أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
دیروز عرض کردم مسائلی در اینجا آمده و مرحوم سیّد در عروه همه این
مسائل را حذف کردند و اصلاً دربارهاش صحبت نکردند، به عکس مرحوم صاحب جواهر آنچه
قبلاً صحبت میکردند، در اینجا سه ـ چهار برابر صحبت کردند و این از عجائب است.
متأسفانه این مسائل نتیجهای هم ندارد بلکه کلیّاتش یا گفته شده و یا بعد میگویند
و اگر یک مسئله جزئی هم باشد، به جای آن گفته میشود. مثلاً در باب میقات یا در
باب احرام و در باب طواف که جای این مسائل در آنجا هم هست، مسائلش در آنجا گفته میشود
و به عبارت دیگر این هفت ـ هشت ده ورقی که صاحب جواهر در اینجا آوردند تبعاً از
محقق که چهار ـ پنج جمله بیشتر ندارند و کار را مشکل کرده است. دیروز فرمودند هیچ
فرقی بین حج تمتّع و حج اِفراد نیست مگر به نیت، مگر به اینکه در حج تمتّع اول
عمره را به جا میآورند و بعد حج را و در حج اِفراد اول حج را به جا میآورند و
بعد عمره را به جا میآورند. دیروز دربارۀ این صحبت شد و اشارهای هم شد که بعد در
باب میقات مفصل صحبت میشود که کسی که میخواهد عمرۀ اِفراد به جا آورد باید به
میقات برود. اما کسی که میخواهد حج به جا آورد، از همان خانۀ خدا مُحرم میشود.
این تکرار است و قبلاً گفته شد و بعد هم درباب احرام گفته میشود. حال در اینجا
مرحوم محقق یک مسئلۀ مستقلی کردند به عنوان شرایط حج اِفراد. بعد هم حج قِران را
ملحق به حج اِفراد میکند. میفرمایند یکی نیت است یعنی توجه داشته باشد که میخواهد
حج اِفراد به جا آورد. یکی هم باید در أشهر حرم باشد و در ماه شوال و ذی القعده و
ذی الحجه باشد. یکی هم اینکه باید احرام از میقات باشد. اینکه نیت میخواهیم، راجع
به هر عملی نیت میخواهیم. دیروز اول در حج تمتع فرمودید نیت میخواهد و بعد
فرمودید هیچ فرقی بین حج تمتع و حج اِفراد نیست مگر اینکه در حج تمتع اول عمره است
و در حج اِفراد اول حج است. اینکه اینجا میفرمایید شرط حج اِفراد اینست که در
أَشهر حرم باشد، سابقاً مفصل صحبت کردیم که حج به سه قسم تقسیم میشود: حج تمتع و
حج اِفراد و حج قِران و وقت آن به قول قرآن شریف باید در أشهر حُرم باشد یعنی در
ماههای شوال و ذی القعده و ذی الحجه باشد. اینکه فرمودید باید از میقات باشد، یک
قاعده کلی داریم که هرکه میخواهد عمره به جا آورد، باید از میقات مُحرم شود. سابقاً فرموندند در حج مستحبی از ادني الحل میشود
و در حج واجب وقتی ضرورتی در کار باشد. اگر ضرورت در کار باشد، از ادني الحل میتواند
نیت عمره کند. بعد هم در باب میقات مفصل صحبت میشود. لذا این مطلب مرحوم محقق که
در باب حج تمتع فرمودند «یشترط فیه شرایط اربعه» و ما هیچکدام از شرایط را قبول
نداشتیم امادر آنجا مشهور بود اما در اینجا که فرمودند یشترط در حج افراد سه چیز
است، یکی نیت و یکی بودن در اشهر حرم و یکی هم احرام از میقات و همه اینها تکرار
است. تکرارش طوری نیست و معمولاً به تناسب، فروعات فقه تکرار میشود اما اینقدر ان
قلت قلت روی آن کردن، نمیدانم برای چیست. این هفت ـ هشت ده ورق در جواهر را
مطالعه کردید و از جاهای مشکل در جواهر، همین جاست. اتفاقا بعضی اوقات جواهر مشکل
میکند و بعضی اوقات هم مرحوم محقق لُغز میگویند به جای اینکه فقه بگویند. و نمیدانم
چه شده است.
علی کل حالٍ مسئله سومی که در اینجا گفته شده اینست که فرمودند حج
اِفراد سه شرط دارد. یکی نیت و یکی اینکه در اشهر حرم باشد و یکی هم اینکه احرام
باید از میقات باشد. اما اینکه فرمودند از میقات و بعد خودشان هم میفرمایند اگر
از میقات نشد، از ادني الحل هم کفایت میکند. یعنی اگر از خانهاش باشد، معمولاً
اینگونه است که اگر یک کیلومتر از مکه خارج است، میتواند از همانجا محرم شود و یا
اگر در خانه باشد، میتواند از خانه مُحرم شود و در اینجا فرقی بین عمره و حج
نکردند. برای اینکه گفتند برای حج از هرکجا باشد و مخصوصاً از خانهاش. سابقاً
گفتند و در اینجا نیز هم روایت داریم و هم مسلّم پیش اصحاب است و در مسئله اختلافی
هم نیست، اینکه کسی که میخواهد حج مُفرد به جا آورد. در عمره مفرده معلوم است که
از میقات لازم نیست البته اگر برود خوب است از میقات لازم نیست و از ادني الحل هم
کفایت میکند که بعد به تنعیم میروند برای عمره مفرده. اما در حج اِفراد فرمودند
باید به میقات برود و در خانهاش هم میتواند اگر بعد از میقات باشد. مسئله برمیگردد
به اینکه خانهاش در مکه است یا در یک کیلومتری مکه یا ده کیلومتری مکه است و اما
به میقات نرسیده، پس از هرکجا که خانهاش هست، میتواند مستحباً به مسجد رود و در
آنجا مُحرم شود و علی کل حالٍ اگر کسی اشکال نکند، یک چیز واضحی است که قبلا گفته
شده شروط حج اِفراد سه چیز است و الان هم دوباره میفرماید شرایط حج اِفراد سه چیز
است. یکی نیت و یکی اینکه در أشهر حُرم باشد و یکی هم اینکه احرام از میقات باشد.
مسئله چهارم مربوط به حج اِفراد. شرایط و مسائل حج تمتع را گفتم و
تمام شد و الحمدلله مشکلی نداشتیم، مشکل به این معنا که ان قلت قلت طلبگی هم نبود
و تمام شد و آنچه ان قلت قلت طلبگی دارد و مسئله را مشکل کرده و صاحب جواهر هفت ـ
هشت ده ورق درباره آن صحبت کرده و معمولاً تکرار است، راجع به حج اِفراد و مسائل
حج اِفراد است.
مسئله بعد راجع به حج قِران است. دیروز این را فرمودند و باز نیز
در باب احرام مفصل دربارهاش صحبت میشود که حج قران و حج اِفراد هیچ تفاوتی ندارد
و فقط در حج اِفراد اضحه یا قربانی لازم نیست و اما در حج قِران باید از همان وقت
که میخواهد مُحرم شود باید قربانی یا هدی او همراهش باشد. شرایط واجب و مستحبی هم
دارد و بعد در باب قربانی صحبت میکنم. در روایات داریم که اینها مثل هم است الاّ
اینکه چون حج قِران مقداری زحمتش بیشتر است و قربانی دارد و حج اِفراد ندارد، باید
بگوییم حج قِران بهتر از حج اِفراد است. روایات زیادی هم داریم من جمله:
روایت 9 از باب 2 از اقسام حج:
صحیحه منصور بن حازم: لا یکون قارناً الاّ بسیاق الهدی ، و علیه
طوافان بالبیت و سعی بین الصفا و المروة کما یفعل المفرد و لیس با فضل من المفرد
الا بسیاق الهدی.
یعنی هیچ تفاوتی بین حج افراد و حج قِران نیست و هر شرطی که این
دارد، دیگری هم دارد و فقط فرقش اینست که در حج قِران در وقت احرام باید هدی او
همراهش باشد که بعد میگوییم به جای تلبیه با همان هَدی همراهش باشد و آن هَدی او
«لبیّک ثم لبیّک» باشد. در حج قِران با سه چیز میتواند مُحرم شود. یکی با تلبیه؛
که مانند همه حجها نیت میکند و لباسها را میپوشد و بعد لبیّک میگوید. در حج
اِفراد نیز همینطور است و نیت میکند و لباس میپوشد و بعد محرم میشود. در حج
قِران نیت میکند و لباس میپوشد و به جای اینکه تلبیه بگوید، هَدی خود را به مردم
نشان میدهد که این هَدی من است و من میخواهم به واسطه این حج به جا آورم. لذا در
روایات آمده که میتواند شعار درست کند، حتی مقداری خون از جایی از گوسفند بگیرد و
به گوسفند بمالد و یا میتواند بنمایاند و فعل باشد. یک دفعه قول است و میگوید
«لبیک ثم لبیّک اللهم لبیک» و گاهی به جای قول، فعل است. یعنی گوسفند در مقابلش
است و مثلاً شاخ گوسفند را گرفته و بعد از لباس پوشیدن همین که میرود و گوسفند را
همراه خود میبرد، این میتواند به جای «لبیک اللهم لبیک» باشد. بله اگر هر سه هم
باشد خوب است. یعنی هم لبیک بگوید و هم آن شعار را درست کند و یا قطعهای پارچه به
او ببندد و یا خون آلود کند برای اینکه آن خون، علامت هَدی او باشد و گاهی نیز هم
شعار است و هم تلبیه و هم نشان دادن هَدی. هم یکی از این سه کفایت میکند و هم میتواند
هر سه را انجام دهد.
این مسائل خیلی نتیجه ندارد. آنچه عمده است، اینست که زیاد تکرار
شده. در باب احرام هم از نظر روایات و هم از نظر اقوال فقها و من جمله مرحوم محقّق
در شرایع و تفصیل مرحوم صاحب جواهر در شرایع، همه اینها را فرموده و اما در اینجا
این مسائل را درهم برهم گفتند و مسئله را مشکل کردند و علتش را نمیدانم.
مسئله بعد خیلی به درد میخورد، گرچه الان رسم هم نیست اما خیلی به
درد میخورد و در حج تمتع نیز همین است. اگر کسی مُحرم باشد، به احرام حج و یا به
احرام عمره، آیا میتواند طواف انجام دهد یا نه؟!
سابقاً اگر یادتان باشد، کم بود اما بالاخره من مدعی بودم که کسی
که عمره به جا آورده و هفت ـ هشت ده روز در مکه میماند، این میتواند هر روز عمره
مفرده به جا آورد. و علی کل حالٍ در باب عمره تا نوبت حج شود و محرم شود به احرام
حج، این میتواند عمره مفرده به جا آورد، چنانچه میتواند طواف به جا آورد
اجماعاً. کسی که عمره را به جا آورده و منتظر است که احرام حج ببندد و هفت ـ هشت
ده روز طول میکشد تا به عرفات رود، در این مدت میتواند طواف به جا آورد و ما
گفتیم میتواند طواف به جا آورد و میتواند علاوه برطواف، عمره مفرده به جا آورد.
بحث الان که بحث ارزندهای هم هست، اینست که مثلاً این به خانه خدا رفت برای اینکه
مُحرم شود به احرام حج و بالاخره مُحرم شد و لباسها را پوشید و بعد لباسها گفت
«لبیّک اللهم لبیک» و ناگهان دید خانه خدا خلوت است و خوب میشود طواف کرد، حال
آیا میتواند طواف کند یا نه؟!
مشهور گفتند نه. یا مثلاً در حال احرام آیا میتواند طواف به جا
آورد یا نه؟! گفتند نه؛ مطلقا نمیشود طواف به جا آورد. باید مُحرم نباشد تا
بتواند طواف به جا بیاورد.
مرحوم صاحب جواهر تبعا از مرحوم صاحب مدارک فرمودند که ولو روایت
بر جوازش نداریم اما روایت بر جواز نمیخواهیم و همین مقدار که شک کنیم که آیا میتواند
طواف به جا آورد یا نه، طواف یک امر مستحبی است و نمیدانیم در اینجا شده یا نه و
اصل اقتضاء میکند جواز را.
مرحوم صاحب مدارک فرموده و مرحوم صاحب جواهر هم این اصل را تأیید
کردند و گفتند اصل اقتضاء میکند جواز را. ای کاش این حرف را در عمره مفرده هم زده
بودند و آنگاه چقدر عالی بود. اگر اصل اقتضاء کند، در عمره مفرده هم اصل اقتضاء میکند
جواز را؛ اما نمیدانم چرا صاحب مدارک که مرد محققی بوده و با صاحب معالم هم قوم و
خویش و هم مباحثه بودند و هر دو هم انصافاً نبوغی در فقه و اصول داشتند. ای کاش در
عمره هم گفته بودند اما در اینجا میگویند در حال احرام میتواند طواف به جا
بیاورد و اشکالی ندارد. مرحوم صاحب جواهر هم همین را تصدیق میکنند و دلیل صاحب
مدارک را نیز تصدیق میکنند و صاحب مدارک فرموده اصل اقتضاء میکند جواز را، یعنی
شک در نهی داریم، لذا شبهه، شبهه تحریمیه است و رُفع مالایعلمون میگوید میتوانی
طواف به جا آوری. اما دو ـ سه تا روایت داریم که گفتند نمیشود و تمسک کردند به
این روایتها.
روایت 7 از باب 13 از اقسام حج:
موثقه اسحاق بن عمار عن أبی الحسن علیهالسلام: عن الرجل یُحرم
بالحج ثمّ یری البیت خالیاً فیطوف به؟ فقال: لا.
این رفت خانه خدا برای اینکه محرم شود به احرام حج و مثلاً به منی
رود و الان شب در مکه است و برای نماز رفت و میخواهد یک طوافی هم بکند و روایت
فرض کرده که مُحرم شد و بعد از مُحرم شدن دید که خانه خدا خلوت است و میخواهد یک
احرامی هم به جا آورد، آیا میتواند یا نه؟!
فرمودند نه.
اما مشهور در میان اصحاب ولو اینکه ادعا کردند که روایتی برای جواز
نداریم، اما گفتند جایز است و میتواند طواف را به جا آورد. فرمودند روایتها هم
حمل بر تقیه میشود برای اینکه عامه از کسانی هستند که جدّی میگویند وقتی مُحرم
شدی باید به عرفات بروی و فقط میتوانی به منی روی و در آنجا فقط خوابی داشته باشد
و کارهای دیگر نمیتوانی انجام دهی و محبوس هستی تا اینکه به عرفات روی. لذا آن
روایتها بعضی را واداشته که بگویند این نمیتواند طواف انجام دهد. از خود روایتها
استشمام تقیه هم میشود.
سه روایت در مسئله هست و از روایت سومی به خوبی استشمام تقیه میشود
که اگر حضرت میفرمایند نه، ترس جان این را دارد که میترسد عامه او را اذیت کنند
و میفرمایند طوافت را بعد انجام بده. لذا کسانی که میگویند نمیشود، به ظاهر این
روایتها تعبّد است و کسانی که میگویند میشود، روایتها میگویند استشمام تقیّه و
وجهی نمیتوان برای روایتها درست کرد، یعنی تعبّدی نیست که ما به آن متعبد شویم،
بنابراین روایتها را حمل بر تقیه میکنیم و اصل اقتضاء میکند جواز را و این میتواند
طواف به جا آورد و حتی میتواند اگر مُحرم است، به خانه خدا برگردد و آنجا طواف به
جا آورد. لذا با این کار داریم که این رفته در خانه خدا مُحرم شده و میبیند خانه
خالی است و فرصت را غنیمت میشمارد و یک طواف و دو رکعت نماز به جا میآورد و یا
میبیند که کاری ندارد و میخواهد در خانه خدا بماند و یا کسانی که به منی میروند،
اگر بتوانند نصف شب برگردند به خانه خدا میآیند و تا صبح عبادت میکند و عبادتش
هم طواف است. یعنی درحالی که مُحرم است، طواف میکند. قاعده میگوید این کار میشود
و این روایتها را نیز باید حمل بر تقیه کنیم الاّ اینکه کسی بگوید روایتها هم صحیح
السند و هم ظاهرالدلاله است و حضرت فرمودند «لا».
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد