أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
فرمودند فرق بین حج تمتع و حج افراد اینست که در حج تمتّع باید اول
عمره به جا آورده شود و بعد حج؛ و اگر عمداً بخواهد اول عمره به جا آورد و بعد حج
را به جا آورد، نمیتواند. در صورت اضطرارش فرمودند که تمتّع مبدل به مُفرد میشود
و مُفرد نیز به تمتّع مبدل میشود و در صورت اضطرارش را همه فرمودند بودند یعنی
نمیتواند حج اِفراد به جا بیاورد، پس حج تمتع به جا آورد و اگر نمیتواند حج تمتع
به جا آورد، حج اِفراد به جا بیاورد. سابقاً هم گفتیم که صاحب جواهر در آنجا یک
اشکال دارد و مسئله امروزمان فرمایش صاحب جواهر را هویدا میکند.
ایشان میفرمودند در حج اِفراد میتواند طواف و سعی را جلو
بیندازد. وقتی میتواند چنین کند، اگر نمیتواند حج اِفراد به جا بیاورد، پس حج
تمتّع به جا میآورد و اینکه گفتند در صورت اضطرار حج اِفراد به حج تمتع تبدیل میشود،
اینطور نیست بلکه حج اِفراد به حال خود باقیست و طواف و سعی و بین صفا و مروه را
اختیاراً جلو میاندازد. آنگاه تبدّل حج تمتّع به حج اِفراد جا دارد اما تبدّل حج
اِفراد به حج تمتع جا ندارد برای اینکه اختیاراً میتواند طواف و سعی بین صفا و
مروه را جلو بیندازد و ما این فرمایش صاحب جواهر را پسندیدیم ولو اینکه مشهور
نگفته بود و صاحب جواهر هم در این گیر بود و میفرمود اگر اجماعی در کار باشد، خوب
است و بفرمایید تبدیل جایز نیست الاّ در صورت ضرورت، هم برای حج اِفراد و هم برای
حج تمتّع. و اما اگر این اجماع خدشه دار باشد، میگوییم تبدیل حج تمتع به حج
اِفراد اختیاراً جایز نیست و ضرورتاً جایز است و اما به عکس تبدیل حج اِفراد به حج
تمتّع مطلقاً جایز نیست، حال اختیار باشد یا اضطرار باشد، برای اینکه مختار هم در
حج اِفراد میتواند اول طواف و سعی بین صفا و مروه را به جا بیاورد و بعد به عرفات
برود. مسئله امروزمان را مشهور گفته و طبق آن مشهور نیز صاحب جواهر ایراد به مشهور
کرد و ما در آنجا گفتیم تبدیل حج تمتّع به حج اِفراد اختیاراً جایز نیست و
اضطراراً جایز است و اما تبدیل حج اِفراد به حج تمتّع مطلقا جایز نیست، اختیاراً
یا اضطراراً.
مسئله امروزمان همین است و همینطور که صاحب جواهر هم تقریباً
مفروغٌ عنه گرفتند، در اینجا هم نسبت به شهرت داده شده است. اشتهر بین الاصحاب بل ادعي الاجماع علی جواز تبدیل الطواف الواجب
فی الحج المفرد و القِران.
در اینجا تمسک به روایات فراوانی هم شده است.
روایات باب 14 از اقسام حج:
روایت 2:
صحیحه زرارة قال: َ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمُفْرِدِ لِلْحَجِّ
يَدْخُلُ مَكَّةَ يُقَدِّمُ طَوَافَهُ أَوْ يُؤَخِّرُهُ فَقَالَ سَوَاءٌ
از جمله «هو والله سواء» فهمیده میشود که تقیهای در کار است.
یعنی آنها میگفتند نمیشود و امام صادق «سلاماللهعلیه»
قسم خوردند که میشود. همینطور که در زمان پیغمبر شد و این کار را
کردند، پس تا الی یوم القیامه میشود در حج اِفراد نیز مانند حج تمتع، اول طواف و
سعی بین صفا و مروه را به جا آورد و طواف نساء را نمیکند و تقریباً عمره تمام میشود.
عمرۀ مفرده یک احرام دارد و طواف و سعی بین صفا و مروه دارد و تقصیر دارد.
در حج مُفرد گفتیم هیچ تفاوتی بین حج تمتع و حج اِفراد نیست مگر
اینکه در حج تمتّع، اول عمره و بعد حج است و در حج اِفراد، اول حج و بعد عمره است.
اگر کسی بتواند عمرهای که بعد میخواهد به جا بیاورد، یعنی طواف وسعی بین صفا و
مروه را قبل از رفتن به عرفات به جا میآورد. اگر قبل از عرفات به جا آورد و نیتش
هم حج اِفراد است و به عرفات و مشعر و منی میشود و اعمال منی را به جا میآورد و
کارش تمام است و فقط اگر باقی بماند طواف نساء است که در آن اختلاف است و بعد صحبت
میکنیم که آیا میتواند طواف نساء را نیز عقب بیندازد یا نه و بعضی گفتند آری و
مشهور گفتند نه. برای اینکه اصلاً طواف نساء مربوط به حج نیست. عمره که طواف نساء
ندارد و حج نیز که طواف نساء دارد، مربوط به حج نیست و چیز مستقلی برای خودش است و
اگر بخواهد زن بر او حلال باشد، باید طواف نساء داشته باشد. حال یک کسی منزجر از
زن باشد و بگوید اصلاً من میخواهم همیشه زن برایم حرام باشد، این میتواند حج
تمتع و حج اِفراد به جا بیاورد و طواف نساء به جا نیاورد. در این وقت حج او درست
است، حج تمتع باشد یا حج مفرد یا حج عمره باشد، بالاخره حج او درست است. وقتی حج
درست شد، هروقت خودش یا وکیلش آن طواف نساء را به جا آوردند، آنگاه میتواند زن
بگیرد و یا زن میتواند شوهر کند و اما اگر طواف نساء را به جا نیاوردند، اگرزن
باشد، نمیتواند شوهر کند و اگر مرد است، نمیتواند زن بگیرد و اصلاً چیز مستقلی
برای خودش است و بعد مفصل دربارهاش صحبت میکنم. دیروز گفتم این مسائل که در
اینجا درهم برهم است و مسائل مشکلی برای همه شده است، مرحوم محقق بعضی را در احرام
و بعضی را در طواف و بعضی را در احکام منی به طور تفصیل فرمودند و همه این مسائل
بعد یکی یکی گفته میشود.
مسئله امروزمان اینست که ادعای شهرت و اجماع شده و روایات فراوانی
هم داریم که کسی که حج اِفراد به جا میآورد، میتواند عمره را مقدم بیندازد،
مانند حج تمتع است و به قول مرحوم محقق در جایی میفرمایند فقط با نیت تفاوت میکند.
و اگر کسی بگوید طواف نساء مربوط به این حرفها نیست، پس در نیت تفاوت میکند و
اینکه حتماً در حج اِفراد اول حج به جا آورد، یعنی محرم شود و به عرفات برود و
نتواند قبل از عرفات کاری کند، سابقاً صحبت کردیم که میتواند طواف مستحبی به جا
آورد و یا عمره مستحبی به جا بیاورد و لذا من گفتم وقتی عمره او تمام شد و هفت ـ
هشت ده روز در مکه ماند، میتواند هفت ـ هشت یا ده عمره نیابی یا مستحبی یا حتی
استیجاری به جا آورد.
الان اختلافات عجیبی هست. بعضی اوقات اینگونه است که روحانی
کاروان، آن کسانی را که در کاروان هستند به این طرف و آن طرف برای عمره میبرد اما
خودش محرم نمیشود برای اینکه با آن افراد اختلاف فتوا دارند.
علی کل حالٍ این شد که کسی که عمره تمتع به جا آورده، میتواند هر
روز عمره مفرده به جا بیاورد تا اینکه روز ترویه و یا روز عرفه یا قبل از ظهر
عرفه، مُحرم شود به احرام حج در خانه خدا و به عرفات رود. عمرۀ تمتع را در اول به
جا آورده و حجّ را نیز الان به عرفات رفته و بالاخره حج تمتع به جا میآورد و در
این حج تمتع، هفت ـ هشت یا ده عمره نیز به جا آورده است. چنانچه همه میتوانند چه
قبل از رفتن به عرفات و بعد از رفتن به عرفات یا بعد از رفتن به منی و برگشتن به
مکه، هر روز میتوان طواف مستحبی به جا بیاورد، در همان جا طواف استیجاری یا طواف
نذری هم میتواند به جا بیاورد و ما میگوییم همینطور که میتواند طواف به جا
بیاورد، پس حج اِفراد هم میتواند، چه واجب و چه مستحب.
در حج اِفراد، اول کاری که باید بکند، اینست که حج را مقدم بیندازد
و بعد عمره را به جا بیاورد. حال یا ضرورتی در کار است و یا وقتی پیدا کرده و یا نیت حج افراد دارد و یا از اهل مکه است و
باید حج اِفراد به جا آورد و نیتش همان حج اِفراد است. اما عمره را بر حج مقدم میاندازد،
مانند حج تمتّع. لذا اینکه بعضی گفتند نه و گفتند حج فاسد است برای اینکه حج
اِفراد آنست که اول حج به جا آورد و بعد عمره و اما این اول عمره به جا آورده و
بعد حج، و این حج باطل است. ما دیروز گفتیم در صورت ضرورت هیچ اشکالی ندارد و آن
روایتی هم که میگفت «لا»، حمل بر تقیه کردیم. لذا میگفتیم تبدیل و تبدّل در صورت
ضرورت اشکال ندارد الاّ اینکه درباره حرف صاحب جواهر میگفتیم تبدیل و تبدّل لازم
ندارد و همین مقدار که جایز باشد، اول عمره را به جا میآورد و بعد حج را، پس به
چه چیز فرق میکند؟!
به قول مرحوم محقق در آخر کار میفرمایند که «والحق لایجب و لا
یحلّ الاّ بالنیة»، یعنی نیت است که گاهی این عمره را حج تمتع میکند و گاهی عمره،
حج اِفراد میشود و دائرمدار نیت است و میتواند مقدم بیندازد و این روایت هم میگوید
که میتواند مقدم بیندازد. سنّیها میگویند نمیشود و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» در مقابلشان
فرمودند که میشود.
روایت اینست:
صحیحه زرارة قال: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمُفْرِدِ لِلْحَجِّ
يَدْخُلُ مَكَّةَ يُقَدِّمُ طَوَافَهُ أَوْ يُؤَخِّرُهُ فَقَالَ سَوَاءٌ
برای اینکه عمره همین طواف و سعی بین صفا و مروه است و باید تقصیر
شود و تقصیر نمیکند و یا باید طواف نساء به جا آورد، اما به جا نمیآورد و آن
مسئلۀ دیگری است. الان اینست که اصل عمره یعنی طواف و سعی بین صفا و مروه. حال این
سوال کرد و گفت این حج اِفراد به جا آورده و در حج اِفراد باید مُحرم شود به احرام
حج و به عرفات رود و اما این قبل از اینکه به عرفات رود، عمره را به جا آورد، آیا
میشود یا نه؟!
حضرت فرمودند والله، میشود. از اینجا معلوم میشود که عامه میگفتند
نمیشود و اما شیعه میگفته میشود و ائمه طاهرین هم امضاء میکردند و حتی در بعضی
از روایات هم آمده که اصلاً کار پیغمبر اکرم همین بود. پیغمبر اکرم که حجها را به
حج تمتّع مبدل کرد، همین کار را کردند. یعنی حضرت بعد از آنکه آنها طواف و سعی بین
صفا و مروه را به جا آورده بودند، حضرت پیش سعی بین صفا و مروه ایستادند و فرمودند
باید مُحرم شوید. فرمودند من چون هَدی همراهم هست، نه و اما شما باید مُحلّ
شویدیعنی عمره را مقدم بیندازید. حتی در بعضی از روایات آمده که امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» کار داشتند و
عقب مانده بودند و بالاخره در آنجا نبودند و وقتی آمدند، دیدند که حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» مُحلّ شدند،
ایشان تعجب کردند و فرمودند مُحل شدی؟! فرمود جبرئیل آمد و حکم الهی آورد که ماها
باید حج تمتّع به جا آوریم. اینکه ما باید حج تمتّع به جا آوریم، یعنی طواف و سعی
بین صفا و مروه را به عنوان اِفراد کرده بودند و اما حضرت فرمودند همین عمرۀ بعد
از حج شما میشود و شما حج خود را به جا آورید و لازم نیست که عمره به جا آورید
درحالی که آیه شریفه هم آمد که آن کسانی که دورند باید همیشه حج تمتع به جا آورند
و کسانی که حاضرالمسجدالحرام هستند، باید همیشه حج اِفراد به جا آورند. صاحب جواهر
در دو سه جا به این روایات تمسک کرده اما چون بعد بحثش میآید، ما الان به همین
اکتفا کنیم.
روایت 1 از باب 14:
صحیحه حماد بن عثمان قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن مفرد
الحج أ يعجل طوافه أو يؤخره؟ قال: هو و الله سواء عجله أو أخره .
سوال میکند که این میخواهد طوافش حج اِفراد را جلو بیندازد، پس
اگر طواف میشود، سعی بین صفا و مروه هم میشود و این طواف برای حج اِفراد است و
آیا میتواند مقدم بیندازد یا مؤخّر بیندازد، حضرت فرمودند: والله میتواند.
در بعضی از روایات نیز حضرت فرمودند فعل رسول الله نیز همین بود.
وقتی طواف و سعی بین صفا و مروه کردند، حضرت فرمودند کسانی که اهل مکه هستند،
تقصیر نکنند و کسانی که اهل مکه نیستند تقصیر کنند و این برای عمره میشود و بعد
حج را به جا آورد و آنها نیز عمره را به جا آوردند و الان حج را به جا آورند.
در مسئله خیلی ان قلت قلت کردند و این طرف و آن طرف زده شده و اما
همینطور که من نوشتم و صاحب جواهر هم اقرار دارد، اشتهر بین الاصحاب بل ادعي الاجماع علی جواز تقدیم طواف الواجب فی
الحج المفرد و القِران و تدلّ علیه، جمله امام
صادق که فرمودند: هو والله سواء عجله أو أخرّه.
مابقی ان قلت قلت طلبگی است و در مقابل این روایتها هم ما ان قلت
قلت طلبگی یا احتیاط داریم.
چیزی که به شما بگویم اینست که در مسائل حج، همیشه احتیاط زیاد شده
است. مخصوصاً الان در مناسک که مناسک من را با مناسک بعضی از مراجع قیاس کنید و
ببینید که از زمین تا آسمان تفاوت دارد و همه برای اینست که آنها در مسئله حج
احتیاط میکردند و سببش نیز این بود که در مدت عمرش یک مرتبه میخواهد به مکه برود
و مخصوصاً اینکه حلّیت خانم هم در کار است و یا راجع به زن، حلّیت شوهر در کار است
و یک دفعه ما فتوایی دهیم و واقعا درست نباشد و این زن و شوهر همیشه به هم حرام
باشند و بالاخره این فکرها را میکردند و سر تا پای حج هم در میان قدماء و هم در
میان متأخرین، احتیاط شده است. از همین جهت نیز ما یک وقتی میگفتیم اشکالی که به
این اجماعها هست، اینست که این اجماعها دلیل ندارد و اما میبینیم که این اجماعها
گرفته شده از احتیاطات است و وقتی گرفته شده از احتیاطات باشد، آنگاه نمیتوان گفت
حجت است. خودمان باید ببینیم که این احتیاط خوب است اما آیا واجب هست یا واجب نیست
و باید تابع دلیل باشیم.
قدماء و همچنین متأخرین و مخصوصاً مناسکها خیلی احتیاط میکنند و
بعضی اوقات خودشان هم میگویند که حج است و باید احتیاط کرد. بزرگان گفتند باید در
باب دماء و فروج احتیاط کرد و اینها نماز طواف را گرفتند و گفتند باب فروج است و
باید احتیاط کرد درحالی که باب فروج هم نیست. بالاخره گفتند در باب دماء و فروج و
حق الناس باید احتیاط کرد و حج ولو عبادی سیاسی است اما طواف نساء یک تناسبی هم با
فروج پیدا میکند. از این جهت هرکجا احتیاط دهیم، احتیاط میکنیم.
شکی نیست که این احتیاطها خوب است اما به قول استاد بزرگوار ما
آقای بروجردی که رساله ایشان سر تا پا احتیاط بود، اما من هشت سال در درس ایشان
بود و نکتههای خوبی داشتند، بعضی اوقات میفرمودند ما باید مواظب مردم هم باشیم و
خیلی جاها رسالههای ما احتیاط در ترک احتیاط است برای اینکه مردم را دردسر میاندازیم
و اما نباید مردم را در دردسر بیندازیم و احتیاط در ترک احتیاط است و رساله ما
باید احتیاط نداشته باشد. خودشان میفرمودند اما رساله ایشان سر تا پا احتیاط بود.
خدا رحمت آقای شاهرودی را که در زمانی که آقای بروجردی از دنیا
رفتند، هیچکس توضیح المسائل نداشتند و فقط مربوط به آقای بروجردی بود و برای اینکه
بعد رساله بنویسند، همه مراجع آن زمان توضیح المسائل آقای بروجردی را تحشیه کردند.
بعضی دو یا سه صفحه شد و بعضی سه چهار صفحه شده بود. از آقای شاهرودی دو سه صفحه شده
بود اما به این صورت که گفته بودند این احتیاط واجب نیست و آن احتیاط واجب نیست تا
آخر. یعنی از اول رساله تا آخر کارشان شده بود که گفته بودند این احتیاط واجب نیست
و آن احتیاط واجب نیست. این کار آقای شاهرودی یک نحو مسخرگی توضیح المسائل آقای
بروجردی بود. پس احتیاط خوب است اما اگر کم باشد. و ما با این مناسکها و استفتاها
که در مناسک نیست، جداً بعضی اوقات مردم را دردسر حسابی میاندازیم برای اینکه میخواهیم
احتیاط کنیم و به واقع برسیم. من جمله مسئله امروزمان بود که گفتیم.
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد