اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
فرموده بودند که در 5 جا شرط فاسد مفسد است ولو اینکه ما بگوئیم که
شرط فاسد مفسد عقد نیست اگر بگوئیم شرط فاسد مفسد عقد است مطلقا که هیچ و اما اگر
گفتید شرط فاسد مفسد عقد نیست مثل حرف ما شیخ بزرگوار فرمودند در 5 مورد حتماً
باید بگوئید شرط فاسد مفسد عقد است، در 3 مورد صحبت کردیم مورد چهارم و پنجم باقی
مانده.
مورد چهارم گفتند آنجا که شرط غیرمقدور باشد میگوید که این خانه
را به تو میفروشم به 100 میلیون تومان به شرطی که بدون آسانسور از صحن خانه به
آپارتمانی بیائی، به طبقه چهارم بیائی و معلوم است که این کار مقدورش نیست یا
مثلاً میگوید خانه را به تو به 50 میلیون میفروشم به شرطی که همین امروز به 100
نفر فقیر، اطعام بکنی و این میداند که مقدورش نیست که 100 نفر فقیر را پیدا بکند
یا اینکه امروز مهمانی بطور متعارف بکند و امثال اینها گفتند اگر شرط غیرمقدور شد
هم شرط فاسد است هم مشروط فاسد است اما شرط فاسد است برای اینکه این در همه
معاملات باید تحت قدرت باشد یشترط شرایط عامه هم در تکلیف هم در معاملات بلوغ و
عقل و قدرت علم و اینجا چون قدرت نیست بنابراین تکلیف نیست پس شرط باطل است مشروط
هم باطل است برای اینکه آن شرط سرایت به مشروط میکند مشروط را هم باطل میکند در
حقیقت برمی گردد به اینکه شرط و مشروط هر دو روی هم رفته غیر مقدورند این حرفها به
مقام شامخ مثل شیخ و امثال اینها نمیخورد اما علی کل حال گفتند به ایشان عرض میکنیم
که بفرمائید شرط غیرمقدور باطل است حالا چرا مشروط باطل شد و (به آن) سرایت بکند
همه حرفها در همین است که ما میگوئیم شرط فاسد مفسد نیست برای اینکه ظرف و
مظروفند و ربطی به هم ندارند کسانی که میگویند شرط فاسد مفسد است میگویند نه، دو
تایشان یکی اند شرط فاسد مفسد عقد است خوب قبلا صحبت کردیم و گفتیم نه وصف که نیست
شرط غیر از وصف است بنابراین ضمن دعوا نرخ تعیین کردن و گفتن شرط غیر مقدور مشروط
را غیر مقدور میکند میگوئیم که این اول کلام است ما میگوئیم که شرط غیرمقدور
مشروط را غیر مقدور نمیکند لذا شرط باطل میشود چرا شرط باطل است چون مقدور نیست
قدرت رویش نیست حالا که قدرت رویش نیست چرا مشروط باطل باشد ولو اینکه بگوئی شرط
فاسد مفسد عقد نیست اینجا بگو شرط فاسد است مفسد عقد هم هست چرا؟ دلیل چیست؟ ما میگوئیم
شرط فاسد است مفدس عقد هم نیست عقد هم درست است خانه را به 100 میلیون خریده، 100
میلیون را هم داده حالا باید خانه را تحویل بدهد لذا یک شرط و مشروط است.
سابقا اگر یادتان باشد میگفتیم که اگر وصف باشد اصلاً شرط دیگر
نیست آن در حقیقت برمی گردد به اینکه مبیع ما مرکب است یا بسیط است برمی گردد به
اینکه مبیع ما واقع و نفس الامر 2 چیز است اگر این باشد بگوئید شرط فاسد مفسد عقد
است که در آن هم اشکال داریم برای اینکه در آنجا هم میگوئیم خیار تبعض صفقه
داریم، اینجا هم همین را میگوئیم ولی شرط و مشروط معنی اش ظرف و مظروف است عقد
مستقل است بعت هذا الدار به 100 میلیون تومان قبلت هذا الدار به 100 میلیون تومان
اوفوا بالعقود هم میگوید این، در ضمنش میگوید به شرطی که به طبقه چهارم بروی، آن
هم میگوید قبلت برویم طبقه چهارم.
می گوئیم که این حرف نامربوط شما هیچ اوفوا بالشروط و المومنون عند
شروطهم میگوید اینجا نه چرا نه؟ برای اینکه شرایط عامه تکلیف که یکی اش قدرت است
اینجا نیست بنابراین وفا به این شرط لازم نیست آن مشروط کار خودش را میکند آن شرط
هم کار خودش را میکند اینجا لغو است پس هیچ آن بعت هذا الدار آن هم قبلت هذا
الدار، آن وقت مطلب تمام است و اما اینکه سرایت کند اگر سرایت میکند همه جا سرایت
میکند این خصوصی که مرحوم شیخ انصاری میگویند چون مجهول است ولو اینکه قائل
بشویم شرط فاسد مفسد نیست اینجا مفسد است به ایشان میگوئیم نه اگر فاسد است همه
جا فاسد است اگر فاسد نیست اینجا هم فاسد نیست این چه تخم دو زردهای کرده که
اینجا میخواهید گردن ما بگذارید و بگوئید تو که میگوئی شرط فاسد مفسد نیست اینجا
را بگو شرط فاسد مفسد است دلیل باید بیاوریم سرایت برای کسانی که میگویند شرط
فاسد مفسد عقد است یک دلیلشان همین بود که سرایت میکند ولی علی کل حال اگر قدرت
نباشد بگوئید شرط باطل است اما وجهی برای اینکه مشروط باطل باشد ندیدیم تا کسی
بیاورد، که بگوئیم این شرط مجهول یک خصوصیت دارد که عقد را باطل میکند که سایر
جاها آن مشروط فاسد این خصوصیت را ندارند ما وجهی برایش پیدا نکردیم اگر وجهی پیدا
بکنید آن وقت باید روی فرمایش شما مطالعه بکنیم.
یک دفعه قائل به سرایت میشوید میگوئید شرط وصف است معامله روی 2
جزء آمده یک جزئش نیامده جزء دیگر آمده معامله باطل است یک دفعه این طوری میگوئید
که راجع به همه شروط میآید منجمله شرط مجهول اما یکباره میگوئید نه سرایت نه،
مطلقا میگوئید شرط فاسد مفسد عقد نیست که قدماء فرمودند و ما هم متابعت از قدماء
کردیم شرط فاسد مفسد عقد نیست اما در خصوص شرط مجهول مفسد عقد است این دلیلش چیست؟
اگر سرایت است همه جا سرایت است اگر سرایت نیست اینجا هم نیست این خلاصه حرف است.
حرف دیگری هم هست و آن قضیه کبرای کلی است که اگر قدرت عرفی بر
تکلیف نباشد اما تکلیف را بیاورد آیا این صحیح است یا نه؟ ما میگوئیم صحیح است،
اگر یادتا باشد راجع به بلوغ که صحبت میکردیم گفتیم بلوغ شرط تنجز تکلیف است نه
شرط اقتضاء، نه شرط انشاء، نه شرط فعلیت راجع به قدرت هم همین را میگوئیم قدرت
شرط تنجز تکلیف است وقتی که تکلیف را انشاء میکند مطلق است، اقتضایش هم مطلق است
فعلیتش هم مطلق است در تنجیزش عقل ما میگوید که قدرت نداری بر تو واجب نیست برای
تو واجب نیست یک حرف دیگری است لذا میگفتیم بچه وقتی نماز شب میخواند ثوابش اگر
بیشتر نباشد کمتر نیست. نماز ظهر و عصر میخواند اگر ثوابش بیشتر نباشد کمتر نیست
به این بچه میگویند اگر نیاوردی طوری نیست میگوید آقا مطلوب است میآوردم. لذا
این بچهها هم باید بگوئیم بارک الله چقدر عالی، خوب کاری کردی و امثال اینها لذا
اینکه مرحوم شیخ ودیگران فرض کردند که اگر قدرت نباشد شرط فاسد است میگوئیم چرا؟
آنجا که میتواند بیاورد، قدرت عرفی نیست اما با مشقت، با صدمه میآورد چرا تکلیف
باطل باشد. اگر بخواهید بگوئید قدرت عقلی، این اصلاً مورد بحث ما نیست و فقهاء هم
نمیخواهند بحث بکنند برای اینکه شرایط عامه تکلیف یکی اش بلوغ است، یکی اش عقل
است، یکی علم است، یکی هم قدرت است اینها همه متعارفتند فرض بکنید که بصورت متعارف
نمیشود این را آورد حالا اگر این غیر متعارف آورد باز هم بخواهیم بگوئیم مطلوب
نیست ما میگوئیم مطلوب است لذا ما میگوئیم که قدرت و بلوغ و عقل و علم از شرایط
عامه تکلیف اند، یک بار میبرد روی عقل دقی و فلسفی بله درست است، ولی روی عقل دقی
فلسفی که نمیخواهیم بحث بکنیم روی متعارف و قدرت متعارف میخواهیم بحث بکنیم از
همین جهت هم قاعده هرج را گفتند که مثل در خون جروح برایش حمام رفتن مشکل است اما
میتواند برود و یک ساعت در حمام 3-2 بار حمام برود و به راستی خودش را تطهیر بکند
و نماز بخواند 3-2 بار مزاحم زنش بشود و لباس عوض بکند حالا آیا این نماز باطل
است؟ یا قاعده ضرر که در سابق صحبت کردیم ضرری است اما تحمل ضرر میکند روایت صحیح
السند داریم در باب غسل روایت را صاحب وسایل نقل میکند که امام صادق (س) در راه
مکه مریض بودند برای احرامشان باید تیمم میکردند ولی غسل کردند گفتند یا بن رسول
الله این غسل برای شما ضرر دارد فرمودند بله اما من نمیتوانم احرام بدون غسل
انجام بدهم غسل میکنیم حالا اگر یکی دو روز هم خوابیدیم میخوابیم در حالی که
ضرری است خیلی هم عالی است یک حرف در اینست که لازم نیست ما هم میگوئیم لازم نیست
یک حرف اینست که حرام است باطل است ما میگوئیم حرام نیست باطل هم نیست ولو تحمل
ضرر میکند تحمل مشقت میکند یک حرف هم ما داریم که قطع نظر از روایت اینها
امتنانی است و تحمیل خلاف امتنان است امتنان معنی اش اینست که میخواهی بیاور نمیخواهی
نیاور اما بگویند که حتماً نیاور خودش خلاف امتنان است خودش تکلیف است وقتی امتنان
درست میشود که بگویند میخواهی بیاور نمیخواهی نیاور اما بگویند که حتماً نیاور
خودش خلاف امتنان است، خودش تکلیف است، وقتی امتنان درست میشود که بگویند میخواهی
بیاور، نمیخواهی نیاور اما بگویند حتماً نیاور و این با یک مشقت عظیمی با تیمم
نماز بخواند، نمیخواهد بخواند و حتی همان جا که ضرر حسابی دارد، باز هم نهی در
عبادت است؟ نه.
مسأله به اجتماع امر و نهی برمی گردد، نهی در عبادت که نیست نمیگویند
که وضو نگیر، میگویند به خودت ضرر نزن، فرق بین نهی در عبادت که موجب فساد است و
بگویند وضو نگیر یا اینکه اجتماع امر و نهی اگر امتنانی شدی میشود نهی در عبادت
اگر امتنانی نشدی باید بدانی مجوزی است دیگر هم کتکش را بخور هم وضو درست است این
هم مطلب چهارم.
مطلب پنجم گفتند آنجا که شرط ما حرام باشد، مخالف کتاب و سنت باشد
گفتند که اینجا حتماً دیگر مشروط باطل است ولو اینکه قائل شوید شرط فاسد مفسد عقد
نیست در اینجا حتماً باید بگوئید مفسد عقد است، مثلاً میگوید که تو را میگیرم به
شرطی که برادر من هم با تو زنا بکند یا طلاقت میدهم به شرطی که به این آقا زنا
بدهی، طلاقت میدهم که بعد از عده بروی شوهر بکنی اما من هم با تو باشم، اینها همه
شروط حرامند، مرحوم شیخ و دیگران گفتند که اینجا دیگر نگو شرط فاسد مفسد نیست، نه
دیگر شرط فاسد مفسد عقد است به شیخ میگوئیم چرا؟ خوب شرط حرام، شرط ملغی این خانم
طلاقش را میگیرد از دست این نامرد نجات پیدا میکند و میرود دنبال کارش، شرطش هم
هیچ اما چرا این طلاق باطل باشد؟ لذا میگوید طالق به شرطی که زنا بدهی میگویم به
شرطی که زنا بدهد بی غیرتی است، برو گم شو، اما هی طلاق چرا باطل باشد؟ چرا حرام
به مسأله حلال سرایت بکند؟ و اگر بخواهید بگوئید که شیء حرام، شرط حرام سرایت میکند،
میگوئیم خوب پس همه جا بگوئید شرط فاسد مفسد است فرقی بین حرام و غیرحرام ندارد
شرط فاسد مفسد است و اما یکبار سرایت را نمیگوئید و میگوئید شرط و مشروط ظرف و مظروفند
سرایت احدهما به دیگری نه، وقتی نه بنابراین این طور میشود میگوید یک میلیون قرض
به تو میدهم به شرطی که یک میلیون و صدهزار تومان برگردانی، میگوید اقرضت آن هم
میگوید قبلت بعد این آقا میگوید این شرط تو جنگ با خداست من زیر بار نمیروم تو
میگویی ربا بده من نمیدهم، یک میلیون از تو قرض کردم یک ساله یک ساله دیگر یک
میلیون را میدهم حالا بگوئیم که این قرض باطل است چرا باطل شد؟ حالا همین زنا این
زن از دست این نجات پیدا میکند شرطش هم هیچ مشروط هم واقع شده انشاء هم کرده گفته
هی طالق زن هم مطلقه شده لذا مرحوم شیخ و دیگران مثال زدند به همین طلاق و زنا و
ربا و امثال اینها مثالهائی زدند که عرف پسند است طلبه پسند است میبیند نمیتواند
بگوید این قرض ربوی درست است و مشهور در میان فقهای ما است که قرض ربوی باطل است
یا مثلاً بگوید که طلاقت میدهم به شرطی که برادرم با تو زنا بکند یا خودم بعد از
عده با تو زنا بکنم میبیند این استیحاش دارد.
همین مثالها را ما عرض میکنیم که استیحاش دارد خیلی بد است بی
غیرتی است رباخوری جنگ با خداست اینها همه درستند شروط هیچ اما چرا مشروط خراب
شود؟
بنابراین فرض این است که سرایت یخدور، ترکی بگویم. ظرف و مظروف
تنها چرا میگویند همه جا ظرف و مظروف با هم متباین است و سرایت نمیکند اما در
باب (شرط و مشروط سرایت میکند؟) یک دلیل باید بیاورید که شرط حرام عقد را فاسد میکند
ما بطور مطلق دلیل داشتیم و همه جا میگفتیم که قضیه بریره و امثال اینها صراحت در
این دارند که شرط فاسد مفسد عقد نیست در خود قرآن هم اگر شما دقت بکنید قرآن هم میگوید
شرط فاسد مفسد عقد نیست میگوید رباخوار است اما حتی مثلاً این لایظلمون و
لاتظلمون بعضی استفاده کردند که همین است که شرط فاسد مفسد عقد نیست و پولش را بده
اما ربایش را نده و هیچ ارتباطی با هم ندارند قرض با ربا، ربا با قرض از دو مقوله
اند.
این خلاصه حرف است که شرط فاسد مفسد عقد نیست همه جا حتی در این 5
مورد که در این 5 مورد بعضی اوقات حتی کبری را هم قبول نداریم بعضی اوقات مثل
آخری، کبری درست است شرط حرام است بی غیرتی است ربا خواری است فاسد است و نباید به
آن عمل بکنیم اما شرط فاسد مفسد عقد باشد، نه.
الحمدلله این بحث تمام شد، بحث فردایمان که خیلی خوب است و نمیدانم
که آیا قاعده اش کردند یا نه از این جهت خوب است یک قاعده است مساله وقف است و
مجبوریم این مساله را از اول تا آخر در اینجا بخوانیم کسانی که قواعد فقهیه نوشتند
منجمله مرحوم آقای بجنوردی انصافاً بحث خوبی کردند مفصل بحث کردند ایشان تمام کتاب
وقف را اینجا آوردند و خیلی خوب کاری است.
مساله بعد ما هم مساله رضاع است، آن هم تمام مساله رضاع در این
قانون آمده و چون که مساله رضاع فوق العاده مشکل و خوب است، مساله وقف هم که برای
ما طلبهها خیلی مبتلا به و خوبی است لذا انشاءالله باید مفصل درباره اش صحبت
بکنیم، اگر مرد جواهر هستید جلد 33 و روایتش هم خیلی است در جلد 13 وسایل اگر هم
مرد کار نیستید لااقل این قواعد فقهیه آقا بجنوردی (را مطالعه کنید) و گرنه من میگویم
شما گوش بدهید. اما ایراد بکنید ایراد خوب.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.