عنوان: شرایط فروش وقف
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدۀ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث راجع به وقف، تعریف وقف شد، شرایط وقف گفته شد شرایط واقف گفته شدشرایط موقوف گفته شد شرایط موقوف علیه هم گفته شد الا اینکه مسائلی که معمولاً فقها بعنوان ملحقات ذکر فرمودند هست که این مسائل خیلی پر نفع اند و از مسائل شرایط واقف و شرایط موقوف علیه خیلی بالاتر است.

اول مسأله اینکه فرمودند در 8 مورد می شود وقف را فروخت که حالا این وقف را چطوری می شود فروخت اول بحث اینست که چیزی که مالش نیست چطور می شود فروخت آیا مرادشان اینست که حاکم شرع این کار را بکند؟ برای اینکه مثلاً چنانچه انفال مال خداست اما مال عنوان حکومت است و حکومت می تواند تصرف در انفال بکند اینجا هم این جور است که حکومت است که می تواند مال خدا را یا مال بلا مالک را تصاحب بکند و اگر صلاح می داند بفروشد، آیا مرادشان اینست؟ که باید ذکر فرموده باشند اما همین طور فرمودند که در 8 مورد می شود وقف را فروخت آیا واقف می تواند این کار را بکند؟ نه برای اینکه واقف چکاره است؟ بعد از آنکه آقای واقف این ملک را وقف کرد حتی اگر یادتان باشد در سابق گفتیم که تولیت هم نمی تواند برایش تعیین بکند الا در ضمن عقد وقف اینهم یکی مثل مردم می شود وقتی یکی مثل مردم شد واقف هیچ کاره است مثلاً این کسانی که مسجد وقف می کنند همیشه خودشان و زن و اولادشان را از مردم بستانکار می دانند و مسجد را مال خودشان می دانند نه، این همه غلط است به مجردی که سلب ملکیت کرد تمام شد این هم کاحد من الناس پس آن که نمی تواند بفروشد، مردم بخواهند بفروشند، چه کاره اند که بفروشند؟ مسأله بر می گردد به اینکه حاکم می تواند در مواردی وقف را بفروشد این 8 مورد گفتند یعنی چه؟ باید یک قاعده کلی بگوئیم که هر کجا حاکم شرع صلاح بداند وقف را بفروشد خودش می شود بایع مِن قِبَلِ الله و می تواند وقف را بفروشد هر کجا هم صلاح نداند نمی شود، نمی فروشد از این 8 مورد باشد یا نباشد و اینکه شیخ انصاری هم همین طور مسأله را گفتند که در چند صورت می شود بعد هم در قواعد فقهی آمد و مثل مرحوم آقای بجنوردی گفت که در 8 جا می شود وقف را فروخت ایراد بزرگی به ایشان وارد است مخصوصاً به شیخ، شیخی که همه چیز را به ما نشان داده به شیخ می گوئیم آقا چه کسی می خواهد بفروشد اگر می گوئید واقف، که هیچ کاره است، اگر می گوئید مردم، که هیچ کاره اند اگر می گوئیم بله حکومت می تواند اما 8 مورد یعنی چه؟

یک قاعده کلی بگوئید که هر کجا صلاح بداند وقف را بفروشد، تبدیل به و تبدیل بکند مسجد را می تواند بفروشد اما اگر صلاح تام و یک مصلحت ملزمه باشد و اگر آن مصلحت ملزمه نباشد حکومت هم از این کارها نمی کند چون آن کردارش تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است لذا آنجا که بفروشد می خواهد این 8 مورد باشد، می خواهد جای دیگری باشد می تواند بفروشد، آنجا هم که مصلحت نباشد ولو این 8 مورد باشد نمی تواند بفروشد لذا نمی دانیم چطوری معنا بکنیم حالا اگر شیخ انصاری نفرموده بودند طوری نبود اما در کلمات شیخ است که می شود در کلمات صاحب جواهر جلد 33 جواهر را مطالعه کنید در کلمات صاحب جواهر هست و اینها مثلاً مثل شیخ بزرگوار که غیر صاحب جواهر است در ولایت فقیه و بحث ما اینجا ولایت فقیه هم نیست بلکه حکومت است، حالا حکومت امام (ع) آیا می تواند وقف را بفروشد؟ ولی علی کل حال اگر هم کسب شبهه در ولابت فقیه داشته باشد در اینجاها نمی شود بگوید 8 مورد می گوئیم اصلاً نمی شود هیچکس نمی تواند الا مثلاً یک مصلحتی جلو بیاید که عدول مسلمین بجای حکومت بنشیند ولی حالا اینها بحث ما نیست انکه بحث است اینست که فرمودند در 8 مورد می شود وقف را فروخت بگوئیم چه کسی بفروشد؟ اگر بگوئید واقف، نمی تواند چه کاره است که تصرف در مال الله بکند؟ تصرف در مدرسه طلبه ها بکند؟ اگر بگوئید که مردم، باز مردم چه کاره اند که بخواهند تصرف در مسجد بکنند؟ چه دلیلی هست که بتوانند این کارها را بکنند؟ اگر بگوئید حاکم می گوئیم خوب است اما منحصر به این 8 مورد که نیست حالا روی این شبهه فکر کنید و تشکر می کنم از آقای الهی امروز گفتند که من نصف صفحه حاشیه نوشتم در هر صفحه نصفی اش حاشیه، از ایشان تشکر می کنم همه شما همین طور باشید، به راستی چیز بنویسید، به راستی بگوئید، به راستی از شما استفاده بکنیم خیلی خوب است استاد بزرگوار ما حضرت امام به ما سفارش می کردند که تحشیه کنید بعد از مرحوم حاج شیخ نقل می کردند که کسی که خیلی ملا بوده جزوه نوشته و برده پیش مرحوم حاج شیخ، مرحوم حاج شیخ گفتند خیلی خوب جزوه ای بود اما یک نقص بزرگی داشت و آن اینکه حاشیه نداشت بز اخوش که نیست باید حاشیه داشته باشید، بعد مرحوم حاج شیخ شوخی کرده بود و گفته بود اگر چیزی نداری اقلاً فحش بده، حاشیه باید باشد حالا ولو بی خودی، خیلی حرف خوبی است، لذا روی این مسأله ای که من عرض کردم فکر کنید ببینیم شما می توانید حل بکنید یا نه؟ صورت اولی که گفتند می شود وقف را فروخت، گفتند که خراب شده باشد مدرسه طلبه ها خراب شد دیگر قابل سکونت نیست حالا می شود فروخت می گوئیم آقا فروخت یعنی چه؟ خوب این خرابه را همین طور می گذارند تا یکی پیدا شود و آبادش بکند من که آمدم بیش از 20 مدرسه از مدارس اصفهان غالبش خراب بود در بعضی ها را هم بسته بودند بعضی ها هم نم تا طاق رفته بود خوب الحمدالله همه را ساختیم دیگر حسابی هم ساختیم، نه همین طور ساختن بصورت گچ کاری و این طور کارها نه، در بعضی موارد بیش از 300 میلیون خرج کردیم خوب ساخته شد دیگر؟ الان همه مدارس را ساختیم الا شاذ که آن شاذ هم دست ما نیست الحمدالله و حالا مدرسه خراب بود و درش بسته بود بگوئیم می شود فروخت، این یعنی چه؟ خوب صبر می کنیم کسی آن را می سازد، بالاخره کسی پیدا می شود، امسال نه سال دیگر و می سازد دیگر حالا اگر کسی نیست و نمی شود چرا بفروشند مدرسه که جای طلبه هاست، جای طلبه ها نباشد، حجره هایش را اجاره بدهند اصلش باقی بماند منافعش مال دیگران باشد چرا این کار را نکنند و منافعش را به طلبه ها ندهند؟ این کار خیلی بهتر از فروش است اتفاقاً خرابه ها نفعش خیلی بهتر از آبادانی است، پارکینگ می کند و یک ساعته 100 تومان می گیرد، این هم برای طلبه ها بالاخره از آن نفع می برند چرا بفروشند؟ و اینکه تا خرابه شد بفروش یعنی چه؟ چرا بفروشد؟

باید فرض بکنیم جائی را که هیچ نفعی بر آن بار نیست و امید اینکه بعد منفعت پیدا کند هم نیست و این خیلی کم پیدا می شود شما یکی را پیدا کنید که نشود تبدیل و تبدیل بکند و نشود این حرفهائی که من می گویم بگوئید و بالاخره نشود غیر از فروش خوب می گوئیم کسی که می خرد برای چه بخرد؟ هر نفعی که او می برد، این آقای بایع هم ببرد چرا می خرد؟ هر نفعی که او می خواهد ببرد و شما می خواهید ملکش بکنید، چون حکومت می تواند ملک بکند مثل سهم امام است دیگر، که حکومت می تواند طلبه را مالک بکند مثل انفال لذا اینکه می شود فروخت ظاهراً نمی توانید مصداق پیدا کنید اگر بتوانید مصداقی پیدا کنید خدمت خوبی به من کردید آنها همینطور گفتند که اگر خراب شود می شود فروخت لذا مرتب می آیند از من سوال می کنند و من هم جواب می دهم اینکه حمام است دیگر حالا نمی شود از آن استفاده کرد، حالا همان حمام که از آن نمی شود استفاده کرد اگر به قول ایشان کاربردیش بکنیم خوب این حمام را پاساژ می کنند وقتی پاساژ کردند، این وقف برای طلبه ها بود حالا استفاده اش را به طلبه ها می دهند و اما اینکه بفروشم، چرا بفروشم؟ تا عام و خاص که ندارد، حمام وقف عام است دیگر وقف خاص هم همین است، وقف زید است چرا بفروشد/ چه کسب بفروشد؟ حالا بگوئید حاکم، حاکم که خودش نمی تواند بفروشد، بگوئید حاکم می فروشد، می گویم کسی که می خرد می خواهد چه بکند؟ می خواهد مغازه بکند، خوب تو مغازه بکن بده به طلبه ها تو مغازه بکن بده به همین وقف خاص به زید، اما بفروشد (نه) مثلاً از من که سوال می کنند می گویند که آیا مدرسه بکنیم؟ می گویم خوب است، بکنید می خواهیم مسجد بکنیم، می گویم طوری نیستبعضی اوقات از من سوال می کنند که مثلاً 10 متر زمین مانده این را هیچ کاری نمی شود کرد نه می شود مغازه کرد، در پیاده رو است نه می شود استفاده دیگر مثل پارکینگ کرد نه می شود جزء مسجدش کرد و امثال اینها اما کنارش حاضر است این 10 متر را بردارد و 20 متر به ما بدهد خوب باز هم به همان تبدیل و تبدیل بر می گردد خیلی خوب اما حالا جائی پیدا کنید غیر از فروش هیچ چاره ای نیست، ظاهراً نمی شود پیدا کرد الا اینکه این طور فرض بکنید که دولت اسلامی گفته باید خیابان شود خوب اجازه می دهیم این دیگر فروش و اینها نیست، استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی بروجردی می فرمودند اگر مردم خیابان بخواهند، مسجد هم باشد، مدرسه هم باشد باید اجازه بدهیم و تصریح هم می کردند که من از مردم می ترسم که این اجازه را بدهم آن وقت ها قبل از انقلاب هوچی بازی می کردند مثل حالا که بعضی اوقات هوچی بازی عجیبی در طلبه ها پیدا می شود ولی به قول آقای بروجردی آن بر می گردد و فروش هم نیست آن به یک مصلحت تامه ملزمه بر می گردد که با اهم و مهم کردن مهم باید فدای اهم شود، آن غیر از این مسأله ما می شود، بله دیگر احتیاجی به فروش هم نیست همین مثدار که در خیابان واقع شود و اعراض است از مسجد بودن خود به خود بیرون می رود الا اینکه پول بگیرند مثلاً حاکم از این مدرسه پول حسابی می گیرد و صرف مدرسه دیگر می کند، به او می گویند یک مدرسه دیگر بساز، نمی تواند بسازد، از او پول می گیرند یک مدرسه می سازند اینها همه خوب است اما اینکه صرف تخریب موجب بیع است نمی دانم یعنی چه؟ خیلی مشکل است و شاذ است موارد نادر و شاذی است.

الان در رساله ها دارد که چیزهایی مثل در و پنجره مسجد، مثل فرش مسجد که نخش پیدا شده اینها را می شود تبدیل کرد به فرش خوب یا فرشها را به یک مسجد داد یا آن در و پنجره را به یک مسجد داد اینها همه خوب است اما فروش که آیا می شود اینها را فروخت؟ فرش را بفروشیم بجای آن خرج مسجد بکنیم تبدیل و تبدیل غیر از فروش است اما بفروشیم و خرج مسجد بکنیم، چنین چیزهائی باید پیدا کرد.

مثلاً الان سوال می کنند که زمین بوده وقف برای مسجد، آنوقت کشت و کار می کردند، حالا در وسط محله واقع شده، زباله دانی شده و اصلاً کشت و کاری در کار نیست حالا این زمین را بفروشیم و خرج مسجد کنیم یا این زمین را مبدل به زمین دیگر کنیم که بشود آنجا مغازه ساخت آیا این می شود یا نه؟ این بیع است یا نه؟ خوب اگر بشود همان زمین کار بردی شود حالا که نمی شود بکارند مغازه بکنند و از مغازه اش مسجد استفاده بکند خوب باز هم وقف است و طوری نشده یا اینکه تبدیل بکنند آن زمین را بدهد به یک زمین دیگر تبدیل بکنند این هم می شود اما اگر هیچ چاره ای بجز فروش نباشد، اشکال همین است که آن آقا که می خرد برای چه می خرد؟ هر کاری او می کند شما هم بکن پیدا می شود اما خیلی شاذ است بر می گردد به اینکه می شود مسجد را فروخت یا نه؟ اگر حکومت و حاکم اسلامی صلاح بداند یعنی در بمبست واقع شود و هیچ چاره ای نباشد بجز فروش ان وقت طوری نیست که بفروشد باز آن مصلحت حکومتی، آن باید جلو بیاید تا برای ما کار بکند، این یک صورت.

صورت دوم نظیر همین است گفتند از منفعت بیفتد اگر وقف از منفعت افتاد می شود آن را فروخت خوب برای این هم باید موارد شاذی پیدا کنیم و الاّ از منفعت بیفتد یعنی چه؟ خوب حالا حمام عمومی بوده، مردم حمام عمومی نمی خواهند کاربردی اش می کنند اما اینکه منفعت حمامی، این چرا؟ که اگر این منفعت حمامی نشود بفروشیم خوب این منفعت حمامی ندارد چرا بفروشیم؟ باید جایی پیدا کنید که سلب المنفعه باشد مثلاً زمینی شوره زار باشد و دیگر نشود هیچ استفاده ای از آن کرد و همان اشکال جلو می آید آن کسی که می خواهد بخرد، برای چه می خواهد بخرد؟ همان کاری که او می خواهد بکند شما بکند لذا باید برگردانیم- مثل همان تخریب – به موردی که نفعش اصلاً و ابداً نباشد، آن وقت که نبود چه کسی می تواند بفروشد، واقف نه، مردم نه، حاکم آری، می گوئیم اگر حاکم می تواند بفروشد دایر مدار مصلحت می داند کاربردی بشود، کاربردی بشود، اگر هم مصلحت ببیند که بفروشد، خوب بفروشد.

اما این عدم المنفعه خصوصیت داشته باشد، نمی دانم یعنی چه و چون این قول، قول مشهور است، همین طور من رد نکنم و شما بشنوید، رویش فکر بکنید روی این 3 مسأله که گفتم ببینیم که می شود از شما استفاده بکنیم یا نه انشاء الله از شما بشود استفاده کرد.

   و صلی الله علی محمد و آل محمد.