اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله
الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
عدم تداخل اسباب و مسببات ازباب طهارت تادیات
موضوع دارد چیزی که این 2 روزگذشته مادرباره اش صحبت کردیم ، این بود که عدم تداخل
اسباب و مسببات یک امر عقلایی است و حتی ما گفتیم قابل تخصیص هم نیست واین دو روزه
بحثمان به اینجا رسید ، عدم تداخل راجع به تکوین گفتیم یک امر فلسفی است ، بر می
گردد به توارد علتین که بر سر معلول واحد محال است ، راجع به تشریع هم گفتیم ظهوری که قابل تقیید نیست و در باب حدث اصغر و
حدث اکبر یک مقدار صحبت کردیم و مثال به این جاها نیست ، مثال در همه جا حتی در
باب قصاص و دیات ، این تداخل اسباب و مسببات یا عدم تداخل اسباب و مسببات جا دارد
، موضوع دارد . و ما گفتیم که 2 تا شرط به شرطیت باقی باشد ، اما بگویند که یک
جزاء کفایت می کند یا 2 تا جزاء به جزائیت به مسببیت باقی باشد و بگویند یک شرط
کفایت می کند ، این معقول نیست به حسب ظاهر روز اول می گفتم این امور ، امور
اعتباری است اما ظهور به اندازه ای قوی است که بزرگان در اصول ما همه این
اعتباریات را – مثل علت و معلول ، سبب و مسبب ، شرط و شروط – همین طور که در تکوین
ماهیت درست می کنند ، وجود درست می کنند شرط و مشروط و سبب و مسبب درست می کنند این
ها هم توی فقه و هم اصول این کارها را می کنند – بزرگانی مثل شیخ انصاری ، آخوند
خراسانی ، مرحوم نائینی – من خیال می کنم اگر از آنها بپرسیم این امور اعتباریه ،
از باب سبب و مسبب است ؟سبب و مسبب شأن وجود است نه شأن این امور اعتباریه ، ماهیت
مربوط به حد وجود است ، نه مربوط به موضوع احکام که آنها بلدند ، به ما یاد دادند
و من خیال می کنم همین را می خواهند بگویند که این امور اعتباریه اگر 2 تا شرط
قرار دادند ، این 2 تا شرط مثل آن جاست که 2 تا شرط تکوینی داشته باشیم ، چطور آن
جا 2 تا جزاء می خواهد و الا توارد علتین بر معلول واحد می شود ، این جا هم ظهور
به اندازه این است که قابل تخصیص نیست و
قیاس کن ، بگو هر چه در تکوین است در تشریع هم هست ، هر چه در تشریع است در تکوین
هست و این علی کل حال ظهور است ، اعتبار است ، عالم تکوین نیست اما وضع در فقه ما
چنین است که 2 تا شرط اعتباری را مثل 2 تا شرط تکوینی می دانند ، همین جور که آن
جا توارد علتین بر معلول واحد غلط است عدم تداخل اسباب و مسببات همین جور است در
باب فقه ما ، در باب اعتباریات .تا این جا آمدیم ، آن وقت مسأله این است که بعضی
اوقات می بینیم گفته است ، ان بولت فتوضاً ، 10 مرتبه بول وید 1 مرتبه (وضو) کفایت
می کند، این تداخل اسباب است دیگر می گوید ان بولت فتوضا ان نومت فتوضا این ها 2
تا شرط است ، 2 تا مشروط می خواهد ، می گویند یکی کفایت می کند . یک وضو بگیر
کفایت می کند که ما این گونه جاها که خیلی فراوان است گفتیم اصلاً این باب تداخل
اسباب و مسببات نیست ، این وقتی که حدث روی حدث ، هیچ است ، اصلاً موضوعیت ندارد ،
شرطیت ندارد . آن که شرطیت دارد حدث است ، حالا 10 مرتبه بول کند ، 10 مرتبه
بخوابد ، هم بول کند ، هم بخوا بد ، بالاخره حدث است "ان احدثت فتوضاً"
وضو می گیرد ، حدث از بین می رود دیروز می گفتم مثل خوردن در ماه مبارک رمضان است
، خوب اگر کسی چیزی بخورد روزه باطل شد ، حالا دیگر 10 مرتبه هم چیز بخورد روزه
باطل شد دیگر ، حالا 10 مرتبه بخورد ، یا هم بخورد ، هم جماع بکند ، هم سر زیر آب
بکند ، آن 10-8 تا مفطرات را همه اش را بیاور آنکه موثر است ، دفعه اول تمام شد
روزه باطل شد . دیگر هر چه روی این افطار بیاید ، تاثیر ندارد ، کاشف و کاشفیت
ندارد ، و این جا ها را عرف از باب تداخل اسباب و مسببات نمی داند ، واقعاً هم
نیست ، مسأله را ، ما بقی اش را می توانید همه جا قیاس بکنید ، این 100 جا ،
بالاتر که در فقه هست که 10-8 موردش را مرحوم آقای بجنوردی آورده است ، و الا
خودشان هم اقراره بیش از 100 جا این عدم تداخل اسباب و مسببات است و بیش از 50 تا
تداخل اسباب و مسببات است که می خواهند بگویند و فرمودند این عدم تداخل اسباب و
مسببات در تکوین نمی شود ، اما در تشریع می شود ، تخصیص می خورد و شارع مقدس مانعی
ندارد که تداخل اسباب بکند ، 10 تا سبب را بگوید یک مسبب کفایت می کند ، یا این که
تداخل مسبب می کند ، 10 تا مسبب را بگوید یک سبب کفایت می کند . آقایان در فقه این
جور جلو آمدند شما (هم) در فقه جلو بروید این طور است، اصلاً عامش قابل تخصیص
نیست، پس این جا که مثل حدث اصغر و حدث اکبر و مثل افطار در ماه مبارک رمضان و
امثال کفارات در باب حج و این ها که تداخل می کند این ها را چه می گوئید ؟ ما جواب
می دهیم که همه این موارد از بحث بیرون است ، تداخل اسباب مسببات نیست ، بلکه آن
اسباب که بعد پیدا می شود ، اصلاً سببیت ندارد ، البته اگر شما اهل کار باشید من
اهل کار بودم مطالعه اش را کردم در اصول ، که قائل به عدم تداخل اسباب و مسببات
هستم آنوقتها نه حالا ، کارش را کردم بیش از 100 مورد هم مطالعه کردم ، جایی پیدا
نکردم که این عام عدم تداخل اسباب و مسببات درتکوین ، درتشریع ، تخصیص خورده باشد
، اگرشما مرداین کار باشیدوکه نه ، این جا تداخل اسباب و مسببات است ، اگر شارع
گفته باشد که هیچ کجا نگفته ، حالا اگر جایی داشته باشیم می فهمیم که سبب دوم منحل
درسبب اول نشده ،بلکه 2 تا سبب است،گفته است 2 تامسبب می خواهد ، دیروزدراین باب
صحبت کردیم شما ، عکس این را باید بگوئید ، یک جا پیدا کنید که شارع در حالیکه 2
تا سبب است بگوید یک مسبب کفایت می کند ، شما ایراد به من می کنید که اگر 2 تا سبب
باشد چه ؟ خوب 2 تا مسبب می خواهد دیگر ، لذا یک جا را پیدا کنید ، همین جور نه ،
یک جا را پیدا کنید که تداخل اسباب شده باشد ، راستی 2 تا سبب باشد ، شارع بگوید
یک مسبب کفایت می کند ، مثالی که ایشان می زنند (اشاره به یکی از حضار) مثال خوبی
هم هست خیلی هم بدرد می خورد این است که در روایات داریم اگر کسی می خواهد نماز
جعفر طیار بخواند ، اما وقتش و حالش را ندارد ، اما نوافل را می خواند ، گفتند که
نوافل را بخوان ، بصورت نماز جعفر طیار بخوان ، خدا ثواب هر دو را به تو می دهد ،
نه این که خدا ثواب هر دو را به تو می دهد ، به این معنی که تداخل اسباب و مسببات
باشد ، نه ، آن جا تفضل است و دارد نافله می خواند ، نافله را به این صورت می
خواند لذا اگر بخواهد نیت کند بگوید نافله و نماز جعفر می گویند نه نمی شود ، اگر
نماز جعفر باشد نافله نمی شود ، اگر نافله شد بصورت نماز جعفر ، می گوید ما کفایت
می کنیم و اما این نیت که نماز جعفر و نافله ، هیچ کس نگفته است واین مثال ایشان
مثال خوبی هست ، هیچ جا نمی توانید پیدا کنید که انسان این جوری کند ، مثلاً ، مثل
این جا بگوید نماز جعفر و نافله بجا می آورم و صورت نماز جعفر را بیاورد ، نه،
تفضلات و این که من ثواب می دهم و نیت المومن خیرمن عمله و این ها را بگذارید کنار
یک مسأله فقهی است که این جا تداخل اسباب و مسببات است یاتداخل اسباب است، یا
تداخل مسببات است که ما دیروز اگر یادتان باشد می گفتیم که دیگر نگویید تداخل
مسببات که اینقدر بحث کردند مرحوم نائینی و مرحوم آقای خوئی و بعدش هم مرحوم آقای
بجنوردی نه ،همه جا تداخل اسباب است ، اگر ما گفتیم تداخل اسباب جائز است تداخل
مسببات هم می شود ، اگر گفتیم تداخل اسباب جائز نیست تداخل مسببات هم جائز نیست ،
البته برای این که اصلاً از یک نسخ اند . عمده همین است آیا تداخل اسباب می شود یا
نه ، فقها گفتند آری می شود حالا یک مثال عمده ای که حربه شده برای کسانی که می
گویند تداخل اسباب و مسببات ، باب غسل است می گویند در روایت داریم اگر کسی جنب
است ، حائض هم هست ، می خواهد روز جمعه غسل جمعه هم بکند روز عید است ، می خواهد
غسل عید هم بکند ، اول ماه است ، می خواهد نیت روز اول ماه را هم بکند ، مس میت هم
کرده می خواهد محرم هم بشود 10-8 تا گفتند آقا یک غسل بکن از همه کفایت می کند ،
گفتند تداخل اسباب و مسببات ، یک غسل می شود 10 تا غسل ، این را چکار بکنیم ، حالا
تمسک کردند به روایات ، من یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله بخوانم ببینم آیا حرف
این ها درست است یا نه گفتم بسیاری از فقهاء ، بالاخره شاذ نیست ، هم از قدماء ،
هم از متأ خرین ، این را گفتند که اگر کسی جنب باشد حائض باشد ، مس میت کرده باشد
، یک غسل بکند و لو توجه هم نداشته باشد 20 سال قبل ، غسل حیض به ذمه اش بود ، غسل
نکرده 10 سال قبل غسل جنابت به ذمه اش بوده ، یادش رفته می گویند این یک غسل این
را طاهر می کند می گویند معنی تداخل اسباب یعنی همین ، تداخل مسببات یعنی آن وقت
تمسک کردند به روایت آن ها روی قاعده جلو نیامدند ، یعنی بگویند که تداخل اسباب و
مسببات جائز است این را نگفتند که دلیلش روایت اهل بیت ، بعبارت دیگر گفتند تعبد ،
در مقابل حرف نزن ، حالا من یک روایت می خوانم دیگر ما بقی را هم خودتان مطالعه
کنید تا فردا ببینیم چه باید گفت ، این روایتی که می خوانم ، مرحوم صاحب وسائل در
جلد اول وسائل ، ابواب جنابت ، باب 43 چند تا روایت نقل کرده است که یکی از آن
روایتها که روایت یک است این است ، صحیحه زراره ؛ "اذا غتسلت بعد طلوع الفجر
، اجزئک غسلک للجنابه و الجمعه و عرفه فاذا جتمعت علیک حقوق الله اجزائها عنک غسل
واحد و لذلک المرئه یجزیها غسل واحد لجنابتها و احرامها و جمعتها و غسلها من حیضها
و عید ها" .خوب گفتند این تداخل اسباب و مسببات است دیگر می گوید 10 تا غسل
به ذمه ات است ، یک غسل بکن کافی است و بسیاری هم روی این فتوا دادند ، گفتند که
یک غسل بجای 10 تا غسل ، معنی اش تداخل اسباب است معنی اش تداخل مسببات است .
اشکالی که هست اینجاست که بدون نیت یا با نیت ، یعنی همین جور یک غسل بکند ، هیچ
نیت هم رویش نکند این جای یکی از آن غسلها را می گیرد یا نه ؟ نه ، برای این که
غسل چه ؟ مثلاً غسل میکند کون علی الطهاره این می شود پاک ، وقتی پاک شد ، حدث از
او بر طرف می شود ، اما ما بگوئیم غسل بکند بدون نیت ؛ این را روایت می گوید ؟
بخواهد بگوئیم که یکی اش را ، غسل جنابت بکند از همه کافی است ، این را ندارد .
برای این که " اذا غتسلت بعد طلوع الفجر ، اجزئک غسلک للجنابه و الجمعه و
العرفه "نداردکه" اذا غتسلت غسل الجنابه اجزئک غسلک للجنابه و الجمعه و
العرفه " این را ندارد ، خوب این امر عقلی است ، آقایان هم می گویند نه ، علی
کل حال روایت این را ندارد ، خواه نا خواه باید این جور درست کنیم که "اذا
غتسلت اجزئک غسلک للجنابه" اگر نیت جنابت کنیم و للجمعه اگر نیت
"جمعه" کنیم و العرفه اگر نیت عرفه کنیم برای این که دیروز گفتم این از
عناوین قصدیه است . تا نیت عرفه نکنیم اصلاً چیزی محقق نمی شود ، همین جور بلند
شود ، بگوید خود به خود من می خواهم احترام کنم ، همین جور بلند می شود تا کاسه را
بردارم ، همین جور این بشود احترام برای کسی ، توهین برای کسی ، نمی شود که ، از
عناوین قصدیه این جور باید بگوید غسل جنابت ، غسل توبه ، غسل زیارت ، غسل جمعه ،
غسل حیض ، غسل نفاس ، غسل عرفه بجا می اورم تا بشود 10 تا غسل ، لذا به هر اندازه
که نیت بکند آن غسل متعدد می شود و این تعدد اسباب و مسببات نیست این عناوین قصدیه
است . دیروز می گفتیم این (شخص) بلند می شود برای 2 کار ، هم کاسه بردارد ، هم به
او احترام بکند ، این 2 تاست ، عناوین قصدیه این را دو تایش می کند . لذا فقها این
جور می گویند یکی قول من و مشهور است که می گویند اذا غسلت به قصد جنابت و جمعه و
امثال این ها ، غسل واحد کفایت می کند این قول مشهور که من جمله من هم دررساله
دارم این است ، که باید نیت ها متعدد شود تا غسل متعدد شود و اما اگر اصلاً نیت
نباشد ، غسل واقع نمی شود ، نیت برای کی باشد ، بخواهیم بگوئیم غسل جمعه می شود
غسل جنابت معقول نیست برای این که غسل جنابت حدث را از بین می برد ، غسل جمعه حدث
را از بین نمی برد ، اصلاً معقول نیست ، خوب می گوئیم نه ، امام نگفته ، امام حرف
من را گفته است لذا با اتلاف که نمی شود یک امر عقلی را زیر پا گذاشت مثال می زنم
؛ این (شخص) رفته زیر دوش ، می گوید غسل می کنم ، اصلاً برای چه ؟غسل می کنم یعنی
چه ؟به او می خندند ، خوب غسل بکن کون علی
الطاهر ه ، غسل بکن برای جنابت ، اینها همه خوب است ، بگوید نه ، غسل می کنم برای
جنابت برای این که حیضم از بین برود ، می گویند نمی شود ،2 تا نیت متباین است ،
وقتی متباین شد ، باید این کار را بکنی . این فعل خارجی را چون از عناوین قصدیه
است ، قصد بده ، می شود 2 تا . یعنی بلند شو بایست هم برای احترام ، هم برای کاسه
برداشتن هم برای توهین با انکه فاسق و فاجر است امثال این ها ، خوب است .
مثل همه عناوین قصدیه ، در همه عناوین قصدیه
، باید قصد آن فعل را متحقق کند ، لذا تعدد نیت آن را چند تا می کند (چون) عناوین
قصدیه است . متوقف بر قصد است ، می شود 4-3 تا خوب است ، اما از باب تداخل اسباب و
مسببات نیست ، از باب آن است که فعل واحد عرفاً یا عقلاً وقتی که نیت آمد فعل را
متعدد می کند ، فرق است بین این که شما بگوئید یک غسل 10 تا غسل شد ، یا این که 10
تا غسل یک غسل شد ، بحث ما آن است که شما بخواهید بگوئید تداخل اسباب را 10 تا سبب
برای یک غسل ، یک غسل کافی است از آن 10 تا سبب این روایت دلالت ندارد ، برای این
که این روایت این اندازه دلالت دارد که غسل بکن برای جنابت ، غسل بکند برای حیض ،
برای عرف ، غسل واحد کفایت نمی کند 10 مرتبه پشت سر هم غسل بکنید .لذا این جور می شود که "اذا
غتسلت بعد طلوع الفجر ، اجزئک غسلک للجنابه و للجمعه وللعرفه و اذا جتمعت علیک
حقوق الله اجزائها عنک غسل واحد و کذلک المرئه یجزیها واحد ، لجنابتها و احرامها و
جمعها و غسلها من حیضها و عید ها " در همه اش باید نیت باشد ، نیت می آید آن
عناوین قصدیه می آید ، آن معنون را 10 تا می کند این ها از باب تداخل اسباب و
مسببات نیست ، این از باب این است که در همه عناوین قصدیه ، به نیت ما یک فعل می
شود 3 تا فعل ، یعنی آن فعل 10 تا غسل می شود ، آن یک بواسطه نیت متعدد می شود ،
آن کسانی که گفتند تداخل اسباب و مسببات آن ها این جور گفتند ، گفتند این فعل واحد
است ، این فعل واحد می شود 10 تا غسل ولو یک نیت کرده باشد ، یا اصلاً نیت نکرده
باشد ، آن ها این را گفته اند .لذا از حرفشان هم استفاده شده است ، گفتند کسی غسل
حیض به ذمه اش بوده نکرده است ، حالا اگر غسل جنابت کرده باشد کفایت می کند و الا
اگر اصلاً غسل نکرده باشد ، نمازهایش را باید قضا بکند که گفتند اگر نیت نکند ، آن
غسل 10 تا غسل است ، ما چه می گوئیم ، ما می گوئیم نه ، یک غسل نمی تواند 10 تا
غسل باشد ، یک غسل با 10 تا نیت ، آن نیت ها کار می کند ، می شود عدم تداخل اسباب
و مسببات ، یعنی حتماً باید نیت جمعه بکند ، نیت جمعه نکند غسل نیست ، غسل جنابت
می شود ، غسل جمعه نمی شود ، نیت جمعه بکند ، غسل جنابت نمی شود ، نیت فقط بکند
غسل جنابت نمی شود روایت هم بیش از این دلالت ندارد ، اگر بیش از این بخواهید از
آن استفاده کنید ، باید ظهور خیلی قوی باشد تا بتوانید ظهور عدم تداخل اسباب و
مسببات را ردع بکنید ، تخصیص بدهید که من می گویم اصلاً تخصیص محال است و هیچ کجا
نمی توانید پیدا کنید که راستی تخصیص خورده باشد .این خلاصه حرف مناست ، ما بقی
جاها هم همه همین است ، هیچ کجا تداخل اسباب و مسببات را نداریم ، بله جائی داریم
که با نیت تو ان غسل خارجی ، آن فعل ، چون از عناوین قصدیه است متکرر می شود ، این
را داریم ، اما این از باب تداخل اسباب و مسببات نیست . از باب این است که عنوان
قصدیه متوقف بر قصد است و باید هر سه را قصد بکنیم مثال عوامانه نزنید ( اشاره به
یکی از حضار ) هیچ چیز ندارید می خواهید همین طور چیزی گفته باشید ، راستی چیزی که
مثال فقهایی باشد ، روایت بر طبق آن داشته باشیم وقتی که من احتمال بدهم ، لذا اذا
جاء الاحتمال بطل الاستدلال ، دیگر نمی توانید بواسطه باب غسل عدم تداخل اسباب و
مسببات را تخصیص بزنید ، همین احتمال من که یقین دارم ، شما احتمالش را بدهید
کفایت می کند ، برای این که بگوئید باب غسل هم همین است ، عدم تداخل اسباب و
مسببات . هر کجا که گفتند تداخل اسباب و مسببات ، کلاه صدر اعظم را سرنوکرگذاشتند
، این تداخل اسباب و مسببات نیست ، چیزی دیگر است که اسمش را گذاشتند تاخل اسباب و
مسببات . مثالی که ایشان (اشاره به یکی از حضار) می زند ، مثال عوامانه ای است ؛
آقا 15 سال محکوم به زندان است ، از او می پرسند این 15 سال برای چیست ؟ 3 سال
برای آن خیانت ، 2 سال برای ان (یکی) جنایت ، 10 سال برای آن (یکی) جنایت ، جمعش
15 سال . حالا این شد تداخل اسباب و مسببات ؟بنابراین اگر بتوانند یک مثال بیاورید
، خدمت بزرگی به من کردید ، اگر می خواهید در تکوین و تشریع مثال بزنید ، باید 2
تا سبب (بیاورید) ؛ سبب تکوینی ، فلسفی ، سبب اعتباری ، تشریعی ، 2 تا شرط درست
بکنید بگوئید که " ان ظاهرت فاعتق رقبه مومنه وان افطرت ، فاعتق رقبه مومنه
" این را تداخل بکند ، بگوید یک بنده
آزاد کردن کفایت می کند ، یک همچنین چیزی پیدا کنید ، که 2 تا سبب سبب ، 2
تا مسبب بگویند که یک مسبب یا یک سبب کفایت میکند ما که تا به حال پیدا نکردیم
(شما) اگر پیدا کنید خدمت بزرگی به من کردید.
و صلی الله علی محمد و آل محمد