اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
بحث درباره
این بود که فرموده بودند زیاده رکنیه در نوافل طوری نیست مثل این که مثلاً کسی
اشتباهاً دو تا الله اکبر گفت خب اگر در نماز واجب باشد نماز باطل است می خواهدذ
سهواً باشد می خواهد عمداً باشد هرچه، جهلاً باشد و اما اگر در نوافل باشد گفته
اند طوری نیست، کسی دو تا رکوع کرد گفته اند که در نماز واجب باشد نماز باطل است
می خواهد عمداً باشد می خواهد سهواً. می خواهد جهلاً باشد می خواهد علماً و اما
اگر توی نماز مستحبی دو تا رکوع کرد طوری نیست تا آخر، لذا یک قاعده داده اند به
ما گفتهاند ک زیاد کردن رکن در نوافل طوری نیست اما آن که اشکال نقص است الله
اکبر را اصلاً نگوید رکوع را اصلاً نیاورد چنانچه در نماز واجب چه کم بکند چه زیاد
بکند عمداً باشد یا سهواً نماز باطل است تمسک کرده اند به دو تا روایت، روایت ها
از نظر سند صحیحه است از نظر دلالت هم خوب است.
روایت 1 از
باب 8 از ابواب تشهد جلد 4 وسائل عن الصادق علیه السلام فی الرجل یصلی الرکعتین من
الوتر این نماز شفع و وتر را در روایات ما آمده هر سه رکعت را اسمش را گذاشته اند
وتر به اعتبار این که سه رکعت یک لنگه ندارد چهار تا نیست دو تا نیست گفته اند به
آن وتر، حالا این یصلی الرکعتین من الوتر ثم یقوم فینسی التشهد، تشهد را نسیان کرد
باشد ایستاد در نماز شفع در رکعت دوم باید تشهد بخواند سلام بدهد، پا شود آن رکعت
سوم را بخواند این کار را نکرد که در بعضی از روایات هم داریم که اصلاً میگوید
تشهد بخوان سلام نده پا شو آن یک رکعت را بخوان حالا قول مشهوری که سلام را هم داد
فینسی التشهد ثم یقوم حتی یرکع رکعت سوم به جا آورد، باید تشهد بخواند سلام بدهد
یادش رفت باشد ایقاد مثلاً حمد و سوره خواند رفت به رکوع یادش آمد که باید تشهد
خوانده باشد باید سلام داده باشد نکرده فینسی التشهد ثم یقوم حتی یرکع و یذکر و هو
راکع متذکر آن زیاد بودنش شده در حالی که به رکوع هم هست قال یجلس من رکوعه فیتشهد
ثم یقوم و یتم گفت طوری نیست رکوع را ول کند تشهد بخواند سلام بدهد پا شود نماز
وترش را بخواند قال قلت له ألیس قلت فی الفریضه اذا ذکره بعد الرکوع مضی ثم یجد
یسجد سجدتی السهو مگر شما به ما نگفتید که نه نمی شود رکوع به جا بیاورد وقتی که
رفت به رکوع دیگر وقت تشهد گذشته نماز را تمام کن تشهد را قضایش را بخوان دو سجده
سهو هم به جا بیاور، مگر شما این جور نگفتید به ما حالا در این جا می گویی، نه
رکوع را رها کند بنشیند تشهد بخواند ثم یسجد سجدتی السهو بعد ما ینصرف قال لیس
النافله مثل الفریضه فرمودند آن که گفتم در نماز فریضه بوده این که حالا می گویم
در نماز نافله است و نماز نافله مثل نماز فریضه نیست یعنی زیاد کردن رکوع در آن
اشکال ندارد دلالتش هم خیلی خوب است، ظاهراً همین معنایش است یعنی سلام را بدهد پا
شود رکعت دیگر بخواند دیگر، این ها اگر یک اشکال مشکلاتی هم که نیست اشکالی هم
نیست، بسنجیم با روایات و با طرز نماز خواندن و این ها دیگر همین است حضرت فرمودند
که قال لیس النافله مثل الفریضه پس چکار بکند؟ رکوع را ول کند برود تشهد بخواند
سلام بدهد سپس نمازش را بخواند روایت دوم هم روایت 4 از ابواب 18 از ابواب خلل جلد
5 وسائل عن الحلبی سئلته عن الرجل سهی فی رکعتین من النافله فلم یجلس بینهما حتی
قام فرکع فی الثالثه قال یدع رکعه و یجلس و یتشهد فیسلم ثم یستأنف الصلوه عین همان
روایت است که تشهد را فراموش کرده باشد رفته به رکوع یادش آمده حضرت فرمودند که
رکوع را ول کن تشهد را بخوان نماز را تمام کن سپس پا شو رکعت وترت را بخوان، از
نظر سند خوب است از نظر دلالتش خوب است و می گوید که زیاد کردن رکن در نماز اشکال
ندارد، دیگر می شود هم انسان بگوید که دیگر فرقی بین رکوع و تکبیره الاحرام و
سجدتین و قیام متصل به رکوع و امثال اینها نیست، زیاد کردن رکن در نماز اشکال
ندارد، و بخواهیم اختصاصش بدهیم به رکوع فقط ظاهراً عرف پسند نست از همین جهت هم
فقهاء دیگر به طور کلی فرمودهاند که اگر در نوافل رکنی زیاد کرد نمازش باطل نیست.
حالا آن چه
الان مورد بحث ما است این است که حضرت فرمودند رکوع را ولش کن تشهد بخوان، این جا
مراد است.
خب این تا این
جا ظاهراً حرف ندارد. و لو این که مثلاض مثل مرحوم آقای بجنوردی سه چهار صفحه در
این جا هی ان قلت قلت کرده بعدش هم بالاخره حرف ما را زده و ای کاش سه چهار صفحه
ایشان صحبت در این باره نمی کردند چنانچه فقهاء در جای خودش نه این جا در نوافل،
در تشهد و در رکوع و در آن جاها تمسک به این دو تا روایت کرده اند و فرموده اند که
رکن زیادی نماز را باطل می کند اما نماز واجبی اما رکن در نماز نوافل نماز را باطل
نمی کند حالا بحث ما این است آیا می توانیم در نقیصه اش هم بگوییم؟ فقهاء گفته اند
نه، یعنی مثلاً یک کسی یادش رفت رکوع کند سجده کرد و تشهد داد و سلام داد آیا
نمازش درست است یا نه؟ فقهاء گفته اند نمازش باطل است و نماز واجب باطل است نماز
مستحب هم باطل است برای این که آن که صحیح است زیادی است نه نقیصه.
خب یک کسی می
تواند بگوید که نه این لیس علیه فی النافله شیئ همین جوری که زیاده رکنیه را می
گیرد نقیصه را هم می گیرد چه فرقی می کند؟ لیس فی النافله سهو رکن را می گیرد غیر
رکن را می گیرد سهو را می گیرد غیر سهو را هم می گیرد مخصوصاً با لیس فی النافله
سهو که حقیقت ادّعائیه است یعنی در عالم تشریع برای نوافل از نظر سهو چیزی وضع
نکرده اند، نیست اصلاً در عالم تشریع حکمی برای سهو در نافله، زیاده را می گیرد
نقیصه را می گیرد رکن را می گیرد غیر رکن را هم می گیرد ما بخواهیم بگوییم که لیس
فی النافله سهو غیر از رکوع به چه دلیل؟ آن وقت تا این که احتیاج داشته باشیم به
تمسک به این دو روایت بعد هم بگوییم این دو روایت زیاده را می گیرد نقیصه را نمی
گیرد پس ق در ارکان فرقی نیست بین نافله و فریضه، لذا این عمومات لیس فی النافله
سهو می گیرد که اگر کسی در نافله سهوی شکی کرد، نیاورد، آورد و زیادی آورد طوری
نیست دیگر حالا رکن باشد یا غیر رکن باشد، این یک مطلب.
یک مطلب هم
همین علتی که ایشان هم می فرمایند: علتی که در روایات آمده علت این جور بود که قال
قلت له الیس قلت فی الفریضه اذا ذکره بعد الرکوع مضی ثم یسجد سجدتی السهو مگر شما
به ما نگفتید که نمی تواند رکوع زیاد بشود در نماز های واجبی که حضرت فرمودند که
لیس النافله مثل الفریضه نافله مثل فریضه نیست خب این لیس النافله مثل الفریضه این
که ندارد لیس النافله فی زیاده الرکوع مثل الفریضه، این علت حکم است علت معنایش
این است که خصوصیت را موضوع را بیند از آن علت را جایش بنشان هر کجا که ما علت
آوردیم قائل به علت قائل به حکمت شدیم معنایش این است که آن موضوع دخالت ندارد
بلکه موضوع حکم آن چیزی است که در علت درج شده که این جائکم فاسق بنبأ فتبینوا ان
تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین گفتیم فسق خصوصیت ندارد چون علت
آمده بلکه فسق را بینداز، ان تصیبوا قوماً بجهاله را به جایش بنشان معنایش این جور
می شود که ان جائکم خبر یوجب ما فعلتم نادمین که هر حکمی که موجب ندامت می شود این
را باید تفحص روی آن کرد، فاسق دخالت ندارد آن که دخالت دارد ان تصیبوا قوماً
بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین آن وقت شما ایراد کردید آقا خبر واحد که گفتید
این دلیل بر حجیت خبر واحد است برای این که خبر واحد هم ان تصیبوا قوماً بجهاله
جواب دادید نه، خبر واحد اگر کسی تمسک به خبر واحد بکند این نادم نیست سرزنش نمی
کنند و چون نادم نیست سرزنش نمی کنند پس آیه شریفه می گوید تمسک به خبر ثقه طوری
نیست اما تمسک به خبر ضعیف به خبر فاسق طوری است، ما نحن فیه هم همین طور است این
لیس النافله مثل الفریضه این جور می شود لا سهو فی النافله چراب؟ لان النافله لیس
مثل الفریضه حکم سهو حکم شک حکم ظن همه این ها مختص فریضه است اما نافله اصلاً این
احکام را ندارد. حالا علی کل حال یک کسی بگوید لیس النافله مثل الفریضه من از این
علت نمی فهم خب خیلی ساده لوحی است برای این که مسلم علت است دیگر، اگر کسی بگوید
من علت نمیفهم آن وقت ما زا زیاده بخواهیم به نقیصه برویم اگر آن حرف اول نباشد
بگویید قیاس است و اما اگر کسی از این لیس النافله کالفریضه این را لیس الفریضه
کالنافله از ان علت بفهیم وقتی از ان علت فهمید لم معنایش این است که آن احکامی که
راجع به سهو و ظن و یقین راجع به فرایض است این ها در نافله نمی آید که اگر یادتان
باشد من اسمش را گذاشته بودم قانون تسامح در مستحبات، ظاهراً این لیس النافله مثل
الفریضه قانون تسامح در مستحبات را می خواهد بگوید، اگر نترسید از اجماع دیگر
مانعی ندارد انسان بگوید که در نافله سهو و شک و مظنه راه ندارد فرق دهم بین ارکان
و غیر ارکان هم نیست .
در این جا اگر
یک الله اکبر اصلاً نگوید، ان یک حرف دیگری است آن اصلاً نماز منعقد نمی شود اما
دو تا الله اکبر گفت طوری نیست اصلاً رکوع نکرد رفت به سجده طوری نیست.
وقتی هم به
سجده رفت می تواند برگردد رکوع را به جا بیاورد طوری نیست دو تا رکوع زیادی کرد
طوری نیست و علی کل حال هر زیاد و نقیصه ای که حکمش در واجبات گفت آن حکم در
مستحبات نیست قانون تسامح در مستحبات، ظاهراً می شود گفت دیگر الا این که از اجماع
بترسید برای این که آن که مسئله ار متعرض هستند مسئله عکسش را متعرض نیستند آن که
متعرض هستند که مفهومش این است آن چه متعرضند این است که اگر در نوافل زیاده رکن
آمد نماز طوری نیست از این مفهوم بگوییم فقهاء می گویند: اگر نقیصه آمد نماز باطل
است، ممکن است این مفهوم پیش آنها حجت نباشد و چون دو تا روایت راجع به زواید
داریم یک فرع هم فقهاء متعرض شده اند راجع به زیاده رکن و اما راجع به نقیصه حکم
اصلاً متعرض مسئله نیستئد اگر این را بگویید دیگر از اجماع هم نمی ترسیم می گوییم
اصلاً مسئله را متعرض نشده اند.
اگر عموم علت
درست کردیم لیس فی النافله مثل الفریضه، اگر هم درست نکردیم آن قواعد اولیه، قواعد
اولیه می گوید لا سهو فی النافله این هم لای نفی جنس است به قول بزرگان حقیقت
ادّعائیه است معنایش این است که اصلاً در عالم تشریع برای سهو در نافله حکمی وضع
نکرده اند لذا اگر زیاد کرد طوری نیست ، نقص کرد طوری نیست رکوع باشد طوری نیست
سجده باشد طوری نیست رکن باشد طوری نیست فقط یک جا طوری است آن جا که هنوز وارد
نماز نشده باشد اصلاً تکبیره الاحرام نگفته باشد آن را هم نمیدانم، اگر یک کسی
مثلاً یادش رفت الله اکبر را بگوید شروع به بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب
العالمین تا رفت به رکوع ، می گوییم این نماز درست است یا نه؟ اگر کسی جرأت داشته
باشد تمسک میکند به لاسهو فی النافله و می گوید طوری نیست، این جور که ما می
گوئیم نه، اگر کسی جرأت داشته باشد راجع به تکبیره الاحرام هم می گوید اگر نه می
گوید که این جا اصلاً وارد نماز نشده و چون وارد نماز نشده از این جهت نماز باطل
است نه از جهت این که نقیصه در رکن آمده، نقیصه در رکن مثل زیاده در رکن هیچ اشکال
ندارد.
مسئله آخری که
در این مسئله گفته شده این است این لاسهو فی النافله وقتی بسنجیم آن را با ادله
شکوک با ادله سهو چه نسبتی دارد؟ خب مسلم باید بگوییم حکومت دارد یعنی مثلاً روایت
داریم که اذا شک یا اذا شک بین الثلاث و الاربع فابن علی الاربع می گوید الا در
نافله اگر نافله چهار رکعتی مثل نماز اعرابی داشته باشیم. یا اذا شک فی الاولیتین
فالصلاه باطله، لاسهو فی النافله می گوید الا فی النافله ، و همچنین تا آخر مثلاً
اذا ظنت فی الصلوه فی الرکعات فی الافعال این حکم یقین را دارد آن می گوید الا فی
النافله همچنین تا آخر، تمام ادله شکوک و سهو و ظنون این لاسهو فی النافله حکومت
بر آن دارد، چشمک می زند به آنها تخصیص است اما به صورت حکومت به صورت تفسیری،
حالا دیگر خیلی هم فرق ندارد شما بگویید که این عام است آن خاصش است تخصیص می زند
اما چون که بین این ها عامین من وجه است خیلی نمیخواهیم حرف بزنیم همین حرف حکومت
را می زنیم دیگر حاکم مقدم بر محکوم است بینشان عامین من وجه باشد بینشان عام و
خاص باشد، هرچه، دیگر آن حاکم مقدم بر محکوم است حالا این جا نتیجه التخصیصخ است
حکومت است اما نتیجه آن تخصیص است، معلوم است خیلی حرف خوبی است طوری نیست. چنانچه
راجع به آن ادله اجزاء و شرایط خب آن ادله اجزاء و شرایط می گوید اگر کسی بخواهد
نماز بخواند باید حمد و سوره بخواند والا کسی حمد و سوره نخواند خب این نماز باطل
است برای این که حمد و سوره نیامده مگر یک دلیل دیگر بیاید بگوید این نماز درست
است اگر کسی یکی از شرایط را مثلاً رو به قبله بودن نماز را نیاورد نماز باطل است
الا این که اگر لاسهو فی النافله چنانچه در ادله شکوک هم گفتیم لاسهو فی النافله
را بسنجیم با ادله اجزاء و شرایط باید بگوییم که نمازش درست است حمد و سوره
نخوانده درست است رکوع نکرده سهواً درست است، نسیاناً سجدتین را نکرده درست است
چرا؟ برای این که اینها حکومت دارد بر ادله بر اجزاء و شرایط.
آن وقت در این
جا یک چیز باقی می ماند که فقهاء نگفته اند بلکه گفته اند نماز باطل است و آن این
است که اگر کسی بدون وضو نماز شب خواند نمازش درست است یا نه؟ لاسهو فی النافله می
گوید نمازش درست است اما فقهاء گفته اند این نماز باطل است حالا چرا؟ نمی دانم اگر
بخواهند تمسک به حدیث لاتصاد بکنند نمی آید این جاها برای این که لاسهو فی النافله
حکومت دارد بر حدیث لالقاد هم بر مستثنی هم بر مستثنی به الان دو تا روایت خواندیم
از دو تا روایت فهمیدیم حکومت دارد بر حدیث لالقاد دیگر چیزی هم نداریم در این دو
تا مسئله گیریم یکی این که اصلاً الله اکبر نگوید یکی وضو نگیرد و نماز بخواند در
این دو تا مسئله گیریم که گفته اند نه لاسهو فی النافله این جا نمی آید اگر کسی
جرأت فقهی داشته باشد بگوید نه.
بابا خب لاسهو
فی النافله هم شرایط ار می گیرد مطلقاً ،
اگر یادش رفت قبله باید باشد نبود نمازش درست است اگر حمد وسوره نخواند نمازش درست
است اگر هم رکوع نکرد نمازش درست است اگر هم رکوع زیاده کرد نمازش درست است.
آنها ادله
اولیه اند آن هم ادله ثانویه است، ان هم ادله ثانویه است وقتی بسنجیم با ادله شکوک
حکومت دارد و وقتی هم بسنجیم با ادله اجزاء و شرایط عنوان ثانوی است حکومت دارد و
این ها را فقهاء گفته اند اما راجع به طهارت و راجع به تکبیره الاحرام گفته اند
نقیصه نه، اگر کسی یادش رفت الله اکبر بگوید و نماز نافله صبح را خواند نماز باطل
است چنانچه اگر یادش رفت وضو بگیرد و نماز خواند نمازش باطل است چرا؟ دلیل نداریم
از آنها، دیگر شما جوان ها مخصوصاً باید مرد این کار باشید دو تا دلیل بیاورید اگر
دو تا دلیل حسابی آوردید خدمت کرده اید به فقه برای این که آنها خودش را آورده اند
دلیلش را نیاورده اند، ما اصلاً می گوییم طوری نیست دیگر هم ما را رد می کنید هم
تأییدی برای آنها می شود .
حالا فکرش را
بکنید از بیخ هم عرب نشوید مثل ایشان، نه حسابی بیایید جلو و راستی عربانه دلیل
بیاورید.
دیگر این جا
چیزی نداریم روی این دو تا که گفتم یک قدری فکر بکنید.
دیگر بحث فردا
که خیلی بحث ارزنده ای هم هست راجع به کثیر الشک است این را مطالعه بکنید ببینیم
که چه باید درباره اش بگوییم
و صلی الله
علی محمد و آل محمد