أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
امروز مسئله مشکلی داریم و شاید مطالعه قبلی شما این اشکال را رفع
کرده باشد. اگر کسی نمیخواهد عمره یا حج به جا بیاورد بلکه میخواهد به مکه به
دیدن برادرش برود. یا میخواهد به مکه برای تجارت و یا برای تفریح برود. یا میخواهد
طواف و سعی مردم را و رفتن به منا و عرفات و مشعر مردم را تماشا کند لذا در دل
مردم است و با مردم است اما حجی به جا نمیآورد. گاهی منکر حج است، مثل اینکه الان
هم هست و سابقاً هم بوده که به تماشا میرفتند. الان توریستها هم یک دردسر عجیبی
برای عالم اسلام شدند. بالاخره یک مسلمان است و نمیخواهد حج یا عمره به جا
بیاورد، از مدینه به شجره میآید و به میقات میرسد و مردم محرم میشوند، آیا این
هم باید محرم شود یا نه؟!
در اینجا مرحوم محقق میفرماید نه. میفرمایند: من لم یرد الحج أو العمرة لایجب علیه الاحرام ِ[اذا مرّ من میقاتٍ].
اما همین محقق در مسئلۀ آخر از همین مسئله احرام که مرحوم صاحب
جواهر دو سه صفحه بیشتر روی آن صحبت میکند و میخواهد درست کند و بالاخره صاحب
جواهر به جایی نمیرسد. از جاهایی که مرحوم صاحب جواهر در فشار عجیبی واقع شدند،
آنجاست و آنجا مرحوم محقق میفرمایند هرکسی میخواهد وارد مکه شود، باید محرم شود.
خواه حج بجا بیاورد و یا نیاورد و یا بخواهد به دیدن پدرش برو. بعد همانطور که در
مناسکها هست، دو سه چیز را استثنا میکنند من جمله خشاب و حطاب و کسانی که کارشان
است و هر روز میروند و یا مثل روسای کاروانها و یا کارگرهای کاروانها که باید هر
روز از حرم بیرون روند. همینطور که الان در مناسک آمده که اینها که میروند و برمیگردند،
لازم نیست که محرم شوند. لذا در آنجا خیلی داغ استثنا میکند مثل حطاب و خشاب و
افرادی که اینطور هستند. یک چیزی را هم در اول استثنا میکند، آنکه ایشان قائل است
که در یک ماه نمیتواند دو عمره انجام دهد و اگر یک عمره انجام دهد و کاری پیدا
کرد و رفت، وقتی برگشت، نمیخواهد محرم شود برای اینکه در آن ماه عمره خودش را به
جا آورده و احرام خودش را به جا آورده است. آن مسئله که مسئله بغرنجی است و سابقاً
صحبت کردیم و گفتیم مزاحم حاجیها نشوید و اینها ده ـ بیست روز در مکه هستند و
بتوانند هر روز عمره مفرده به جا بیاورند. اما خیلی از مناسک جلوی اینها را میگیرند
و میگویند عمره حج را به جا آوردی، و حق بیرون رفتن نداری و حق عمره مفرده نداری
و باید در مکه حبس باشی تا اینکه موقع احرام حجت برسد و محرم به احرام حج شو.
اگر شرائع را ببینیم مرحوم محقق دو مسئله را در مثلاً هفت یا هشت
سطر گفتند و اینجا چون مرحوم صاحب جواهر میخواهند شرح دهند، در هفت ـ هشت ده ورق
شرح دادند و اما بالاخره مسئله امروزمان اینست که اگر کسی نمیخواهد حج و عمره به
جا بیاورد، لازم نیست که محرم شود. مثلاً میخواهد خانه خدا را تماشا کند و یا به
دیدن خویشانش برود و یا تاجر است و یا راننده است و هر روز باید بیاید و برود.
مرحوم صاحب جواهر در اینجا در مسئله مانده و سه ـ چهار دلیل میآورد
و دلیلها هیچکدام درست نیست. مسئله مشکلی است. ما میگوییم مطلقا کسی احرام برایش
واجب است که بخواهد عمره یا حج به جا بیاورد، اما اگر کسی نخواهد عمره یا حجی به
جا بیاورد، میتواند برای تفریح و یا ملاقات و یا برای تجارت به مکه بیاید و یا در
این یک ماه در حج و مناسک، مردم و طواف و سعی آنها را تماشا کند.
امام صادق «سلاماللهعلیه»
به ابن ابی العوجا برخورد کرد و دید که به مکه آمده است. این یک
آدم جسوری بود و امام صادق هم به او دل میدادند و این فرد خیلی به اسلام عزیز و
خدا جسارت میکرد و منکر همه چیز بود و دهری بود. امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند چرا
به مکه آمدی؟ گفت آمدم تماشای این دیوانهها را بکنم که اینها لباسهایشان را در میآورند
و طواف میکنند و سعی میکنند. امام صادق «سلاماللهعلیه»
یک جمله به او گفتند و با همین جمله دق کرد و مُرد. امام صادق «سلاماللهعلیه» به او گفتند
من این اعمال را با این صدمهها به جا میآورم و آن کسی هم که اینها را قبول
ندارد، این اعمال را به جا نمیآورد و من کمی صدمه میخورم و آنها صدمه نمیخورند.
آیا احتمال نمیدهید که کار من درست باشد و کار شما غلط باشد؟! اگر احتمال دهید،
منجز تکلیف است. احتمال دهید که به راستی بهشت و جهنمی هست و به راستی حساب و
کتابی هست و به راستی ارسال رسل و انزال کتب هست. ابن ابی العوجا نتوانست جواب
دهد. میگویند ابن ابی العوجا به خانه آمد و مرتب فکر میکرد و بالاخره در همان
فکرش مُرد. الان هم توریستها خیلی میآیند که تماشا کنند و یا ضبط در تاریخشان
کنند و یا مسخره کنند. حال در اینجا مرحوم محقق میفرماید اگر کسی نمیخواهد حج یا
عمره به جا بیاورد، واجب نیست محرم شود. اما آنجا میفرماید «یجب لکلّ احدٍ ان
یدخل الحرم ان یُحرم». بعد هم فقها نتوانستند احرامی که ایشان میگویند یجب، همین
احرام درست کنند و بگویند احتراماً از مکه محرم شو و بعد که وارد مکه شدی، احرام
را کنار بگذارد. بالاخره نتوانستند این را درست کنند برای اینکه هرکه محرم شود
باید مُحلّ شود و احرام بدون احلال نمیشود لذا حتماً باید عمره به جا بیاورد. لذا
عظمتش را نیز نمیتوانند درست کنند در آنجا که میگوید واجب است که محرم شود و
مخصوصاً در بعضی از روایات هم آمده که واجب است محرم شود و مُحل شود. یعنی باید
عمره به جا بیاورد و بعد از سعی بین صفا و مروه تقصیر کند و تا تقصیر نکند، مُحرم
است و مُحل نیست، پس باید تقصیر کند. در اینجا میگویند واجب نیست و در آنجا میگویند
واجب است. حال ادلّه صاحب جواهر در اینجا که میخواهند بگویند نه، نارساست و در
آنجا هم که میخواهند آری بگویند، نارساست. مرحوم صاحب جواهر این مرد علم هم خیلی
این طرف و آن طرف میزند که نقل اقوال کند و استدلال کند اما نمیشود درست کرد. ما
یک دلیل داریم هم در اینجا و هم در آنجا و حرف اینجا را قبول داریم و حرف ما اینست
که سیره است. سیره از زمان حضرت آدم تا روز قیامت، من جمله سیره در زمان پیغمبر
اکرم و ائمه طاهرین این بوده که رفت و آمد در مکه زیاد بوده وهیچکس مُحرم نمیشده
است. اینطور نبوده که واجب باشد که عمره به جا بیاورد بلکه تاجر میآمده و تجارتش
را میکرده است. خود پیغمبر اکرم هم چهار ـ پنج مرتبه وارد مکه شدند بدون اینکه
احرامی در کار باشد و به جحفه آمدند و جنگ بود و بار دوم هم آمدند. بالاخره پیغمبر
اکرم کاری میکردند که صد درصد درست بوده است. اما این سیره و اینکه الان اهل مکه
شاید چندین هزار نفر از مکه به جده و یا ریاض میروند و یا ریاضیها کار دارند و به
مکه میآیند و بدون احرام به مکه میآیند و اصلاً محرم نمیشوند تا اینکه بخواهند
عمره به جا بیاورد. بله، همین افراد، چه اهل مکه و چه دهاتیهای اطراف. یک دفعه میخواهند
عمره به جا بیاورند و به میقات میروند و محرم میشوند و عمره به جا میآورند و
گاهی هم میخواهند حج به جا بیاورند و حج آنها حج اِفراد است و به مسجد الحرام میآیند
و مُحرم میشوند و حج را به جا میآورند. اما اگر بخواهند حج و عمره به جا نیاورند
و محرم شوند، مثلاً درروز چندین هزار نفر از اهل مکه محرم شوند برای اینکه میخواستند
به مدینه و یا ریاض بروند و در آنجا کار داشتند و یا در یمن کار داشتند و میرفتند
و میآمدند. لذا یک سیره مستقری هست که رفت و آمد در مکه موجب احرام نمیشود.
این عبارت یعنی غریبها و معنایش اینست که غریبها اگر بخواهد وارد
شوند باید محرم شوند و اما اهل مکه نه. یعنی ما اصلاً این عبارت را عوض میکنیم.
در آنجا هم که میگوید واجب است، بگوییم غریبها و این را احدی نگفته است. آنچه
هست، اینست که «من لم یرد الحج او العمرة
لایجب علیه الاحرام اذا مرّ من میقاتٍ». حال آقا
حرف مرا قبول میکند و میگوید اهل مکه همینطور است و از میقات میگذرد و لازم
نیست محرم شود. همین را مرحوم محقق میفرماید اهل مکه باید مُحرم شوند الاّ خشاب و
حطاب. میگوید اگر هیزم کش است و هر روز میرود و میآید، لازم نیست محرم شود و
اما اگر تاجر است، هر روز باید محرم شود الاّ اینکه تاجری باشد که پیله ور باشد و
هر روز برود و بیاید. همینطور که الان در مناسک همین است. در مناسک میگویند در
روایت آمده حشاب و حطاب و شما میگویید بهداریها و کسانی که کارشان در مکه آمد و
رفت است و مریضخانه آنها بیرون حرم است و هر روز باید بروند و بیایند. یا اینکه هر
روز کار دارد و یا کاروانش متصل بین مکه و مدینه است. اینها لازم نیست محرم شوند.
حال این استدلالهای صاحب جواهر را در اینجا نقل کنیم. ایشان حرف اینجا را قبول
دارد. هفت ـ هشت صفحه بعد این حرف را قبول ندارد اما در اینجا که مرحوم محقق
فرمودند «من لم یرد الحج او العمرة لایجب علیه الاحرام اذا مرّ من میقات» این را
قبول دارد. استدلال هم بالاجماع است و میگویند همه فقها فرمودند. آنگاه میبیند
که نمیشود اجماع را درست کرد، پس میفرمایند «کما عن المدارک» صاحب مدارک ادعای
اجماع کرده است.
بفعل رسول الله «صلیاللهعلیهوآله» لانّه مرتين، و مر على ذي الحليفة و هو محل. پیغمبر اکرم به جحفه آمد و
مُحرم نشد و به مکه رفت و محرم نشد و بالاخره مرّ بمیقاتٍ و لم یُحرم. این خوب است
اما فعل رسول الله است و فعل حجت نیست. ممکن است که جنگ بوده و یا ضرورت بوده و
نمیشده که آقا محرم شوند و باید لباس جنگ پوشیده باشند و اصلاً نمیتوانستند لباس
جنگ را درآورند. لذا این دلیلشان هم که رسول گرامی مُحرم نشدند چون اراده حج عمره
نداشتند، پس همه میتوانند؛ تمسک به فعل است و تمسک به فعل جایز نیست. البته فعل
حجت است و معلوم است که کاری که پیغمبر اکرم کردند درست است. ایشان معصوم است و
هرکاری کرده درست است. اما اینکه مُحرم نشده، آیا ضرورتی در کار بوده و یا لازم
نبوده محرم شد. آنگاه فعل رسول الله نمیتواند این را درست کن.
سه ـ و بفهواه روایات دالّة علی
معذوریة الجاهل و الناسی لانّه اولی بالعذر. تمسک
میکنم به اینکه معذور و جاهل و ناسی که نباید مُحرم شوند. به طریق اولی عامد هم
نباید محرم شود. اگر عکس این بود و روایت داشتیم که غیر معذور و غیر جاهل نباید
محرم شوند، آنگاه میگفتند به طریق اولی جاهل و ناسی هم نمیشود اما اینکه جاهل و
ناسی را میگویید و به طریق اولی عامد را هم میگویید، نمیدانیم یعنی چه. لذا و
بفهواه روایات دالة علی معذوریة الجاهل و الناسی لانّه اولی بالعذر.
چهار ـ و بصحیحة حلبی. این دلیل چهارم صاحب جواهر است.
روایت 7 از باب 14 از مواقیت:
عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ
الْإِحْرَامَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ يَرْجِعُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ
بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ...
سوال میکند کسی به میقات رسید و محرم نشد، حال که به مکه آمده میبیند
که محرم نشده. میفرماید باید اگر میتواند به میقات برگردد و در آنجا محرم شود.
آنگاه برای بحثمان صاحب جواهر میفرمایند تقریب استدلال اینست که «بقوله المندرج
فیه محل البحث». این محل بحث ما مندرج در این روایت است. این یعنی چه؟!
روایت اینست که اگر کسی محرم نشد و به مکه آمد، برگردد و محرم شود.
بنابراین کسی که اهل مکه است، اصلاً لازم نیست مُحرم شود. صاحب جواهر پشت سر هم
بدون ان قلت قلت این سه چهار حرف را میزند و هیچکدام از این حرفها به مقام شامخ
صاحب جواهر نمیخورد. اما آنچه من عرض میکنم به مقام شامخ صاحب جواهر میخورد و
اما ایشان نگفتند و اینست که اصلاً پیغمبر اکرم میقات را برای حج عمره گذاشتند و
هرکسی بخواهد حجی به جا آورد باید محرم شود و هرکس بخواهد عمرهای به جا بیاورد
باید محرم شود و حتی اگر نسیان کند، باید به میقات برگردد و محرم شود. اگر جاهل
باشد، باید به همین جا برگردد و محرم شود. اما آیا اگر پیله ور و یا تاجر است و میخواهد
به دیدن پدرش برود، باید محرم شود یا نه؟!
امروز بحث ما اینست که نمیخواهد مُحرم شود. بحث ما این نیست که
واجب است محرم شود و آن بحث بعد است و صحبت میکنیم. هفت هشت ده روز دیگر به این
میرسیم و همین صاحب جواهر ادعای اجماع میکند که هرکه میخواهد وارد حرم شود باید
مُحرم شود و بعد در این مانده که آیا این احرام تعظیمی است و یا احرام عمره است و
بالاخره نمیتواند درست کند که ما احرام تعظیمی نداریم برای اینکه اگر کسی محرم شد
باید مُحل شود و محل شدن او به تقصیر و یا به نمازطواف نساء است. اگر آن نماز را
به جا نیاورد، مُحل نمیشود ولو اینکه یک سال طول بکشد و اگر تقصیر نکند، محل نمیشود
ولو اینکه یک سال طول بکشد. پس باید یا تقصیر کند و یا نماز نماز طواف بخواند، یا
خودش و یا برایش بخوانند؛ لذا وقتی که اینطور شد، خواه ناخواه فقها هم نگفتند و
صاحب جواهر هم اشارهای میکند و اما قبول ندارد که ما بگوییم احرام تعظیمی است و
احرامی نیست که عمره یا حج به جا بیاورد. بحث الان ما اینست که اصلاً «من لم یرد الحج او العمرة لا یجب علیه الاحرام اذا مرّ من میقاتٍ».
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد