اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم
الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
بحث
امروز از بحثهای سهل و امتناع است، مسئله سهل و امتناع اینست که به حسب ظاهر آسان
است اما وقتی دقت بکنیم مشکل میشود لذا میگویند قرآن شریف یکی از معجزاتش همین
است که سهل و امتناع است.
مسئله از این جهت آسان است که یک دسته روایت
داریم که میگویند شراب نجس است، یک دسته روایت داریم که میگویند شراب پاک است،
آن روایاتی که میگویند شراب نجس است، حمل میکنیم بر کراهت، به قرینه آن روایاتی
که میگویند شراب پاک است. که دیروز اسمش را گذاشتم حمل ظاهر بر نص. روایاتی که میگویند
لابأس، خب نص در جواز است نمیشود که جوازش را از لابأس بگیریم، طوری نیست اما آن
روایات که میگویند طوری هست، ظهور است و نص نیست برای اینکه ممکن است مرادش رجس
باشد، رجس معنوی، خب معلوم است شراب در لباس باشد، شیشه شراب در خانه باشد، انسان
دستش را به شیشه شراب بگذارد، معلوم است اینها" رجس من عمل الشیطان
فاجتنبوه" لذا آن روایاتی که میگوید که رجس است، روایاتی که همینطور که میگوید
لاتشربه، میگوید لاتصل فیه، آن لاتصل فیه را حمل بر رجس قرآن حمل کنیم یعنی بر
پلیدی، به عبارت دیگر آن روایات نص در عدم جوار نیست، ظهور در عدم جواز دارد،
ظهورش را میگیریم، بواسطه لابأس.
بعبارت دیگر حمل مطلق بر مقید 2 جور است ؛ یک
قسمت تصرف در ماده میکنید و مشهور است که گفته است اکرم العلما یک دلیل گفته
لاتکرم الفساق منهم، تصرف در ماده میکنیم و میگوئیم مراد لاتکرم یعنی فساق اکرم
یعنی عدول اما بعضی اوقات تصرف در ماده نمیکنیم، تصرف در هیأت میکنیم، یکی گفته
جایز است، یکی گفته جایز نیست، آنکه گفته جایز است، خب نص است، آنکه گفته جایز
نیست ظهور درستی وحرمت دارد، آن ظهور را میگیریم، حمل بر استحباب میکنیم، حمل بر
کراهت میکنیم. لذا مشهور شده که اگر ما مطلق و مقید و عام و خاصی داشتیم تصرف در
ماده بکنیم نه تصرف در هیأت. اما اگر یادتان باشد ،خب بحثش را کردیم و همه هم
فرمودند گفتند این محل مطلق بر مقید در مستحباب و در ادعیه و در تربیت و اخلاق
نیست، آنجا همیشه تصرف دلالی میکنیم نه تصرف مادی و در میان قدما مشهور است که
اگر یک روایت در جواز چیزی داشته باشیم ولی 10 روایت برای نهی داشته باشیم ، حمل
بر کراهت میکنند، یک روایت برای عدم وجوب داشته باشیم ،10 روایت بر وجوب، میگویند
وجوب را از دست بده و حمل بر استحباب میکنند اما در قوانین که قاعده ضرباً
للقانون بطور مطلق گفته میشود، یعنی اول کلی را میگویند برای اینکه بعداً جزئیها
را بگویند، در همین یک مورد گفتند تصرف دلالی نه، تصرف مادی. سببش هم اینست که
قاعده هر قانون اینست که کلی را میگویند بعد جزئی را میگویند، تبصرهها را میگویند،
خصوصیات را میگویند ،لذا میگویند آن کلی ضرباً للقانون گفته شده نه برای عمل،
اراده استعمالی بوده نه اراده جدی لذا در همین یک مورد میگویند حمل مطلق بر
مقید، حمل عام بر خاص، حمل ظاهر بر اظهر،
لذا بر میگردد به اینکه 90 درصد این عواملی که ما داریم اگر مخالف داشته باشد،
تصرف دلالی میکند نه تصرف مادی، یعنی آن امر را حمل بر استحباب میکنند.
نمیدانم چقدر یادتان است ،مرحوم صاحب معالم
در معالم میگوید که اوام به اندازهای در روایات ما حمل بر استحباب شده که اصلاً
شده مجاز مشهور، حالا آنرا ما قبول نداریم اما فرمایش مردی مثل صاحب معالم است
دیگر که بر میگردد به اینکه 90 درصد اوامر تصرف در ظهور میکند یعنی امر ظاهر در
وجوب است این ظهور را میگیرند به قرینه در روایت دیگر و کم پیدا میشود در دعاها
و در مستحبات و در اخلاق که امر را تصرف مادی بکنند، بعبارت دیگر، آن مقیدات را به
حال خود باقی بگذارند و مطلق را بطور کلی از بین ببرند ما نحن فیه هم همین است، یک
دسته از روایات داریم که رجس است قرآن شریف میگوید شراب پلید است، روایات میگویند
که با آن نماز نخوان، نمازت را اعاده کن، اگر در خانه باشد اصلاً ملائکه نظر لطف
به این خانه ندارند و امثال اینها. یک دسته از روایات هم میگویند نه با آن نماز
نخوان طوری نیست، خب معلوم است، حمل ظاهر بر نص است، برای اینکه نمیتوانیم بگوئیم
این طوری نیست حمل بر استحباب و مکروه است آن لایجوز را، در آن نهی تصرف میکنیم
برای اینکه ظهور است، اما یجوز را نمیشود دیگر، نص در جواز است قدر متیقنش جواز
است دیگر لذا بحث تا اینجا سهل است اما از آنطرف هم بحث از امتناعات است ،سهل و
ممتنع، آن بحث دومش است چرا فقها نگفتند؟ به قول حضرت امام مگر اینها بلد نبودند
که یکی نص است، یکی ظاهر یکی مطلق است و یکی مقید یکی عام است و یکی خاص؟ آنها که
بلد بودند، چرا نگفتند؟ چرا تصرف در ماده کردند چرا گفتند نجس است؟ چرا از قدما
غیر از صدوقین کسی نگفته؟ اگر هم گفته مثل ابن ابی العقیل گفته که دور از حوزهها
بوده – به قول آقای بروجردی – در متأخرین چرا صاحب جواهر نگفته است چرا علامه
محققین و شهیدن نگفته اند، نمیشود که همینطور از قولشان رد شویم. آیا مثل محقق،
صاحب شرایع، مثل محقق که کسی مثل علامه که به راستی دریای فقه است مثل شهیدین با
آن مسالک و دروسشان، خب اینها از ذخایر فقهاند، همه اینها گفتند نجس است، لذا آدم
انصافاً در آن میماند که چه بگوید آن سهلش را بگیریم میگوید پاک است، آن امتناعش
را بگیریم میگوید نجس است.
در مسئله هم حمل بر تقیه راه ندارد، بعضی ها
گفتند روایاتی که میگوید پاک است، حمل بر تقیه بکنیم. خب روایاتی که میگوید پاک
است حمل بر تقیه بکنیم یعنی چه؟ اصلاً معنا ندارد برای اینکه همه عامه میگویند نجس
است. مرحوم آقای بجنوردی اینطرف و آنطرف گشته و یک آدمی پیدا کرده که اصلاً گمنام
است. اسمش هم ربیعه الرأی است یعنی آنکه نو به نو چیز دارد، یعنی اصلاً اعتنا به
او ندارند اگر روایتی را حمل بر تقیه کنیم باید مثل مالکی، حنبلی، ابوحنیفهای،
شافعهای یک چنین افرادی (باشند) یعنی شهرتی در میان عامه (باشد) تا روایت را حمل
بر تقیه کنیم و اینجا همه عامه گفتند نجس است لذا شیعه در مقابلش ایستاده و گفته
پاک است، حمل بر تقیه معنا ندارد، بعضی ها گفتند روایات نجاست را حمل بر تقیه (میکنیم)
این دیگر وامصیبتا است، نمیدانم مرادش چیست ما میگوئیم همه عامه میگویند نجس
است، روایت ما علم میگوید نجس است، این حمل بر تقیه دیگر یعنی چه؟ نه اینطرف، نه
آنطرف هیچکدام حمل بر تقیه و اینها نمیآید، اصلاً اگر در اصول یادتان باشد، میگویند
آنجا که بتوانیم جمع دلالی کنیم اصلاً نوبت به جمع سندی و امثال اینها نمیرسد
اینجا جمع دلالی دارد، وقتی جمع دلالی دارد، از باب تعارض نیست مرحوم آخوند وقتی
میخواستند باب تعارض را ذکر کنند، اول گفتند چیزهایی خارج از باب تعارض است،
منجمله آنجا که 2 روایت جمع دلالی داشته باشند. اینها است که بحث را خیلی مشکل میکند.
لذا بخواهیم بگوئیم نجس است، با این روایات که میگویند پاک است چه کنیم؟ بخواهیم
بگوئیم پاک است، با این اجماع حسابی و گنده ،اجماع معنوی (چه کنیم؟) خب همه اینها
میگویند نجس است، و این از جاهایی است که انسان میماند بحث بعدی ما هم همین است.
در بحث بعدی هم روایت داریم حسابی، صحیح السند و ظاهر الدلاله که کافر نجس است،
انشاءالله شنبه میخوانیم اما از آنطرف هم روایاتی دارد که نجس است، از آنطرف هم
عمده، همه گفتند که کافر نجس است ، اهل کتاب باشد یا غیر اهل کتاب در آن ماندهایم،
بعضیها گفتند حمل مطلق بر مقید، تمام شد همانکه من الان میگویم حمل نص بر ظاهر.
بنابراین کافران همه پاک هستند. لااقل اهل کتاب، باز حضرت امام در درس و در این
کتاب طهارت که نوشتند، میفرمایند که مگر قدما بلد نبودند؟ مگر متأخرین بلد نبودند
حمل نص بر ظاهر؟ حمل نص بر ظاهر را ما از محققین گرفتیم. از شهیدین گرفتیم، از
صاحب جواهر گرفتیم اینها بلد نبودند؟ معلوم است چیزی دستشان بوده و به ما نرسیده است.
لابأس که عام نیست، لابأس نص در جواز است ولو
اینکه مثلاً آن رجس قرآن را هم نگیرد، اما نص در جواز است که اینجا استعمال کنیم
طوری نیست. خب میگوید مثلاً شراب به لباسم ریخت، میگویند طوری نیست، میخواهد با
آن نماز بخواند، میگویند طوری نیست، دیگر این نص در جواز است که اگر بخوانیم نماز
ما باطل نیست. این را که دیگر نمیشودکاری کرد اما از آنطرف میگویند با آن نماز
نخوان خب میتوانیم حملش بکنیم، حمل رجس قرآنی، به قرینه لابأس. لابأس نص در
طهارتش است و بقیه آثار هم نص نیست ، ظهور است، قدر متیقن روایت اینست که با آن
نماز بخوانم یا نه؟ میگویند بله، این نص است، اما اینکه رجس است، این دلالت
ندارد. حالا بگوئید دلالت هم دارد. میگوید رجس است، اما در اینکه پاک است، نص
است، در آنکه رجس است ظهور است، آن روایات میگوید که رجس است، نجس است آن نجس را
حمل بر رجس میکنیم و میگوئیم همه روایات میگویند رجس است،" رجس من عمل
الشیطان فاجتنبوه "، نمیدانیم چه بکنیم؟ تعارض هم نیست، اگر تعارض بود خوب
بود. بعضی ها گفتند نمیشود، مثل مرحوم آقای بجنوردی گرفته شده از مرحوم صاحب
جواهر میگویند 2 دسته روایت متعارض داریم و چون 2 دسته روایت متعارض اند،
بنابراین" خذ بما اشتهربین اصحابه" آن روایت نجس را بگیر، میگوئیم
اینکه شما میگوئید 2 دسته روایت داریم و یکی مشهور است و یکی غیر مشهور، ما
اینطور نداریم، 20 -10 روایت برای این داریم و 20 -10 روایت هم برای آن داریم الا
اینکه فتوی بر گردد به اینکه بگوئید اصحاب عمل به این روایات نکردند، خب مشکل ما
همین است که چرا صدوقین گفتند؟ چرا صاحب مدارک گفته؟ چرا فیض کاشانی گفته؟ و الا
آنطور خب بله 2 دسته اگر متعارش باشد، روایات متعارض نیستند، اگر روایات متعارض
باشند و بگوئیم شهرت، شهرت فتوایی است. اگر شهرت روائی باشد، 20 روایت اینطرف است،
20 روایت آنطرف، شهرت روائی ما نداریم. هر دو به هر اندازه حالا که خذ مشتهر من
صحابک نیست برو به کتاب، کتاب شریف هم که میگوید رجس یعنی پلیدی، یعنی پاک است.
بیائید در تقیه، که تقیه هم در کار نیست میشود تساقط، همه روایات تساقط حالا چه
"کل شی لک ظاهر حتی تعلم "مگر اینکه کسی به راستی بگوید که این حرفها
چیست که میگوئی – مثل مرحوم حضرت امام- همه را رها کن، اجماع میگوید نجس است،
بگونجس است، این خوب است اما این چشم روی هم گذاشتن، از اجماع ترسیدن است خیلی خوب
و آسان هم هست، مگر (گذشتگان) بلد نبودند حمل ظاهر بر نص بکنند بنابراین تو که میکنی
به خود میکنی، ول کن به قول حضرت امام که گاهی اوقات در مسئلهای میگفتند امام
صادق گفته، فضولی موقوف، اینجا هم همینطور است، اجماع گفته، فضولی موقوف.
یکی از فضلا روایتی دادند که میخواستم دیروز
بخوانم و نشد، که این روایت بنا به گفته یکی از فضلای درس شاهد بر اینست که نجس
است، من روایتی که آوردم، شاهد جمع آوردم برای اینکه پاک است، ایشان 2 روایت
دارند، یکی روایت 4 که میگوید رجس، خب اینکه شاهد جمع نشد، قرآن هم میگوید رجس،
این که شاهد جمع نیست اما یکی از روایتها را میتوانیم بگوئیم شاهد جمع است. روایت
2 از باب 38 از ابواب نجاسات ،جلد 2 وسایل.
روایت صحیح السند است صحیه علی ابن محزیار ،
قال : "قرأت فی کتاب عبدالله ابن محمد الی ابالحسن (ع) – موسی ابن جعفر (ع)-
جعلت فداک، روا زراره عن ابی جعفر (ع) به ابی عبدالله (ع) فی الخمر، بصیب،ثوب
الرجل. انهما قال لابأس بان تصلی فیه. انما حرّم شُبّها" ، این روایت را که
دیروز خواندیم و روا، غیر زراره عن ابی عبدالله (ع) انه قال اذا اصاب ثوبک خمر
اومویز فغسلها ان غرفت موضعه و ان لم تعرف موضعه فغسله کلها وان صلیت فهی فاعد
صلاه همین روایتی است که دیروز خواندیم. یکی خواندیم برای اینکه شراب نجس است، یکی
خواندیم که شراب پاک است این آقا از امام موسی ابن جعفر سوال کرد که آقا ما 2 دسته
روایت داریم، چه بکنیم؟ حضرت فرمودند "فاعلمنی ما آخذ به فوقع علیه السلام
بخطه و قرئته خذ یقول ابی عبدالله علیه السلام "بگو نجس است، گفتند این شاهد
جمع است برای اینکه همه روایات را بگوئیم نجس اند، اینکه شاهد جمع نشد، 2 تای آن
را گفت، حضرت فرمودند احتیاط کن، یا حتی این روایت حمل بر تقیه میشود برای اینکه
همه سنیها میگویند نجس است اینها هم در محیط سنیگری بودند، حضرت فرمودند نجس
است. دیگر این روایت هم، مثل همان روایات است ،شاهد جمع بر نجاست کیست یک روایت
است از آن روایاتی که میگویند نجس است. خب آن روایاتی که میگویند پاک است، حمل
ظاهر بر نص است و همین روایتی را که الان خواندیم حمل بر استحباب میکند خب معلوم
است که یک شیعه نباید سر وکار با شراب داشته باشد، "رجس من عمل الشیطان
فاجتنبوه" لذا آن روایت که میگوید
رجس از آن روایاتی است که نمیتوانیم بگوئیم نجس است برای اینکه در قرآن رجس که
بمعنای نجاست فقط نیست این روایتی هم که میگوید به قول ابی عبدالله عمل کن، خب
بله معلوم است، احتیاط است، معلوم قول کسانی که میگویند نجس است، این قول را
گرفتن خیلی خوب است، از آنطرف هم، اینها در میان عامه زندگی میکردند حضرت
فرمودند، هر کاری که سنیها میکنند شما هم باید بکنید. در نمازشان بروید،
زندگیتان مثل هم باشد، تا سرحد حرام با آنها باشید لذا همین روایت هم حمل بر تقیه
میشود. و نباید قاعده آن روایات که نص در جوازند، این روایت را حمل بر احتیاط میکنیم،
بر تقیه حمل میکنیم، لااقل حمل میکنیم بر" انه رجس ".
شاید 30-20 روایت باشد، که مرحوم محقق هم نقل
میکنند، مکروهات لباس مصلی، خب لاتصل فیه، این ظهور است دیگر.
این خلاصه حرف است دیگر چیزی نداریم تا روز
شنبه راجع به کافر (صحبت کنیم) عرض کردم مسئله سهل و امتناع است، از نظر سهل اصول
به ما میگوید آن روایاتی را که میگویند نجس است، حمل بر کراهت کن، اما امتناع
فقها نگفتند، چون فقها نگفتند، ما باید تابع فقها باشیم، آن سهلش، آن امتناعش،
دیگر فتوای شما هر چه شد همان را فتوا بدهد.
وصلی الله علی محمد و آل محمد