عنوان: حجیت خبر واحد در موضوعات
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

بحثی که عنوان شده است بحث بسیار مهمی است و بسیاری از بزرگان هم در بحث گیر دارند منجمله فقیه اهل بیت صاحب عروه که صاحب عروه در مسئله گاهی جازم می‌شوند گاهی با فیه اشکال می‌گذرند، گاهی آن طرف را می‌گیرند گاهی این طرف را می‌گیرند و عروه در حالیکه چندین مرتبه بررسی کامل شده اما می‌بینیم که مرحوم سید در مسئله گیر دارند و همچنین بسیاری از بزرگان و آن این است که آیا خبر واحد درموضوعات حجت است یا نه؟ البته خبر ثقه، خوب در احکام فرمودند حجت است اگر زراره به شما بگوید امام صادق (س) فرمودند روز جمعه باید نماز جمعه بخوانی و حق مسافرت نداری گفتند زراره آدم عادلی است حکمی را از امام صادق گفته است این حکم حجت است لذا می‌شود خبر ثقه در احکام حجت است در مبانی احکام هم باز گفتند حجت است. با علم رجال سند درست می‌کنیم سند برای ما حکم درست می‌کند و ما هم سند را می‌گوییم حجت است و هم حکم را می‌گوییم حجت است. حتی به قول بعضی بزرگان که در این نوشته است و الان عرض می‌کنم به بعضی از این آقایان می‌فرمایند که نه اگر از موضوع خبر دهد بگوید که من روز جمعه رفتم خدمت امام صادق و دیدم امام صادق بدون عذر به نماز جمعه رفتند یا اینکه خدمت امام صادق نشستیم امام صادق اینطور گفتند اینطور خوردند بعد هم یک حکم گفتند که این موضوعات هم حجت است ولو خبر ثقه است در موضوع اما اگر منصوب به ائمه طاهرین شد، هر چه منصوب به روایت است خبر واحد خبر ثقه حجت است. اما اگر موضوع فقط شد مثل اینکه زید آمد به شما گفت که من عمرو را دیدم یا خبر ثقه آمد گفت پدر شما به فلانی 100 هزار تومان بدهکار است یا ثقه به شما گفت این فرش شما نجس است و امثال اینها آیا این حجت است یا نه؟ میان فقهاء اختلاف عجیبی است.

مشهور گفتند نه بینه می‌خواهد غیر مشهور گفتند آری تفاوتی نیست بین موضوعات و احکام و مقدمات احکم.

این بحث ما مشهور در میان فقهاء این شده که خبر ثقه در موضوعات حجت نیست اما خبر ثقه در احکام و مقدمات احکام و آنچه مربوط به احکام است حجت است در جلسه قبل گفتم که به چه دلیل خبر واحد خبر ثقه در موضوعات چه در احکام حجت است؟

خوب می‌گویید آیه نبا در موضوعات است می‌گویید سیره عقلاء در موضوعات است می‌گویید روایات در موضوعات است و چه طور می‌خواهید موضوعات را از اینها بیرون بکشید؟ یعنی می‌گویید مردم به خبر ثقه عمل می‌کنند شارع ردع نکرده پس خبر ثقه حجت است وقتی که می‌آید در فقه می‌گوید مراد از حجت در احکام است نه در موضوعات. این حرف زور است دیگر از زورهای در فقه همینجاست با قواعد فقهیه همه شما جلو می‌آیید همان مشهور که می‌گوید خبر ثقه در موضوعات حجت نیست با همه قواعد فقهیه جلو می‌آیید و می‌گویید قواعد فقهیه در فقه حجت است و این یا مثل خبر ثقه است یا خیلی بدتر از خبر ثقه، مثل قاعده ید، خبر ثقه است دیگر. مثل قاعده اصاله الصحه، سوق و قواعد دیگر که در فقه داریم همه اینها خبر ثقه اند و پیش همه مسلم است که این قواعد در موضوعات حجت است همه این قواعد فقهیه مربوط به موضوعات است هیچکدامش مربوط به احکام نیست و از آن طرف برویم در روایات خیلی روایت درایم به اینکه خبر ثقه حجت است بلکه خیلی جاها مفروق عنه شده که خبر ثقه حجت است که من حتی در «واستشهدوا ذوی عدل منکم» می‌گویم که خود این می‌گوید خبر ثقه حجت است اما می‌گوید اضافه کن. حتی همان بینه می‌گوید خبر ثقه حجت است اضافه کن غیر از اینکه خبر ثقه «من حیث هو لیس بحجه» می‌گوید حجت است اضافه کن و ما در روایات در باب وکالت، در باب وصایت در باب دیون در باب معاملات می‌گوید 15 تومان است تو هم بگو بله با همان قول ثقه هم بفروش می‌گوید پاک است بگو پاک است می‌گوید حلال است بگو حلال است اینها خیلی روایت رویش است مثلاً ببینیم «امری ثقه فما یعدی عنی فانی یعدی» می‌گوید آنچه این آقا می‌گوید درست است چرا؟ برای اینکه ثقه است اصلاً مفرق عنه گرفته که خبر ثقه حجت است بعد می‌گوید این (ثقه مثل) گفته من است و شاید اگر شما در روایات اهل بیت تفحصی بکنید بیش از 100 تا روایت برای حجیت خبر واحد می‌توانید پیدا کنید چنانچه شما وقتی در فقه بروید بیش از 100 جا نه بلکه 1000 جا فقهاء اسمش را نمی‌آورند خودش را می‌آورند که خبر واحد یعنی خبر ثقه حجت است و این یک مقدار تطبع می‌خواهد و این تطبع شما را می‌رساند به اینجا که بیش از 100 روایت داریم بر حجیت خبر ثقه، بیش از 1000 مورد از فقهاء داریم از اول تقلید تا آخر دیات که خبر ثقه حجت است جلسه قبل می‌گفتم همان اول ببینید 3-2 تا مسئله که تمام می‌شود شما همه، همه مراجع، همیشه می‌گویند مسئله را از که بگیریم؟ می‌گویند از ثقه، از مسئله دان از مسئله گو، اگر ثقه باشد حالا یکی گفته باشد از 2 تا بگیرید 2 نفر باید بگویند تا رساله من درست باشد هیچکدام نگفته. لذا از همان اول وارد می‌شویم می‌گویید خبر ثقه حجت است تا آخر آخر، در باب دیات می‌گویید که خبر ثقه حجت است خیلی جاها.

این از این طرف از آن طرف هم خیلی جاها البته نه به این اندازه اما شاید 50-40 تا روایت داریم که در موضوعات بینه می‌خواهیم و این هم زیاد است لذا مثل آن خبر مستعدتبن صدقه، آن روایت جبون و مثل روایت اذان و مثل روایت باب نزاعها و امثال اینها می‌گویند که در موضوعات بینه می‌خواهیم 2 نفر باید باشند خوب بگویید تعارض، دیگر بیش از این که نیست تعارض است بین یکدسته روایت که می‌گوید خبر ثقه حجت است و بین یک دسته روایت دیگر که می‌گوید بینه می‌خواهیم خبر ثقه حجت نیست. لذا این تعارض را چکار بکنیم؟

یکی می‌گوید در این امر خارجی، یکی بس است دیگری می‌گوید یکی بس نیست دو تا باید باشد با هم می‌جنگند آنها که می‌گویند بینه می‌خواهیم می‌گویند یکی نه، آنهایی که می‌گویند بینه نمی‌خواهیم می‌گویند یکی بس است موضوع را اثبات می‌کنند لذا در اینجا چه باید گفت؟ خوب حمل ظاهر برنص به ما می‌گوید یکی کفایت می‌کند دو تا هم خوب است مثل اینکه شما به من می‌گویید یک رفیق پیدا کن برو مسافرت اگر 2 تا باشد خیلی بهتر است ما نحن فیه هم همینطور است اسم این را می‌گویند حمل بر ظاهر بر نص برای اینکه آنها که می‌گویند یک نفر کفایت می‌کند نص است آنکه می‌گوید 2 نفر ظاهر است برای اینکه احتمال احتیاط داده می‌شود همینکه ظاهر است حمل نص بر ظاهر معنایش این است که یک نفر بس است 2 نفر خوب خوب است احتیاط است معلوم است در جایی که یک نفر باشد دو نفر بهتر است در امور مهامه 2 نفر باشند مثل باب دماء باب خروج و باب اموال و امثال اینها، اینهایی که فقهاء گفتند احتیاط کنید یعنی باب دماء باب فروج باب اصول باب انفس در اینها گفتند احتیاط البته آن احتیاطی که در این 4-3 مورد می‌گویند باز این احتیاط در خیلی از جاهایش وجوبی نیست اما بر روی هم احتیاط در دماء خیلی خوب است احتیاط در اموال مردم خیلی خوب است احتمال در نفوس خیلی خوب است احتمال در ناموس خیلی خوب است وقتی خیلی خوب است معلوم است در همه چیز خیلی خوب است اما خوب و خوبتر داریم جمع بین روایات جمع عرفی است جمع دلالی است بما می‌گوید که یک نفر بس است 2 نفر بهتر است مثل همان مثال من یک شریک داشته باشی بس است اما در این کار مهم 2 نفر باشند بهتر است یعنی در مسافرت 3-2 نفرند خیلی بهتر است در اینجا هم امام (ع) می‌فرمایند یکی کفایت می‌کند الموذن موتمن اما در یک جا هم می‌گوید احتیاط کن یکی کفایت نمی‌کند این همین است که الموذن موتمن اما اگر یک سنی و یک شیعه امثال اینها 2 تا بگویند خوب معلوم است که خیلی بهتر است.

لذا اینطور می‌شود که در مهام امور احتیاط کن در آنجایی که خیلی اهمیت ندارد لازم نیست احتیاط بکنی خبر ثقه کفایت می‌کند اما در آنجایی که خیلی مهم است یا برای تو مهم است خوب احتیاط کن همه روایات منجمله قضا و شهادت اینطورند که بسیاری از این روایت‌ها مربوط به قضا و شهادت است و باب قضا و شهادت چون مربوط به اموال و انفس اعراض است شارع مقدس احتیاط کرده است گفته است یکی نه، حتماً باید 2 تا باشد شما هم همینطور، آنجایی که مربوط به حکومت نیست، احتیاط کنید خیلی خوب است، بعضی اوقات عقل ما می‌گوید لازم است ما نمی‌دانیم این زن مردم است یا نه؟ عقل ما می‌گوید به شهادت یک نفر کفایت نکن 3- 2 نفر باید بگویید این الاحتیاط حسن علی کل حال، گاهی احتیاط لازم است برای اینکه اگر احیتاط نکنیم مثل ان جائکم فاسق بنا فتبینوا است و موجب پشیمانی است و این می‌گوید یک خبر ثقه  بس است و این فاسق است اما در همانجا بعضی از بزرگان هم گفتند که در این آیه عادلش هم حجت نیست برای اینکه مربوط به کشت و کشتار مردم است یک لشکر می‌خواهند بفرستند تا عده‌ای را بکشند در اینجا با یک خبر نمی‌شود جلو رفت، لذا بعضی از بزرگان گفتند خبر واحد در موضوعات حجت است نه در مهام امور در مهام امور همان عقلاء می‌گویند حجت نیست این می‌شود جمع بین روایات ما.

قاعده کلی این می‌شود که خبر ثقه (آنست که) خبر عادل در میان عقلاء نداریم خبر ضعیف هم در میان عقلاء نداریم فقط خبر ثقه در میان عقلاء داریم که مورد اعتماد در گفتار باشد. به این می‌گویند خبر ثقه، آنچه عرف لازم می‌داند و شارع هم متابعت کرده خبر ثقه است ضعیف نه، حتی حسن هم نه صحیح هم نه ثقه آری.

اما خوب حالا صحیح باشد معلوم است چه بهتر و در غیر مهام امور حجت است در مهام امور مختلف است. بعضی اوقات خبر واحد است حجت هم هست اما چون مربوط به یک کشت و کشتاری است اینجا هم عقلاء خبر ثقه را حجت نمی‌دانند اما گاهی مهام امور نیست در موضوعات تفحص لازم نیست - که آن بحث دیگری است و بحث الان ما نیست- اما در مهام امور تفحص هم لازم است. لذا در سوق مسلم خبر واحد حجت است شما می‌روید بازار از هر کسی هر چه می‌خواهید می‌خرید بله اگر (فروشنده) متهم باشد ممکن است عقل شما بگوید نخر و اما گفتار این بازاریها حجت است همه هم می‌گویند حجت است، اسمش را می‌گذارید قاعده سوق، قاعده ید، قاعده اصاله الصحه و هیچ کس در این موارد اشکال نکرده تا کسی بگوید خبر واحد در موضوعات حجت نیست پس در این بازار باید 2 نفر عادل شهادت بدهند که این پارچه مال این (فروشنده) است تا بتوانی بخری، اینها را که نمی‌شود گفت خوب معلوم است (این حرفها) بازی است، لازمه این حرف که می‌گوید برای خبر واحد باید بینه باشد آن هم 2 نفر عادل، به قول امام صادق (س) اینست که لما کان للمسلمین سوق، برای اینکه یک عادل هم تویش پیدا نمی‌شود چه رسد به 2 نفر عادل اینها که نیست. همه جا همین است و هیچ فرقی نمی‌کند لذا سوق ید و اصاله الصحه و قاعده فراق و قاعده تجاوز و همه اینها به خبر ثقه برمی گردد همین طور که در اموال اینجور می‌گفتیم «الاصل حرمه بالظن الا ما اخرجه الدلیل» وقتی می‌خواهید خارج کنید 2 تا چیز خارج می‌کنید یکی ظهور، یکی هم ثقه، اصلاً عمده اینست چرا در حجیت خبر واحد ما بقی را نمی‌آورید؟ برگشت همه اینها به خبر ثقه و به این ظهور است. همه حرفها برگشت به این دو چیز است خبر ثقه در موضوعات حجت است که نمی‌خواهد بینه باشد بنابراین خلاصه این شد.

اگر کسی حرف من را نپسندد هیچ. نه این و نه آن تعارض، تساقط. اصل آن سیره را که شما باید تخصیص بزنید و ممکن نیست با خبر واحد تخصیص بزنید، به حال خود باقی می‌ماند و آن سیره می‌گوید که خبر ثقه حجت است چه در موضوعات، چه در احکام. این روایات نتوانست تخصیص بدهد عام به حال خود باقی می‌ماند حال اگر نمی‌پسندید با دلیل بگویید خبر ثقه در موضوعات حجت نیست اگر هم حرف من را نپسندید که اگر عقل داشته باشید باید بپسندید دیگر خواه ناخواه اینطور می‌شود که واضح است خبر واحد در موضوعات حجت است دلیل آن سیره هم عقلاء که به خبر ثقه عمل می‌کنند اعم از موضوعات و احکام ردعی نشده پس خبر واحد در موضوعات حجت است.

حالا تشکر بکنم یکی از کسانی که در این بحث خیلی خوب بررسی کردند آقای الهی بود و اول 16-10 تا روایت آوردند بعد هم یک نوشته آوردند که به راستی خوب بحث کردند حجیت غیر ثقه به ادله اربعه عدم حجیت خبر ثقه به ادله اربعه، اما دیگر جمع نکردند جمعش را گذاشتند برای خودمان، جمع بین این دو اما آنچه آقای الهی نوشتند، 8-7 تا دلیل از این طرف 8-7 تا دلیل از آن طرف بعد همینطور قضیه را به وضوح باقی گذاشتند و تتمه اش را من به شما عرض کردم 8-7 تا روایت نیست بیش از 100 روایت (داریم که) خبر واحد در موضوعات حجت است، بیش از 50-40 روایت (داریم که) خبر واحد در موضوعات حجت نیست جمع بین این دو حمل ظاهر بر نص می‌گیرد خبر واحد در موضوعات حجت است اما اگر بینه باشد بهتر، مخصوصا در دماء، فروج، اعراض و انفس.

این تا اینجا اگر هم کسی در این روایتها تعارض دید و نتوانست به جمع عول بکند تعارض (پیش می‌آید و) تساقط است و سیره به ما می‌گوید خبر واحد در موضوعات حجت است.

بنابراین علی کل حال خبر واحد در موضوعات حجت است و وقتی خبر واحد در موضوعات حجت شد، بحث ما این است که آیا بینه حجت است یا نه؟ معلوم است وقتی خبر ثقه حجت شد، بینه بطریق اولی حجت است وقتی خبر ثقه حجت شد خبر عدل بطریق اولی حجت است.

لذا این همه بحثی که در این قواعد فقهیه، 10-8 صفحه بحث شده همه اش سالبه به انتفاع موضوع است باید فرع را اصل قرار بدهند و اصل را فرع قرار بدهند راجع به خبر واحد در موضوعات صحبت بکنند سپس قیاس بکنند سپس بگویند خبر ثقه که حجت شد، پس خبر عدل بطریق اولی (حجت است)، خبر عدل که حجت شده پس بینه بطریق اولی (حجت است) پس بینه در همه جا حجت است بلا استثناء.

اگر چیز حسابی داشتید مثل این نوشته آقای الهی (بنویسید) که از ایشان تشکر می‌کنم شما هم بفرمایید تا از شما هم تشکر کنم و برای دیگران بخوانم تا استفاده کنید و اگر دیگر نداشتید فردا (می رویم به) سراغ قاعده بعدی انشاءالله.

و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.