أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
در مسئله چهارم در باب میقات فرمودند کسانی که از مدینه به مکه میروند،
از مسجد شجره مُحرم شوند. که ما گفتیم مسجد خصوصیت ندارد و افضلیت دارد. از
ذوالحلیفه که به آن شجره هم میگویند، از هرکجای آن محرم شود کفایت میکند و افضل
مسجد است.
مسئله امروز اینست که فرمودند این اگر نتوانست از ذوالحلیفه محرم
شود، به جحفه رود و در آنجا محرم شود و در حقیقت گفتند افرادی که از مدینه به مکه
میروند، طولاً 2 میقات دارند. اول شجره یا مسجد شجره و اگر عذری در کار باشد، به
جحفه رود و در آنجا مُحرم شود. اما مثل اینکه از روایات استفاده میشود که اصلاً
این افرادی که از مدینه به مکه میروند، 2 میقات دارند میتواند از مسجد شجره
مُحرم شود و میتواند به جحفه رود و از جحفه مُحرم شود. فرقش اینست که آن قول اول
که مشهور در میان اصحاب است، گفتند 2 میقات دارد، اما طولاً و این قول دوم میگوید
2 میقات دارد عرضاً و از هرکدام که مُحرم شود، اشکال ندارد. اگر آن قول طولی را
بگوییم، معنایش اینطور میشود که وقتی به مسجد شجره میرسد، واجب است که مُحرم شود
و اگر مُحرم نشد، گناه کرده و وقتی به میقات جحفه رسید، در آنجا باید قطعاً مُحرم
شود.
یک اشکال به این قول هست و اینست که ما اگر حساب طولی کنیم، این
گناه میکند و از شجره محرم نمیشود و به جحفه میرودو محرم نمیشود و به ادنی الحل میرود و در آنجا
محرم میشود. این درست است اما گناه کرده برای اینکه از میقات گذشته و به میقات
سوم قبل از مکه رسیده و مسلّم احرامش درست است اما گناه کرده است.
و اما روی قول دوم معنایش اینست که اگر از شجره مُحرم شد، درست است
و اگر عمداً از شجره مُحرم نشد، اشکالی ندارد
گناهی ندارد و باید در جحفه محرم شود. آنگاه اگر در جحفه محرم نشد و جلو
رفت، در محرم بعدی گناه کرده و اما باید محرم شود و وارد مکه شود. اگر بتوانیم این
قول را درست کنیم، معنایش اینطور میشود که کسانی که از مدینه به مکه میروند، 2
میقات دارند، اختیاراً. 2 میقات دارند در عرض یکدیگر. یکی از این روایتها را
بخوانیم و ببینیم که چه باید گفت.
گفتم روایتها از نظر سند و دلالت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله
است.
روایات باب 6 از ابواب مواقیت:
روایت 1:
عن أبا عبد الله عليه السلام عن رجل من أهل المدينة احرم من
الجحفة. فقال: لا بأس له.
معنای «لابأس له» ظاهرش اینست که این میتواند از شجره محرم نشود و
به جحفه رود و محرم شود و گناه نکرده و احرامش هم درست است. و اما روی قول طولیها
میگویند این روایت که میگوید «رجل من
أهل المدينة احرم من الجحفة. فقال: لا بأس له»، حکم وضعی را میگوید و نه حکم تکلیفی را.
یعنی اگر کسی از شجره محرم نشد و به جحفه رفت و در آنجا محرم شد،
احرامش درست است، اما گناه کرده است برای اینکه از میقاتی گذشته و به میقات دیگر
رفته و نباید از میقات بگذرد مگر محرماً و این از میقات گذشته و گناه کرده است. آن
روایاتی که دو روز قبل خواندیم، اینست که پیغمبر اکرم برای کسانی که از مدینه میآیند،
شجره را میقات قرار دادند. بگوییم معنایش اینست که حتماً وقتی به شجره رسید، باید
مُحرم شود و اگر مُحرم نشد، گناه کرده است. وقتی به جحفه میرسد، میقات است و باید
محرم شود و احرامش درست است اما گناه کرده است. و این کلمه «لابأس له» ظاهرش اینست
که کسی که از مدینه میآید به مسجد شجره میرسد و اگر مُحرم شد، خیلی خوب است و
معلوم است عبادت است و هرچه بیشتر، بهتر است و گرنه میتواند به جحفه رود و محرم
شود، مانند عقیق. دیروز درباره عقیق گفتیم هفت ـ هشت فرسخ است و اول و وسط و آخر
دارد و اگر از اول محرم شود خوب است و عبادت است وگرنه از وسط محرم شود، خوب است
یعنی احرامش درست است و اگر آخر بشد، باز احرامش درست است. همینطور که در عقیق سه
قسم کردیم و در هر سه قسم گفتیم احرام درست است، در اینجا هم همین را بگوییم که
روایات باب 6 برای کسانی که از مدینه به مکه برای حج میآیند، 2 میقات دارند. میتوانند
از مسجد شجره و یا میتوانند عمداً و بدون عذر به جحفه بیایند و در جحفه محرم
شوند. اگر ترس از اجماع نباشد زیرا معمولاً ادعای اجماع شده است. هم تصحیح شده و
هم ادعای اجماع شده که کسانی که از مدینه به مکه میآیند وقتی به مسجد شجره
رسیدند، باید مُحرم شوند. اما در جحفه محرم شوند، احرامشان درست است. کسی هم نگفته
که برگردد به شجره و در آنجا محرم شود. نتیجه همان حکم تکلیفی میشود. اگر حرف ما
را بزنید و اگر از اجماع نترسیم، معنایش اینست که کسانی که از مدینه به مکه میآیند،
2 میقات دارند. اول شجره که میگویند مسجد شجره و بعد هم جحفه. از هرکدام محرم
شوند، طوری نیست. و گناه هم نکردند و عمداً میتواند بدون عذر از شجره محرم نشود و
به جحفه بیاید و محرم شود. اما فرمایش آقایان اینست که روایتها را حکم وضعی گرفتند
و گفتند میتواند در شجره محرم شود و اگر محرم نشد، گناه کرده و ترک واجب کرده و
وقتی به جحفه میرسد گناه کرده اما احرامش درست است. این روایتی که الان من خواندم
دَوران امر بین تعیین و تاخیر را درست نمیکند و میگوید تو دو میقات داردی و یا
اینجا محرم شو و یا در آنجا مرحم شو. دَوران امر بین تعیین و تاخیر اینست که مثلاً
میگوید زید و عمرو را اکرام کن و نمیدانم این زید علی سبیل تعیین است و یا علی
سبیل تأخیر است و آنها که میگویند باید دوران امر بین تعیین و تاخیر باشد، میگویند
زید را اکرام کن و اگر تأخیر باشد، درست است و اگر تعیین هم باشد، درست است. اما
اگر شما این روایت حلبی که الان خواندم « رجل من
أهل المدينة احرم من الجحفة. فقال: لا بأس له»، بگوییم که میگوید نمیخواهم از شجره محرم شوم و میخواهم از
جحفه محرم شوم و حضرت فرمودند طوری نیست. سه ـ چهار روایت داریم به همین «لابأس
له».
روایتی حلبی که خواندیم، اختصاص نداده و معلوم است که وقتی از
میقات رد میشود، یک داعی دارد و یک داعی هست برای اینکه نمیخواهد محرم شود. من
جمله اینکه مثلاً مریض است. ما باید یک خصوصیت درست کنیم که طولی کنیم و بگوییم
اگر از مسجد شجره محرم نشد، از میقات گذشته و گناه کرده است و آنگاه یا باید
برگردد و از شجره محرم شود و یا از میقات دیگر محرم شود و آن اختلاف هست که بعد به
آن میرسیم و بگوییم در اینجا گفتند اگر معذور هستی، نمیخواهد برگردی و اگر معذور
نیستی، برگرد. همه اینها معونه میخواهد. روایتی که الان خواندم به ما میگوید این
آقا دو میقات دارد، یکی شجره و یکی هم جحفه. مگر اینکه کسی از اجماع بترسد و آن
مسئله دیگری میشود و یک نحو دَوران امر بین تعیین و تاخیر هم میشود که میگویند
از اجماع بترسید، خواه ناخواه معنایش اینطور میشود که از شجره باشد مگر اینکه
عذری در کار باشد و اگر عذری در کار نباشد، از جحفه و اما لازم نیست برگردد و از
شجره محرم شود و از همان جحفه محرم شود، کفایت میکند.
مسئله بعد، مسئله پنجم است. فرمودند که اگر کسی خانهاش بعد از
میقات است. این ده میقاتی که درست کردیم، الاّ آن میقاتی که در مکه هست، اگر کسی
خانهاش بعد از میقات باشد، گفتند لازم نیست که به میقات بیاید و مُحرم شود بلکه
میتواند از منزلش محرم شود و درحقیقت میقات او منزلش است. حال این منزل گاهی دو
فرسخ بعد از مسجد شجره است و گاهی 10 فرسخ بعد از جحفه است و گاهی هم ادنی الحلّ
است و گاهی هم در مکه است. همه اینطور میشود که منزل این آقا اگر برخورد به میقات
ندارد، منزل این آقا میقاتش است. روایات زیادی هم داریم.
روایات باب 17 از ابواب مواقیت:
روایت 1:
صحیحه مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
قَالَ مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ دُونَ الْوَقْتِ إِلَى مَكَّةَ فَلْيُحْرِمْ مِنْ
مَنْزِلِهِ.
اگر منزلش ادنی الحل است و یک فرسخی مکه است، اگر از همان جا محرم
شود، کفایت میکند. اینکه کسانی که از راه مدینه میآیند و منزل این یک فرسخی مکه
است، لازم نیست که به شجره برگردد و در آنجا محرم شود.
بله این «فَلْيُحْرِمْ مِنْ
مَنْزِلِهِ» دلالت بر وجوب ندارد و این
توهم حذر است، یعنی امریست که بعد از توهم حذر پیدا میشود. چون مثلاً پیغمبر اکرم
5 میقات تعیین کردند و اینکه منزلش یک فرسخ تا مکه است تخیل میشود و باید برگردد
به آنجا که پیغمبر اکرم میقات تعیین کرده و روایت میفرماید لازم نیست. لذا «فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَنْزِلِهِ» اسمش را میگذارند امر مقام توهم حذر. آنگاه دلالت میکند بر
جواز. حال یک کسی میتواند بگوید روایاتی که میقات تعیین میکند برای کسانی که میخواهند
در خود مکه محرم به احرام حج شوند. پس خود مکه یک میقات است. وقتی مکه یک میقات
شد، منزل این آقا میقاتی واقعی است. بگوییم آن روایتها هم دلالت میکند. برای
اینکه آن روایتها میگوید یکی از مواقیت اینست که کسی که منزلش در مکه است، از
همان منزلش محرم شود و آن روایتها هم دلالت میکند بر اینکه اگرمنزلش قبل از میقات
است، از میقات میگذرد و به میقات که میرسد باید محرم شود و اما اگر منزلش بعد از
میقات باشد، منزلش در هرکجا هست، اگر قبل از مکه است، میقاتش قبل از مکه و اگر در
مکه است، میقاتش منزلش است. لذا «میقاته منزله». برای اینکه این روایتی که خواندم،
همین را میگوید و میفرماید « قَالَ مَنْ
كَانَ مَنْزِلُهُ دُونَ الْوَقْتِ إِلَى مَكَّةَ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَنْزِلِهِ»؛ منزلش در هر کجا که هست. گاهی منزلش در مکه است و از منزلش محرم
میشود و گاهی منزلش یک فرسخ قبل از مکه است، باز در آنجا محرم میشود و یک دفعه
هم منزلش یک فرسخ بعد از مسجد شجره است و لازم نیست که به مسجد شجره بیاید و در
همان جا محرم میشود. حال خیلی اهمیت ندارد که این عرض مرا قبول کنید یا نکنید که
بگویید آن روایاتی که میگوید یکی از میقات خود مکه است، این مسئله را میگیرد.
برای اینکه باب 17 هفت یا هشت روایت دارد و روایتها صحیح السند و ظاهرالدلاله است
و بالاخره آن 10 میقاتی که خواندیم که مرحوم محقق نفرموده بود، یکی از آن 10 میقات
منزل انسان است در وقتی که از میقاتی رد نشود.
مسئله ششم:
این مسئله محاذات است. مسئله محاذات، یک مسئله آسانی است و معنایش
اینست که اگر کسی به میقات نمیرسد، حال یا از هوا به میقات نمیرسد و با هواپیما
حرکت میکند و یا اینکه به میقات نمیرسد زیرا با کشتی حرکت کرده و یا اینکه از
راهی میرود که به میقات نمیرسد. مثلاً از مدینه از راهی میآید و به شجره یا
جحفه نمیرسد و آن راه میانبر یا بیابانی است و میرسد به مکه بدون اینکه از
میقاتی رد شود. فرمودند این محاذات است. مثلاً کسی که از مدینه از راه بیابانی میآید،
وقتی به شجره برسد، در آنجا میقات میشود ولو اینکه شجره نیامده و بین آن راه و
شجره سه ـ چهار فرسخ فاصله دارد و اما محاذات عرفی هست. گفتند لازم نیست از آنجا
به مسجد شجره بیاید و محرم شود و یا به جحفه بیاید و محرم شود بلکه از همان محاذات
محرم شود. البته محاذات عقلی نمیشود مثل نماز خواندن ما رو به مکه است و در نماز
خواندن ما رو به مکه، باید سمت را حساب کنیم و باید سمت رو به قبله باشد. و اما
بخواهیم یک معنای واقعی و نفس الامری درست کنیم که همه ما رو به مسجد الحرام و رو
به مکه هستیم. در مانحن فیه نیز محاذات همین است و محاذات عرفی و سمتی است. معنایش
اینست که حدس میزند یا یقین پیدا میکند که یک طرف از این چهار طرف، مسجد شجره
است. مثلاً از راهی میآید و به شجره میرسد و طرف جنوب است و به آن کسی که طرف
مسجد شجره است و یا عقیق که هفت ـ هشت فرسخ است و این از راهی میآید که به عقیق
نمیرسد. وقتی به سمت رسید، یعنی مثلاً طرف راستش میقات است. حال معلوم نیست که
دقیقاً کجاست. اما به این محاذات میگوییم. آنگاه میایستد رو به طرفی که میقات
است و مثلاً اگر نماز مستحبی میخواهد، نماز میخواند و یا غسل مستحبی میکند و
لباس میپوشد و در وقتی که میخواهد تلبیه بگوید، رویش را رو به طرفی که میقات
است، میکند و لبیک میگوید. ظاهراً باید اینطور بگوییم و اگر غیر از این بگوییم،
گیر میکنیم. گفتم نماز خواندن ما نیز همینطور است. نماز ما باید رو به قبله باشد
و از همین جهت هم هفت و هشت ده درجه کم و زیاد ظاهراً اشکال ندارد، چه طرف راست و
چه طرف چپ. مثلاً الان میگویندقبله اصفهان ما کج است و یک مصیبتی هم درست شده و
مواظب باشید به این مصیبت دامن نزنید. اینکه بعضیها برای اینکه اختلاف بیندازند،
اسبابهایشان را در مسجد حکیم و یا مسجد امام و یا مسجد جمعه میگویند قبله در
اینجا کج است. در بعضی دهات اتفاق افتاده که قبرستان آنها یک طرف است واختلاف
عجیبی در میان مردم میاندازند که قبرستان شما کج است و مثلاً باید ده درجه آن طرف
تر باشد و یا باید مسجد را خراب کنید و ده درجه آن طرفتر باشد. اولاً که معلوم
نیست ابزار این اقا دقیق باشد و ابزارهای قدیمی دقیقتر بوده و استاد بزرگوار ما
علامه طباطبائی یک تخصصی داشتند که قبله نمای مدرسه فیضیه را درست کردند و اینها
یک حدسیاتی بیش نیست. آنچه که برای ما درست میکند، سمت است. آنوقت طرف، مغرب و
مشرق و جنوب و شمال است و الان میگویند مثلاً طرف مغرب 90 درجه و 45 درجه اینطرف
و 45 درجه آنطرف و جنوبی و شمالی درست میکنند، مغرب جنوبی و مغرب شمالی. حال 45
درجه را نمیتوان گفت اما 7 یا 8 درجه و مثل همین اصفهان که میگویند باید رو به کوه
صفه باشد و اگر رو به کوه صفه باشد قبله است. شیخ بهائی تعیین کرده و شیخ بهائی در
این چیزها دقیق بوده است. حال اگر کسی عمداً در خانهاش رو به کوه صفه نماز نمیخواند،
نباید گفت که نمازش باطل است برای اینکه دقت عقلی نمیخواهیم و سمت میخواهیم و 7
یا 8 درجه حتماً چه طرف چپ باشد و چه طرف راست باشد، ظاهراً 7 یا 8 درجه قبله را
از بین نمیبرد و سمت میشود. قبرستان هم همینطور است و در قبرستان باید به سمت
قبله دفن شود و اما اینکه دقیق رو به قبله باشد، نه میشود و نه بوده و نه ممکن
است. این محاذات هم مثل قبله است. حال این محاذات برای ما اتفاق نمیافتد. حال اگر
بخواهیم مسئله محاذات را بگوییم، میگوییم مراد از محاذات که در روایت است، یعنی
سمت. به معنای اینکه مثلاً از راهی آمده و به مسجد شجره میرسد و مسجد شجره طرف
دست راست است و این به طرف دست راست ولو 5 یا 10 فرسخ هم فاصله دارد، اما به طرف
دست راست محرم میشود و کفایت میکند. مثل اینکه ما الان نماز میخوانیم و هزاران
فرسخ با مسجد الحرام فاصله دارد اما مسجد الحرام طرف جنوب است و ما اگر آن طرف
بایستیم، کفایت میکند. اگر کسی ترس نداشته باشد اصلاً میتواند بگوید چهار طرف داریم،
مغرب و مشرق و جنوب و شمال و به طرف جنوب نماز خواندن اشکال ندارد چون طرف مغرب و
مشرق و شمال نیست و آن طرف کفایت میکند ولو اینکه آن 45 درجه هم مراعات نشود. حال
بگویید این خلاف اجماع است و نمیتوان گفت اما در اینکه 7 یا 8 درجه کم و زیاد
قبله را از بین میبرد، ظاهراً اینطور نیست و محاذات هم سمت کفایت میکند ولو
اینکه دقت عقلی رو به روی مسجد شجره نباشد.
این مسئله قدری مشکل است و آقایان نفرمودند و مطالعه بیشتر و دقت
بیشتر میخواهد و تقاضا دارم یک دقت حسابی روی این حرف بکنید تا ببینیم راجع به
قبله در هر شهری مثل این محاذات میقات چه باید گفت.
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد