصحاب الان هم در قواعد دادگستری‌ها این است که اگر کسی مثلاً پای کسی را شکست علاوه براین که دیه می دهد باید خرج ومخارج این را بدهد تا خوب بشود اجر الطبیب مال آن کسی است که پا را شکسته وآن جا ما می‌گفتیم که نه آن دیه را باید بدهد دیه را خرج آن پا می‌کنند دیگر و این که هم دیه بدهد هم اجر طبیب را ما می‌گفتیم نه اما قول مشهور است این که باید اجر طبیب را هم بدهد اما این می‌گوید که ما دون السمحاق اجر الطبیب آن وقت اگر همزه هم نداشته باشد بگوییم که سوی الدیه  سوی را به معنای غیر معنا بکنیم غیر دیه اجر طبیب را بدهد دیه را لازم نیست بدهد دیه را کی بدهد؟ دیگر ندارد لذا نمی دانیم روایت چه می‌گوید که مادون السمحاق اجر الطبیب سوی الدیه لذا دیه را نه، اجرطبیب را بدهد آن وقت دیه را کی بدهد ؟ اگر بخواهیم بگوییم عاقله بدهد با آن لا یحمل علی العاقله الا الموضحه جور نمی‌آید بخواهیم بگوییم اصلاً دیه ندهد آن هم نمی‌شود بخواهیم بگوییم هم دیه بدهد هم خرج ومخارج روایت تاب این معنا را ندارد یعنی مثلاً اگر گسی دست کسی را قطع کرده است سهواً دیه دارد یا نه ؟ خب مسلم دیه دارد کی دیه را بدهد؟ بخواهیم بگوییم عاقله بدهد گفتم نه لا یحمل علی العاقله الا الموضحه. خب آن که ندهد بگوییم که خود این آقا بدهد خوب است اما روایت می‌گوید نه می‌گوید مادون السمحاق اجر الطبیب سوی الدیه الا این که این جور بگوییم بگوییم دیه را بدهد اجر طبیب را هم بدهد و اصلاً دیگر مربوط به بحث ما هم نمی‌شود حرف خوبی می‌شود که لا تحمل علی العاقله الا الموضحه اما جراحات همه همه الا الموضحه به بالا که آن حالا خیلی اهمیت ندارد برای این‌که موضحه یک تیری زد توی فرق کسی که استخوان مغزش پیدا شد معمولاً می‌میرد واز همین جهت هم الا الموضحه گفته‌اند یعنی الا القتل ، آنها خوب است که بگوییم که لا یحمل علی العاقله الا القتل، الا الموضحه را معنا کنیم الا القتل خوب است بعد بگوییم اما غیر از قتل هرچه هست آن آقا باید هم اجر طبیب بدهد هم دیه بدهد اگر این جور بکنیم یعنی غیر دیه اجر طبیب را هم باید بدهد ولی ظاهر عبارت این نیست ظاهر عبارت این است که ما دون السمحاق اجر الطبیب سوی الدیه یعنی دیه نه،

 اگر کسی بتواند این جور معنا کند بگوید که مع الدیه سوی را به معنا مع معنا کند لذا بگوییم دیه را باید بدهد غیر دیه را هم باید بدهد یک چنین چیزی واین مشکل است انسان این جور روایت را معنا بکند بنابراین ظاهراً روایت مجمل است بر می‌گردد به این که قاعده

  لذا قاعده این است که این جراحات همه همه مربوط به عاقله نیست مربوط به خودش است خودش باید بدهد اما حالا آن خرج و مخارجرا کی بدهد آن مربوط به بحث‌های قبل ماست که ما می‌گوییم نه مشهور می‌گوید که بله هم دیه بدهد هم باید اجر الطبیب بدهد آن مسئله است مربوط به این جا نیست اما علی کل حال مسئله ما به خوبی دلالت دارد این که عاقله دیه جراحات را لازم نیست بدهد

                                                         وصلی الله علی محمد وآل محمد