اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
راجع به حرمت ربا آيات
داغي داشت كه خوانديم ، روايات داغي داشت كه كم نظير در فقه و روايات اهل بيت (ع)
بود ، آنها را هم خوانديم . راجع به اجماع هم ، قضيه فقط اجماع فقها نيست ، يك
ضرورت در اسلام است و اصل اينكه ربا حرام است اجماع فقها ، اجماع شيعه ، اجماع سني و يك ضرورت در
اسلام عزيزد است .
مسأله اي كه نگفتند و
شما (بايد) بگوئيد مسأله چهارم است و آن اينكه عقل و عقلا ، نه آن عقل فلسفي دقي
اقتصادي كه ديروز اشاره كردم ، عقل تجربي و عقلا ، آدم رباخور را منفور مي دانند و
كارش را قبيح مي دانند ولو اينكه مثلاً نفهمد كه _ هر چند مي فهمد _ احل الله
البيع و حرم الربا ، آن ربا هم يك معامله است اما وقتي در عرف مردم برويم ، مي
بينيم كاسب را حبيب الله مي داند ، اگر كاسب با انصاف و متديني باشد . اما آن
مغازه رباخوري كه پهلويش است ، اينرا از چيزهاي قبيح مي داند ، هر اندازه آن را
مقدس مي داند ، اين را نامقدس مي داند . لذا اگر اين حرف مرا بپسنديد ديگر آيات و
روايات ارشادي مي شوند . لذا غير مسلمين هم همينطورند ، شما اين بانكهاي بين
المللي را ببينيد اينها چون ربا را حرام مي دانند در حاليكه مي توانند 10-8 درصد (
بگيرند ) اما هر چه بتوانند كمش مي كنند ، بعد هم اعلام مي كنند كه ما آن هستيم كه
بانك ما يك در صد ، آنهم بعنوان كارمزد ( مي گيرد ) كه اگر بتوانيم اين يك درصد هم
نمي گيريم . الآن دنياي روز اينطور است خُب اگر به راستي اينرا يك تجارت مي دانست
، چرا اين كار را بكند ، مي آمد يك درصد را 10 درصد مي كرد و آن معامله رايج بين
المللي و دولتي هميشه چنين بوده است ، كه ربا يك چيز قبيحي بوده است ، حالا اين
بانكها و امثال اينها ، اين عرفيت را عقلاني كردند يعني از نظر اقتصاد ، فرمولهاي
اقتصادي به آنها مي گويد كه ربا ضرر به اقتصاد مي زند ، هر چه بتواني كمکش كني
بهتر است . فعلاً از اين راهها جلو مي آيند ، از راههاي فرمول اقتصادي يعني عقل
دقي ، از راه عقل دقي ربا را حرام مي دانند ، حرام اقتصادي ، نه حرام شرعي . اما
همينها هم علاوه بر اينكه ربا را حرام اقتصادي ، حرام دقي عقلي مي دانند ربا خوردن
در هر ملتي ممنوع است قبيح است مثل معاملات مضره است در هر ملتي چيزهايي هست كه
اقرار دارند ضرر دارد و روي آن مي گويند معامله نه ، ربا را هم مي گويند نه در
حاليكه به راستي هم اگر 2 مغازه پهلوي هم كه يكي لبنياتي است و ديگري ربا بگير ،
ربا بده ، اين دو تا فرض كنيد كه از نظر خرج و مخارج با هم تفاوتي نداشته باشند ،
آن ماست مي فروشد و سود مي كند ، اين هم پول مي دهد و سود مي كند . اما عرف از اين
دو مغازه ، يكي را مقدس مي داند و يكي را
قبيح مي داند . اين از كجا پيدا شده . عرف متشرعه هم نه ، اين نظير همان خبر واحد
است كه مرحوم آخوند در كفايه وقتي كه ادعاي اجماع مي كند مي فرمايد كه نگو اجماع
فقها بگو اجماع متدينين ، اجماع متشرعين ، بعد مي فرمايد اجماع متدينين هم نگو ،
بگو اجماع عقلا كه آن اول و دوم هم به همان اول برمي گردد و اينكه خبر واحد حجت
است . حالا همين عقلا خبر ضعيف را حجت نمي دانند ، نقلش را هم قبيح مي دانند .
مثلاً شايعه در ميان مردم هست اما مردم لاابالي . مردم ريشه دار _ كه به آن عرف مي
گوئيم _ مسلماً شايعه را حرام مي دانند ، يعني چيزي كه دليل برايش نداريد را نقل
كنيد ، اين پيش عرف عقلا قبيح است ، چنانچه اگر چيزي نقل كنيد كه ريشه دار باشد
يعني مثلاً خبر ثقه ، اين پيش عقلا حلال است ، بلكه بعضي اوقات واجب است . و اين
قواعدي كه ما داريم ، معمولاً تعبد در آن خيلي كم است . كه در باب ربا مثال مي
زنيم كه قضيه مثلين يك تعبد است و نمي شود هيچ طور از نظر عقلا درستش كنيم .
لذا اين تعبديات را
كنار بگذار و در اين معاملات بمعني الاعم مي بينيم كه شارع مقدس تابع سيره عقلاست
، عقلا بيع دارند و شارع مقدس امضاء كرده ، اجاره دارند و شارع مقدس امضاء كرده ،
مضاربه دارند و شارع مقدس امضاء كرده . اجحاف دارند و مي گويند بد است و شارع مقدس
امضاء كرده ، غش در معامله دارند و مي گويند بد است و شارع مقدس امضاء كرده ، ربا
دارند و مي گويند بد است و شارع مقدس امضاء كرده است لذا ما بگوئيم اصلاً قضيه ربا
يك بناي عقلائيست ، قبيح است . و حالا هم نمي خواهيم اين بحث را ( مطرح ) كنيم ما
كه نمي خواهيم عرف مردم را درست كنيم . خدا رحمت كند آقا سيد محمد فشاركي در سر من
رأي همان پهلوي آن اطاق مقدس كه مربوط به امام زمان است ، لب ايوان نشسته بودم
آقايي آمد سلام كرد ، ايراني بود گفت آقا قبر امام زمان كجاست ، مرحوم آقا سيد
محمد اشاره كردن به اتاق مقدس گفتند اينجا . رفت در اتاق آنوقت مرحوم سيد محمد رو
كردند به اينها و گفت كه اين عرف است كه ما بايد از آن متابعت كنيم . اما خُب
معلوم است كه آقا سيد محمد اشتباه كرد ديگر . ما كه نمي گوئيم از اين عرف بايد
متابعت كنيم ، نه . از عرف ريشه دار . لذا من شهرت را حجت مي دانم ، همينطور كه
آنها اجماع را حجت مي دانند و براي من مصداق ندارد ، من شهرت را حجت مي دانم ، اما
چه شهرتي ؟ شهرت ريشه دار . من شايعه را حجت مي دانم اما چه شايعه اي ؟ شايعه حجت
دار كه اسمش را شهرت مي گذاريم ، ريشه دار ، عقلائي متشرعه و آن افرادي كه بدون
فكر حرف نمي زنند . خُب شايعه را اينها حرام مي دانند ولو اينكه شايعه در بين مردم
زياد است . تمام اين حرمتها را حرام مي دانند ، من فكر نمي كنم شما بتوانيد تعبد
در اين حرمتها پيدا كنيد گناه دروغ را خيلي بزرگ مي دانند ، حتي در جامعه ما
اينطور شده كه دروغ يك فضيلت شده ، هر
كسي بتواند بيشتر دروغ بگويد ، او بيشتر مي تواند پيشرفت كند ، اين جامعه نه . در
اين جامعه افراد از عقلا و متدين به اخلاق هستند و آن جامعه متدين به اخلاق زنا را
حرام مي دانند ، لختي را حرام مي دانند دروغ گفتن را حرام مي دانند و ربا را حرام
مي دانند ، احل الله البيع و حرم الربا و خيال نمي كنم طائفه اي پيدا كنيد
كه ربا را حلال بداند ، نه ربا حرام است ، اما لاابالي گري در جامعه زياد است .
همان قضيه اي كه مي گفتند يك يهودي با يك مسلمان نشسته بودند و گناه مي كردند آن
يهودي پرسيد در دين تو شراب حرام است ، پس چرا مي خوري ؟ گفت من و تو مثل هم ، من
مسلمانم تو يهودي من لاابالي در مسلماني ، تو لاابالي در يهودي گري . اينها را
حساب نكنيد در مردم هميشه لاابالي بود ، از زمان حضرت آدم تا الآن . لاابالي در
تقيد به ظواهر شرع ، اما معلوم است ، اين
مردم ، حتي همان ربا خور اگر وجدان داشته باشد ، سو سوي وجدان اذيتش مي كند . حتي
مثلاً مي گويد اي كاش من هم مثل لبنياتي بودم و ماستي مي خريدم و به مردم مي
فروختم و مقداري استفاده مي كردم در حاليكه حالا مقداري پول به مردم مي دهد و
مقدار بيشتري مي گيرد . همانكه قرآن از مردم لاابالي نقل مي كند ، كه اينها مي
گفتند و خدا مي فرمايد كه فرقش همين است ، آن مصلحت تامه دارد ، اين مفسده تامه
دارد « احل الله البيع و حرم الربا » اگر اين حرف من را بپسنديد ، اين مربوط به
ربا هم نيست لذا ما خيلي كم در معاملات تعبديات پيدا مي كنيم ، در آنجاهايي كه عرف
هم دارد ، لذا تعبديات منحصر به عبادات مي شود ، اصل عبادت هم نه . همه فطرتشان مي
گويد بايد در مقابل خدا كرنش كرد . از همين جهت نحوي كرنش را اسمش را گذاشته نماز
و مي گويد همه اقوام داشتند . در حاليكه اين نماز ما را كه حضرت موسي نداشته ،
حضرت عيسي نداشته ، اما همين همين حضرت عيسي كه نماز ما را نداشته ، همان وقتي كه
بدنيا آمد گفت « اني عبدالله اتني الكتاب و جعلني نبيا و جعلني مباركا عين ما كنت
و اوصاني بالصلاه و الذكاه مادمت حيا و براً بوالدتي و لم يكن جباراً سقياً »
اينها همه نماز داشتند اما نه اين نماز ما . كرنش در مقابل خدا هر كسي خداشناس است
مي گويد بايد در مقابل خدا تواضع كند . اسلام مي گويد اينطوري تواضع كن . بايد
نماز بخواني ، آنهم عربي بخواني ، آنهم با اين طرز خاص بخواني ، قبلش وضو بگيري .
اينها مي شود تعبد . اما اصلش چه ؟ ديگر تعبد معنا ندارد . اصلش يك امر فطري است ، يك امر عقلائي
است ، ولو نه آن عقل دقي فلسفي ، روش و منش عقلا ، منش عرف . در مقابل خدا بايد
كرنش كنيم . هر كسي درك مي كند كه بايد به ظواهر شرعي تقيد داشته باشد . تقيد به
ظواهر عرف داشته باشد . و خيلي از افراد را سراغ دارم و ديدم كه در حاليكه قبول
ندارد اما بايد در جامعه مودب به آداب اسلام باشم يعني وجدانش اينطور مي گويد .
خيال نمي كنم شما بتوانيد يك گناه تعبدي پيدا كنيد مخصوصاً اصول گناه ، مثل دروغ و
غش در معامله و ظلم و مردم فريبي و مال مردم خوردن و امثال اينها . اينها همه يك امر
عقلائي است . منجمله ربا . شارع مقدس هم همان بناي عقلا را با اين زبان تأييد كرده
است و گفته است « احل الله البيع و حرم الربا » لذا در روايات هم داريم بعضي اوقات
پيامبران ، يا پيغمبر ما و ائمه طاهرين مي فرمايند اينهائي كه ما مي گوئيم در همه
انبياء هست . همه انبياء آمدند « ليقوم الناس بالقسط » همه حرفها در اينست كه عقلا
فعلاً ربا را حرام مي دانند ، گاهي با دقت اقتصادي جلو مي آيند و مي گويند ربا «
يوخدور » هر چه كم كردي بكن اگر قرض الحسنه داشته باشي خيلي خوب است ، اسلام هم مي
گويد ربا « يوخدور » اگر قرض الحسنه داشته باشي آن يك درصد كارمزد را هم نداشته
باشي خيلي خوب است اين الآن دنياي روز است و الّا اگر دنياي روز نبود چرا بايد
غريبها و اين آمريكاي جنايتكار كه حمله كرد نفت را گرفت و الآن در شبانه روز 6-5
ميليون بشكه نفت را آمريكائي ها از عراق دزدي مي كنند بدتر از دزد سر گردنه ، اما
همينها با اينهمه جناياتشان ، يك ميليون آدم كشتند تا نفت بخورند . خدا شكم همه
آنها را پاره كند . اما همينها ربا را حرام مي دانند . حالا اسمش را بگذاريم حرام
اقتصادي اما همين حرام اقتصادي معنايش اينست كه عقلشان و وجدانشان روش و منش شان مي
گويد كه تجارت خوب است و ربا خوري بد است . از حالا برو تا زمان صدر اسلام چند روز
قبل گفتم كه در زمان صدر اسلام ، مفروق عنه گرفته شده كه ربا بد است ، اسلام مي
گويد كه اين ربا كه تو مي داني چيست ؟ اين گناهش خيلي بزرگ است . اصلاً اين كه ربا
خوري بد است ، در مشركين هم بوده است . مشركين هم مثل همين آمريكائي ها ، مثل همين
غربيها اينها هم كارشان اين بود كه سر گردنه مردم را بكشند ، مالشان را ببرند ،
بعضي ها هم ( اينرا ) يك فضيلت مي دانستند اما همان كه شمشير مي زد و مردم را مي
كشت بد مي دانست ، همانها كه ربا مي خوردند ، ربا را بد مي دانستند اگر حرف مرا
بپسنديد اينطور مي شود كه ما دليلي براي حرمت ربا بجز بناي عقلا نداريم و شارع
مقدس آن بنا را امضاء كرده است . تعبد نيست لذا ديگر نمي شود از خود آيات اطلاق
گيري كرد ، ديگر نمي شود از خود روايات اطلاق گيري كرد ، نمي شود بگوئيم كه
خصوصياتش حجت است يا نيست . راجع به اجماع هم اجماع داريم كه ربا بد است « من حيث
اَنّه عقلا » بله « من حيث انه مسلمان » باز هم بد است « من حيث انه فقها » باز هم
پيششان بد است .
ربا بد است ، بايد 100
تازيانه بخورد . اين قانون از طرف شارع مقدس است . ربا بد است آيا معامله اش هم
باطل است يا نه ؟ بايد بحث كنيم كه معامله اش باطل است يا نه _ شرعاً _ آنها
خصوصيات است ما فعلاً روي اصل ربا حرف مي زنيم كه اصل ربا كه مي گويند « يدل عليه
الآيات و الروايات و الاجماع » مي خواهيم بگوئيم اجماعش به سيره عقلا برمي گردد ،
آيات و رواياتش هم به بناي عقلا برمي گردد و عقلا ربا را حرام دانستند و مي دانند
.
و چون مشهور بود كه در
آنجا كه شهرت شارع مقدس را بگيرد ، با « فاذنوا بحرب من الله و الرسوله » جلو آمد
. اين مسأله دوم .
مسأله سوم كه خيلي هم
مفصل روي آن بحث شده ، و ما هر چه مختصر بايد از آن بگذريم ، اين مسأله است كه ربا
مربوط به قرض است اما شارع مقدس فرموده كه اگر يك جنس ، خوب و بد داشته باشد و شما
بخواهيد اينرا زياد بگيريد _ مكيل و موزون هم باشد _ جايز نيست . يك من گندم خوب
با يك من و نيم گندم بد ، از نظر قيمت مساوي است .
يا يك من برنج كه حالا
جداً دعا كنيد كه خيلي براي فقرا سخت است پريروز ديدم سايتها و روزنامه ها نوشتند
كه برنج مازندران در مازندران كيلويي 3000 تومان ، حالا يك من برنج ( مازندراني )
3000 تومان يا تايلندي 1500 تومان . يك من برنج خوب مي دهد و 2 من تايلندي مي گيرد
، از نظر قيمت مثل همند و هيچ تفاوتي
ندارد ، اما اين رباست و حرام است . و اين مسأله پيش اصحاب مسلم است كه
روايت هم روي آن خيلي هست ، شايد بيش از 100 روايت از ائمه طاهرين ( ع ) در اينجا
صادر شده است ، حتي روز اول گفتم كه مرحوم آقاي بجنوردي و امثال ايشان ، قاعده ربا
را اينجا آوردند كه « لا ربا في ما لايكال و لايوزن » يعني چيز مسلمي پيش اصحاب
است كه 2 شرط دارد يكي مثل باشد ، و بخواهيم اضافه ( كنيم ) و يكي هم موزون باشد ، مكيل باشد . مثل همين
مثالي كه زدم ، 2 من برنج تايلندي يا پاكستاني را مي دهد به يك من برنج ايراني
قيمتش مثل هم ، اما ربا است و حرام است ، اسمش را هم ربا گذاشتند . آنوقت عجب هم
هست ، كه باز روايت داريم كه مثلاً اگر بخواهد تخم مرغ را بِكشد نمي شود يك كيلو
به يك كيلو و نيم اما اگر بخواهد عددي بفروشد ، 10 تا تخم مرغ به 15 تا تخم مرغ .
براي اينكه آن 15 تا تخم مرغ كوچكتر است ، گفتند ربا نيست ، اگر بكشد رباست ، اگر
عددي بفروشد ربا نيست .
اين يك مسأله مسلم پيش
اصحاب است كه 2 شرط دارد تا ما بگوئيم كه ربا است ؛ يكي مثلي باشد ، يكي هم كيلي
يا وزني باشد .
اين مسأله يك تعبد است
يعني عقلا اين حرف را ندارند . مسلم در عقلا اگر كسي يك من گندم خوب بدهد و يك
كيلو گندم بد بگيرد يا بعكس ( بد نمي دانند و ربا نمي دانند ) چرا ربا نيست ؟ براي
اينكه زيادي كه نيست كه 1000 تومان بدهد و 1100 تومان بگيرد ، قيمتها را با هم مي
سنجند چنانچه اگر يك من كشمش بدهد و 2 من گندم بگيرد ، قيمت اين 2 من و آن يك من
مثل هم باشد ، خُب پيش همه فقها طوري نيست ، پيش عقلا هم طوري نيست وقتي يك من
كشمش به 2 من گندم است ، مي گويند ربا نيست اما وقتي يك من گندم به يك كيلو گندم
ديگر كه يكي خوب و ديگري بد است ، مي گويند ربا است هيچ وجهي در مسأله نيست جز
تعبد و اين يك امر تعبدي است و چون تعبدي است خيلي مطلب را برايمان آسان مي كند هر
كجا شك كنيم مي گوئيم ربا نيست . چه شك در حكم ، چه شك در موضوع ، اصل داريم و آن
اصل برايمان كار مي كند و مي گوئيم ربا نيست .
خُب اين اصل مسأله ( كه
) مسلم ( است ) و هيچ چاره اي جز اينكه بگوئيم تعبد نداريم حالا يك مسأله براي
جلسه بعدمان مي ماند كه اينست :
مثلي چيست ؟ خيلي جاها
مي فهميم كه مثلي ( مثل ) گندم است به گندم كه اينها مثلي بين اند ، مي فهميم (
مثل ) كشمش و گندم كه اينها مثلي بين نيستند . بعضي اوقات انسان گير مي كند مثل
گندم و آرد كه آدم با يك تسامح مي تواند بگويد مثلي است اما نان و گندم ، مشكل است
كه انسان بگويد مثلي است . فقها هم مي گويند مثلي ، مثل گندم و جو مسلم مثلي نيست
اما روايت داريم كه مثلي است ، اصلش از يك چيز است ، اينها را چطور بايد درست كنيم
. لذا مسأله بعد ما اينست مثلي چيست ؟ و از كجا بايد مثلي را بگيريم ؟ معركه آرا
در ميان فقهاست حالا لااقل همين تقريرات مرحوم بجنوردي را ببينيد اگر حال داشتيد
(تقريرات) مرحوم صاحب جواهر (را هم ببينيد) مرحوم صاحب عروه هم اينجا در ملحقات
عروه كتاب ربا دارند كه كتاب رباي ايشان انصافاً خيلي هم خوب است بالاخره اگر حال
داشته باشيد مطالعه كنيد تا جلسه بعد از شما استفاده كنيم اگر حال نداريد ، لااقل
اين كتاب قواعد بجنوردي را ببينيد كه قواعد خوبي است و از ايشان تشكر مي كنيم تا
انشاء الله جلسه بعد از شما استفاده كنيم .
وصلي الله علي محمد و آل محمد