اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح
لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
4-3 تا تخصیصات برای این قاعده«ما علی المحسنین من سبیل» آوردند ،
باید امروز راجع به این 4-3 تا تخصیص صحبت کنیم ببینیم که تخصص است یا نه، قبل از
آن که وارد بحث بشوم، توجه به این مطلب(بکنید) که «ما علی المحسنین من سبیل» از
قضایای عقلیه است و چون از قضایای عقلیه است و تعبد نیست لذا تخصیص دادن آن مشکل
است، ممکن نیست، لذا در میان ما طلبهها مشهور شده که میگویند ما من عام الاو
فقدخص، اشکال میکنند که خود این عام است تخصصش کجاست؟ میگویند تخصیصش عمومات
عقلی است و عمومات عقلی قابل تخصیص نیست ما بگوئیم«ما علی المحسنین من سبیل الا» .
لذا انصافاً مسأله امروز مسأله مشکلی است از یک طرف فرمودهاند که
«ما علی المحسنین من سبیل» تخصیص میخورد ، از طرف دیگر هم این قاعده عقلی تخصیص
بردار نیست مثل ضروریات که بگوئیم 2(بعلاوه)2(برابر با)4 الا این جا، بگوئیم ظلم
قبیح است الا این جا عدالت حسن است الا این جا، نمیشود که اینها را گفت. لذا همه
قواعد عقلیه، نمیتوانیم بگوئیم قابل تخصیص است، لذا اگر در مقابل قواعد عقلیه ،
یک تخصیصی دیدیم، باید برایش فکری بکنیم، حالا ما نحن فیه این طوری است.
اولین چیزی که در «ما علی المحسنین من سبیل» گفتند تخصیص خورده، ید
امانی است و این ید امانی همین طور بگوئیم «ما علی المحسنین من سبیل» نیست. لیس
علی الامین الّا الیمین. گفتند امین باید قسم بخورد. اگر ید، ید امانی است، مثل
ولی است، در مال صغار و این رفته مضاربه کرده یا مال را تبدیل به مال دیگر کرده
است و حالا ورشکست کرده و این ید امانی بخواهد بگوید که، ید امانی (است) پس ضمان
ندارد بنا به قاعده «ما علی المحسنین من سبیل» گفتند: نه. باید قسم بخورد لیس علی
الامین الا الیمین، ضمان ندارد اما قسم دارد. قاضی وقتی که ببیند ید امانی است، به
او میگوید قسم بخور، افراطی ، تفریطی و دروغی اینها در کار نیست تا رهایت بکنم و
اما همین طوری رها بکنند نه، به قاعده «ما علی المحسنین من سبیل» ضمان نیست و
عقوبت نیست، نه نمیشود این تخصیص اولی که گفتند .
اشکال مسأله این است که این از بحث ما بیرون است، «ما علی المحسنین
من سبیل» آن جاست که بدانی این محسن است. آن وقت «ما علی المحسنین من سبیل». اما
اگر شک داشته باشید این محسن است یا نه؟ به این که دیگر نمیشود گفت «ما علی
المحسنین من سبیل» تمسک به عام در شبهه مصداقیه است، ما نحن فیه همین طور است. که
قاضی نمیداند این محسن است یا نه ممکن است دروغ بگوید مال مردم خور باشد، ممکن
است افراط ، تفریط کرده باشد، لذا قاضی به او میگوید: که خیلی خوب ید ، ید امانی
است، قسم بخور تا اثبات شود تو محسن هستی. وقتی که محسن شد، «ما علی المحسنین من
سبیل»، قاضی رهایش میکند. ولو این که این آقا مدعی است و مدعی باید بینه بیاورد
اما در یدامانی میگویند: بینه نمیخواهد قسم کفایت میکند. اصلاً شما یک مقدار
بیشتر بفرمائید بگوئید که قاعده اقتضا میکند این امین بینه بیاورد که من تفریط
نکردم اما برای این که یدامانی است لذا شارع مقدس همچنین عقلاء میگویند خوب بینه
نمیخواهد، اما همین طور هم رهایش کردن، نه.
لذا لیس للامین الا الیمین این اولاً مربوط به قضاوت است بعد هم
مربوط به آنجاست که نمیدانیم محسن است یا نه، بحث ما این است که میدانیم محسن
است، «ما علی المحسنین من سبیل»، آیا تخصیص خورده یا نه؟ این مخصص نیست، نمیدانیم
محسن است یا نه، بخواهیم تمسک به عام بکنیم، شبهه مصداقیه میشود، نمیشود که
بگوئیم «ما علی المحسنین من سبیل» این آقا محسن است، باید از جای دیگر اثبات بشود،
خوب حالا الان چه؟ الان این ممکن است دروغ بگوید. ممکن است بخواهد مال بچه را
بخورد، ممکن است افراط بشود، تفریط بشود، متهم است پیش قاضی متهم شده.
اگر قاضی بداند و متهم نباشد ، بله قاضی به به آن مدعی میگوید که
یدش امانی است برو، اما اگر قاضی ببیند متهم شده، یک حرفهایی در کار است احتمال میدهد
افراط و تفریط کرده باشد احتمال میدهد که این آن طور که باید مواظبت از این مال
نکرده، قرائنی در کار میآید، آن قرائن این را مشکوک میکند، آن را متهم میکند،
قاضی با قسم این اتهام را رفع میکند میگوئیم که لیس علی الامین الا الیمین و الا
اگر قاضی بداند این ید امانی است، متهم هم نیست. مثلاً پول را پیش یکی از علماء
برزگ گذاشته است که مشهور به صدق و صفا و مشهول عدالت و مشهور عدالت قاضی میداند
این آقا هرچه بگوید درست است. در این جا ما میگوئیم اصلاً قسم هم نمیخواهد امین
است و باید رهایش بکند. «ما علی المحسنین من سبیل».
لذا الان دارم مثال میزنم آنجا که متهم نباشد مثل همین که مال را
گذاشته پیش عالم جلیلی، دزد آمده این مال را برده آن آقا میآید میگوید دروا میگوئی
میخواهد این عالم را خرابش بکند میرود پیش قاضی، قاضی میداند این عالم درست میگوید:
یعنی الان وضع قضیه این است که او از اراذل و اوباش است و بی خود میگوید
خوب(عالم) را واسق میکند، اما اگر مثل خودش از اراذل و اوباش باشد، بیاید پیش
حاکم ، حاکم میبیند که ممکن است، در قضایا هم یک زیر و رو میگوید، ممکن است درست
بگوید خوب این میشود امین متهم، امین متهم نمیتوانیم بگوئیم م «ما علی المحسنین
من سبیل» ، «ما علی المحسنین من سبیل اذا کان امیناً».
حالا اگر ما بگوئیم تخصصاً
بیرون است آن وقت تخصیص است؟ اینها چیست که میگوئید(خطاب به یکی از حضار)؟ خوب
میگویند اکرم العلماء، به شما میگویند اکرم العلماء زید جاهل بی معنی بیاید
بگوید چرا من را اکرام نمیکنی؟ بگوئید آقا تو تخصصاً بیرونی، میگوید آقا چه فرقی
دارد، تخصص و تخصیص؟
بنابراین، این قاعده که میگویند تخصیص خورده به ید امانی که باید
قسم بخورد میگوئیم نه ید امانی هیچ کجا قسم نمیخورد، پیش قاضی که نباشد معلوم
است پیش مردم میگویند آقا ید، ید امانی است میخواست مضاربه صادق است، اگر هم شک
کردیم صادق است یا نه؟
عقلاء میگویند صادق است. ید، ید امانی است میخواسته مضاربه بکند
صادق است، اگر هم شک کردیم صادق است یا نه؟.
عقلاء میگویند صادق است، ید، ید امانی است، هیچ چیز. اگر هم پیش
قاضی باشد و امانتش درست باشد، هیچ چیز اما اگر امین متهم شد قاضی دیگر چارهای
ندارد الا قسم دادن.
لذا درباره این قضاوت که مشهور شده قاضی یا مدعی یا قسم، میگوییم
نه، این حرف کلیت ندارد. انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان، همهاش صورت اتهام است،
والا مثلاً این مثال مشهور که گفتنش هم خیلی خوب نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه
وآله شتری خریده بودند ، پولش را (هم) داده بودند، آن شخص آمد خدمت پیامبر اکرم
صلی الله علیه وآله گفت که پولش را ندادی و اتفاقاً یکی از جاهل های اصحاب(بود)
حضرت فرمودند این چه میگوید؟ گفت که یا رسول الله صلی الله علیه و آله شتر خریدی،
نمیدانیم پولش را دادی یا نه؟ استصحاب میگوید که باید پولش را بدهی. حضرت خیلی
از این جاهل ناراحت شدند، امیرالمؤمنین علیه السّلام رسید گفت که چه؟ گفت که من
این شتر را خریدم و پولش را هم دادم خودش هم میداند پولش را از من گرفته، حالا میگوید
که ندادی بده، این آقا هم حکم میکند که راست میگوید پولش را بده امیرالمؤمنین
علیه السّلام شمشیر را کشید گردن او را زد، گفت نسبت کذب به پیامبر اکرم صلی الله
علیه وآله مهدورالدم است. خوب یک دفعه این طوری است، این لیس علی الامین الا
الیمین این جاها نمیآید که یقین دارد که نه. این باب قضاوتش باشد، سابقاً صحبت
کردیم در کتاب قضا و شهادات گفتیم نه این قاعده کلی نیست که لیس علی الامین الا
الیمین، لیس علی الامین الا الیمین وقتی که بیاید پیش قاضی و این امین متهم شود.
وقتی متهم شد دیگر انما اقضی بینکم بابینات و الایمان دیگر خواه ناخواه این باید
قسم بخورد چون که لایقبل الا من قبله نمیدانم این پول آیا از بین رفته یا نرفته؟
این نیست نمیتوانند روی آن شاهد درست بکنند. دیگر این آقا را میگویند قسم بخور
برای رفع اتهامت.
لذا اگر بدانیم محسن است تخصیص نمیخورد ما نحن فیه نمیدانیم محسن
است یا نه، چون نمیدانیم محسن است یا نه، مثل آنجاست که بدانیم محسن نیست، آن که
بدانیم محسن نیست تخصصاً بیرون است، آن هم که ندانیم که محسن است یا نه تمسک به
عام در شبهه مصداقیه جایز نیست، مثل این که میگوید اکرم العلماء ، شما میدانید
یک دسته عالم تخصصاً بیرونند. یک دسته مشکوکند نمیدانی عالم هستند یا عالم
نیستند، نمیتوانی به اکرالعلماء تمسک بکنی برای این که موضوع درست نکردی، موضوع
درست بکن سپس اکرم العلماء بیاور و کسی که مشکوک العلم است نمیتواند موضوع واقع
شود، بنابراین اکرم العلماء مصداقش مشکوک نیست، اسمش را میگذارند تمسک به عام در
شبهه مصداقی.
بله یک شهرتی پیدا شده و آن این است که قاضی همین طوری نمیتواند
رها بکند و این را ما قبول نداریم که قاضی همین طور نمیتواند رها بکند، نه
امیرالمؤمنین علیه السّلام گردنش را میزند، همین طور رها بکند، امیرالمؤمنین علیه
السّلام رها کردند دیگر، امیرالمؤمنین علیه السّلام گردنش را زد، در حالی که
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده بودند قضاوت کن، قضاوتش زدن گردن او شد،
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هم گفتند چرا گردنش را زدی؟ گفت برای خاطر این که
میدانم دروغ میگوید. آن هم نسبت گذب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
مهدورالدم است این جا که دیگر یمین و لیس علی الامین الا الیمین و این حرفها در
کار نیست.
بنابراین این تخصیص که هیچ چیز، یعنی موضوع محسن که اثبات نیست
باید صغری و کبری درست بکنم، بگوئیم هذا محسن و کل محسن لاشیء علیه و هذا لا شیء
علیه، نمیتوانیم بگوییم هذا محسن.
دوم چیزی که گفتند راجع به لفظه، گفتند که اگر کسی لقطه را بجا
بدهد به کسی مثل این که یکسال کارهایش را کرده، مأیوس زا صاحبش است حالا از طرف
صاحبش صدقه میدهد اما صاحب لقطه میآید گفتند ضامن است، «ما علی المحسنین من
سبیل» تخصیص خورده چرا تخصیص خورده؟ برای خاطر این که این کاری که کرده علی سبیل
الاحسان بوده برداشته ، علی سبیل الاحسان بوده، تفحص کرده، نگه داری کرده علی سبیل
الاحسان بوده صدقه داده علی سبیل الاحسان بوده و «ما علی المحسنین من سبیل» میگوید
که هیچ چیز و اما روایت میگوید اگر صاحبش آمد ضامن هستی و باید ضمانت بکنی.
اولاً مسأله اختلافی است و ما از کسانی هستیم که میگوییم نه ضامن
نیست به همین «ما علی المحسنین من سبیل» و به بعضی از روایات هم تمسک میکنیم که
نه چرا ضامن باشد، اتفاقاً آن کسی که میآید پولم را بده، این آقا میتواند بگوید
پولت را برای آخرتت دادم، إن شاء الله.
خدا به تو میدهد مثل آن جاست که در انبار است برو بردار، در انبار
آخرت است، برو بردارد، این ضمان معنی ندارد، عقلاء هم در این چیزها ضمان نمیگویند
اگر مثلاً به راستی مثل سهم امام را دادند به مرجع تقلید، مرجع تقلید هم داده به
طلبهها بعضی امر بی جا است حالا بگوئیم که مرجع تقلید ضامن است، خوب هیچ کس نگفته
، زکات مالش را داد، بعد دید که به فقر نداده، خوب همه میگویند ضامن نیست، چرا؟
«ما علی المحسنین من سبیل» دیگر دوباره بده این نمیشود، ما نحن فیه هم همین طور
است.
بله اگر افراطی، تفریطی در کار باشد آن خوب است، مثل این که بدون
اجازه حاکم شرع صدقه داده، بدون اجازه مرجع تقلیدش خمسش را به آدم بی خودی داده،
این جاها را دیگر نمیگوید، لذا اگر بدون اجازه حاکم داده باشد، آن خوب است، بعد
که آن آقا میآید، میگوید پولم را بده میگوید صدقه دادم، میگوید خوب بیخود صدقه
دادی کسی گفته صدقه بدهی؟ اما اگر بگوید حاکم شرع گفت، دیگر دستی که حاکم شرع قطع
بکند به قول عوام خون ندارد، یا نه باید تفحص بکند، تفحص نکرده، حالا فقهاء که در
تفحص خیلی سختگیری کردند، تا یک هفته هر روز، تا یک ماه هر هفته، تا یکسال هر ماه
یک مرتبه، نخست گرفتند، حالا ما میگوئیم نه، همین اندازه که عرفاً تفحص کرده باشد
کفایت میکند و این تفحص عرفی بس است.
حالا این تفحص عرفی را نکرده است، بگوید هم از صاحبش مأیوس شده اما
او مقصر است، یا اینکه نه هنوز مأیوس هم نشده، صدقه بدهد معلوم است اینجاها ضامن
است، محسن نیست باز مثل همان امین است اگر محسن باشد دیگر ضمان نیست اگر محسن
نباشد ضمان آری، لذا این هم از همان باب این است که اگر روایتی داریم که ضامن است
باب حمل بکنیم برای آنجا که کوتاهی کرده، بدون اذن حاکم است و اما اگر با اذن حاکم
باشد، دیگر ضمانی نیست و «ما علی المحسنین من سبیل» هم میآید.
دو تا فرع دیگر هم هست که میخواستیم تمام کنیم و برویم به قاعده
خیلی مهم و خوبی و آن این که الولد للفراش و للقاهر الحجر برای فردا إن شاء الله.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد