اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
بحث راجع به این بود که مشهور در میان فقهاء فرموده بودند که خبر
واحد در موضوعات حجت نیست، خبر ثقه حجت نیست خبر عدل حجت نیست بلکه باید در
موضوعات بینه باشد و این مشهور در میان فقهاء هم هست، حتی مرحوم سید که بعضی اوقات
میفرمایند وفی خبر العدل اشکال در جای دیگر باز فتوا میدهند که در موضوعات باید
بینه باشد و این قول شهرت بسزایی پیدا کرده است که در احکام خبر واحد خبر عدل نمیخواهیم،
خبر ثقه حجت است بلکه میگویند این ثقه و امثال اینها ولو ضعیف باشد اگر معتمد
علیه عند القدما باشد حجت است ولو از شمر ذی الجوشن باشد یعنی خبر ضعیف. ولی حالا
آنکه هست خبر ثقه، گفتند خبر ثقه در احکام حجت است سکونی اگر یک روایت از امام
صادق نقل کند این حجت است به آن عمل کن چرا؟ چون در احکام است باز اگر نجاشی بگوید
که سکونی موثق است این را هم قبول کن ولو موضوعات است اما در راوی است و روایت این
خبر هم حجت است و اما اگر عدلی به تو بگوید من دیدم اینجا نجس است این را قبول کن
این بینه میخواهد این قول مشهور در میان قدماء و متأخرین است.
آن وقت اولاً یک حرف این است که اگر در احکام در روات خبر ثقه بدرد
بخورد، باید بگویید به طریق اولی بگوید در احکام هم بدرد میخورد و اگر بدرد نمیخورد
باید به طریق اولی بگوید در احکام هم بدرد نمیخورد. ما یک حکم بالای خدائی را با
خبر سکونی میتوانیم درست کنیم روی آن هم فتوا بدهیم به مردم بگوئیم برو عمل کن و
اما اگر یک عادلی به ما بگوید من ماه را دیدم و بدانیم هم که خطای چشم و اینها
ندارد یا انیکه یک عادلی بگوید من زید را امروز ساعت 8 دیدم با او حرف هم زدم، این
حجت نیست چرا؟ این در موضوعات است چون در موضوعات است بینه میخواهد و این انسان
استیجاش میکند راستی استیحاش است که آقا چه جور میشود شما با خبر زراره از امام
صادق میگویید این قولش حجت است اما این زراره اگر بگوید من زید را دیدم قولش حجت
نیست و بینه میخواهد.
لذا این مسلم است که مرحوم صاحب عروه هم هی مرتب به موضوعات که میرسد
میفرماید «وفی خبر عدل واحد اشکال» در بعضی اوقات هم فتوا میدهد میفرماید که
خبر واحد در موضوعات حجت نیست ولو عادل باشد بنابراین باید بینه باشد بینه نیست
موضوع باید بواسطه بینه اثبات بشود نه بواسطه خبر ثقه یا خبر عادل و این را چه جور
میشود درست کرد؟ این اولویت را چه کارش بکنیم؟
اما مهمتر از این اولویت اگر در احکام حجت باشد که روش شماست کسی
نداریم که بگوید خبر واحد در احکام حجت نیست الا مثلاً میگویند ابن ادریس که آنهم
من نمیدانم درست است یا نه برای اینکه ابن ادریس 300-200 تا روایت در آخر سرایر
نقل میکند، عمل میکند به این روایتها میگویند مجمع البیان مرحوم طبرسی، سر تا
پای روایت طبرسی روایات ذحاف است دیگر چه رسد به روایات موثق، اینها را هم من نمیدانم
که (آیا) چنین چیزی هست (یا نه)؟
علی کل حال مسلم پیش اصحاب است که خبر واحد در احکام حجت است اگر
هم کسی گفته نه طردش کنید. این یک طرف.
از یک طرف هم مسلم پیش اصحاب اهل رجال اگر اهل کار باشند مثل نجاشی
مثل مرحوم شیخ، مثل صاحب جامع الروات این کتابهای روانی که نوشته شده اینها را
گفتند فلانی ثقه است، تو بگو ثقه است. خوب این موضوع است دیگر، اینکه حکم نیست لذا
ما ثقه بودن آن آقا را از جامع الرواتع درست میکنیم روایتی که آن آقا نقل میکند
میرویم به روایت عمل میکنیم اگر به ما بگویند چرا به روایت عمل کردی؟ میگوییم
برای اینکه فلانی ثقه گفته از کجا میگویی فلانی ثقه، تو که هزار سال فاصله داری؟
نجاشی گفته اینها چیزهای دو دو تا چهار تا در فقه است.
بنابراین راجع به احکام مسلم است، راجع به علم روات مسلم است و اما
در موضوعات خارجیه که بگوید زید آمد، بگوید اینجور وصیت کرد بگوید اینجور این کار
را کرد، بگوید من زید را دیدم و امثال اینها، این موضوعات خارجیه میگویند که بینه
میخواهد.
حالا عمده حرفی که ما دیروز داشتیم میگفتیم اینکه شما در احکام میفرمایید
که حجت است دلیلش چیست؟ چرا خبر واحد در احکام حجت است؟ میگویید برای سیره عقلاء
سیره عقلاء به خبر واحد عمل میکنند، عمل میکردند سیره عقلاء و عدم ردع حجت است
پس خبر واحد در احکام حجت است اینجور میگویید دیگر
می گوییم خوب، سیره عقلاء راجع به موضوعات است یا راجع به احکام؟
عقلاء که احکام ندارند عقلاء سیره شان این است اگر ثقهای به شما گفت زید را دیدم
قبول کن. اگر ثقه به شما گفت که فلانی اینجور وصیت کرد، قبول کن روایت هم داریم
اگر وکیل شما گفت که من اینجور عمل کردم قبول کن روایت هم داریم و بالاخره عقلاء
احکام ندارند، عقلاء خبر واحد را 90درصد درموضوعات بکار میبرند، شما میگویید که
خبر واحد حجت است اما در احکام میگویم خوب دلیل شما سیره عقلاء در موضوعات است در
احکام که نیست، پس باید بگویید که خبر واحد مطلقا حجت است چه در موضوعات چه در
احکام دلیلمان هم سیره عقلاء در مرئا و منظر و ائمه طاهرین عمل میکردند. اینها هم
نهی نمیکردند بلکه خودشان هم عمل میکردند لذا خبر واحد شد حجت، خبر ثقه شد حجت و
اگر بخواهید تخصیص بزنید، تخصیص موردی میشود، تخصیص مستهجن میشود، بخواهد بگوید
عقلاء حرفتان را قبول دارم در احکام نه در موضوعات یک تخصیص بزنیم به سیره عقلاء
که حالا میخواهیم بزنیم روایت بخوانیم و این باز هم استیحاش دارد که ما بگوییم
عقلاء در خبر واحد در موضوعات خبر ثقه را حجت میدانند ما حجت نمیدانیم اما
دلیلمان را از همین سیره گرفتیم و گفتیم در احکام نه در موضوعات. اگر هم شما
روایتهای با واسطه را گفتید که در موضوعات است همان شبهه مرحوم آخوند در کفایه
دیگر برمی گردد به اینکه روایتها هم همه اش راجع به موضوعات است و شما میخواهید
بگویید آنها که مربوط به احکام است حجت است آنهایی که مر بوط به موضوعات است حجت
نیست. اگر مثلاً دلیلی میگفتید یک روایتی یک آیهای خوب بود اما حجیت خبر واحد را
شما روی بنای عقلاء درست میکنید و عقلاء که احکام ندارند همه اش در موضوعات است
داشته باشند هم هم در موضوعات است هم در احکام.
این خلاصه اشکال دیروز ماست هر که جوب بدهد یک سکه آزادی الان من
مهیا هستم مینویسم سکه اش را نیاوردم اگر میدانستم کسی چیزی برای گفتن دارد سکه
اش را هم آورده بودم تصمیم گرفتم این سکه را بدهم به آن کسی که جواب این اشکال من
را بدهد. خوب گفتید این بنای عقلاء در خبر واحد ردع شده و چون ائمه طاهرین بنای
عقلاء را ردع کردند و فرمودند باید بینه باشد لذا ما میگوییم در موضوعات بینه میخواهیم.
در باب دعاوی خوب معلوم است البینه للمدعی شاید هزار روایت داریم
که در باب دعوا بینه میخواهیم، آقای قاضی به خبر واحد نمیتواند (عمل بکند) حتی
به علمش نمیتواند به هیچ چیز نمیتواند عمل بکند جز بینه آن از بحث ما بیرون است
باب دعاوی را اینجا جلو نیاور، بله اگر پیش قاضی باشد قاضی خبر واحد را حجت میداند
اما میگوید ضمیمه میخواهد. لذا اگر هم در باب دعاوی باشد اگر چنین چیزی نداشته
باشند که ما میگوییم دارند بگویید که بنای عقلاء تخصیص میخورد. طوری نیست راجع
به دعاوی و اما غیر دعاوی، آیا خبر واحد در موضوعات حجت است یا نه؟ گفتند نه. چرا؟
بعضی از روایات بنای عقلاء را تخصیص زده است اینها اینطرف و آن طرف را گشتند، 3 تا
روایت پیدا کردند حالا این 3 تا روایت را بخوانیم ببینیم که دلالت اینها چه مقدار
است وستشهدوا ذوی عدل منکم مربوط به قضاوت است، کسی هم حرفی ندارد کسی هم چیزی
نگفته من حتی میگویم وستشهدوا ذوی عدل منکم ظهور در این دارد که خبر واحد
درموضوعات حجت است لذا میگوید در باب دعاوی یکی نه 2 تا باید باشد. لذا همان
وستشهدوا ذوی عدل منکم میگوید که خبر واحد در موضوعات حجت است حالا اگر کسی حرف
من را نزند و اینجور استشمامی از آیات نکند آیات مربوط به دعاوی و مربوط به کار
قاضی و امثال اینهاست.
یک روایت روایت 2 از باب 61، از اطعمه مباحه جلد 17 وسایل روایت
صحیح السند است از نظر سند اشکال در روایت نداریم اینکه بعضی اشکال در سند کردند
هیچ اشکالی در سند نداریم.
روایت این است میفرماید: «کل شیءٍ لک حلال حتی یجیئک شاهدان
شهیدان انَّ فیه میتاً» این روایت خیلی مفصل است، همین آقا مثل اینکه وسواسی هم
بود، آمد خدمت امام صادق (س) گفت آقا پنیر خوردن چطور است حضرت فرمود طوری نیست.
آقا دیدند مثل اینکه این میخواهد زیر بار نرود - وسواسی بود دیگر- لذا حضرت
غلامشان را فرستادند در بازار و پنیر خریدند آمدند این آقا را مهمانش کردند صبحانه
خوردند وسط صبحانه خوردن گفت آقا پنیر خوردن چطور است؟ خوب حضرت خندیدند تبسم
کردند گفتند مگر نمیبینی دارم پنیر میخورم گفت آقا میخواهم از قول خودتان
بگویید آن وقت حضرت فرمودند کل شیء حلال بجای حتی تعلم که روایات دیگر آمده نگفتند
«کل شیء حلال، حتی یجیئکن شاهدان علی ان فیه المیته» گفتند ببین میگوید در
موضوعات شاهد میخواهیم 2 شاهد میخواهیم یکی فایدهای ندارد باید 2 نفر بگوید که
در این میته است تا ما بگوییم درست است خوب با این روایت اول به خود آقا ایراد
وارد است شاهدان که نگفته بودند آقا رفتند از بازار پنیر آوردند با هم خوردند این
همین اشکال را داشت میگفت این نجس است این حرام است برای اینکه میته تویش است
لاابالی اند خوب پس اینکه حضرت فرمودند که کل شیء حلال حتی بجیئک شاهدان برای امام
که شاهدان نبود چه بود؟ قاعده سوق، چه بود؟ قاعده ید، چه بود؟ اصاله الصحه.
اینها یجیئک شاهدان، اگر یجئیک شاهدان نباشد قاعده ید بجایش بشیند
خوب بس است دیگر، نه در روایت کل شیء حلال حتی تعلم حالا بجای شاهدان حتی تعلم
باشد اینکه اشکال ندارد دیگر. پس ذکر این شاهدان در اینجا از باب مثال است یک
مصداق است اگر حضرت گفته بودند کل شیء لک حلال حتی جاء من السوق المسلم، گفته
بودند ما نمیدانیم میته در این پنیر میگذارد یا نه، فرموده بودند ضع امر اخیک
علی احسنه.
لذا این ضع امر اخیک علی احسنه اینجا میآمد یا نه؟ یعنی آن شاهدان
را نداریم بجای شاهدان علم داریم، خوب دیگر بجایش مینشیند، علم نداریم، شاهدان
نداریم، بلکه اصاله الصحه داریم، اصاله الصحه نداریم قاعده سوق داریم، قاعده سوق
ندایم نمیشود که همه اینها را بگوییم هیچ، حتی یجیئک شاهدان.
لذا من خیال میکنم روایتها از باب مثال است حتی یجیئک شاهدان از
باب مثال است بجای تعلم که در روایات آمده اینجا حتی یجیئک شاهدان آمده. در
روایاتی که «فلو لم یکن للمسلمین سوق» آمده اینجا شاهدان آمده از باب مثال است
حالا چرایش هم ممکن است انسان بگوید این وسواسی بوده حضرت میخواستند بگویند که
قطع تو حجت نیست 2 تا شاهد عادل باید بیاید بگوید یک چنین چیزی باید باشد دیگر.
حضرت که پول به غلامشان دادند گفتند از بازار بخر و بیاور آیا
شاهدان عادلان به حضرت صادق گفته بودند میته دراین پنیر در بازار نیست؟ چنین کاری
کرد؟ چه حضرت پول دادند گفتند برو در این بازار که این آقای وسواسی میگوید نجس
است این آقا میگفت این پنیرها نجس است سوال همین بود که آیا این پنیرهای در بازار
نجس است؟ برای اینکه ما شنیدیم که بعضیها در بادیه پنیر مایه شان را از میته
گرفتند و چون این پنیرها نجس است پس همه پنیرها نجس است حضرت دیدند که این وسواسی
است فرستادند پنیر گرفتند با هم خوردند حالا حضرت که فرستادند پنیر خریدند با علم
امامتشان که نبود با چه پنیر حلال خوردند؟ با کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام با
آن، با علم هم نه، با قاعده سوق، با قاعده ید، با اصاله الصحه، اینجا فرق بین
نجاست و طهارت که نیست هر دو موضوع است حالا یا موضوع پاک یا موضوع نجس، چه تفاوتی
میکند؟ بله برای اینکه وسواسی بوده گفتند اقلا 2 شاهد باید بیاید بگوید یا اینکه
از باب مثال بالاخره یک خصوصیت داشته که شاهدان آمده است چه طور کل شیءٍ حلال حتی
تعلم آمده، آنهم یک خصوصیت داشته چون غالبا خود انسانها است که حتی تعلم در اینجا
هم یک خصوصیت داشته خصوصیتش را بگویید نمیدانم گفتند 2 شاهد، حالا اگر از حضرت
بپرسند بجای 2 شاهد علم است میگویند خوب بس است از حضرت بپرسند بجای 2 شاهد قاعده
ید است میگویند درست است بپرسند بجای 2 شاهد اصاله الصحه میگویند درست است
بپرسند بجای 2 شاهد سوق مسلمین، میگویند مگر ندیدی من الان با سوق مسلمین پنیر
پاک خوردم لذا اگر کسی هم بخواهد دراینجا بگوید باید مفهوم گیری بکند آنهم مفهوم
لقب، بگوید کل شیءٍ لک حلال حتی یجیئک شاهدان لاغیر مفهوم گیری باید بکند میشود
مفهوم لقب، مفهوم لقب هم حجت نیست عدد ندارد، حالا 3 تا شد، 4 تا شد، 5 تا شد،
شاهدان را بردار بجایش قاعده ید بگذار، لذا مفهوم لقب که حجت نیست و حالا مفهوم لقب
هم حجت باشد، حتی یجیئک شاهدان یعنی شاهد واحد کفایت نمیکند این چیزها نیست حالا
من مماشات میکنم اما در جائی که حتی یجیئک شاهدان خیلی چیزها بجای این شاهدان مینشیند
مسلم پیش اصحاب است احدی نگفته است غیر از اینکه من میگویم که حتی یجیئک شاهدان،
حتی در قاعده ید و قاعده سوق و اصاله الصحه و امثال اینها. یکی از اشکالهای بزرگ
من به همین آقایان که میگویند خبر واحد در موضوعات حجت نیست، اینها میگویند
قاعده ید درموضوعات حجت است قاعده اصاله الصحه در موضوعات حجت است، قاعده سوق در
موضوعات حجت است همه قواعد فقهیه را میآورند در موضوعات اصلاً قواعد فقهیه همه اش
مربوط به موضوعات است دیگر. همه را میآورند در موضوعات میگویند حجت است، بیچاره
خبر واحد وقتی که به خبر واحد میرسند میگویند تو حجت نیستی، یک برادر دیگر میخواهد،
دوتا تان توام بشوید، آنهم ثقه نه عدل هم باید باشد آن وقت بگوییم تو در موضوعات
حجت هستی، به قاعده ید میگویند حجت است وقتی به خبر واحد میرسند میگویند ثقه که
نه، عادل هم که ته تعدد. آن وقت حجت است اصلاً آدم استیحاش میکند که اینها چیست؟
مگر میشود این حرفها را زد برای خاطر اینکه یک روایت داریم که گفته حتی یجیئک
شاهدان. لذا در موضوعات همه قواعد فهی حجتند اما در خبر ثقه که اماره هم هست خبر
واحد در موضوعات حجت نیست و باید علاوه بر ثقه عدل باشد، علاوه بر عدل تعدد باشد
همین ایراد است به قول آقا سید محمد باقر درچهای میگفت کل شیء طاهر، شارع مقدس
روزی چندین تن نجاست به خورد ما میدهد و میگوییم حجت است وقتی خبر ثقه بگوید نجس
میگوییم حجت نیست، میگوییم مگر نمیبینی شیخ مفید و سید مرتضی را، شیخ مفید گفت
که من دیدم روی زین این اسب، گربه بول کرد سید مرتضی گفت که تو یکی هستی، یکی دیگر
را هم بیاور تا قبول کنم شیخ مفید هم ساک شد سید مرتضی هم همان زین نجس را سوار شد
با کل شیء طاهر حتی تعلم، قول مفید چه؟ یوخدوا، چرا؟ برای اینکه کل شیء طاهر حجت
است اما خبر ثقه در موضوعات مثل کی شیء طاهر کار نمیکند، اندازه کل شیء حلال هم
کار نمیکند نمیشود که اینها را گفت.
حرف دوم که عمده آن است، موثقه مسعدتبن صدقه است که روی این بزرگان
خیلی پافشاری دارند میگویند این روایت مسعدتبن صدقه آمده تخصیص داده بنای عقلاء
را، لذا بنای عقلاء مختص شده به احکام دون الموضوعات این مسعدتبن صدقه میگوید حتی
تستبین او یجیئک البینه یا علم با بینه بنابراین خبر واحد بدرد نمیخورد.
این را مطالعه کنید تا فردا.
و صلی الله علی محمّد و آل
محمّد.